خلاصه کتاب- ناشر: مؤسسه ی دین و دانش- تیراژ: 6000 نسخه- چاپ: شفق- مراکز پخش: مؤسسه انتشارات سجاد- تلخیص: ایرن قالیباف- شرایط مهم رهبری از نظر قرآن و عترت: رهبر باید خودش به گفتار و دعوتش مؤمن و معتقد باشد با هیچ مورد خلافراز او دیده نشود. حضرت علی (ع) می فرمایند: اگر بخواهید راهنمایی و ارشاد شما بر دیگران مؤثر باشد و عمل کنند اول باید خودتان عامل به گفتارتان باشید وگرنه سخنان شما در قلب شنوندگان اثر نمی گذارد.
رهبر باید دارای استقامت باشد بدین معنی که همه گونه مشکلات را تحمل نموده و هیچ خللی در رأی و تصمیمش پیدا نشود چنان که خداوند می فرماید ای پیامبر باید در تمام مشکلات شکیبا با استقامت و فرمانبردار باشی .
رهبر باید دارای حسن خلق و تواضع و فروتن باشد و با روی خوش مردم را تبلیغ و ارشاد نماید چنان خداوند فرمود ای پیامبر تو دارای خلق نیکو هستی.
رهبر باید نسبت به مردم خدمتگذار واقعی، خیرخواه ، دلسوز و مشگل گشای تمام گرفتاریهای جامعه باشد و در مقابل هم هیچ گونه پاداشی توقع ننماید چنان که پیامبر فرمایند: رهبر و رئیس هر قومی خدمتگذار خادم آن قوم اند.
رهبر باید در مقابل بدرفتاری، تندخویی، خشونت مردم نسبت به وی خونسرد و صبور و مهربان باشد مانند پزشکی که هر چه بیمار روانی اش به او دشنام می گوید باز او را معالجه می کند چنان پیامبر از خدای خود خواست که ای خداوند مهربان از امت من در گذر آنها جاهل و نادان هستند.
رهبر باید بادلیل و برهان و پند و موعظه مردم را دعوت به خیر و صلاح کند به طوریکه هیچ گونه احساس تکبر و غرور در او دیده نشود. چنان که خداوند فرموده است ای رسول گرامی مردم را به حکمت و برهان پند و موعظه کن و با بهترین طریق با آنها مناظره کن.
رهبر باید در مقابل رهبری خود هیچ مزد و پاداشی نخواهد و نظرش فقط و فقط ارشاد و تبلیغ و خدمتگذاری باشد چنان که پیامبر می فرماید من از شما هیچ مزد رسالت و رهبری نمی خواهم و اجر مزد من با خدای عالمیان است.
«از چه کسانی باید اطاعت کرد؟» یا ایهاالذین آمنو اطیعوا… و اطیعوالرسول و اولی الامرمنکم در تفسیر این آیه آمده است که باید افراد باایمان باید بدون قید و شرط از خدا و رسولش و همچنین صاحبان حق (امامان) اطاعت نموده و فرمانهای آنها را انجام دهند و اطاعت از رسول خدا واجب است زیرا اطاعت از رسول خدا اطاعت از خدا تلقی می شود. امام محمدباقر و امام جعفرصادق روایای نقل شده است که مقصود از اولی الامرائمه معصومین هستند که از خاندان پیامبر اکرم می باشند و هرگز خداوند به اطاعت از گناهکار فرمان نمی دهد (حدیث جابر) «گزینش پیامبران» معیار اساسی در گزینش انبیاء کمالات معنوی و واقعی بوده است پس می توان گفت وقتی رسالت بر اساس معیارهای معنوی استوار باشد نقل و انتقال آن از فردی به فرد دیگر امکان پذیر نمی باشد مگر این که همان معیار و ملاکها در فرد دیگری وجود داشته باشد و این نوع نقل و انتقال ارثی نمی باشد خداوند در قرآن کریم می فرماید این مقام و منزلت به افراد ستمکار داده نخواهد شد «معیارهای رهبری در گذشته چگونه بوده است؟» با دقت در آیات قرآن این واقعیت آشکار می شود که ملل گذشته معیارهای مادی را ملاک در تعیین رهبریت می دانستند و فکر می کردند که رهبر باید فردی باشد که از امکانات مالی فراوان برخوردار باشد پس در گذشته مبنای گزینش حکومت و تعیین رهبر بر اساس ضوابط مادی از قبیل ثروت و مال فراوان و همچنین سرشناس بودن و داشتن اولاد زیاد دورمر زده است.
وقتی طالوت به عنوان رهبر انتخاب می شود تعدادی از افراد لب به اعتراض می گشایند و می گویند ما نسبت به طالوت شایستگی بیشتری داریم زیرا ما دارای ثروت فراوان هستیم و طالوت بهره از اموال دنیوی ندارد. «معیارها و رهبری از نظر قرآن» قرآن انبیاء و پیامبران خود را براساس پاکی و پاکیزگی و خلوص و صفا انتخاب می کند و در تعیین رهبری خط بطلان بر معیارهای اجتماعی کشیده و معیار و ملاک را بر امور معنوی همانند علم و آگاهی و طهارت قرار داده است.
«مدیریت و مظاهر دنیوی» رهبریت دارای دو بعد متمایز و جداگانه است بعد اول اینکه رهبر انسان زنده است و همانند سایر دیگران باید زندگی کند لباس بپوشد، غذا بخورد و از مظاهر نعمت های الهی استفاده کند و به دیگران خیرش برسد. بعد دوم اینکه رهبر الگو و مدل برای دیگران است دلسوز و غمخوار همگان است سرمشق و امام است پس در چنین شرایطی رهبران باید از حداقل مظاهر دنیوی استفاده نمایند زیرا طبقه محروم و مستمند جامعه از رهبر و مدیر خود انتظار هم دردی و غم خواری را دارد و اگر طبقه ی کارگری ببیند که رهبرش از بهترین لباسها و غذاها استفاده می کند ایمان و اعتقادش به چنین رهبری کم می شود. از وصیت های پیامبر به ابوذر: ای ابوذر من لباس خشن به تن می کنم و روی زمین می نشینم و بر الاغ بدون پالان سوار می شوم و به همراه خود کس دیگر را سوار می کنم. (پیامبر خدا دلسوز مردم بود و همانند پایین ترین طبقه زندگی می کرد)
مدیریت و روحیه خدمتگذاری : یکی از ویژگیهای مدیریت در خدمت خلق ا… بودن است طوی که همه وجودش شخص را سوز و عشق مردم احاطه کرده باشد اینگونه انسانهای شایسته خواب و آسایش خود را فدا کرده و با عشق به مردم و رفاه زندگی آنان کمک می کنند تجسم این روحیه را در چهره تابناک معلمان دلسوز و مربیان علاقمند و انسانهای فداکار نمایان و آشکار است. بنابراین مدیریت حتماً باید دارای این ویژگی باشد زیرا انسانها بالفطره شیفته ی انسانهای خدمتگزارند. لذا پیامبر (ص) فرمودند: بزرگی و سیادت در اختیار افرادی است که نسبت به مردم خدمتگذار باشند. حضرت علی (ع) که شبانه برای طبقه محروم غذا می بردند. از خود مردم دردل مردم: خداوند متعال پیامبران را از دل مردم و میان مردم و از خود مردم انتخاب کرد.
1- زیرا اگر آنان را از جنس قرار داده بود فرشتگان نمی توانستند از مشکلات مردم آگاهی کامل داشته و در رفع آنها کوشا باشند. و فرشته نمی تواند به عمق نیازهای روانی و طبیعی و محیطی و اجتماعی انسانها پی برده و در رفع آنها تلاش گر باشد.
2- اگر پیامبران از جنس فرشتگان بودند از مشکلات عموم آگاهی نداشته نمی توانستند در رفع مشکلات آنان تلاش گر باشند پیامبران از خود مردم انتخاب می شوند تا طعم گرسنگی و دشواریها را چشیده باشند و بفهمند که معنای گرسنگی چیست. شاید یکی از حکمتهای یتیم بودن پیامبر این است که از درد یتیمی با خبر بوده بداند که در عمق جان یتیمان چه چیزهایی می گذرد و چه احساسات لطیفی آنان را فرا می گیرد.
وقار و هیبت مدیر: انبیاء و پیامبران الهی بالاخص پیامبر گرامی از هیبت و وقار خاصی برخوردار بود پیامبر (ص) خود می فرمود: خدا آنچنان هیبتی به من عنایت کرده بود که دیگران در پرتو آن شوکت و تعالی خود را می باختند: امام زین العابدین آن چنان وقاری داشت که دیگران جرأت سخن گفتن در محضرش را نداشتند مگر آن که حضرت به تبسم می آمدند پس کمالات معنوی و روحی انسانها است که آدمیان را به خضوع در می آورد برخی از انسانها بدون دارا بودن کمالات معنوی می کوشند بر دیگران سلطه و تفوق یابند و برای رسیدن به این هدف به تهدید و زور متوسل می شوند غافل از اینکه اینگونه عوامل هرگز نمی توانند دل انسانها را به خضوع درآورند بلکه جسم آنان را تا حدودی بااطاعت کورکورانه در می آورند پس در نوع اول مدیریت همه ی افراد با جان و دل در خدمت خواهند بود و حال آنکه در نوع دوم ترس و مجازات است که آنان را به اطاعت و امر دارد . و در آخر مهمترین عامل پیدایش وقار دوری از معاصی است .
ریاست طلبی : برخی از افراد عاشق و شیفته ی ریاست هسته به همین منظور خود را به آب و آتش زده برای رسیدن به آن تلاش می کنند.
این افراد همواره مورد مزمت هستند بر همین اساس پیامبر خدا می فرمایند: محبت افراطی آدمی را کور و کر می سازد همچنین در قرآن آمده است که هرکس روحیه برتری طلبی داشته باشد هرگز به بهشت جاودانه وارد نخواهد شد. به عبارت دیگر ضرر و زیانی که روحیه ریاست طلبی به دین و آئین می رساند همانان بیشتر از زیانی است که دو گرگ درنده در گله گوسفندی که چوپان نداشته باشد وارد می آورند.
امام محمدباقر می فرمایند: دنبال ریاست نرو تا گرگ نباشی پس نتیجه می گیریم که ریاست را کسی باید پذیرا باشد که صلاحیت و شایستگی آنرا دارا باشد. ناگفته نماند پذیرفتن مدیریت به معنای ریاست طلبی نیست حضرت علی (ع) پس از قتل عثمان در برابر تقاضاهای مکرر مردم مقاومت می کرد تا سرانجام طبق شرایط و ضوابطی آن را قبول کرد ولی بدون تردید از علل اساسی پذیرش اجرای حدود اسلامی و پیاده کردن احکام اسلامی بود. وقتی به لقمان گفتند بین نبوت و حکمت یکی را انتخاب کن لقمان حکمت را پذیرفت و از پذیرش نبوت خودداری نمود زیرا از عواقب پذیرش نبوت خائف و نگران بود.
رسالت مدیریت در دوره انقلاب در دوره ی انقلاب آنان که مدیریت را پذیرا می شوند وظیفه سنگینی را به عهده می گیرند زیرا این عده موظفند همه گونه روشها را اخلاقی و اسلامی را در دوره ی مدیریت خود نسبت به همکاران و ارباب رجوع رعایت نمایند و بهترین روش این است که همه ی مدیران مدیریت و رهبری پیامبر (ص) را الگو قرار داده تلاش کنند همه ی رفتارهای آن بزرگوار را در حد توانایی و قدرت در رفتار و کردار خود پیاده سازند.
رسول اکرم هیچگاه میان افراد تبعیض قائل نمی شد وقتی بین دو نفر قرار می گرفت گاه به سمت راست و گاه به سمت چپ نگاه می کرد.
در سلام کردن بر همگان سبقت می گرفت.
در ارتباط با دیگران کمال خضوع را رعایت می کرد.
کفش خود را وصله می زد .
عذر غذرخواهان راپذیرا می شد.
هیچگاه سخن ناروایی از او شنیده نشد.
عبای خود را روی زمین پهن می کرد و دیگران را بر روی اون می نشایند.
از همه ی مردم بخشنده تر بود.
آن حضرت روی حصیر بدون فرش می خوابید.
10-خشن و درشتخو نبود.
ایمان با ذلت سازگار نیست: خداوند همه چیز را در عهده ی مؤمن قرار داده است جز یک چیز را و آن اینست که خدا راضی نیست مؤمن ذلیل شود به عبارت دیگر خداوند راضی نیست مؤمن رفتار و کرداری داشته باشد که عزت خود را از دست داده به خواری گراید در نتیجه شخص مؤمن نباید کاری را که از عهده اش برنمی آید بپذیرد
چون با پذیرش آن خود را به خواری و خفت افکنده است و خداوند به این خواری و ذلت راضی نمی باشد پس روی این اصل به مجرد پیشنهاد پستی نباید خود را برای انجام آن آماده سازیم بلکه توانائیهای علمی و عملی آن کار را در نظر گرفت اگر مشاهده شود که همه ی آن را دارا هستیم آنگاه آن را بپذیریم .
نقش اساسی مدیریت : شاید عده ای گمان کنند که مدیر خوب کسی است که زودتر از همه به اداره آمده و دیرتر از همه از اداره خارج گردد کار و کوشش او از همه بیشتر باشد و اصلاً وقت استراحت نداشته باشد ولی با کمی دقت این نکته به نظر می رسد که این نوع مدیریت علاوه بر اینکه فرد خود را از بین می برد بلکه نفع و سودی برای اداره ی مربوطه هم نخواهد داشت و شاید افراد سطحی نگر گمان کنند که اینگونه مدیریت مفید و کارساز است. بنابراین فرد مدیر باید از این ویژگی ها و خصلت ها برخوردار باشد که عبارتند از :
از نظر شناخت و تشخیص قوی بوده این قدرت و توانایی را داشته باشد که با کمترین فرصت نیروهای اصیل و ناب را تشخیص داده و استخدام نماید.
دارای قدرت جاذبه قوی بوده بتوانند نیروهای اصیل را جذب کرده به آنها مسئولیت دهد هستند برخی از مدیران که به جای نیروی جاذبه نیروی دافعه دارند یعنی با اولین برخورد انسانها از آنان فرار کرده و حاضر نمی شوند با آنان همکاری داشته باشند.
بین نیروهای جذب شده ایجاد هماهنگی نموده با تغذیه روحی و معنوی در میان آنان وحدتی به وجود آورده همه ی آنها را فعال تر و کوشاتر سازد. با توجه به این نکات به خوبی آشکار می گردد که عمده ترین نقش مدیریت در بسیج کردن همه ی نیروها و ایجاد وحدت و هماهنگی بین همه ی نیروهاست.
ضرورت رشد در مدیریت رشد قیدی است که پس از عقل و بلوغ تحقق می یابد بنابراین در انتخاب مدیریت علاوه بر عقل و بلوغ باید صددرصد لیاقت و شایستگی افراد را در نظر گرفت روی این اصل نمی توان هر کس را که بخواهیم به او پستی بدهیم مدیریت علاوه بر خوب بودن و درست بودن لیاقت و شایستگی می خواهد به عنوان مثال ممکن است معلمی در قسمت درس دادن فردی شایسته باشد ولی این شایستگی دلیلی بر شایستگی او در حوزه ی مدیریت مدرسه باشد.
آفت بزرگ مدیریت نقش حساس مدیریت ایجاد وحدت و هماهنگی بین همه نیروهای موجود در سازمان است و حرکت دادن آنها به سوی هدف بنابراین مدیر نباید فراموش کند که خود جزئی از یک کل است و اگر موفقیتی عاید مجموعه ای شود این امتیاز و موفقیت متعلق به تمام اجزاء است مثال: نقش مدیر همانند نقش فرماندهی سپاه است فرمانده ی سپاه با اینکه نقشه ها و تاکتیک های پیروزی را طراحی می کند ولی حق ندارد همه ی پیروزی ها وابسته به تاکتیک و نقشه ی خود بداند زیرا شجاعت و تلاش و فداکاری های سربازان است که به نقشه های او فعلیت داده او را به پیروزی می رساند. روی این اصل یکی از رسالت های مدیر اینست که موفقیت و پیروزی خود را مدیون همه ی کارمندان خود دانسته با همه ی وجود از آنان تشکر و قدردانی نماید در نتیجه چنین مدیری دچار عجب و غرور نخواهد شد که یکی از آفت های ویران گر است از شیطان سؤال شد که در چه وقت به انسان تسلط می یابی گفت در آن هنگام که آدمی دچار عجب و غرور شده باشد و دائم منم منم بگوید.
دقت نظردر مدیریت : بعضی ها عقیده دارند که انسان باید ذهن و فکر خود را معطوف به موضوعات و مسائل بزرگ نماید و از پرداختن به مسائل کوچک و جزئی خودداری نماید که این نظر صحیح نمی باشد بنا به دلایل زیر باید به مسائل جزئی نیز توجه کرد.
کارهای بزرگ از کارهای کوچک به وجود می آید دریا از روخانه های کوچک و کوههای استوار از صخره های کوچک تشکیل می یابد.
کوچکها با این که کوچکند ولی کاربرد عملیاتی آنان بسیار بزرگ است به عنوان مثال یک ته سیگار و یا یک جرقه ممکن است یک شهری را به آتش بکشاند.
گاه یک جمله ی کوتاه و یک عبارت بسیار کوچک ممکن است اهالی دو کشور را به جان یکدیگر بیندازد .
یک قطره اشک یک آه سوزناگ یک دعای دردمندانه ممکن است یک شهری را از نابودی نجات دهد. همانطور که در مدیریت مدیر فکر و اراده ی خود را صرف مسائل مهم و حیاتی می نماید باید مسائل جزئی و کوچک را نادیده نگیرد. انسانهای بزرگ همانطور که در مسائل بزرگ دقیق هستند در مسائل پیش پاافتاده و بسیار جزئی هم دقیق می باشند.
معیارهای عزل و نصب در مدیریت اسلامی : یکی از وظایف مدیریت آگاهی و اطلاع از حوزه مدیریت است مثلاً مدیر مدرسه باید از تمام جریاناتی که در مدرسه می گذرد آگاهی کامل داشته باشد بنابراین وظیفه ی مدیریت اسلامی پس از شناخت نکات ضعف ساختن و اصلاح کردن است نه کندن و کنار گذاشتن مدیریت اولیه مدیریت در اسلام عزل کردن و فرد دیگری را جایگزین کردن نیست بلکه راهنمایی افرادی که دارای نواقص تخصصی و اخلاقی و رفتاری هستند می باشد مگر آنکه مدیر به یقین برسد که فلان کارمند فاقد صلاحیت اخلاقی و شغلی است و با راهنمایی ها به هیچ وجه نمی توان در او دگرگونی به وجود آورد در این صورت است که مدیریت بر اساس حفظ مصالح عمومی آن کارمند را از کار برکنار کرده و فرد دیگری را جایگزین می کند.