تعريف قدرت
يكي از مفاهيمي كه همچون غالب مفاهيم اجتماعي و انساني، دچار دشواريِ تعريف است و همواره از آن تعريفهاي متعدد و غير متفق عليه داده شده، واژه قدرت است. راسل، قدرت را «پديد آوردن آثار مطلوب» تعريف كرده است.
Books, George, Allen and ltd,Roskin House, see:Museum Street London،7691.unwin
see:Russel Bertrand; Power pp.52-43, Unwin
ماكس وبر آن را «امكان تحميل اراده خود بر رفتار ديگران»see: Weber, Max, Economy and Society, pp149-8. خوانده است.
پولانزاس «توانايي يك طبقه اجتماعي براي تحقق منافع خاص عيني خود» را قدرت مينامد.
Classes;pp401-41,translation editor Timotny O’Hagan London, Newleft,3791.
see: Poulantzas, Nicos; Political Power and Social
هاناآرنت «توانايي آدمي براي عمل، در اتفاق عمل با گروه» را قدرت ميداند.
see: Arendt Hannah On Violence:chapter2. Penguin Books ltd. London, 0191.
هر يك از اين تعاريف از اشكالهاي مشترك و ويژهاي رنج ميبرد كه نقد و بررسي آنها در اين مختصر نميگنجد. براي آگاهي بيشتر ر.ك: نبوي، سيدعباس، فلسفه قدرت، فصل دوم، نيز: ارسطا، محمد جواد، قدرت سياسي در اسلام (مقاله)؛ درآمدي بر انديشه سياسي اسلام (مجموعه مقالات) ويراسته سيدصادق حقيقت. يكي از اشكالات مشترك همه اين تعريفها، نگاه صرفاً «مادي» به قدرت است. در مقابل، متفكران مسلمان نگرشي عامتر به قدرت دارند.
برخي از نويسندگان از لابهلاي سخنان امام خميني و سيره و رفتار سياسي ايشان، چنين استنتاج كردهاند كه قدرت در نگاه وي عبارت است از:
«توان به فعليت رساندن جميع منابع معنوي و مادي قابل دسترس انسانها، براي دستيابي به عدالت و رستگاري». فلسفه قدرت، ص 117. در اين نگاه، افزون بر عناصر مادي، منابع معنوي و نيز غايت قدرت در اين جهان و در عرصه حيات جاودان آدمي، معين گرديده است.
قدرت و فساد
برخي از متفكران بر آنند كه «قدرت» ذاتاً فسادآور است. لرد آكتون مينويسد: «قدرت تمايل به فساد دارد». مطهرنيا، مهدي، قدرت، انسان، حكومت، ص 201. اين ديدگاه از جهاتي، مورد چون و چرا واقع شده است. براي آگاهي بيشتر ر.ك: قدرت سياسي در اسلام. بيترديد قدرت مهار نشده در دست انسانِ غير معصوم و لغزشپذير، زمينه بسياري از فسادها را فراهم ميآورد.
پارهاي از مفاسدِ ناشي از آن، عبارت است از: جاهطلبي، استبداد، قانونگريزي و سلب آزاديهاي مشروع. بنابراين، مسأله قدرت و كنترل آن، از بايستههاي هر نظريه سياسي است.
بايستههاي كنترل قدرت:
1. كمال و جامعيت
كنترل قدرت بايد جامع و همه جانبه و داراي كارآمدي هر چه بيشتر باشد؛ به گونهاي كه احتمال سوء استفاده از قدرت را به صفر يا كمترين حد ممكن برساند.
2. بازدارندگي
روشهاي مهار و كنترل قدرت، بايد چنان باشد كه راه سوء استفاده از قدرت را مسدود كند؛ نه آنكه صرفاً پس از ظهور فساد و ريشه دوانيدن آن، به درمان بپردازد. البته برخورد بافساد پديد آمده نيز ضرورت دارد؛ ولي پيشگيري بر درمان مقدم است.
3. دست و پاگيرنبودن
كنترل و مهار قدرت، نبايد كارآمدي نظام سياسي را تهديد كند و جامعه را از خدمات دستگاههاي دولتي محروم سازد.
4. رعايت حريم خصوصي افراد
هر كس، در هر جايگاهي، حريمي ويژه دارد كه تجسّس در آن جايز نيست. شيوههاي «مهار قدرت» نبايد به گونهاي باشد كه به آزاديها و حقوق فردي آسيب رساند.
5. فقدان خودشكني يا ابتلا به دور و تسلسل،
6. واقع بينانه بودن،
7. دارا بودن حداكثر تضمين اجرايي لازم.
كنترل قدرت در نظامهاي غير ديني
نظامهاي سياسي غير ديني، عمدتاً از شيوههاي بيروني «كنترل قدرت» استفاده ميكنند. اهرمها و سازوكارهاي مهار بيروني قدرت، در نظامهاي گوناگون غير ديني يكسان نيست. آنچه عمدتاً در عصر حاضر، در نظامهاي دموكراتيك غربي مورد توجه است، «كنترل ساختاري يا تفكيك قوا» است. نظريه تفكيك قوا سابقه تاريخي طولانياي دارد؛ ولي در دنياي جديد، منتسكيو احياگر آن شمرده ميشود. اين روش مبتني بر اين انگاره است كه قدرت را جز با قدرت، نميتوان تحديد كرد.
اكنون دو مسأله در خور ارزيابي است:
1. ارزيابي كنترل بيروني قدرت،
2. ارزيابي روش تفكيك قوا به طور خاص.
يك. كنترل بيروني قدرت
به كارگيري شيوههاي مهار و كنترل بيروني قدرت، بايسته و اجتنابناپذير مينمايد؛ ولي كافي نيست. اين روش با مشكلاتي گوناگون روبهرو است؛ مشكلاتي كه تسلسل يا دور، يكي از آنها به شمار ميآيد.
در كنترل بيروني قدرت، فرض بر آن است كه از اعمال نارواي قدرت «الف»، به وسيله قدرت «ب» جلوگيري ميشود. در اين موقعيت، اگر «ب» نيز به اعمال نارواي قدرت خود بپردازد، بايد به وسيله عاملي بيروني كنترل و مهار شود.
اكنون دو فرض متصور است:
1. عامل بيروني مفروض، همان قدرت «الف» باشد. دراين صورت با مشكل دور روبهرو ميشويم؛ زيرا قدرت «الف» ناظر بر ناظر خود «ب» است.
2. قدرت سوم «ج» ناظر بر هر دو باشد.
در اين صورت، احتمال كاربرد نارواي قدرت از سوي «ج» وجود دارد.
بنابراين، يا بايد توالي قدرتهاي مهار كننده، همچنان ادامه يابد و به تسلسل انجامد و يا بايد انتهاي چرخه مهار قدرت به ابتداي آن متصل شده و دور تحقق يابد. ر.ك: فلسفه قدرت، صص 398 – 405.
دو. كنترل ساختاري قدرت (تفكيك قوا)
يكي از شيوههاي مهم كنترل قدرت بيروني در غرب معاصر، كنترل ساختاري يا تفكيك قوا است. اين شيوه كه پيشبيني ميشد به وسيله آن، بتوان قدرت را مهار و از فساد آن جلوگيري كرد، از مشكلاتي چند رنج ميبرد. شماري از اين مشكلات عبارت است از:
1. عدم امكان تفكيك كامل قوا؛
2.تفكيك قوا حداكثر به تفكيك فساد و تمركز زدايي از آن انجاميده است؛ براي آگاهي بيشتر ر.ك: فلسفه سياست، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، صص98-100.
3. سازماندهي مشاركت مردم در انتخابات از سوي احزاب سياسي، فلسفه تفكيك قوا را از بين برده است.
در كشورهايي چون ايالات متحده – كه در آن تقريباً تفكيك مطلق قوا وجود دارد – قدرت در دست حزب دموكرات يا جمهوري خواه است و آنچه پشت پرده نهادهاي سياسي، تأثير گذار واقعي است و همه قوا را زير چتر خود دارد، حزب حاكم است. براي آگاهي بيشتر ر.ك: جوان آراسته، حسين، بازخواني امامت، حكومت و توزيع قدرت در قانوناساسي (مقاله)، حكومت اساسي، سال ششم، شماره چهارم، ص 204 و 205.
به هر روي، در شرايط كنوني جهان، مسأله «تفكيك قوا» تا حدي لازم و اجتنابناپذير به نظر ميرسد؛ ولي براي جلوگيري از «فسادِ قدرت» كافي نيست. بنابراين، ميتوان تفكيك قوا را پذيرفت – چنان كه ساختار جمهوري اسلامي ايران بر همين اساس تنظيم شده است – اما نميتوان آن را نابودكننده فساد دانست.
اكنون چه بايد كرد؟ آيا كامياب نبودن مهار بيروني قدرت ما را مجاز ميدارد كه آن را رها كرده، تنها بر كنترل دروني؛ يعني، ويژگيهاي ارباب قدرت تكيه كنيم؟ به نظر ميرسد اين گزينه نيز ناروا است؛ زيرا بالاترين درجه كنترل دروني، مرتبه «عصمت» است. با وجود عصمت، ميل قدرت به فساد به صفر ميرسد؛ ولي تنها گروهي محدود، به اين مرحله از سلامت نفساني، فكري و عقلي، دست مييابند. بنابراين، بايد براي «سلامت قدرت» در شرايط رهبريِ غيرمعصومان چارهانديشي كرد. براي آگاهي بيشتر دراين باره ر.ك: عليخاني، علي اكبر، مشاركت سياسي، صص 2-149. در اين راستا قدرت را بايد از دو سو مورد كنترل قرارداد: از بيرون و از درون.
با مراجعه به نصوص ديني در مييابيم، دين مبين اسلام، جامعترين و واقعگراترين مكتب در اين عرصه است. آيين اسلام، بر كنترل دروني و بيروني قوا تأكيد ميورزد و در هر گستره، ساز و كارهايي متنوع ارائه ميدهد. در پرتو اين سازوكارها – بي آنكه اقتدار نظام سياسي آسيب بيند – زمينه فساد قدرت به كمترين حد ممكن ميرسد.
روشهاي مهار دروني قدرت در اسلام
شيوههاي دروني كنترل قدرت در اسلام، به دو بخش تقسيمپذير است: روش مهار بينشي و مهار اخلاقي.
يك. روش مهار عقلاني و بينشي
يكي از شيوههاي كنترل رفتار سياسي و اجتماعيِ حاكمان، مجموع دانشها و بينشهاي آنان است. شماري از اين دانشها، عبارت است از:
1. فقاهت
برخي برآنند، سلوك اجتماعي زمامدار و رهبر حقوقدان، با غير حقوقدان، تفاوت بسيار دارد و رهبر حقوقدان در رعايت حقوق جامعه، موفقتر است. در اسلام نيز – آنجا كه عصمت و علم لدني نباشد – فقاهت در احكام ديني، براي رهبر ضرورت دارد. با توجه به اينكه «فقه» مجموعه نظام ارزشي اسلام و اعم از حقوق است؛ براي آگاهي بيشتر در اين باره ر.ك: دانش پژوه، مصطفي و خسروشاهي، قدرت الله، فلسفه حقوق، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني. فقيه، حقوقدان اسلامي نيز به شمار ميآيد. اميرمؤمنان(ع) در اين باره ميفرمايد: «همانا شايستهترين افراد به اين امر (زمامداري)، تواناترين مردم و دانشمندترين آنها به حكم خدا در آن است.» «ان احق الناس بهذا الامر اقواهم عليه و اعلمهم بامرالله فيه»؛ نهجالبلاغه، خ 173.
2. جهان بيني الهي
خداشناسي و معادشناسي و باورداشت عميق قلبي به ناظر بودن حق تعالي و مسؤوليت در برابر او، در صيانت قدرت از انحراف و فساد، بسيار مؤثر است. از اين رو، قرآن مجيد ولايت كافران را نفي ميكند (وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً)؛ نساء (4)، آيه 149. و حضرت اباعبدالله(ع) تدين به دين حق را شرط رهبري ميداند. ر.ك: نامه امام حسين(ع) به مردم كوفه، (اين روايت در ذيل شرط عدالت خواهد آمد).
3. نوع نگرش به قدرت
هندسه معرفتي ارباب قدرت و طرز تلقي آنان از قدرت، در چگونگي كاربست آن نقش مؤثري دارد. به عبارت ديگر جهان بيني حاكم و انگاره قدرت در آن، از اهميت بسياري برخوردار است. يكي از ريشههاي اساسي «فساد قدرت»، نگاه خواستارانه، اصيل انگارانه و مالكانه قدرتمندان به قدرت است. نگاه اسلامي به «قدرت سياسي» نگاه مسؤولانه و امانتدارانه است.
امام علي(ع) به اشعث بن قيس، فرماندار آذربايجان، مينويسد: «فرمانداري براي تو وسيله آب و نان نيست؛ بلكه امانتي است بر عهده تو…». «ان عملك ليس لك بطعمة ولكنه في عنقك امانة»؛ نهج البلاغه، نامه 5. يكي از مهمترين نتايج اين طرز تلقي از قدرت، خودداري از فساد و ديكتاتوري است. از اين رو، آن حضرت در پي آن ميفرمايد: «درباره رعيت حق نداري استبداد به خرج دهي!» نهجالبلاغه، نامه 5. حضرت علي(ع) در نامه ديگري به يكي از فرماندارانش مينويسد: «اما بعد، من تو را شريك در امانتم (حكومت و زمامداري) قرار دادم». «اما بعد! فقد شركتك في امانتي…»؛ نهج البلاغه، نامه 41.
دو. مهار اخلاقي
خلقيات و اوصافي كه در نفس انسان، ريشه دوانده و رسوخ پيدا كرده است؛ از مهمترين عوامل تعيين كننده رفتار آدمي است. از اين رو، اسلام به اوصاف و ويژگيهاي اخلاقي حاكم، اهتمام بسيار ميورزد و تنها كساني را شايسته «زمامداري» ميشناسد كه از برجستهترين اوصاف پسنديده بهره برند و از خصال نكوهيده پيراسته باشند. مهمترين ويژگيهاي زمامدار در نصوص ديني، عبارت است از:
1. عدالت
در نگاه اسلام، «پيشوايي» تنها شايسته عدالت پيشگان و ستم ستيزان است. قرآن مجيد ميفرمايد: (وَ لا تَرْكَنُوا إِلَي الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ) هود (11)، آيه 113. «به ستم پيشگان تكيه نكنيد كه آتش شما را فرا ميگيرد». در نامه حضرت سيدالشهداء(ع) در پاسخ به مردم كوفه آمده است: «امام نيست مگر آنكه بر اساس كتاب خدا حكم كند و قسط و عدل به پا دارد. به دين حق متدين باشد و نفس خويش را به جهت خداي كنترل كند». «فلعمري، ما الامام الاالحاكم بالكتاب، القائم بالقسط، الدائن بدين الحق، الحابس نفسه علي ذات الله»؛ الكامل ابن اثير، ج 4، ص 21؛ نيز: الارشاد المنير، ص 186.
2. تقوا
پرهيزگاري و تقوا از شرايط مهم حاكم در اسلام است. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «امامت نسزد جز بر كسي كه سه ويژگي را دارا باشد: ورع و تقوايي كه او را از نافرماني پروردگار باز دارد و…». كافي، ج 1، ص 407، كتاب الحجة، باب ما يجب من حق الامام علي الرعية، ح 8، عن ابيجعفر(ع) قال: قال رسول الله(ص): لا تصلح الامامة الالرجل فيه ثلاث خصال: ورع يحجزه عن معاصي الله، و حلم يملك به غضبه، و حسن الولاية علي من يلي حتي يكون لهم كالوالد الرحيم».
3. بردباري و رفتار نيك
در ادامه روايت پيامبر اكرم(ص) ويژگيهاي رهبر چنين برشمرده شده است: «… و بردباري اي كه بدان غضب خويش فرونهد و حسن زمامداري بر شهروندان چنان كه چون پدري مهربان بر ايشان باشد». همان.
سه. ساز و كارهاي مهار بيروني قدرت در اسلام
شيوههاي مهار بيروني قدرت در اسلام نيز متكثر و متنوع است. افزون بر شيوههايي كه اسلام خود بدان امر كرده (منصوص)، پارهاي از شيوههاي عقلايي (غير منصوص) نيز وجود دارد كه در صورت عدم تزاحم با ولايت شرعي و عدم مخالفت با ايفاي وظايف حكومتي حاكم، ميتوان از آنها استفاده كرد.
مسأله كنترل ساختاري و تفكيك قوا و نيز كنترل سازماني در شمار اين شيوهها جاي دارد. نمونهاي از كنترل سازماني – كه در جمهوري اسلامي ايران پيشبيني شده است – نقش نظارتي و كنترلكننده مجلس خبرگان نسبت به ولي فقيه است.
بخشي از روشهاي مهار بيروني قدرت در اسلام، عبارت است از:
1. كنترل مستقيم الهي
خداوند مهمترين كنترل كننده و ناظر توانمند و دانا بر قدرت است. او نظارت خود را به شيوههاي مختلفي اعمال ميكند؛ از جمله:
الف. قانونگذاري
يكي از شيوههاي مهار قدرت، ارائه هنجارهاي جامع و مناسب در چگونگي كاربست قدرت و تعيين ضوابط رفتار حاكمان است.
قانونگذاري الهي و تأكيد فراوان بر لزوم پيروي از احكام خداوند، نقشي مهم در مهار قدرت دارد. قرآن مجيد بر اين مسأله اهتمام بسيار ورزيده، حكمراني بياعتنا به احكام الهي را ظلم، فسق و كفر خوانده است. حضرت اباعبدالله(ع) نيز كسي را حاكم ميداند كه بر اساس كتاب خداوند رفتار كند.
ب. سلب مشروعيت
اسلام، در كنار تعيين شرايط خصلتي و علمي زمامدار و نيز تعيين ضوابط رفتار حاكمان، ضمانت اجرايي نيرومندي نيز افزوده است تا اگر خداي ناكرده قدرت به فساد گراييد، بيدرنگ درمان گردد و از تداوم آن جلوگيري به عمل آيد.
يكي از روشهاي باز دارنده و درمانگرانه، مسأله سلب مشروعيت است. شرايط و ضوابط رفتار حاكمان زماني پشتوانه اجرايي دارد كه فاقد اين شرايط و خالي از هنجارها مشروع شناخته نشود. مشروعيت حاكم، با پديد آمدن فاصله ميان او و شرايط مورد نظر دين، بي درنگ سلب ميگردد و از سِمَت خويش شرعاً عزل ميشود.
ج. كيفردهي
از ديدگاه اسلام، حاكمان و شهروندان همه در معرض نظارت و كنترل دقيق الهياند. خداوند همه جا و همه گاه، مراقب رفتار و كردار سوره نساء (4)، آيه 1 (إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً). انسانها است، در برابر ظلم ستمگران واكنش نشان ميدهد. برخورد او در برابر ظلم و فسادِ «قدرت» چند گونه است:
1. انگيزش مؤمنان و مجاهدان براي جهاد و ستم ستيزي و ياري آنان در برابر ستم پيشگان؛
2. كيفر وضعي و قانوني در اين جهان؛
3. كيفر تكويني و مكافات عمل در اين جهان؛
4. كيفر اخروي.
امير مؤمنان(ع) به عثمان خطاب ميفرمايد:
«بدان كه بهترين بندگان نزد خداوند پيشواي عادلي است كه هدايت يافته و به هدايت ديگران همت ميگمارد سنتهاي شناخته شده را به پا ميدارد و بدعتهاي ناشناخته را از بين ميبرد… و همانا بدترين مردم نزد خدا پيشواي جائر است؛ هموكه گمراه است و ديگران را به گمراهي ميكشاند. سنتهاي شناخته شده را تباه ميسازد و بدعتهاي متروك را احيا ميكند. همانا از رسول خدا(ص) شنيدم كه فرمود: در روز قيامت پيشواي ستمگر را ميآورند، در حالي كه نه ياوري دارد و نه عذرخواهي، به آتش دوزخ افكنده و در آن چون سنگ آسيا گردانده ميشود و سپس در قعر آتش به زنجير كشيده ميشود». نهج البلاغه، خ 164.
د. تنظيم حقوق متقابل
در نظام اسلامي رابطه ملت و دولت طرفيني و مبتني بر حقوق متقابل و مسؤوليت حاكم و ملت در برابر يكديگر و مسؤوليت هر دو در برابر خداوند است. اميرمؤمنان(ع) فرمود: «همانا من بر شما (مردم) حقي دارم «… ان لي عليكم حقاً و لكم عليّ حق… »، همان، خ 34. و شما بر من حقي داريد…».
ه. تساوي در برابر قانون
در نگاه اسلام همه انسانها در پيشگاه قانون برابرند و هيچ كس را بر ديگري در برابر قانون امتيازي نيست. اين قاعده به عنوان اصل «مشاركت در احكام» مورد اتفاق جميع مسلمانان است.
2. كنترل عمومي
اسلام سالم سازي كاربست قدرت را بدون مشاركت فراگير و گسترده اجتماعي، كامياب نميبيند. از اين رو، ساز و كارهاي متعددي براي تحقّق اين مشاركت، تدارك ديده است. در اسلام، مشاركت سياسي و اجتماعي نه تنها حق مردم كه از وظايف آنان است. تداخل حق و تكليف در اين عرصه، مباني و برآيندهاي ويژهاي دارد كه اين نوشتار را مجال ذكر آن نيست. پارهاي از ساز و كارهاي تحقق مشاركت كنترل كننده در اسلام عبارت است از:
الف. لزوم مشورت
در حكومت ديني پشت كردن به مردم، استبداد رأي و دخالت ندادن رأي مؤمنان در امور، ناپسند و مذموم است. قرآن مجيد صريحاً به مشورت با مردم فرمان داده و از پيامبر(ص) خواسته است از طريق «مشورت» بستري مناسب براي مشاركت عمومي فراهم سازد. واعظي، احمد، جامعه ديني، جامعه مدني، صص 129 – 132.
ب. مسؤوليت همگاني
در نگاه اسلام، تمام مردم در صيانت «قدرت از تمايل به فساد»، مسؤوليت دارند. پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد:
«كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته»؛ بحارالانوار، ج 75، باب 35، ح 36، ص 38.. امام خميني با استناد به اين روايت ميفرمايد:«مسؤوليت من هم گردن شما است، مسؤوليت شما هم گردن من است. اگر من پايم را كج گذاشتم، شما مسؤوليد، اگر نگوييد چرا پايت را كج گذاشتي…». صحيفه نور، ج 8، ص 47.
ج. اهتمام به امور مسلمين
تلاش در جهت بهروزي و خوشبختي امت مسلمان و مبارزه با عوامل فساد و تباهي از وظايف همه مسلمانان و شرط اسلام است. پيامبر اسلام(ص) ميفرمايد:
«هر آنكه صبح كند و به امور مسلمانان همت نگمارد، و هر كه فرياد كسي را بشنود كه مسلمانان را به دادخواهي فرا ميخواند و او را اجابت نكند، مسلمان نيست.» «من اصبح و لميهتم بامور المسلمين فليس منهم و من سمع منادياً ينادي ياللمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم.»؛ اصول كافي، ج 2، (كتاب الايمان و الكفر، باب الاهتمام بامور المسلمين. ح 1 و 5).
د. امر به معروف و نهي از منكر
امر به معروف و نهي از منكر، به عنوان تكليفي الهي يكي از مهمترين زمينههاي تعامل و مشاركت اجتماعي است. قرآن مجيد يكي از امتيازات امت اسلام را همين مسأله دانسته، ميفرمايد: (كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ) آل عمران (3)، آيه 110. «شما بهترين امّتي هستيد كه براي مردم پديدار شدهايد: به كار پسنديده فرمان ميدهيد و از كار ناپسند بازميداريد و به خدا ايمان داريد».
پيامبر اكرم(ص) نيز فرموده است: «تا زماني كه امت من امر به معروف و نهي از منكر و همياري در نيكيها كنند، خوشبخت و كامروا خواهند بود؛ ولي هر گاه اين امور را ترك گويند، بركت از آنان گسسته خواهد شد و پستترينشان بر ديگران چيره گردند و ديگر نه ياوري در زمين خواهند داشت و نه در آسمان». وسائل الشيعه، ج 11، ص 398، ح 18، طبع بيروت.
ه. نصيحت ائمه مسلمين
نصيحت از ماده «نصح» به معناي خيرخواهي و اندرز است. اسلام بر نيكخواهي براي زمامداران امت و به تبع آن ارائه رهنمودهاي مناسب، اندرزهاي به موقع و انتقادات سازنده تأكيد ميورزد.
پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: «سه چيز است كه دل هيچ مسلماني به گريز از آن رضايت نميدهد: اخلاص عمل براي خدا، خيرخواهي براي پيشوايان مسلمانان و همراهي با جماعت مسلمانان». بحارالانوار، ج 77، باب 6، ح 39، ص 132. اميرمؤمنان(ع) نيز يكي از حقوق زمامدار امت را خيرخواهي در آشكار و نهان ميداند. «و اما حقي عليكم فالنصيحة في المشهد و المغيب»؛ نهج البلاغه، خ 34.
آنچه گذشت بخشي از شيوههاي كنترل قدرت در اسلام است. ژرفنگري در سازوكارهاي تعيين شده در اسلام و مقايسه آن با شيوههاي موجود در ديگر انديشهها و نظامهاي سياسي، غناي چشمگير و برتري تفكّر اسلامي و جامعيت آن دراين عرصه را به خوبي نمايان ميسازد. بر اساس آنچه ذكر شد، ميتوان شيوههاي مهار قدرت در اسلام را در نمودار صفحه بعد نشان داد:
الف: روشهاى مهار درونى:
1. مهار بينشى و عقلانى:
الف. فقاهت.
ب. جهانبينى الهى.
ج. نحوه نگرش به قدرت.
2. مهار اخلاقى:
الف. عدالت.
ب. تقوا.
ب. روشهاى مهار بيرونى:
1. روشهاى منصوص.
الف. كنترل مستقيم الهى.
1. كنترل هنجارى.
2. سلب مشروعيت.
3. كيفردهى.
الف. انگيزش مجاهدان.
ب. تعيين كيفر.
ج. مكافات.
د. عذاب اخروى.
4. تنظيم حقوق متقابل.
5. تساوى در برابر قانون.
ب. كنترل عمومى
1. لزوم مشورت.
2. مسئوليت همگانى.
3. اهتمام به امور مسلمين.
4. امر به معروف و نهى از منكر.
5. نصيحت ائمه به مسلمين.
2. روشهاى غيرمنصوص.
الف. كنترل ساختارى.
ب. كنترل سازمانى.