نويسنده: اميرعباس ميرزاخاني
جهت گيري هاي عمده نظام اجتماعي ما در تربيت چيست ؟
تربيت يكي از مباحث مهم روانشناسي و علوم تربيتي نيز هست و روانشناسان و مربيان ، توصيه هاي زيادي به والدين و معلمان ارائه مي كنند . با وجود اين همه توجه و توصيه ، چه اتفاقي مي افتد ؟
صرف نظر از مباحث كلي درباره تربيت ، با نگرش كاربردي و معطوف به فرهنگ ايراني ، وضعيت ما در اين خصوص چگونه است ؟ جهت گيري هاي عمده نظام اجتماعي ما در تربيت چيست ؟ خانواده ها و مدارس ايراني ، در تربيت كودكان و نوجوانان چقدر جديت دارند و اهداف و ايده آل هاي آنان چيست ؟
بازار ارائه توصيه هاي تربيتي در ايران بسيار گرم است . و بخصوص در دهه اخير ، اين بازار رونق خاصي پيدا كرده است . در صدا و سيما و بويژه تلويزيون ، روانشناسان و مشاوران و به تعبيري كارشناسان مختلفي به ارائه رهنمودها و توصيه هاي گوناگوني مي پردازند .
در انواع مجله هاي خانوادگي و تربيتي هم بخش هاي زيادي براي مباحث فرزند پروري و مشاوره اي در نظر گرفته مي شود . در مورد كتاب ها وضعيت بسيار آشفته و پيچيده تر است و همه به دنبال ارائه كليدهايي براي تربيت هستند . از كتاب هاي كوچك و نكته اي گرفته تا كتاب هاي مفصل و تخصصي ، همه مي خواهند راه خوشبختي و سعادت در زندگي را نشان دهند . جالب و عجيب است كه بخش عمده اي از كتاب هاي تربيتي ، زناشويي و روانشناسي سلامت ، ترجمه اي هستند و عملابه ماهيت فرهنگي تربيت ، توجه چنداني نمي شود . آيا والدين ومعلمان به اين همه توصيه نيازدارند؟ آيا اين رهنمودها وتوصيه ها، واقع خوشبختي و سعادت را به ارمغان مي آورند ؟ آيا با چنين گفته هايي مي توان به زندگي دلخواه رسيد ؟
(( تربيت )) موضوعي دشوار و پيچيده است اما نبايد با گفته ها و توصيه هاي پراكنده و بدون ماهيت فرهنگي ، اين دشواري و پيچيدگي را بيشتر كرد .شايد نكته ها و گفته ها د رتلويزيون ، مجله ها و كتاب ها ، والديني را تحت تاثير قرار دهد . اما به نظر نمي رسد اين تاثير چندان ماندگار و عمومي باشد .
به مثابه جنبه هاي ديگرزندگي، درتربيت هم اعم از والديني ومدرسه اي، موضوعاتي دربورس مورد توجه قرار گرفته وبعد ازطي طول عمرمشخصي، از دور خارج مي شوند . به عنوان نمونه در دو دهه اخير در آموزش و پرورش مباحثي به صورت دوره اي وارد مدارس شده اند ، از جمله : فراشناخت ، خلاقيت ، پژوهش، هوش هيجاني مهارت هاي زندگي ، روش هاي مشاركتي و غيره . در زمينه تربيت در مدرسه جامعه اگر چه تنوع موضوعات به گستردگي تربيت نبوده ولي مباحثي چون : افزايش آزادي عمل فرزندان ، خطرات تهديدكننده سلامت ، خانواده متعادل ، تفاهم وگفتگو در خانواده و غيره مطرح بوده اند ، اما از اين همه آمد و رفت سوژه هاي بورسي چه بهره اي برده ايم ؟ كدام دانش آموز پژوهشگر يا خلاق را تربيت كرده ايم ؟ تا چه حد در تغيير نگرش والدين نسبت به مسائل تحصيلي فرزندان موفق بوده ايم ؟ تا چه اندازه آمادگي هاي كودكان و نوجوانان را براي مواجهه با چالش هاي زندگي افزايش داده ايم ؟
به نظر مي رسد ما هم در نظام اجتماعي خودمان به غير از بيان نكته ها و توصيه ها ، به تحولي تاثيرگذار و اساسي در تربيت دست نيافته ايم .
همان گونه كه اشاره شد نبايد دشواري ها و پيچيدگي تربيت را با تنوع و آشفتگي توصيه ها افزايش داد . امروز والدين و معلمان ايراني بسيار بيشتر ، به رهنمودهايي نياز دارند كه اولامبتني بر ويژگي هاي فرهنگي باشند؛ ثانيا بر نقاط حساس و ضروري نيازها تمركز نمايند و ثالثا د رتغيير نگرش ها و رفتارها با مقاومت مواجه نشوند و به عبارتي تا حد امكان ، به سادگي عمل كنند .
والدين و معلمان ، افراد سازنده معناي دنياي يك كودك هستند .
فقط از طريق يك چارچوب معنايي معين است كه كودك واكنش هاي معنادار خود به جهان را مي سازد ، پردازش مي كند و توسعه مي دهد . فرهنگي كه از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود معنا و نيروي حياتي براي يادگيري ارائه مي دهد . محركي كه قرار است تبديل به يك تجربه يادگيري شود بايد حامل اهميت فراوان و معناي مرتبط با حوزه گسترده تر فرهنگ كودك باشد .
(( تجارت )) و بهره مندي از نگاه اقتصادي بد نيست ولي نبايد تربيت به صورت موضوعي كاملاتجاري در بيايد و سوژه هاي آن به ابزاري صرف براي كسب سود و درآمد تبديل شود . اگر واقعا از اين همه نكته ها و گفته ها كمتر به نتيجه رسيده ايم بايد زمينه ها و شرايط آشفتگي هاي موجود را كاهش دهيم و به دنبال ايده هاي جديد و آسان باشيم .
با شناخت جامعه ايراني و ويژگي هاي فرهنگي آن ، چه موضوعاتي مي توانند به عنوان اولويت هاي تربيت مدنظر قرار گيرند ؟ بر اساس آنچه در خانواده ها و مدارس ما مي گذرد بر سه نكته تاكيد مي كنيم : انگيزه، تفكر و جسارت . در بياني كلي ، والدين و مربيان بايد مراقب باشند كه در درجه اول در اين سه مورد رفتار تخريبي و مخل نداشته باشند و در درجه بعدي با نگرش ها و رفتارهايشان در تقويت آنها بكوشند . اينكه چرا اين همه مباحث تربيتي را در سه نكته خلاصه مي شود جاي بحث و توجيه دارد . اما اين عمل به معناي ناديده گرفتن اهميت ساير عوامل نيست
به اعتقاد نگارنده تقويت هاي انگيزشي ، آموزش روش هاي تفكر و ايجاد زمينه هاي جسارت ورزي در كودكان و نوجوانان ايراني ، بنيادي ترين مسائل حال حاضر تربيت هستند .
تقويت هاي انگيزشي
(( انگيزه )) محوري ترين موضوع زندگي انساني و سازنده نيازهاي ماست. انگيزه را موتور و محرك فعاليت هاي انسان مي دانند و بسياري از تلاش ها در حوزه هاي مختلف زندگي با انگيزه ارتباط پيدا مي كنند .
چرا ايجاد و تقويت انگيزه ها مسئله اي مهم د رنظام تربيتي ايران محسوب مي شود ؟ دلايلي چند براي اين امر وجود دارد : 1. تنوع امكانات و موضوعات در زندگي امروزي موجب عدم تمركز در مسائل مي شود . تنوع طلبي انسان امروزي اگر چه باعث سرعت و تحرك بيشتر در زندگي مي شود اما در مقابل عجله و كم حوصلگي نيز به بار مي آورد . اين چنين است كه انگيزش و روش هاي ايجاد انگيزه به موضوعي پيچيده و دشوار در تربيت تبديل شده است .
2. تعلل هاي نظام اجتماعي ايران در كمك به افراد براي هويت يابي فرهنگي ، انگيزه هاي فردي و اجتماعي را دچار تزلزل مي كند .پاسخ چيستي ها چرايي ها و ابهام هاي زندگي را بايد در فرهنگ جستجو كرد و هرگونه كاستي در اين زمينه ، پويايي و تحرك انسان ها را كاهش مي دهد . اگر در گذشته آرزوي معلم ، مهندس و دكتر شدن ، انگيزه اي كلي در كودكان و نوجوانان براي درس خواندن و ارتقاي تحصيلي به وجود مي آورد ، امروزه آرزوها حال و هواي ديگري دارند و افراد به جاي تعهدات شغلي ، به دنبال راه هاي در رو و ميانبر براي كسب ثروت و شهرت هستند .نسل گذشته وقتي انگيزه هاي خود را براي زندگي با انگيزه هاي نسل امروز مقايسه مي كند دشواري شرايط انگيزش موجود را بيشتر در مي يابد .
3. ضعف دانش تربيتي در والدين و معلمان موجب مي شود آنان نادانسته و ناخواسته به روش هايي در تربيت روي آورند كه در عمل مانع و مخل انگيزه محسوب مي شوند . تحليل علمي بنيادهاي تربيتي بسياري از روش هاي والدين و مدارس نشان مي دهد كه اشكالات جدي در برنامه هاي مختلف وجود دارند .
هر كس كه قابليت ايجاد انگيزه و تحرك داشته باشد به خوبي مي داند كه ايجاد خودانگيختگي در ديگران ، به كيفيت رابطه بستگي دارد . فرد انگيزه دهنده كارآمد ، هر جا كه امكان داشته باشد به كودك اعتماد مي كند ، احترام مي گذارد ، گوش فرا مي دهد ، مسئوليت پذيري را تشويق مي كند به او اجازه انتخاب مي دهد ، شايستگي را در وي پرورش مي دهد و در گرفتاري ها ،نگراني ها ، تلاش ها اقدامات ، موفقيت ها و شكست هاي او مشاركت مي ورزد .
4. بسياري از رفتارهاي فرهنگي ما مانند : تمايل به ايجاد محدوديت و كنترل ، غلبه احساسات بر منطق ، آسان گيري و عدم جديت ، استمرار وابستگي ها و امثال آن ، آشفتگي و افت در انگيزه ها را به همراه مي آورد .
5. هنوز هم در فرهنگ ما جهت گيري عمده روش هاي انگيزشي ، بيروني است و در ايجاد و تقويت انگيزش دروني ضعف ها و كاستي هاي فراواني داريم . تلاش در جهت تقويت انگيزه هاي بيروني ، موجب تزلزل و ناپايداري انگيزه ها مي شود .
آموزش روش هاي تفكر
با توجه به اينكه يكي از اهداف آموزش و پرورش بايد ايجاد روحيه تفكر در دانش آموزان باشد اين سوال مطرح مي شود كه آيا آموزش و پرورش روش فكر كردن را به دانش آموزان ياد مي دهد ؟
پاسخ اين سوال در نظام تربيتي ما از اهميت بسياري برخوردار است و آنچنان كه شواهد آموزشي و اجتماعي و فرهنگي نشان مي دهند وضعيت نامطلوبي در اين مورد داريم . روش هاي كليشه اي ارزشيابي ، نتايج طرح هايي چون تيمز و پرلز ، وضعيت خلاقيت و پژوهشگري در مدارس و غيره نشان مي دهند كه ما در آموزش مهارت هاي تفكر در بعد تحصيلي بسيار ضعيف كار كرده ايم .در بعد اجتماعي نيز ، مسائلي چون اعتياد ، رفتارهاي جنسي و نحوه مواجهه با خطرات مختلف نشان مي دهند كه كودكان و نوجوانان در توانايي هاي شناختي و مهارت هاي تفكر ، وضعيت چندان مطلوبي ندارند .
جسارت ورزي
در آموزه هاي روانشناسي سلامت ، جسارت ورزي و جرات ابراز وجود بسيار مورد تاكيد قرار مي گيرد . جسارت و تبعات آن مانند افزايش قدرت ريسك پذيري و خطر كردن ، عاملي مهم در توفيق هاي اجتماعي ، اقتصادي ، سياسي و ساير زمينه ها است . ويژگي هاي فرهنگي نظام اجتماعي و بخصوص تمركز بر انگيزه هاي بيروني ، مانع عمده اي براي جسارت نشان دادن و خطر كردن است . تلاش عمده والدين براي شيرين كردن زندگي و به اصطلاح تربيت بادكنكي و همچنين تمايل عمده مدارس در ايجاد رفتارهاي كليشه اي و محدود ، زمينه هاي جسارت ورزي را از بين مي برند يا كاهش مي دهند . جرات و جسارت در شرايطي تقويت مي شود كه انگيزه هاي دروني ، اختيار تصميم گيري و قدرت عمل مورد توجه قرار گيرند . والدين و مدارس ما تا چه اندازه اجازه جرات كردن و جسارت را به كوكان و نوجوانان مي دهند ؟ هنوز شائبه هاي مترادف قلمداد كردن جسارت با گستاخي و بي ادبي بين ما رواج دارد . اگر چه جسارت را مي توان در طيفي شامل دو قطب مثبت و منفي مورد بررسي قرار داد اما از نگاه روانشناختي ، جسارتي كه منجر به خروج از كليشه ها و پويايي و نوآوري در زندگي مي شود قابل تائيد است.به سوي تربيت آسانتعادل و منطقي خواهد شد .
مدارس امروز ما ، بيش از هر چيز به فضايي شاداب براي تجربه كردن و لذت بردن از زندگي نياز دارند . نبايد سوژه هايي مانند خلاقيت ، پژوهش هوش هيجاني و غيره به صورت ابزارهايي براي نشان دادن تمايل به پيشرفت مورد استفاده قرار گيرند . به جاي همه اينها ، كار آسانتر ا
(( تربيت )) مانند همه موضوعات انساني ،بر بستري فرهنگي شكل مي گيرد و به اين ترتيب ارزش ها و نگرش ها نقش موثري در تربيت رسمي و غيررسمي دارند .
علي رغم پيچيدگي هاي تربيت ، با اصلاحات و تغييراتي در نگرش ها ، مي توان به جاي افزودن بر پيچيدگي ها ، راه هاي آسان تري در پيش گرفت . اگر والدين و مدارس ، تقويت انگيزه هاي دروني را با اهميت تلقي كنند ، به آموزش روش هاي تفكر بهاي لازم را بدهند و زمينه هاي جسارت ورزي براي كودكان و نوجوانان را فراهم آورند ؛ هم احتمال خطاهاي تربيتي كاهش خواهد يافت و هم تربيت در مسير متعادلي پيش خواهد رفت .
نمي توان مبناي همه ديدگاه هاي تربيتي جديد را در سه مولفه ياد شده جستجو كرد . به عنوان مثال در پرورش خلاقيت هر سه مولفه نقش اساسي دارند . اگر بخواهيم دانش آموزاني پژوهشگر تربيت كنيم باز هم جايگاه و اهميت انگيزه هاي دروني ، روش هاي تفكر و جسارت ورزي در اين فرآيند قابل مشاهده است . به همين گونه ، مهارت هاي زندگي ، بهداشت رواني ، تعادل جويي در خانواده و مسائل ديگر ، هر كدام با يك يا دو و يا هر سه مولفه مورد نظر ارتباطي مستقيم دارند .
با مروري به آنچه گفته شد و براي حركت در مسير تربيت آسان ، توجه به نكاتي توصيف مي شود :
در تربيت ، شفاف بودن اهداف بسيار مهم است . هر چه مي توانيد با ارزيابي باورها و نگرش هايتان درباره انگيزه ، روش هاي تفكر و جسارت ورزي ، به ديدگاه هاي شفاف و واضحي در اين خصوص برسيد . هر چه با شك و تزلزل فكر و عمل كنيد پيچيدگي ها ادامه داشته و بيشتر خواهد شد .
همان گونه كه كودكان و نوجوانان به انگيزه ، روش تفكر و جسارت ورزي نياز دارند والدين و مدارس نيز بايد تمرين هايي را در اين مورد آغاز كنند . شادابي و پويايي نسل جديد در گرو حوصله و تحرك والدين و مدارس است .
با پذيرش اصل (( حق انتخاب )) در زندگي ، بايد زمينه هاي تفكر كنترلي و محدود كننده را كاهش دهيم . هر چه تمايل به تسلط و كنترل در ما بيشتر باشد انگيزه ها و جسارت ورزي كودكان و نوجوانان افت خواهد كرد . ما مسئوليت زندگي فرزندان را بر عهده داريم . اما تعيين كننده همه چيز زندگي آنها نيستيم و بايد مسير حق انتخاب را از كودكي برايشان هموار سازيم .
نبايد بر اساس برداشت هاي خودمان از زندگي مسير موفقيت و پيشرفت را محدود كنيم . اينكه تنها راه خوشبختي ، درس خواندن است و يا براي يافتن راه سعادت بايد مطيع محض والدين باشد افكاري محدود هستند كه به طور معمول به بن بست مي رسند . اگر ما راه هاي ديگر پيشرفت را
تجربه نكرده ايم دليلي ندارد كه فرزندانمان را از رفتن در آن ها منع كنيم . با چنين نگاهي به زندگي و خوشبختي ، حساسيت ها و دل نگراني هاي والدين ، مين است كه مديران ، معلمان و متوليان آموزش و پرورش به بسترهاي فرهنگي تربيت توجه كنند و زمينه هاي تقويت هويت فرهنگي را در دانش آموزان فراهم آورند . تقويت انگيزه ها ، آموزش روش هاي تفكر و اجازه جسارت ورزي در مدارس ، شرايط و امكانات مناسبي براي تربيت فرهنگي فراهم خواهند آورد.
*منبع: http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1684647
منبع:
1. هارتلي برونز ،اليزابت . ايجاد انگيزه در كودكان . ترجمه احمد نياهيوي (1384. ) تهران : جوانه رشد