سيره اخلاقي پيامبر اسلام (ص)

اشاره:
اکنون که به فرموده ی خورشید انقلاب جهان امروز بیش از گذشته نیازمند توجه به اخلاق و سیره نبی مهربانیها (ص) می باشد در اين مجال به گوشه هاي از سيره اخلاقي آن بزرگوار مي پردازيم اميدواريم كه سيره و روش آن حضرت چراغ روشني در مسير زندگي مان باشد .
1 –  آن قدر حضرت متواضع و فروتن بود كه متن روايت او را خاضع الطراف مي نامد يعني به زمين نگاه مي كرد و سر را كمتر بالا مي برد ، اين چنين با وقار و متين … با ادب و فروتن . چنان در برابر خالقش خاضع و خاشع بود كه بيشتر سرفرود مي آورد و كمتر سر را بلند مي كرد چه پيوسته خدا را حاضر و ناظر مي ديد و لحظه اي بلكه كمتر از لحظه اي هم از ياد و ذكر خدا غافل نبود .
2 –  يكي ديگر از نشانه هاي بارز تواضع و خوي نيكويش اين بود كه به هر كه مي رسيد ، پيشقدم در سلام كردن بر او بود ، سلام كه خود تحيت اسلامي است و پيامبر آن را به ما ياد داده ، خود نيز بيش از همه به آن عمل مي كرد و قبل از آن كه ديگري بر او سلام كند ، او خود سلام مي كرد.
هرگز پيامبر ملاحظه نمي كرد كه آن فرد يزرگ است يا كوچك ، دانشمند است يا بي سواد ، ثروتمند است يا فقير . آري حضرت آن قدر عظمت داشت كه بر همه افراد بدون ملاحظه هاي شغلي ، مسئوليتي ، مالي و … سلام مي كرد و او با اينكه بزرگترين از هر نظر بود بر كوچكترين انسان ها از هر نظر سلام مي كرد و بيشتر براي اينكه ما را به اين سنت حسنه تشويق كند مي فرمود : سلام را نود و نه حسنه است و جوابش يك حسنه .
3 –  پيامبر هرگز بدون جهت سخن نمي گفت ، و اگر سخني بيشتر جنبه موعظه و پند داشت ، يا مطلبي را مي آموخت و يا به معروف و خيري امر مي كرد و يا از شر و منكري مردم را باز مي داشت ، تمام سخنانش سودمند و يك كلمه ، نه بلكه يك حرف ، پوچ و بي ارزش نبود ، زيرا خوب مي دانست كه : « و ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد » وانگهي پيامبر اسوه است و نمونه و اوست انسان كامل . پيامبر كسي است كه نخستين آفريده پروردگار ، نور مباركش است : « اول ما خلق الله نوري » پس ، از اين نور كامل چيزي تراوش نمي كند جز نور ، و هر چه مي گويد گفته خدا است « و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي » .
4 –  و پيامبر هرگز از ذكر خدا غافل نمي شد . در روايت است : « ولايجلس و لايقوم الاعلي ذكر » او نمي نشست و بر نمي خاست جز با ذكر و يا خدا . پيامبر در هر آن قرين و همنشين ذكر خدا بود چه بر زبان آورد و چه در دل گويد . او خود ذكر خدا را كفاره مجلس مي دانست و اعلام مي داشت كه اگر در مجلسي ياد خدا نباشد يا ذكري از اهل بيت كه آن نيز ياد خداست ، پس آن مجلس بر اهلش و زر و وبال است و نحس است و شوم . و اگر حضرت مي خنديد از تبسم تجاوز نمي كرد « جل ضحكه التبسم » زيرا قهقهه و خنده با صدا با شئون انسان مودب منافات دارد چه رسد به انسان كامل و چه رسد به اشرف مخلوقات . »
5 –  يكي ديگر از موارد تواضع و فروتني حضرت اين بود كه هر وقت وارد مجلس مي شد ، هر جا كه جاي خالي بود مي نشست ، مانند خودخواهان يا نادانان نبود كه دنبال صدر مجلس هستند ، و خيال مي كنند كه بايد بالا و بالاتر نشست . اصلا” آن جا كه انسان والا مي نشيند و الا است نه آنكه انسان والا بايد در جاي والا نشيند .
6 –  پيامبر آرام و آهسته سخن مي گفت و هيچ گاه فرياد نمي زد و صدا را بلند نمي كرد . و مجلس آن حضرت نيز از چنان آرامشي برخوردار بود كه عين ادب و تواضع است و كسي در مجلس پيامبر بلند سخن نمي گفت « و اغضض من صوتك » و دستور هم همين بود كه كسي صدايش را بالاتر از صداي رسول الله نكند « لاترفعوا اصواتكم فوق صوت النبي » و چون خود حضرت آهسته و آرام سخن مي گفت لذا مجلسش بسيار آرام و با وقار بود كه حتي صداي به هم زدن بال پرنده به گوش مي رسيد .
7 –  « لايقطع علي احد كلامه » هرگز سخن كسي را قطع نمي كرد و تا شخصي مشغول سخن گفتن بود ، به او خوب گوش مي داد و پس از تمام شدن سخنش آرام پاسخش را مي گفت . و چنان اصحابش را تربيت كرده بود كه هر گاه لب مباركش به سخن وا مي شد ، تمام حاضران ساكت   مي شده و سراپا گوش مي شدند « كان علي رو وسهم الطير » و هر گاه سخن حضرت تمام مي شد بدون آنكه سخنانشان با هم تزاحم كند ، با هر يك به نوبت حرف مي زد .
8 –  نكته ديگري كه بسيار جالب و ارزنده است و بايد مد نظر قرار گيرد اين است كه حضرت در هنگام سخن گفتن ، به افراد يكسان نگاه مي كرد « و كان يساوي في النظر و الاستماع للناس » و بايد سخنگويان محترم اين مطلب را دقت كنند كه يكسان و مساوي در حال حرف زدن به اين طرف و آن طرف نگاه كنند زيرا اين نكته ظريف اخلاقي است كه درنگريستن به افراد ( هنگام صحبت كردن ) انسان فرق بين اين و آن نگذارد و همه را به يك ديد بنگرد .
كه اميدواريم در موارد ديگر نيز اين تساوي و يكسان نگري حفظ شود . راستي چه زيبا است تربيت رسول الله ! بنابر اين ، هر كه بخواهد بيشتر به پيامبر نزديك گردد ، بايد رفتار و اخلاقش را با آن حضرت نزديكتر كند .
9 –  « و كان يجاس الفقراء و يواكل المساكين » او نه تنها با مالداران و دارايان مجالست مي كرد بلكه با فقرا و مستمندان نيز همنشين بود . بلكه قطعا” حضرت از نشستن با فقرا بيشتر لذت مي برد و اگر با ثروتمندان مي نشست به خاطر هدايت كردن آنان بود نه چيز ديگر .
10 –  هر گاه پيامبر مي خواست به مجلس وارد شود و با مردم برخورد كند ، خود را طبق موازين اسلامي آرايش مي داد يعني در آينه مي نگريست و موهاي خود را شانه مي زد و چنين در روايت آمده است « و كان ينظر في المرآه و يتمشط » و نه تنها حضرت لباس تميز و مرتب مي پوشيد و محاسن مبارك را شانه مي زد بلكه پيوسته بوي خوش عطر از حضرت از مسافتي دور استشمام مي شد . بگذريم كه خود حضرت خوشبو بود و بوي خوشش دوست و دشمن را جذب مي كرد ، كه همواره از عطر نيز استفاده مي نمود . راوي مي گويد : قبل از آنكه حضرت به مسجد وارد شود ، ما خبردار مي شديم زيرا بوي عطرش از مسافتي به مشاممان مي خورد و متوجه ورود حضرت مي شديم . خود حضرت نيز مي فرمايد :        « ان الله يحب من عبده اذا خرج الي اخوانه يتهيا لهم و يتجمل « خداوند دوست دارد كه بنده اش هرگاه مي خواهد با بردارانش ملاقات كند ، خود را آماده كند و براي آنها آرايش نمايد .
11 –  پيامبر اگر سواره بود هرگز نمي پذيرفت كه شخصي همراه و همگام او پياده راه رود . از او مي خواست كه بر مركبش در كنارش سوار شود و اگر قبول نمي كرد يا امكان نداشت ، به او مي فرمود :
از من جلوتر برو تا من در پس تو آيم و به تو برسم . اين چه عظمت و بزرگواري است انسان ها را سرگردان مي كند و به حيرت وا مي دارد .
12 –  اگر سه روز مي گذشت و دوستش يا برادر ديني اش را نمي ديد از او سؤال مي كرد ، پس اگر به مسافرت رفته بود برايش دعا مي كرد و اگر در شهر بود حتما” از احوالش تفقد مي نمود و به زيارتش مي رفت و اگر بيمار بود به عيادتش مي شتافت .
13 – پيامبر آن قدر مهمان نواز بود و مهمانش را احترام و تقدير مي كرد كه هر گاه كسي بر او وارد مي شد ، حضرت متكا و مسند خود را به او مي داد و اگر نمي پذيرفت آن قدر اصرار مي كرد تا قبول كند .
14 – حضرت ضمن اينكه بسيار هيبت داشت ، براي اينكه حاضرين از ديدارش هراس نكنند و ديدارش آنان را نرنجاند ، گاهي شوخي مي كرد و لطيفه اي در حد ميزان شرعي مي گفت كه هيبتش حاضران را به وحشت نياندازد و جرات سخن گفتن را از آنان سلب نكند . به ويژه اگر مي يافت كه يكي از يارانش ناراحت و غمگين است با او شوخي مي كرد تا غمش را بزدايد . و اصلا” پيامبر آن گونه با افراد سخن مي گفت كه مناسب با وضعيت علمي و حالت رواني آنان بود و مي فرمايد : « ما پيامبران ماموريت داريم كه با مردم به اندازه عقولشان سخن بگوئيم » .
5 –  مي فرمود : « اكرم اخلاق النبيين و الصديقين البشاشه اذاتر اووا والمصافحه اذا تلاقوا » برترين اخلاق پيامبران و رادمردان خوشروئي است هنگامي كه به هم مي رسند و مصافحه و دست دادن به يكديگر است هنگامي كه با هم ملاقات مي كنند و لذا هر وقت پيامبر مسلماني را مي ديد فورا” با او مصافحه مي كرد و به او دست مي داد و بر اين امر بسيار تأكيد مي نمود . در روايات است كه هرگاه دو مؤمن به هم مي رسند و مصافحه كنند گناهشان مي ريزد مانند برگ درختان ( در فصل خزان ) .
اين بود چند جمله كوتاه ولي پر فايده از سيره و منش پيامبر ( ص ) تا شايد در اين ايام به كار گيريم و با هم پيوند صلح و صفا بنديم و دلها را از رشك و حسد و زيغ و رين پاك كنيم و گذشته ها را به خاطر خدا ناديده بگيريم و از لغزش هاي برادرانمان بگذريم ( كه خود نيز بسيار لغزش داريم ) و دوستي و محبت را نه در سخن و گفتار كه در عمل و كردار اجرا كنيم و قلب ها را از كينه و عداوت دور سازيم و با هم چنانكه خدا و رسولش خواهد برادروار زندگي كنيم و اگر از ديگري انتقاد داريم تلاش كنيم كه انتقادمان سازنده و برادرانه باشد نه كينه توزانه و انتقام گرانه . باشد كه روح رسول الله از ما خشنود گردد  .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *