منبع: سازمان تبليغات اسلامی
وجود ارتباط ميان روانشناسي تربيتي و مديريت فرهنگي، از وجوه و ابعاد و ويژگيهاي پيشرفتهاي علمي و رهيافتهاي نوين دانش بشري است كه بر خصيصه برهم تافتگي و در هم تنيدگي دانشها در دوران معاصر استوار است. در گذشته دانشهاي بشري از يكديگر متمايزتر و نامرتبطتر بودند، اما در حد تخصصي و تنوعي كه امروزه دارند نميرسيدند؛ چنانكه حكيمي چون ابنسينا ميتوانست در همه فنون و علوم روز هماوردي نمايد و به عنوان حكيم كه اصطلاحي براي دارندگان همه، يا اكثر دانشها بود، مشهور و زبانزد شود. شيخ بهايي نيز در بيشتر علوم عصر خويش سرآمد بوده هرچند در عصر وي (قرن يازدهم) دايره و دامنه علوم گستردهتر شده بود، و امكان تخصص يافتن در هر يك از علوم به مراتب سختتر. با اين حال شيخ بهايي 88 كتاب و رساله در علوم مختلف و متنوع حتي در رشتههاي حساب، مهندسي، هيئت و نجوم و نيز نوارد و غرائب از خود به جاي نهاده ولي بازهم اظهار عجز مينمايد و چنين ميگويد:
«بر هر دانشي چيره شدم، اما هر صاحب دانشي (متخصصي) بر من چيره شد.» همانسان كه پيشرفت علوم، زاييده تخصصهاي جديد است، به گونهاي طبيعي نياز هر يك از رشتههاي دانش را به يكديگر نيز به صورت فزايندهاي اقتضاء داشته است. به طوريكه امروزه رشتههايي چون: جامعه شناسي، زبان شناسي، ادبيات، فلسفه و پزشكي و روانشناسي و فيزيك و فنوني چون مديريت و تربيت به هم وابسته شده و از آبشخور يكديگر تغذيه ميشوند و به شبكه انديشگامي تبديل شدهاند.
در اين نوشتار اشارهاي داريم به نزديكي دو دانش: مديريت و روانشناسي و به اجمال نگاهي داريم به اين رهيافت جديد كه امروزه مديريت با در نظر گرفتن ساير دانشهاي مربوط به انسان (علوم انساني) پيوندي استوارتر و محكمتر يافته به طوريكه حوزه عملكرد هر يك از اين علوم به هم نزديكتر شده است و در نظر گرفتن يكي بدون ديگري؛ عملاً امكان بهره برداري از هر دوي آنها را ناممكن ميسازد. البته در گذشته اين طرز تلقي متداول بوده و از معصومين عليهالسلام نيز روايت شده كه «عقل سليم در جسم سليم است.» (1) اما آنچه امروزه در علم مديريت مطمح نظر مي باشد، سلامتي روح و رواني و نقش آن در مديريت و گردش امور سازمانها و موسسات است كه بر اين اساس صحت بدنه و جسم و سيستم مديريتي سازمانها بر صحت روح و روان و بهره برداري از دانش روانشناسي استوار است. اين پديده قالبي فراروانشناسي دارد و ميتواند در آينده عنوان دانشي مستقل را نيز به خود اختصاص دهد.
دكتر «ناتا نيل براندن» كه او را «پدر جنبش خودباوري» نيز لقب دادهاند، درباره لزوم پرداخت سازمانها به مسائل روحي و رواني نيروي انساني خود و نيز اهتمام ويژه به اين موضوع مينويسد:
«سازمانهاي سده 21 نياز به كاركناني دارد كه همگي مستقل، خوداتكاء، با اعتماد به نفس و آفريننده و در يك كلام خودباور باشند.»
وي همچنين معتقد است: «براي رويارويي با چالشهاي دنياي پيچيده، چالشي و رقابتي امروز، بايد به صفت خودباوري متصف بود.» (2) به نظر ميرسد در اين سخن وي بيشتر به سازمانها و روح حاكم بر آنها نظر دارد،اما ترديدي نيست كه روح سازماني در حقيقت چيزي جز نيروي انساني شاغل در آن نيست، بنابراين ويژگيهاي رواني فوق كه وجه بارز آنها در صفت«خودباوري» تبلور مييابد، مربوط به انسانها بوده و نزديكي دو شاخه از علوم روانشناسي و دانش مديريت را تبيين مينمايد.
تعاليم و آموزههاي اسلامي، به گونهاي محسوس و ملموس، به ايجاد و تقريب و نزديكي ميان دو محور فوق در تربيت، تهذيب و پرورش روحي انسانها و بازسازي و به سازي اجتماعي، گرايش دارد و افرادي كه به اين آموزه ها عمل مينمايند، ناخودآگاه روح و ملكه خودباوري و عزت نفس در آنها تكوين يافته و در برابر پستي و فرومايگي روحي و اجتماعي ، ايستادگي مينمايد. اين سخن اميرالمومنين علي عليهالسلام علاوه بر شناخت ارزش نفس توسط انسانها و خودشناسي، بر اتكاي به نفس و توانايي و استعدادهاي دروني آنها نيز دلالت دارد؛ ميفرمايد:
هلك امرؤ لم يعرف قدره. (3) كسي كه قدر و منزلت خويش را نشناسد، هلاك خواهد شد.
دلم كه گوهر اسرار و عشق در آن است توان به دست تو دادن، گرش نكو داري
(حافظ)
1- سخن حضرت اميرالمومنين علي در نهج البلاغه بر همين اصل استوار است: الجسد من قله الحسد. (سلامتي بدن در كمي حسادت است.)
2- براندن، ناتانيل، راهنمايي براي خودباوري زنان، ترجمه مينو سلسله، انتشارات فرا، ناشر مديريت فردا، چاپ چهارم، 1384
3- نهج البلاغه، سخنان قصار، حكمت 141
*http://www.ido.ir/a.aspx?a=1386020302