• مفهوم ازدواج
• اهداف و آثار ازدواج
1- حفظ انساب
2- برخورداري از سكون و آرامش
3- حفظ نوع بشر
4- داشتن فرزندان صالح
5- مودت و رحمت
6- ارضاي غريزه جنسي
7- بازداشتن از گناه
8- توسعه رزق
يكي از بناهاي پر اهميت اجتماع، ازدواج و تشكيل خانواده است در اين واحد اوليه اجتماعي سنگ بناي تعليم و تربيت نهاده ميشود و انسان در عرصه ازدواج به آرامش و تكامل ميرسد.
در اين مقاله سعي شده است كه با نگاهي اجمالي به اهداف و آثار ازدواج از نظر قرآن كريم به تبيين اهميت اين سنت حسنه پرداخته شود. مطلب را با هم از نظر ميگذرانيم:
مفهوم ازدواج
ازدواج، در عرف و شرع، پيمان زناشويي است كه بر اساس آن، براي مرد و زن در برابر هم، تعهدات اخلاقي و حقوقي پديد ميآيد كه سرپيچي (از بسياري) از آنها، عقوبت و كيفر در پي خواهد داشت.
در هر آييني، ازدواج با قوانين و مقررات ويژهاي صورت ميگيرد و اسلام به آداب و رسوم ديگر اقوام احترام گذاشته است: «لكل قوم نكاح» از پيمان زناشويي در قرآن به «نكاح» نيز تعبير شده، و به دو معنا به كار رفته است:
نياز روح به كانون آرامش، با اهميتتر از نياز جنسي است. همسر شايسته در پيش آمدهاي زندگي، راه وصول به آرامش و سعادت را نزديك ميكند
اهداف و آثار ازدواج
حكمتها و آثار مهمي بر ازدواج ترتب دارد، و قرآن در آياتي به آنها پرداخته است. در برخي موارد، هر چند زن و مرد با يكديگر زندگي ميكنند، اهدافي كه بايد در زندگي آنان حاكم باشد، از ميان ميرود و دو طرف بدون آن كه بهرهاي از زندگي مشترك ببرند، با يكديگر زندگي ميكنند برخي گفتهاند: هر جا نشانههاي الفت و حكمتهاي زوجيت چه در دنيا و چه در آخرت برقرار باشد، قرآن واژه زوجيت را به كار برده است.(روم/ 21 فرقان/74 زخرف/70 بقره/25 يس/56)
و هرگاه جاي اين نشانهها و حكمتها را بغض و خيانت يا تفاوت عقيده زن و مرد با يكديگر پر ميكند، قرآن از كلمه «امرأه» استفاده كرده است (يوسف/30 تحريم/10و 11).
همچنين آن جا كه حكمت زوجيت (بقاي نسل انسان) از ميان برداشته ميشود، باز قرآن واژه «امرأه» را به كار برده است (ذاريات/25 مريم /4 و 5 آل عمران/40).
بدين سبب دوباره وقتي اين حكمت سر برميآورد و ثمره زوجيت به بار مينشيند، باز قرآن تعبير را عوض كرده كلمه «زوج» را به كار ميبرد. در آيه 40 آل عمران، زكريا به خدا خطاب ميكند كه همسرم نازا است: «و امرأتي عاقر»؛ ولي وقتي دعاي او اجابت ميشود، قرآن ميفرمايد: «و اصلحنا له زوجه».
1- حفظ انساب:
ازدواج و رعايت مقررات آن، نسب را حفظ ميكند. در اسلام، حفظ نسب، پايه احكام و حقوق فراواني است. بعضي از احكام فقهي، بر شناخت رابطه فرزند با پدر و مادر يا بر شناخت نسبتهاي فاميلي ديگر، مبتني است. تبعيت فرزند از پدر و مادر در كفر و اسلام، در طهارت و نجاست، در بردگي و حريت، ربابين پدر و فرزند، قصاص نشدن پدر به قتل فرزند، مقبول نبودن شهادت پسر بر ضد پدر، وجوب قضاي نمازهاي ميت بر پسر بزرگتر، مسائل ارث، ولايت پدر و جد، حقوق طرفيني مانند حق حضانت و نفقات، عقوق والدين و اطاعت از آنها و مسائل اخلاقي مانند صله رحم، هبه به اقارب، عقيقه فرزند و مسائل فراوان ديگري، بر حفظ انساب متوقف است. و از اين جا به اهميت ازدواج و مراعات حدود آن نيز پي ميبريم. حفظ نسب، حكمت عده زن بين دو ازدواج شمرده شده است. انتظار زن براي ازدواج دوباره پس از وفات شوهر به مدت چهار ماه و ده روز (بقره/ 234)، عده زن به مدت سه دوره پاكي پس از طلاق (بقره/ 228) و انتظار زن باردار براي ازدواج مجدد تا هنگام وضع حمل (طلاق/4) همه اين مقررات گوياي اهميت حفظ نسب است. حرمت ازدواج با زن شوهردار (نساء/ 24)، و حرمت زنا (اسراء/32) نيز برپايه حكمت حفظ نسب قرار داده شده است.
2- برخورداري از سكون و آرامش:
نياز روح به كانون آرامش، با اهميتتر از نياز جنسي است. همسر شايسته در پيش آمدهاي زندگي، راه وصول به آرامش و سعادت را نزديك ميكند: «و من اياته أن خلق لكم من أنفسكم أزوجا لتسكنوا اليها…»، «…و جعل منها زوجها ليسكن اليها…»
برخي مفسران، مقصود از لباس را در آيه 187 بقره، سكون و آرامش دانستهاند؛ همان گونه كه خدا شب را لباس (مايه آرامش و سكون) دانسته: «و جعلنا اليل لباس لكم و انتم لباس لهن» نيز به سكون و آرامشي كه با همسر حاصل ميشود، اشاره خواهد داشت.
يكي از بناهاي پر اهميت اجتماع، ازدواج و تشكيل خانواده است در اين واحد اوليه اجتماعي سنگ بناي تعليم و تربيت نهاده ميشود و انسان در عرصه ازدواج به آرامش و تكامل ميرسد
3- حفظ نوع بشر:
طبق بيان قرآن، ازدواج وسيلهاي براي توليد و بقاي نسل در انسان و حيوان است: «… جعل لكم من انفسكم ازواجا و من الانعام ازواجا يذروكم فيه…»
گرچه جمله «يذروكم فيه» تكثير نسل انسان را بيان داشته است، در اين جهت، ميان انسان و چهارپايان و گياهان فرقي نيست. در جاي ديگري ميفرمايد: پروردگار، شما را از «نفس واحدي» آفريد و جفتش را نيز از او خلق كرد، و از آن دو، مردان و زنان بسياري را پراكنده ساخت: «… و بث منهما رجالاً كثيرا و نساء…».
در آيه 72 نحل ميفرمايد: از همسرانتان براي شما فرزندان و نوهها قرار داد «… و جعل لكم من ازواجكم بنين و حفده». قرآن، بقاي نسل انسان و اجتماع مدني را به ازدواج منوط ميداند و روي آوردن به زنا و لواط را نابود كننده راه بقاي نسل ميشمارد: «و لا تقربوا الزني انه كان فاحشه و ساء سبيلا»، «ائنكم لتأتون الرجال و تقطعون السبيل»؛ زيرا با رواج راههاي نامشروع، رغبت به نكاح كم ميشود؛ جاذبهاش از بين رفته، فقط بار تامين مسكن و نفقه و به دنيا آوردن اولاد و تربيت آنان، باقي ميماند. در نتيجه، آسانترين راههاي اشباع غرايز كه نامشروع است، رايج ميشود و هدف بقاي نسل، رنگ ميبازد.
4- داشتن فرزندان صالح:
يكي از خواستههاي غريزي انسان، نياز فطري به پدر و مادر شدن شمرده، و پاسخ به اين خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامين ميشود؛ زيرا اصل توليد و تكثير، از راههاي غير مشروع نيز ممكن است؛ ولي در سايه ازدواج، نسلي داراي اصل و نسب پديد ميآيد. قرآن در آياتي، فرزند را زينت زندگي دنيا شمرده كه بيانگر رغبت انسان به داشتن فرزند و برقرار شدن رابطه پدر يا مادر و فرزند است «المال و البنون زينه الحيوه الدنيا». داشتن فرزند به صورت ثمره ازدواج، با تعبيرهاي گوناگوني در قرآن آمده است. در آيه 223 بقره از اين كه ميگويد: «نساوكم حرث لكم فاتوا حرثكم اني شئتم…»، يادآور ميشود كه بكوشيد از اين فرصت بهره گيريد و با پرورش فرزندان صالح و شايسته كه به حال دين و دنياي شما مفيد باشد، اثر نيكي براي خود از پيش بفرستيد. «… و قدموا لانفسكم…». در آيه 187 بقره پس از آن كه از آميزش با همسر سخن به ميان آمده است، ميفرمايد: «… و ابتغوا ما كتب الله لكم...» كه به نظر بسياري مقصود، طلب فرزند است. در موارد متعددي از قرآن، خداوند براي داشتن فرزند صالح، خوانده شده است. در آيه 189 اعراف از قول پدر و مادر نقل ميكند كه عرضه ميدارند اگر فرزند صالح نصيبشان شود، شكرگزار خواهند بود: «دعوا الله ربهما لئن اتيتنا صالحا لنكونن من الشكرين…». در چند جا، درخواست حضرت زكريا (ع) مطرح شده است كه از خداوند، فرزندي كه لياقت جانشيني او را داشته: «… فهب لي من لدنك وليا»، و مورد رضايت پروردگار باشد: «… و اجعله رب رضيا» را خواسته است. در سوره آل عمران، پس از مشاهده شايستگيهاي مريم (ع) پروردگارش را ميخواند: خداوندا! از طرف خود، فرزند پاكيزهاي نيز به من عطا فرما: «… هب لي من لدنك ذريه طيبه انك سميع الدعاء».
5- مودت و رحمت:
از ديگر آثار ازدواج، مودت و رحمت است: «و جعل بينكم موده و رحمه…» آن چه در آغاز زندگي مشترك بين زن و شوهر، يگانگي برقرار ميكند، و اثر آن در مقام عمل ظاهر ميشود، مودت است؛ ولي پس از گذشت زمان و رسيدن دوران ضعف و ناتواني، رحمت جاي مودت را پر ميكند. رحمت و مودت به تعبير قرآن، دو نشانه الهي و ضامن به پا ماندن بناي زندگي و تداوم وحدت است؛ البته رحمت در همان آغاز زندگي نيز در زندگي نقش دارد. گاهي زحمات و خدمات بلاعوض و ايثارگرانه بدون هيچ گونه چشم داشتي حتي گاهي با برخورد سرد از طرف مقابل، از انسان سر ميزند. در اينجا براي حفظ نظام خانوايكي از خواستههاي غريزي انسان، نياز فطري به پدر و مادر شدن شمرده، و پاسخ به اين خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامين ميشود؛ دگي، مودت رنگ ميبازد؛ ولي رحمت جايگزين آن ميشود.
يكي از خواستههاي غريزي انسان، نياز فطري به پدر و مادر شدن شمرده، و پاسخ به اين خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامين ميشود؛
6- ارضاي غريزه جنسي:
غريزه جنسي، نيرويي است كه در زن و مرد قرار داده شده و ازدواج، وسيلهاي مُجاز براي اطفاي نيروي شهوت و پاسخي به اين غريزه خدادادي است: «و الذين هم لفروجهم حفظون ¤ الا علي ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين»
در حديث آمده است: ميان لذتهاي مادي و جسماني در دنيا و آخرت، هيچ كدام به پايه لذت زناشويي نميرسد؛ سپس امام به آيه 14 آل عمران استشهاد ميكند كه در ميان شهوات گوناگون، علاقه به زن را مقدم داشته است: «زين للناس حب الشهوت من النساء و البنين و القناطير المقنطره…» در آيه 187 بقره ميفرمايد: خداوند ميدانست كه شما به خود خيانت ميكرديد و آميزش با همسر را كه ممنوع شده بود، انجام ميداديد؛ بدين سبب، ممنوعيت برداشته شد: «… علم الله انكم كنتم تختانون انفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم فالن باشروهن…». اين آيه، به نياز غريزي جنسي اشاره دارد كه به رغم ممنوعيت شرعي، مردم به سوي آن كشيده ميشوند؛ البته اين امر نميتواند انگيزه اصلي و هدف نهايي ازدواج باشد؛ زيرا غريزه جنسي در زن و مرد، دوره محدودي دارد و اگر غرض از ازدواج، فقط اين جهت باشد، بايد زوجين هنگام ناتواني جنسي، يكديگر را رها كنند يا زن و مردي كه توانايي جنسي خويش را از دست دادهاند، هيچ گاه پيمان زناشويي نبندند.
7- بازداشتن از گناه:
يكي از آثار ازدواج براي زن و مرد، ايجاد زمينه تقوا و دوري از گناهان است. با اشباع غريزه جنسي در زن و مرد، زمينه گناهان شهوت انگيز از ميان ميرود. اين كه در قرآن از كسي كه ازدواج كرده، به «مُحصن و محصنه» تعبير شده: «فاذا احصن…»، به جهت اين است كه زن و مرد، با ازدواج در حِصن سنگر مستحكمي قرار ميگيرند و خود را حفظ ميكنند تا وسوسههاي شهواني در آنان اثر نگذارد؛ بلكه ازدواج، زمينه گناهان ديگر را نيز از بين ميبرد؛ زيرا پذيرفتن مسئوليت تامين و تربيت اولاد، انسان را به استفاده بهينه از عمر وا ميدارد و براي گناه و معاشرتهاي گمراه كننده جايي باقي نميماند. پيامبر اكرم (ص) فرمود: «من تزوج فقد احرز نصف دينه» با ازدواج، نيمي از دين صيانت ميشود.
در روايتي ديگر آمده است: بدترين مردم، كسانياند كه در تجرد به سر ميبرند. در تفسير آيه 187 بقره «هن لباس لكم و انتم لباس لهن» برخي گفتهاند: آن گونه كه انسان، با لباس از سرما و گرما و حشرات و آسيبهاي جلدي، محافظت ميشود، زن و مرد، با ازدواج، يكديگر را از گناه حفظ ميكنند. در آيه 28 نساء حكمت تشريع ازدواج اين گونه بيان شده است: «يريد الله ان يخفف عنكم…»؛ زيرا پيروي از شهوات و در دام گناه افتادن، براي انسان، وزانت و سنگيني ميآورد و تشريع ازدواج و فراهم شدن امكان آن براي كسي كه نميتواند با زنان آزاد ازدواج كند، از فساد و گناه جلوگيري ميكند و انسان از عواقب آن در امان ميماند و اين نوعي توسعه براي انسان شمرده ميشود.
8- توسعه رزق:
نگراني از تنگ دستي، يكي از بهانههايي است كه براي گريز از ازدواج، مطرح ميشود. قرآن، اين گونه به انسان اميدواري ميدهد: از فقر و تنگ دستي جوانان و مجردان نگران نباشيد و در ازدواج آنها بكوشيد چرا كه اگر فقير باشند، خداوند از فضل خويش، آنان را بي نياز ميسازد: «و انكحوا الايمي منكم و الصلحين من عبادكم و امائكم ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله…» برخي گفتهاند: مفاد اين آيه، وعده خداوند به غنا و بي نيازي است براي كساني كه تشكيل خانواده دهند. رواياتي نيز اين معنا را تاييد ميكند.
يكي از آثار ازدواج براي زن و مرد، ايجاد زمينه تقوا و دوري از گناهان است. با اشباع غريزه جنسي در زن و مرد، زمينه گناهان شهوت انگيز از ميان ميرود
در حديثي، امام صادق (ع) ترك ازدواج به سبب ترس از گرسنگي را سوء ظن به پروردگار دانسته است؛ زيرا پس از وعده قرآن به توسعه رزق، نگراني در اين زمينه، جز بدگماني به خدا نيست. با توجه به اينكه افرادي در جامعه، پس از ازدواج، نه تنها ثروتمند نميشوند، بلكه بر فقرشان افزوده ميشود و اگر اين آيه، متضمن وعده خداوند باشد، خلف وعده لازم ميآيد و خلف وعده قبيح است، گروهي برآنند كه براي وعده در اين آيه بايد معلق بر مشيت الهي در تقدير گرفته شود؛ يعني پس از ازدواج، اگر خدا بخواهد، آنان را بي نياز ميكند، چنان كه در آيه 28 توبه، براي وعده الهي به غنا و بي نيازي به مشيت خدا تصريح شده است: «و ان خفتم عيله فسوف يغنيكم الله من فضله ان شاء…» اشكال شده است: همان طور كه غنا و بي نيازي متاهلان، به مشيت منوط است، غنا و بي نيازي مجردها و كساني كه همسر ندارند (بلكه هر پديدهاي) نيز به مشيت توقف دارد، پس اين چه وعدهاي است كه خدا، براي ازدواج داده است؛ زيرا همان گونه كه متاهلها، بر اثر مشيت الهي، به دو گونه (فقير و غني) تقسيم ميشوند، مجردها نيز چنين هستند و اتفاقاً اين وعده درباره مجردان در قرآن آمده است: «و ان يتفرقا يغن الله كلا من سعته»… اگر وضعيتي پيش آيد كه زن و شوهر نتوانند با هم زندگي كنند و از هم جدا شوند، خداوند هر دو را با فضل و رحمت خود بي نياز خواهد كرد.
پاسخ اشكال آن است كه بسياري از مردم خيال ميكنند، ازدواج و فراواني عائله، سبب فقر، تجرد، سبب پس انداز و ثروت ميشود. آيه در صدد آن است كه اين توهم را از دلها بزدايد و غفلت از رزاق حقيقي را بردارد و به ما بفهماند كه گاه، بركت و فراواني، در مال انسان (با وجود عائلهمند بودن) ايجاد ميشود، و گاهي هم انسان (در عين كم عائله بودن و مجرد زيستن) هر چه ميكوشد، در معيشت او پيشرفتي حاصل نميشود. افزون بر آن كه پذيرفتن مسئوليت تامين زن و فرزند، در او مسئوليت پديد ميآورد.
در حديثي، امام صادق (ع) ترك ازدواج به سبب ترس از گرسنگي را سوء ظن به پروردگار دانسته است
وقت را از بين نميبرد و از عمر خويش استفاده بهينه ميكند و با كسب معاش بر عزت و اعتبار خويش ميافزايد، بنابراين، آيه «ان يكونوا فقراء يغنهم الله» بيان ميدارد كه گاهي با ازدواج، فقر از زندگي رخت برميبندد، نه آن كه هميشه با ازدواج، فقر برطرف ميشود وگرنه اين آيه با آيه «و ليستعفف الذين لا يحدون نكاحا» تنافض مييافت. فخر رازي معتقد است كه آيه «ان يكونوا فقراء يغنهم الله» در مقام وعده الهي نيست؛ بلكه مفاد آيه آن است كه نبايد ترس از فقر، مانع ازدواج شود؛ زيرا مال فناپذير است و آن چه ارزش و بقا دارد، فضل خدا است كه بايد در پي آن بود كه از انباشتن ثروت بهتر است. «قل بفضل الله و برحمته فبذلك فليفرحوا هو خير مما يجمعون».