نویسندگان: دکتر مسعود پورکیانی- فاطمه شعاعی
چکیده : در سال های اخیر افزایش قابل توجهی در میزان اشتغال زنان در جامعه مشاهده شده است. اما با وجود پیشرفت آن ها در مشاغل مدیریتی محسوس نبوده است. نابرابری های جنسیتی به ویژه در حوزه مدیریتی سبب شده است تا آن گونه که شایسته از نیروی بالقوه زنان استفاده نشود.
هر چند تحقیقات نشان می دهد زنان کمتر از مردان، جاه طلب و خواهان پیشرفت نیستند اما باورهای غلطی که مدیریت را به مردانگی نسبت می دهند. عملا منجر به کم شدن مدیران زن می شود. بنابراین وجود نوعی مانع نامرئی به نام سقف شیشه ای بسیار بارز است.
این نوشتار به صورت توصیفی سعی بر شناسایی عوامل موثر برایجاد سقف شیشه ای در سازمان را وارد که در این امتداد، تسلط دیر ینه مردان بر ساختارهای اداری را به مثابه مهم ترین عامل در ایجاد سقف شیشه ای مدنظر قرار داده است.
واژگان کلیدی: جنسیت، سقف شیشه ای، مرد سا لاری
مقدمه
امروز واقعیت ها نشان می دهند که همواره نقش زنان در توسعه ی جوامع نادیده گرفته شده است. با وجود اینکه بانوان در حدود نیمی از منابع انسانی سازمان ها را تشکیل می دهند، اما هنوز نحوه رفتار سازمان ها با بانوان جای تامل بسیار دارد. به خصوص در ایران با توجه به تمایل بیشتر بانوان به ادامه تحصیل و اشتغال در سازمانهای دولتی، هر گونه بی عدالتی پذیرفته شده علیه آنان ممکن است بر بهره وری نیمی از نیروهای کار سازمان ها اثر منفی داشته باشد.
به طور کلی زن ستیزی یکی از معضلاتی است که امروزه گریبان بسیاری از زنان را دراجتماع گرفته ومانع بزرگی برای پیشرفت آنان محسوب می شود. در کتابهای مختلف از این مانع به عنوان سقف شیشه ای یاد شده است. این مفهوم بیانگر موانع گوناگونی است که مانع از ترقی وپیشرفت افراد به سطوح بالاتر در جامعه می شود. در کتابهای مختلف از این مانع به عنوان سقف شیشه ای یاد شده است. این مفهوم بیانگر موانع از ترقی و پیشرفت افراد به سطوح بالاتر در جامعه می شود. در علم جامعه شناسی، سقف شیشه ای یک مانع نهانی است که از رسیدن زنان به مقام های بالا در محیط های کار جلوگیری می کند. این مانع باعث شده است که از توانمندیهای فکری و تخصصی و قابلیت های مدیریتی زنان استفاده مناسبی به عمل نیامده و به این ترتیب جامعه در حال توسعه ما دچار خسارت ها و زیان هایی می شود.
همیشه در طول تاریخ تصورات قالبی مربوط به مرد بودن و قدرت رهبری با هم تداعی می شوند. به همین دلیل، اگر مردان حتی در مشاغل مربوط به زنان نیز وارد شوند، حالت عکس اثر سقف شیشه ای پدید می آید، یعنی گرایش به این است که مردان را با یک پله برقی شیشه ای به بام سقف شیشه ای برسانند. به محض ورود آنان به این مشاغل آنها به سرعت به سمت های مدیریتی و اجرایی می روند. بهترین کار در این زمینه این است که زنان به این باور برسند که توانمندند و مردان نیز توانایی های زنان را جدی بگیرند. حتی در ادارات نیز به نوع مدیریت زنان اهمیت داده شود تا شاهد بهبود باور زنان جامعه در مورد خودشان باشیم.
مساله اصلی تحقیق
در تقسیم نیروی انسانی سازمان ها، زنان به حاشیه رانده می شوند و پیشرفت آنان برای سایر افراد بی اهمیت تلقی می شود وحتی گاهی دستیابی آنان به درجه های بالاتر، عجیب و دور از تصور انگاشته می شود، زیرا تصور غالب این است که آنان باید در حاشیه باشند و هرگز نباید در راس قرار بگیرند. مرور نوشته های تحقیقی درباره استعاره سقف شیشه ای نشان می دهد که این مفهوم دلالت بر وجود مانعی غیر قابل نفوذ دارد که در اکثر سازمان ها، بدون اعتبار قانونی و صرفا بر حسب توافقهای ضمنی و نانوشته از ارتقای زنان در سازمان، ممانعت به عمل می آورد (ویرتس، 2004:2).
استعاره سقف شیشه ای زمانی به کار می رود که زنان صرفا به خاطر جنسیت خویش از صعود به مراتب عالی سازمان باز نگهداشته می شوند(مارسیون ،1987:13).
در این رویکرد زنان به مثابه موجوداتی تحت سلطه مردان و فاقد هر گونه اراده واختیار محسوب می شوند. گویی سازمانها جنسیت بندی شده اند و یک جنس باید بپذیرد که همیشه زیر دست باشد (احمدی، گروسی، 1383:8).
ادبیات تحقیق
امروزه شمار زیادی از زنان جامعه بدون پی بردن به نابرابری موجود به زندگی روزمره خود ادامه می دهند، با این تصور که شرایط باید این گونه باشد. جالب آنکه این واقعیت نابرابر، زمانی موجب احساس نابرابر در آنها می شود که آنان از طریق تحصیل در دوره های عالی و در پی آن آگاهی از حقوق خود و شرایط دیگر زنان جامعه، به نوعی خود آگاهی از وضع موجود می رسند (دهنوی ومعیدفر، 1384:52). هم چنین سلطه دیرینه مردان بر ساختارهای اداری سبب شده است که فرهنگ و زبان مردانه در سازمان گسترش یافته، نوعی مردسالاری در سازمان ظاهر شود که باعث می شود زنان از رشد و ترقی بازمانده و نتوانند همپای رشد یابند. بنابراین فرهنگ سازمانی مردسالار، علت اصلی عدم حضور زنان در پست های مدیریتی اجرایی است(اسفیدانی، 1381: 80).
برخی از صاحب نظران از جمله مورسیون مهم ترین عامل، برابری های جنسیتی در سازمان ها واصلی ترین مانع ارتقای شغلی زنان را وجود سقف شیشه ای می دانند( لاون، 2006:108). موانع نامریی و سقف شیشه ای که محققان از آن نام می برند در حقیقت مجموعه ی باورها و پندارهایی نادرست است که درخصوص زنان جامعه وجود دارد و این کلیشه های جنسیتی به گونه ای ناخودآگاه در جامعه و سازمان ها عمل می کنند و مانع پیشرفت زنان در عرصه های مختلف می شوند(مارتل، 1998: 13). علت ایجاد سقف شیشه ای را می توان از دو بعد متفاوت مورد بررسی و مطالعه قرار داد:
از یک طرف می توان فرض کرد که زنان، خود وجود چنین مانعی را داوطلبانه می پذیرند و از آن استقبال می کنند. در این صورت می توان مشغله زیاد خانم ها در منزل و مسئولیت خطیر آنان در برابر فرزندان را از جمله عوامل موثر بر عدم تمایل آنان به پذیرش پست های حساس و مهم در سازمان دانست. در این صورت ممکن است که آنان ترجیح دهد تا پایان دوره خدمت خود، یک کارشناس معمولی و یا درنهایت کارشناس ارشد باقی بمانند، البته این حالت اغلب در مشاغلی که سطح مخاطره پذیری آنها زیاد است، بیشتر مطرح می شود (مانند مشاغل حساس در امور مالی). در واقع علت احتمالی این طرز تلقی آن است که این افراد تمایل دارند انرژی و وقت خود را برای کارهای دیگر صرف کنند (اکانو، 2001:400).
در فرض دوم موضوع به شکل دیگری مطرح می شود. در این حالت تصور بر آن است که تمایل و توازن زنان برای پذیرش پست های سازمانی در حد مردان و یا گاهی بهتر از آنان است ولی محیط های سازمانی این فرصت را از آنان سلب می کند. به عبارتی، علت ایجاد این مانع نامرئی، بیشتر جنسیت و دیدگاه فرهنگی معطوف به آن است تا عدم توانایی بانوان( کویر، 2001:400) درمورد ریشه یابی نابرابری های جنسیتی تعابیر متفاوتی شده است. در مجموع می توان گفت بر اساس نظر کارکرد گرایان، منشا تفاوت نقش های جنسیتی تفاوت های زیستی و روانی دو جنس باشد و چه بر اساس نظر تضاد گرایان و بیشتر فمنیست ها، سلطه مردانه در نظام مردسالار تفاوت نقش های جنسیتی را ایجاد کرده باشد، فرآیندهای جامعه پذیری باورها و نگرش های مربوط به تفاوت نقش های جنسیتی را ایجاد و تثبیت می کنند( سراج زاده و جواهری، 1385:11).
دیواره معتقد است که نابرابری جنسیتی، یک ساخت اجتماعی و دستاورد فرهنگ مرد سالار است ( احمدی و گروسی، 1383:8). اکثر محققان برآنند که تعداد زنانی که تمایل به پذیرش مسئولیت ندارند بسیار اندک است (امر الدگرپ، 2006:20). زنان و مردان در محیط های کاری مکمل یکدیگرند ولی ظاهرا مردان تصمیم می گیرند که خود در راس قرار گیرند و کارها را تکمیل کنند (اکانو 2001:401).
نظریه پردازان حوزه جامعه شناسی شغل در دهه اخیر، نسبت به موضوع جنسیت و فرآیند انتخاب شغل، توجه بیشتری کرده اند و اذغان داشته اند که فرآیند انتخاب شغل و ارتقای شغلی، به ویژه برای زنان تحصیل کرده ویژگی هایی متفاوت با مردان دارد. در رابطه با موقعیت زنان دانشگاهی کشور نیز تحقیقات و مطالعاتی چند صورت گرفته است و همگی بر این نکته اذعان دارند که جنسیت، عامل تعیین کننده ای در گزینش هاست و زنان در سطوح مدیریتی دانشگاه ها حضور ندارند و هر چند مشارکت آنها در رده های مدیریتی پایین و میانه دانشگاه افزایش یافته، ولی در رده های عالی مدیریتی تعییر محسوسی رخ نداده است و هم چنان کمیته ها و شوراهای تصمیم گیری دانشگاه ها در اختیار مردان است.
مهم ترین دلایل چنین وضعیتی فرهنگ، گرایش مرد سالارانه و بی اعتمادی به توانایی های زنان در دانشگاه عنوان شده است(زاهدی،1386:127).
به طور کلی مطالعات مختلف نشان می دهد که زنان در بازار کار باتبعیض در موارد زیر روبه روهستند:
– معیارهای نابرابر برای استخدام
– دستم نابرابر برای کاریکسان
– تمرکز در تعدادی محدود از شغل ها
– احتمال بیشتر برای بیکاری
– فرصت های نابرابر برای آموزش حرفه ای و باز آموزی
– مشارکت نابرابر برای آموزش حرفه ای و بازآموزی
– امکان نابرابر در ارتقای شغلی(شادی طلب، 1397:23)
نتیجه گیری
اکنون زنان دربسیاری از موقعیت های اجتماعی حضور دارند هر جا که زنان حضور ندارند، عدم حضورشان به خاطر ناتوانایی ها آن ها نیست، بلکه برای آن است که به عمد کوشش شده تا آنها را از صحنه بیرون رانند. زنان در هر جا که حضور دارند، نقش هایی ایفا کرده اند که با برداشت همگانی از آنها به عنوان مثال به عنوان کدبانوها و مادران غیر فعال، بسیار تفاوت دارند. با وجود حضور مثبت و روزافزون زنان در جامعه، متاسفانه جایگاه زنان در جامعه هنوز در امتداد همان وظایفی است که جامعه مرد سالار به زن تفویض کرده است. از آنجا که نابرابری های شرایط میان زنان و مردان در همه عرصه های مختلف جامعه قابل رویت است و با توجه به اینکه امروز موفقیت و پیشرفت هر جامعه در گروه استفاده از تخصص های موجود در آن است(پس اتخاد تدابیر علمی و برنامه ریزی های لازم و مقتضی و تسهیل شرایط ورود برای حضور و بقای زنان در جامعه باید در نظر گرفته شود و گروه های مصلح، باید موضع گیری مناسب تری نسبت به حضور زنان در جامعه به عنوان نیمی از جمعیت آن در نظر بگیرند.
منابع:
1.احمدی، جیب؛سعیده گروسی؛ 1383؛ “بررسی تاثیر برخی عوامل اجتماعی و فرهنگی بر نابرابری جنسیتی در خانواده های شهر کرمان و روستاها ی پیرامون آن”؛تهران، فصلنامه مطالعات زنان، سال دوم، شماره6.
2. اسفیدانی، محمد رحیم؛ 1381 ؛بررسی موانع حضور زنان در پست های مدیریتی قوه مجریه(وزارت خانه های مستقر در تهران)؛ پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران: دانشکده مدیریت، دانشگاه تهران.
3. دهنوی، جلیل؛ سعید معیدفر؛1384 “بررسی رابطه نابرابری جنسیتی و انگیزه تحرک اجتماعی در دختران دانشجو” ؛ مطالعات زنان ، سال سوم، شماره7.
4. زاهدی، شمس السادات؛ 1386؛ زن و توسعه، تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی.
5. سراج زاده، سید حسین؛ فاطمه جواهری؛ 1385؛ برابری گرایی جنسیتی در میان دانشجویان و متغیرهای زمینه ای و نگرشی مرتبط تا آن، مجله جامعه شناسی ایران، سال هفتم، شماره 2.
6. شادی طلب، ژاله؛1379؛ مدیریت زنان در کنگره زن، دانشگاه، فردای بهتر، توان: مطالعات زنان ، شماره 1.
7.Cooper,Jackson and Janet; “Woman Middle Managers Perception of the Glass Ceiling” , Journal of Woman in Management Review, Vol.16, No.1,2001.
8.Luthans,F.;Organizatinal Behavior;Academic Internet Publishers Incorporated,2006.
9.Martell,Richard f. and etel; “sex Stereotyping in the executive suite:Much and about something”, Journal of social Behavior and about something”, Journal of social Behavior and Personality,13,1998.
10.Morrison,Ann, Randall white and Ellen ven Velsor; “Breaking the Glass Ceiling:Can woman reach the top of Americans Corporations?” ; Addison-Wesley,New York,1987.
11.Oconnor Victoria; “Woman and met is senior Management a Different Needs Hypothesis”, Journal of Woman in Management Review,Vol.16.Nov8,2001.
12.Writh,Linda;”Breaking Through the Glass Ceiling:Woman in Management”; Geneva,ILO,2004.
1- دکتر مسعود پور کیانی
2- فاطمه شعاعی
[1] – عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان
[2] – دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دولتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان