خصوصاً در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات که هر روز صدای شبکه ی ماهواره ای و رسانه ای جدید از اقصی نقاط جهان به گوش می رسد، که سعی در جذب مخاطب دارد و صدا و سیما می بایست در این هیاهوی رسانه های مختلف دیجیتالی، دیداری و شنیداری حرفی برای گفتن و عرض اندام داشته باشد.
حال که مدیریت رسانه ی ملی دستخوش تغییر شده است مردم توقع دارند مدیریت جدید با مطالعه دقیق پیرامون ضعف ها و کاستی های فعلی این سازمان حیاتی نسبت به ارتقا کیفی آن اقدام نماید. لذا به نظر می رسد تفکر جدیدی که قرار است بر نهاد مهم و اثرگذاری همچون صدا و سیما مدیریت کند باید موارد زیر را به عنوان مهمترین اقدامات پیش روی خود در نظر داشته باشد:
احصا دقیق و منصفانه ی وضعیت موجود
قاعدتاً زمانی که فردی در مسئولیت جدیدی مشغول به کار می شود یکی از اولین اقداماتش شناخت وضعیت موجود و شناخت نقاط ضعف و قوت سیستم است. که این مهم در مورد صدا و سیما نیز صدق می کند. هر چند محمد سرافراز خود از جنس رسانه است و در همین سازمان تجربه ی مسئولیت های مهمی را نیز داشته است ولی بدون شک برای اشراف کامل بر وضعیت جاری این سازمان نباید تنها به داده های درونی اکتفا نماید بلکه باید برای دستیابی به اطلاعات کامل از دیدگاه و نظر سایر کارشناسان، خبرگان و صاحب نظران حوزه های مختلف رسانه ای نیز بهره مند شود. برای تحلیل اوضاع جاری صدا و سیما باید ضمن پرهیز از افراط و تفریط، مشی منصفانه در پیش گرفته شود به قسمی که از نگاه صفر و یک و یا سیاه و سفید اجتناب کرده و وضعیت تحلیل طیفی و یا فازی از اوضاع جاری داشته باشیم. به بیان دیگر نه دفاع همه جانبه و تمام قد از صدا و سیما به عدالت نزدیک است و نه تیره و تار خواندن حال و روز آن.
حذف ستاره سالاری، مصرف گرایی، آنتن فروشی
صدا و سیما باید بجای دل بستن به “توسعه ی رسانه ای” از جنس غربی که در آن هدف وسیله را توجیه می نماید، در اندیشه ی دستیابی به “پیشرفت” بر مبنای اقتضائات و ارزش های کشور و مردم باشد. بدون شک در صورت عزم رسانه ی ملی برای تحقق این امر دیگر اموری مثل؛ آنتن فروشی، ستاره سالاری، ترویج مصرف گرایی، توسعه برخی موسیقی ها که با روح اسلام منافات دارد، سریال های سکولار و یا با مفاهیم اومانیستی، و … جایی در رویکرد ها و کنداکتور برنامه ها نخواهد داشت.
عملیاتی کردن معنای واقعی عنوان “رسانه ی ملی”
سال هاست صدا و سیما در تبلیغاتی گسترده خود را رسانه ی ملی می خواند. اما آیا در عمل هم این اتفاق افتاده است؟ و یا به بیان دیگر آیا آحاد جامعه این سازمان را از خود دانسته و به آن اعتماد کامل دارند؟ یافتن پاسخ دقیق به این پرسش تعیین کننده ی بسیاری از جهت گیری های صدا و سیما خواهد بود. همواره یکی از نقدهایی که به رسانه ی ملی از سوی برخی گروه ها می شود آن است که رسانه ی ملی تنها به جریان های خاصی تعلق دارد که می بایست این ذهنیت از جامعه زدوده شود.
نهادینه کردن رویکرد و فرهنگ سازمانی پایدار
سازمان صدا و سیما به دلیل گستردگی و تنوعی که دارد از فرهنگ سازمانی پایدار بی بهره است. به بیان دیگر هر چند با توجه به ارزش های اسلامی و انقلابی بسیاری از روندهای قبل از انقلاب حاکم بر این سازمان لغو گردیده است اما هنوز بعد از گذشتن بیش از سه دهه از انقلاب این مهم بصورت یک فرهنگ جاری و نهادینه شده در نیامده است. واقعیت آن است که در برخی زمینه ها آنچه به عنوان رویکرد سازمانی، جاری است بخشنامه ها و آیین نامه هاست نه یک فرهنگ متعالی ناشی از ارزش های انقلاب اسلامی. این در حالی است که تولیدات و محصولات یک رسانه در صورتی اثرگذاری بیشتری دارد که جوششی و ناشی از باورهای درونی باشد نه بر اساس یک تکلیف اداری! برای تحقق این مهم آموزش، فرهنگ سازی و ارتقا منابع انسانی این سازمان در همه ی رده ها و گرو ها از نظر؛ باورهای معنوی، ذوق و قریحه، اعتماد به نفس، دستیابی به دانش های روز در حوزه رسانه، خلاقیت و … اهمیت فراوانی دارد.
تجدید ساختار سازمانی: اکنون که بستر فیزیکی و دامنه عملیات اجرایی سازمان صدا و سیما در این اندازه و در سراسر کشور گسترده شده است و همچنین قواعد تکنولوژیکی حاکم بر رسانه تغییرات فراوانی یافته است نیاز به بازبینی و تجدید ساختار اساسی در این سازمان بر اساس تغییرات جدید و با رویکرد کوچک سازی، چابک سازی و تخصصی سازی به خوبی احساس می شود.
ارتقا کیفی شبکه های دیجیتالی و استانی
در سال های اخیر شبکه های استانی و دیجیتالی از نظر کمی توسعه ی قابل توجهی داشته اند. اما از نظر کیفی هنوز با حداقل ها و استاندارهای یک شبکه تلویزیونی و یا رادیویی مطلوب فاصله ی زیادی دارند. که می بایست بعنوان یک رویکرد مهم مورد توجه مدیریت جدید قرار گیرد. خصوصاً بسیاری از شبکه های استانی در حال حاضر آنقدر ضعیف هستند که هیچ گونه جذابیتی برای جذب مخاطب ندارند.
سخن پایانی این که رسانه ای در گستره ی صدا و سیما که به تعبیر مقام معظم رهبری به مثابه یک دانشگاه عمومی باید وظیفه ی خطیر «هدایت و مدیریت فرهنگ و افکار عمومی جامعه» را دنبال نماید می بایست پویا، بالنده، مستقل، وفادار به آرمان های ملت و محملی برای بروز و ظهور؛ خردمندان، هنرمندان، برگزیدگان، نخبگان و خبرگان جامعه ی اسلامی باشد. لذا مدیریت رسانه ملی به ابزارهایی از جنس؛ اعتقاد، تخصص، هنر و خلاقیت نیازی اساسی دارد.
اکنون که مدیریت رسانه ی ملی دستخوش تغییر شده است بی شک مطالبه ی جدی مردم انقلاب کیفیت در سازمان و صدا و سیما و دست یافتن به استانداردهای یک رسانه ی حرفه ای است که؛ اولاً مردم نسبت به آن اعتماد کامل داشته باشند؛ ثانیاً به نیازها و خواسته هایشان از یک رسانه در حوزه های مختلف؛ خبری، اوقات فراغت، آموزش، سرگرمی و … پاسخ دهد؛ و ثالثاً خود را وامدار هیچ جریان و گروهی جز آحاد مردم ایران نداند.