عمومی

نظام اداری چین

 

مقدمه: در دنیاى کسب و کار امروز که شرکت‌هاى بزرگ، به‌سرعت به‌سوى تسخیر بازارهاى جهانى پیش مى‌روند دیگر مانند دهه 1980، تنها «جنرال موتورز»، «اى.بى.ام» یا «اى.سى.اى» نیستند که یکه تاز بازار باشند، بلکه رقیبان متعددى با به‌کارگیرى روش‌هاى مدیریتى متفاوت در تلاشند تا سهمى از این بازار جهانى به‌دست آورند. کشور چین با رشد سریع جذب سرمایه‌هاى خارجى که در پوشش شرکت‌هاى دو ملیتى انجام گرفته اکنون با حضور در دیگر بازارهاى جهانى به روش‌هاى گوناگون و با سرعت چشمگیرى سهم خود را از اینش بازارها افزایش مى‌دهد. اين كشور از جمله كشور هايي است كه ظرف كمتر از سه دهه، توانسته از موقعيت يك كشور توسعه نيافته به ششمين اقتصاد بزرگ جهان تبديل شود. (تشكيني، شفيعي، 1387)
در اين مقاله ابتدا به تبيين نظام ارزشي و تاثير فرهنگ و باورهاي عاميانه مردم چين بر شيوه ي مديريت مي پردازيم. در انتها به معرفي كليد موفقيت مديران در چين كه با شيوه هاي صحيح مديريت توانسته اند در قلمرو اقتصاد جهاني، شركت خود را هم پاي ديگر رقيبان و يا حتي برتر از آنان قرار دهند؛ مي پردازيم.
كلمات كليدي:چين، مديريت، سبك مديريت چيني، فرهنگ ، ارزش هاي فرهنگي، مديران

خلاصه:
در تاريخ بشر كمتر پديده ايي را مي توان يافت كه مانند مديريت توانسته باشد بر زندگي جوامع مختلف تاثير گذاشته و خود نيز به سرعت قابل توجه، از يك فن ساده به دانشي پيچيده تبديل گردد. اين پديده در زماني كمتر از 150 سال زير بناي اجتماعي- اقتصادي كشور هاي پيشرفته را دگرگون ساخته و خود نيز مانند هر پديده ي اجتماعي ديگر در مسير تكاملي پيش رفته است.
كشور چين به عنوان كشوري كه گوي سبقت را در بازار هاي بين المللي اقتصاد به دست گرفته است، نماينده ي سبك موفقي از مديريت شرقي است. مديريتي كه ريشه در باور هاي مردمي و فرهنگي سنتي چين دارد.
اما در مجموع، اعتقادات اكثريت مديران چيني در بسياري از موارد، به خصوص در مواجهه با سبك مديريت غرب، داراي ناكامي هايي نيز بوده است كه باعث مي شود چين نتواند به عنوان ژاپن دوم در عرصه ي اقتصاد جهاني بدرخشد.
سبك مديريت متمركز، مديريت پدر سالانه، ارتباطات خصوصي شده، آموزه هاي اخلاقي و ساختار سازمان رسمي، نكاتي هستند كه در مديريت به سبك چيني مهم تلقي مي شوند؛ و در ايتن نوشتار به توضيح اجمالي آن ها مي پردازيم.

آشنايي كلي با كشور چين:
چین با نام رسمی جمهوری خلق چین ، پرجمعیت‌ترین کشور دنیا با بیش از ۱.۳ میلیارد نفر سکنه‌است. این کشور که در شرق قاره آسیا واقع شده توسط حزب کمونیست چین در قالب نظام تک‌حزبی اداره می‌شود. این حزب بر ۲۲ استان، ۵ منطقهٔ خودمختار، ۴ شهر با مدیریت مستقیم (پکن، تیانجین، شانگهای و چونگ‌کینگ) و ۲ منطقهٔ اداری ویژهٔ بسیار خودمختار ِ هنگ کنگ و ماکائو حکومت می‌کند. پایتخت کشور پکن است.
جمهوری خلق چین با حدود ۹.۶ میلیون کیلومتر مربع سومین یا چهارمین کشور وسیع دنیا و دومین کشور بزرگ دنیا از نظر وسعت خاکی (بدون احتساب آب‌های داخلی) است.
از هنگام اجرای اصلاحات اقتصادی در چین برای پی‌ریزی یک اقتصاد مدرن، چین یکی از سریع‌ترین رشدهای اقتصادی دنیا را داشته‌است. این کشور هم‌اکنون بزرگترین صادرکننده و دومین واردکنندهٔ بزرگ کالا است و دومین اقتصاد بزرگ دنیا بر پایهٔ تولید ناخالص داخلی را در اختیار دارد. چین عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل و سازمان‌های چندجانبه‌ای همچون سازمان تجارت جهانی، اپک، سازمان همکاری شانگهای و گروه ۲۰ است. چین به عنوان کشوری دارای سلاح هسته‌ای از بزرگترین ارتش دائمی دنیا و دومین بودجه دفاعی بزرگ دنیا برخوردار است. چین همچنین از سوی برخی از دانشگاهیان، تحلیل‌گران نظامی، اقتصادی و سیاسی یک ابرقدرت بالقوه لقب گرفته‌است. کشور چین، به عنوان یکی از قطب‌های اقتصادی و سیاسی بزرگ، نقش تعیین کننده‌ای در سطح جهانی و به ویژه در معادلات سیاسی منطقه شرق آسیا دارد. از نظر سیاسی، این کشور روابط استراتژیک ویژه‌ای با روسیه، هند، کره شمالی و ایران دارد. (ويكي پديا)

تقسيمات كشوري:
جمهوري خلق چين به 22استان (به استثناي تايوان) و 5 منطقه خود مختار تقسيم مي گردد كه دو منطقه آن مسلمان نشين است.چهار منطقه كشور نيز از شهرداري مستقل برخوردار است كه تحت نظارت دولت مركزي اداره مي گردند. گفتني است بيش از دو هزار شهرستان نيز در كشور چين وجود دارد.
از جمله مهمترين استانهاي كشور ميتوان به سي چوان،شاندونگ،خوننان،جيانگ سوخه بي،واندونگ،آنخوي،خه جيانگ، ليايونينگ، يوننان، شاانسي، چياانسي، جيانگشي، شانسي، هيلونجيانگ، رئيجو، فوجيان، چينگ خاي، جي لين، گانسو، خنان وخاينان اشاره نمود.از جمله مناطق خود مختار كشور نيز مي توان به مغولستان داخلي،گوانشي،چوانگ، سين كيانگونين و شيا خويي(2منطقه مسلمان نشين) اشاره نمود. مناطق ويژه شهرداري چين نيز از پكن، شانگ هاي، تيان جين و چونگ چن متشكل مي گردد.از جمله مناطق متعلق به كشور چين كه بعدها استقلال يافته و تحت عنوان مناطق خودمختار شناخته شدند مي توان به مناطق ذيل اشاره نمود:
الف) تايوان : طي سال1949پس از آن كه نيروهاي كمونيست به رهبري ((مائو تسه دونگ)) به سرزمين اصلي چين تسلط يافتند، نيروهاي ملي گرا به رهبري ((چيانگ كامي چينگ)) به جزيره تايوان گريخته و تحت حمايت آمريكا حكومت چين ملي را بنيان نهادند.شعار رئاليستها در آن اثنا، رهايي سرزمين چين از سيطره كمونيستها بود.پس از برقراري مناسبات رسمي سياسي ميان چين وآمريكا طي ژانويه1979موقعيت تايوان تضعيف و حمايتهاي علني آمريكا از تايوان كاهش يافت.با اين حال بسياري از سرمايه داران منتفذ آمريكايي همچنان از تايوان حمايت مي نمايند.جزيره تايوان از لحاظ استراتژيك وبازرگاني جزيره مهمي به شمار مي رود و به اين دليل كشور چين از اين جزيره همچنان به عنوان جزيي از سرزمين اصلي خود ياد نموده و با موجوديت كشور مستقلي تحت نام تايوان مخالفت مي نمايد.از اين روي كشور چين اعلام نموده كه تايوان با حفظ اجتماعي واقتصادي خود به صورت يك منطقه خود مختار بايد به سرزمين اصلي ملحق گردد. طي سالهاي اخير با رفع پاره اي از موانع،روابط اقتصادي،تجاري وارتباط مردمي ورسمي دو طرف تنگه رو به افزايش گذارده است.از نوامبر2001منطقه خود مختارتايوان همزمان با كشورچين به عضويت سازمان تجارت جهاني پذيرفته شد.
ب- هنگكنگ:منطقه هنگ كنگ از 30 جزيره بزرگ وكوچك متشكل گرديده و سومين مركز مهم مالي دنيا به شمار مي رود.اين منطقه از1092كيلو متر مربع وسعت و6780000نفر جمعيت برخوردار مي باشد كه 95 درصد آن چيني مي باشند..توليد ناخالص داخلي اين منطقه  طي سال2000بالغ بر12ميليون دلار هنگ كنگ برآورد شده است.سالانه حدود 13ميليون نفر از اين جزيره ديدن مي كنند.
لازم به ذكر است كه سهم عهده سرمايه گذاري هاي صورت گرفته در كشورچين متعلق به سرمايه داران هنگ كنگي وتايواني است. طي سال1839به دنبال جنگهاي ترياك،اين بخش از خاك چين به اشغال انگليسي ها در آمده و در سال 1898اين جزيره وتعدادي از جزاير اطراف آن به مدت 99سال تا سال1997به اجاره انگلستان در آمد.پس از برقراري مذاكرات مفصل وطولاني ميان چين و انگلستان نهايتا دو كشور طي سال 1984 به امضاي موافقتنامه هايي مبني بر حاكميت مجدد چين بر اين جزيره مبادرت نمودند. طبق اين قرار داد دولت چين متعهد به حفظ نظام سرمايه داري،سيستم قضايي و آزادي هاي فردي و اجتماعي هنگ كنگ به مدت 50 سال گرديده است.
ج–ماكائو: جزيره كوچكي در نزديكي شهر ((جوخاي)) واقع در جنوب چين و در مجاورت ((هنگ گنگ)) است كه از 6 مايل مربع مساحت و 450 هزار نفر جمعيت برخوردار مي باشد. تا سال 1999 اين منطقه، مستعمره دولت پرتغال محسوب گرديده و از سيستم اقتصاد آزاد برخوردار بود. اين در حاليست كه براساس موافقتنامه اي كه طي مارس1987ميان 2 كشور چين وپرتغال به امضاء رسيد، از سال1999حاكميت سرزمين ماكائو به دولت چين باز گردانده شد.
سيستم حكومتي:
سيستم حكومتي چين جمهوري خلق و مبتني برحاكميت مطلق حزب كمونيست است. بر اساس قانون اساسي كشور، حزب كمونيست بر عملكرد 7 ارگان مندرج در قانون اساسي نظارت كامل داشته و قانون اساسي اين كشور، از زمان تاسيس جمهوري خلق چين تاكنون به مدت5 بار اصلاح شده و متن نهايي آن طي سال 1992 به تصويب رسيده است.
از جمله مهمترين ارگان هاي حكومتي كشورچين مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:
1. كنگره ملي خلق (مجلس نمايندگان)
2. رياست جممهوري
3. شوراي دولتي
4. حكومت هاي محلي (استانها)
5. دادگاه عالي خلق
6. دادستاني عالي خلق
7. كنفرانس مشورتي- سياسي خلق
گفتني است كه دركشورچين تفكيك كامل قوا وجود نداشته و تعدادي از مقامات دولتي و حزبي عضو مجلس نيز مي باشند
سياست خارجي:
سياست خارجي كشور چين برگسترش رابطه با كليه كشورها جدا ازگرايشات ايدئولوژيك و پرهيز از هرگونه درگيري استوار مي باشد.از جمله مهمترين پايه ها و اصول سياست خارجي كشور چين مي توان به 5 اصل ذيل اشاره نمود:
1. احترام متقابل به حاكميت و تمانيت ارضي كشورها
2. عدم تجاوز به حقوق ساير كشورها
3. عدم مداخله در امور ساير كشورها
4. نيل به اتخاذ سياست كسب منافع متقابل در برقراري رابطه با ساير كشورها
5. برقراري هم زيستي مسالمت آميز با ساير كشورها
از آنجاييكه كشورچين به عنوان يك كشور جهان سوم و در حال توسعه، جهت پيشرفت و نيل به توسعه ملي خود نيازمند ثبات و آرامش در همسايگي خود و برخورداري از محيط امن بين المللي است، لذا به تلاش در جهت پرهيز از هرگونه برخورد نظامي و حتي مناقشات سياسي با سايركشورها مبادرت مي نمايد. اين كشور هم زمان با توسعه مناسبات خود با كشورهاي جهان سوم به عنوان يكي از اولويت هاي سياست خارجي خود در راستاي كسب اعتبار بين المللي بيشتر و به ويژه كشورهاي آسيايي و افريقايي، جهت تحكيم روابط خود با كشورهاي توسعه يافته صنعتي نظير ژاپن، آمريكا و اروپا غربي نيز اهميت ويژه أي قائل است، چراكه كشورهاي مذكور به عنوان منابع اصلي تامين سرمايه و تكنولوژي مورد نياز كشورچين جهت اجراي برنامه اصلاحات اقتصادي به شمار مي آيند. اين درحاليست كه كشور چين در  روند برقراري روابط خود با كشورهاي غربي با مشكلاتي نيز مواجه است كه عمدتاً ناشي از اختلاف نوع نظام هاي سياسي مي باشد.كشور چين هم چنين مايل است ، جايگاه مطلوب تري در نظم نوين جهاني به خود اختصاص داده و از سهم بيشتري در مشاركت و اداره امور جهاني برخوردار باشد.
تعريف اجمالي نظام ارزشي:
يكي از مفاهيم مهم و اساسي در مديريت بحث ارزش است. ارزش ها واقعيت ها و اموري را تشكيل مي دهند كه مطلوبيت دارند و خواست اكثريت يك جامعه است. هر فرد نظام ارزشي خاصي دارد و برخي ارزش ها را به ارزش هاي ديگر ترجيح مي دهد. ( ياراحمدي، 1390)
براي شناخت نظام مديريتي يك كشور ابتدا بايد با نظام ارزشي آن كشور ، كه ديگر اركان مديريتي را تحت تاثير قرار مي دهد.، آشنا شويم. نظام ارزشي به طور كلي ريشه در بايد ها و نبايد هاي فرهنگي ايي دارد كه تاثير قابل توجه ايي در شيوه و روش مديريتي، باورهاي مديريتي، موفقيت ها و شكست هاي مديران، و به طور كلي ارتباطات آن ها دارد. در نتيجه واضح است كه براي ارتباطات كارا با مديران كشور هاي ديگر، مانندچيني ها، مطالعه ي فرهنگ قالب جامعه و چگونگي تاثيرات آن بر رفتار مديران مي تواند در انتخاب استراتژي مناسب براي مذاكرات كمك بزرگي باشد.
فرهنگ اجتماعی در چين:
هم اکنون در چین دو گروه مدیریتی موجود است، یکی مدیران خارجی در شرکت های چند ملیتی و جمع دیگر مدیران محلی که چینی ها هستند. هر دو گروه مدیران خارجی و داخلی در تلاش هستند که فرهنگ مخصوص به خود را در سازمان های تحت نظرشان به کار گرفته و آن را ممتاز و بی همتا جلوه دهند. البته، این تلاش به شدت و حدت تعصبات ژاپنی ها نیست، ولی باز هم، جمله های مانند، با ویژگی ها و خصوصیت های چینی، اغلب شنیده و توصیف می شود. یکی از مهمترین عوامل موثر در زندگی چینی ها، عقاید کنفوسیوسی با تمام ویژگی های آن بوده و هنوز هم باقی مانده است. عقاید کنفوسیوس در دوران سقراط و مدتی قبل از مسیح، به صورت اندیشه های احترام و ارشدیت در میان روابط اعضای خانواده و همچنین اطاعت از دولت رونق و رواج یافته است.
افکار کنفوسیوس دارای سه بخش راهنما در همین زمینه ها بود. «راهنمای قوانین و مقررات»، «راهنمای پدر فرزندی» و «راهنمای زن و شوهری». مکتب کنفوسیوس دارای پنج اصل وفاداری نیز هست که عبارتند از: « نوع دوستی، پرهیزگاری، نزاکت، خردمندی و صداقت» به علاوه او مکتب هدف داری، را نیز تبلیغ و ترویج می کرد.
در ادامه ي عقايد كنفوسيوس، شخص برای این که خود را بسازد، باید دیگران را بسازد. این راهی است که یک نفر را (رن) بار می آورد. بر اساس عقاید کنفوسیوس، کشور داری تنها با قانون و مقررات میسر نیست، بلکه توسط نمونه بودن رهبران برای الگو پروری است. یک حکومت ایده آل، حکومتی است، ( وو- وی، wuwei) یعنی بدون تظاهر به عمل ، بلکه اساس و بنیاد کارش بر پرورش مثبت روح افراد کشور متکی بوده و تکامل پیدا می کند. می توان گفت که کار صلی حکومت ها انسان سازی است.
همچنین وی گفته است که: « اگر مردم را با قوه سیاسی رهبری کنید و آن ها را با قوانین و مقررات؛ محدود و مقید و تحت نظارت قرار دهید، آن ها می توانند، قانون شکنی کنند و از زیر بار محدودیت ها خارج شوند، و پس از آن دیگر در آن ها هیچ احترام و حرمتی و شرمی، برای احترام و رعایت آن قانون باقی نخواهد ماند. اما اگر آن ها را از طریق معنوی هدایت و رهبری کنید، در آن ها حس احترام و خجالت به وجود می آید، و برای آن ها یک پیمان شخصی و معنوی و اخلاقی بسیار معتبر تر خواهد بود.». اين عقيده مي تواند به طور كاملا مستقيم تاثير خود را در سبك مديريتي شركت هاي بزرگ چيني و روابط مديران با رده ها پايين تر نشان دهد.
این پیام یک خواسته قلبی و آرزویی است، برای خود شناسی در راستای صلح و آرامش جهانی. و برای ساختن یک نظام اجتماعی منظم . اساس و بنیان عملیات تجاری در کشور چین نیز بر پایه های، سنتی فرهنگی استوار و تحت تاثیر آن قرار دارد.
چینی ها در رابطه های فیمابین اعمم از فردی یا تجاری به جای تکیه بر قواعد و ضوابط به حل و فصل اختلافات خود به طریق داوری و حکمیت عمل می کنند. این شیوه کار و فعالیت طبق همین فلسفه کنفوسیوسی، بر اساس اعتماد متقابل، بنا نهاده شده است. عقاید و باورهای کنفوسیوسی، قرن هاست که در رفتار و کردار و گفتار مردم چین رسوخ دارد.
باور و اندیشه های این فیلسوف به عنوان یک سلسله آئین های مذهبی، اثرات فوق العاده ای در رفتار و کردار جامعه چینی به جای گذاشته است. و به پیدایش یک تفکر عقاید و افکارکنفوسیوسی تازه منجر شده است.
رابطه ي فرهنگ چين و سبك مديريت آن:
پژوهشگران ، در رابطه با فرهنگ و مدیریت چین، بررسی های فراوانی انجام داده اند و عواملی را در این باره استخراج کرده اند. تقریبا همه بر این باور هستند که اعتقادات کنفوسیوسی یکی از عوامل و ارزشهای مهم و تاریخی در فرهنگ چین و از مشخصات بنیادی نظام مدیریتی چین است. فهرست زیر مهمترین عوامل موثر در این مورد نام برده شده است، که محققی به نام (ردینگ) آن را در سال 2002 تهیه کرده است :
نظم اجتماعی : مردم چین بر اساس فرهنگ قومی خود، معتقدند که نظم و انضباط برای حفظ منافع جامعه ضروری است و برای قوانین و مقرراتی که از طرف حکومت تدوین می شود، اعتبار و احترام فراوانی قایل هستند .
سلسله مراتب: این عامل کلا از اصول و اعتقادات کنفوسیوسی سرچشمه می گیرد و مشروعیت خود را از پدر سالاری در زندگی فامیلی و یا سازمانی به دست می آورد. که میراثی از روش های حکومتی در این کشور است، و یک منطق معنوی قوی برای مشروعیت روش سلسله مراتبی به وجود آورده است که با تعهدات دو جانبه دولت و مردم همراه است.
روابط متقابل و خصوصیات فردی : این موضوع در سطح افقی جامعه چین رواج دارد و تضمین کننده محدودیت ها، برای ایجاد اعتماد در حفظ ساختار مراودات در جامعه می باشد.
نظارت: در یک جامعه ای که با کثرت جمعیت رو به رو و با محدودیت و کمی منابع در گیر می باشد، مردم باید در رقابت و تلاش زیادی باشند، تا بتوانند زندگی خود را اداره کنند، و به علاوه با دخالت های حکومتی نیز دست به گریبان می باشند، نظارت بر سرنوشت و آینده افراد یک محور ایده آل برای بسیاری خواهد بود، به خصوص برای صاحبان کسب و کار . اوجه و حساسیت برای نظارت است که سبب وفق دادن روابط با اوضاع جاری می شود.
نا امنی : نداشتن امنیت ،این یک بیماری و مشکل عمومی در همه حکومت های دیکتاتوری است، مردمی که با نقض حقوق و آزادی خود رو به رو هستند، باید روش و ترفندهایی را برای حمایت خویش فراهم نمایند. ایجاد دیوارهای حفاظت و ایمنی شخصی به صورت یک اخلاق، سیرت و روش همگانی برای محافظت از بستگان به صورت یک ضرورت عملی در می آید.
وابستگی فامیلی : در ساختار افقی جامعه چینی، خانواده محور و اساس اجتماع محسوب می شود. وابستگی فامیلی اساس رفتار مردم را در جامعه چین شکل می دهد.
دانش : علاقه و اشتیاق مردم چین به آموزش و یاد گیری، فوق العاده است و ارتقاء سطح آگاهی ها، باعث شده است که ، در برابر حمله و هجوم انقلاب فرهنگی در زمان مائو و دستیارانش، مردم تا حدودی از خسارت ها و آزار آن در امان باشند و در عین حال ، باور و اعتماد و حمایت آن ها از حکومت گران را به سطحی کمتر از دوران امپراتوری برساند. ارزش یاد گیری، در مردم چین در حد بالایی قرار دارد و شکی نیست که ارتباط این امر با تحولات اجتماعی یکی از محورهای مهم در این کشور بوده است.
این ارزش ها در ارتباط با نظام مدیریت در کشورچین خود را به صورتی بسیار تاثیر گذار نشان می دهند. احترام به سلسله مراتب و قدرت یادگیری از عوامل مهم در اداره امور سازمان ها می باشند و به صورت غیر رسمی شرایط رهبری را در یک سازمان، مشخص می کند. گروه های فامیل گرا، خود عاملی برای بقاء می باشند، و امروزه این سنت به صورت تجدید و رونق فراوان فعالیت های، کسب و کارهای خانوادگی، خود را در چین به نمایش گذاشته است. و به علاوه این شیوه در انتخاب و استخدام های اعضای خانواده در موسسات نیز موثر هستند و به کار برده می شوند. برای مقابله یا تغییر این گروه گرایی، در پاره ای اوقات و در برخی از موسسات که از روش های، ارزیابی ها و یا نظام های تشویقی به صورت فردی ( به شیوه ای که در غرب مرسوم است) آن ها را به چالش می گیرند ، اما در عمل اغلب دچار اشکال می شوند و کارایی مورد نظر را در بر ندارد.
نا امنی و نا باوری و ارتباطات درون گرایی با هم، به صورت یک رسم و قرار، آبروداری در بین خودی و بیگانه را در بین مردم چین رواج می دهد، بنا براین مدیران غربی در مذاکرات خود با مدیران سنتی چین، یا کارکنان ارشد که اطلاعات کمی در مورد، شیوه های غربی و دانش و فناوری جدید دارند، باید بسیار دقیق و حساس و با احتیاط فراوان رفتار نمایند، که با آبروی طرف بازی نشده و او بی آبرو نشود.
گانکسی(نظام ارتباط)، لی (اداب مذهبی)، میانزی(آبروداری) و رنجینگ( تعهد) ترکیبی است که روابط غیر رسمی را در میان مردم و سازمان های چینی را شکل داده و نقش مهمی در ارتباطات سازمانی در موسسات بازی می کند. با اقداماتی که در زمان مائو برای تخریب و نابود کردن این شیوه های سنتی صورت گرفت این انتظار می رفت که این روش ها تعدیل و یا از بین بروند. اما پژوهشگرانی مانند وانگ ، به این نتیجه رسیده اند، که حاصل آن اقدامات به حد زیادی موثر و کارساز، نبوده است که باورهای جدیدی را جای گزین این باورها نماید. در عوض، این تلاش ها سبب شده است که یک تضادهایی بین ایده اولوژی رسمی و واقعیت اجتماعی-اقتصادی چین به وجود آید و یک نوع در همریختگی در تفکرات خویش گرائی و بالاتر از آن نابودی اخلاقی و منابع فرهنگی برای انتقاد از خود و خودسازی را به همراه داشته باشد. (فولادي، 1390)
ارتباط ارزش های فرهنگی و مدیریت در چین:
فرهنگ به عنوان یکی از عوامل کلیدی، برای دگرگونی های چین در چند دهه گذشته قلمداد می شود. هر چند کشور چین وارث یکی از قدیمی ترین فرهنگ های موجود در جهان شناخته شده است، اما از دوران برقراری نظام کمونیستی در سال 1949 تا کنون فرهنگ آن تحت تاثیر روش های حکومتی دچار تغییراتی شده است. اگر چین را با سایر مناطق آن مانند هنگ کنک و تایوان که تحت تسلط رژیم کمونیستی نبوده اند، مقایسه کنیم، تفاوت هایی را مشاهده می کنیم. پس این سوال پیش می آید، که در امر مدیریت، تاثیر حکومت و رژیم را در فرهنگ این کشور تا چه حدی می توان مشخص کرد؟
تفاوت هایی که بین مدیریت در آلمان شرقی و آلمان غربی وجود داشت و چالش ها و درگیری های زیادی که در هنگام ادغام این دو کشور در سال های 1990، پیش آمد، نمونه بارزی از این امر است ، همچنین تفاوت های عمده ای ، در این رابطه، بین کره جنوبی و کره شمالی وجود دارد. در این گونه موارد قضاوت در مورد رفتارها را نمی توان تنها از دید فرهنگ بررسی کرد، بلکه باید توجه داشت که از فرهنگ و سازمان های ملی چه انتظاراتی را متوقع هستیم ؟.
می دانیم که دیدگاه فرهنگ، برای مدتهای مدیدی، موضوع بررسی ها و تعیین کننده مسیر بحث و گفتگو ها و مطالعه، در باره مدیریت ها و سازمان ها بوده است. در سال 1995 هیکسون و هیو ، عنوانی را برای مطالعه خود به نام« اثرات فرهنگ اجتماعی بر سازمان ها در اطراف جهان» را انتخاب کردند. و حتی قبل از آنان مطالعه بین المللی، هوفستد در سال 1980، خاطر نشان می سازد که تنها تفاوت های عمده در سازمان های جهانی ، تفاوت فرهنگی است. همچنان که مطالعاتی نظیر پژوهش، روبرتز در سال 1970 نیز آن را تائید کرده است. توجه به فرهنگ ها برای مدیرانی که در کشورهای خارج کار می کنند و با مسائل و مشکلات فراوانی در ورود به این کشورهای بیگانه، رو به رو می شوند. چون که هیچ اطلاع و تجربه ای از کارکردن با مردم ، این گونه کشورها ندارند، به این مدیران، مطالعه فرهنگ ها، همواره توصیه و تاکید شده است.
بررسی مقایسه ای نشان داده و تاکید می کند که مدیریت و تجارت در جوامع مختلف جهان دارای ساختار و سازمان های حقوقی، متفاوت و گوناگونی هستند. عوامل کلیدی در این امر: دولت، نظام قضایی، ساختارهای مالی و خانواده ها می باشند. همه این نهاد ها ، و بنیادها، مشخص کننده سازمان های اجتماعی و همچنین اقتصادی یک کشور هستند. شکل گیری این نهادها، و نقش اقتصادی آن ها، تشکیل دهنده « نظام تجاری ملی» در یک کشور می باشد.، که به صورت های مختلف در نظام های سرمایه داری ، خود را نشان می دهد. در مقابل، سبک و شیوه این نظام ها، در رفتار سازمانی و مدیریتی نیز بسیار تاثیر گذار است. اما در کشورهائی که دارای نظام های سوسیالیستی برای یک دوره طولانی بوده اند، هنوز اثرات این نهادها بر سازمان ها به درستی بررسی نشده و مورد ارزیابی قرار نگرفته اند و در این مورد یک اتفاق نظر بین پژوهشگران وجود ندارد. اما یک توافقی در رابطه با امکان بررسی و تجزیه و تحلیل آن موجود است.
نظریه پردازان معتقدند که سوابق تاریخی کشورها با ساختارهای اجتماعی و فرآیند های آن پیوند نزدیکی دارند. همین امر سبب می شود که هر ملتی برای امور اجتماعی و اقتصادی خود، سازمان دهی خاص خود را داشته باشد، و تفکیک این موضوع با سوابق فرهنگی آن ها بسیار دشوار است. برای مثال در چین، اطاعت از ارشدیت و سلسله مراتب، در تفکرات بنیادی آن ها از آموزه های کنفوسیوسی و شیوه فامیلی، است، که قرن هاست در میان مردم این سرزمین رواج دارد. مطالعاتی که در همین دوره اصلاحات که در زمان، « تانگ » صورت گرفته ، نفوذ و اثرات این باورها را در سازمان های چین به خوبی نشان داده است. بنا بر این چینی ها، برای وفاداری و احترام و همچنین برای ارشدیت خانوادگی، در سلسله مراتب کشوری و تجاری ارزش فراوانی قائل هستند، و می توان گفت که اعتقادات آن ها  برخلاف مردم غرب ، بر منافع شخصی استوار نیست و یا تکیه بسیار کمتری دارد. این شیوه تفکر ساختاری، در طول سده های زیادی در چین شکل گرفته و جریان داشته است. و توجه داریم که، نوع سرمایه داری چین به طور طبیعی با سرمایه داری غرب تفاوت دارد. سبک سلسله مراتبی و ارشدیت، و دستاورد های آن امروزه یکی از عوامل مهم فرهنگی مردم چین به حساب می آید. به زبان دیگر، به سبب سنت و سابقه طولانی این دو تفکر، با فرهنگ چین عجین و یک پارچه شده است. هر چند که بسیاری از باور های مردم، توسط سازمان های حکومتی، و یا به وسیله قوانین تعدیل شده اند، اما بخش هایی که از بین نرفته و باقی مانده اند، جزیی از ارزش های جامعه امروزی چین، به حساب می آیند.
در هر حال به طور خلاصه می توان گفت ؛که شاید، روش اداره امور یک کشور بتواند، به تدریج روی این باورها، و رفتارها را تاثیر گذارده، و تغییراتی را در فرهنگ جامعه پدید آورد، اما قادر نخواهد بود که آن ها را در یک دوره کوتاه مدت به کلی از بین ببرد. و نهایتا بخشی از آن ها بر جای خواهند ماند. با در نظر گرفتن فرهنگ رایج در میان مردم چینی مقیم هنگ کنک که بخشی از سر زمین چین است، و مقایسه آن با مردم ساکن در سرزمین اصلی چین، می توان تاثیرات حکومتی را در این دو بخش به راحتی مشاهده کرد، برای مدیران هنگ کنکی که سرزمینش سال ها تحت نظر انگلستان بود، و سال ها با شیوه غربی کار و تحصیل کرده اند، اکنون کارکردن در چین که با فرهنگ قدیمی خود همراه است ،دشواری هایی را در بر دارد. چون ، در تمام ادوار گذشته، شیوه های حکومت و فرهنگ مردمی، بر امور سازمانی و مدیریتی اثر گذار بوده اند. و در دوره معاصر نیز تاثیرات حکومت کمونیستی از یک طرف و ورود شیوه غربی از طرف دیگر، در باور و برداشت مردم تغییراتی را ایجاد کرده است. فرهنگ روی رفتار و کردار و روابط شخصی نفود و تاثیر می گذارد. و تاثیر این رفتار ها در سازمان به صورت فراگیر خود را در روشها و سبک های انتخابی در امور ارتباطات، قبول مسئولیت های فردی، خود را نشان می دهد. نمونه های روشنی از این تاثیر ها را اغلب در برخوردها و حضور در جلسات، بین افراد چینی و مدیران غربی، می توان دید که ناخواسته به صورت برخوردهای ناخوشایند و ناسازگار، رخ می دهند. در مقابل، اثر شیوه های حکومتی، به صورت قوانین و مقررات نیز خود را جلوه گر می نماید. این اثرات شامل، نظام های مالکیت موسسات، مقررات در مورد مسئولیت ها، شرایط استخدامی کارکنان، مذاکرات دست جمعی، و تکیه بر قراردادهای داخلی و خارجی در رابطه با عملکرد سازمان ها می باشند. در رابطه با شرایط پیچیده کشور چین، باید مسائل دیگری را هم در نظر گرفت:
اول این که چین در سرزمین وسیع و گسترده اش، دارای خرده فرهنگ های زیاد و متفاوتی در نقاط مختلف کشور می باشد. اعتقاد بر این است که، اختلافات فرهنگی در ایالات چین در پاره ای موارد، به حدی است که طبقه بندی آن ها به صورت یک فرهنگ یگانه، بسیار دشوار است.
دوم این که در طول بیست و چند سال گذشته، که چین بزرگترین تجربه جهانی را دراصلاح اقتصادی آغاز کرده و باعث توسعه صنعتی شده است یک شرایط خاصی را در ساختار عمومی و روابط همگانی پدید آورده که خود این امر نیز، دگرگونی های بی شماری را در فرهنگ چین به وجود آورده است. این تغییرات در برخی ایالات بسیار زیاد تر از بخش های دیگر بوده و سبب افزایش تفاوت فرهنگی میان ایالت ها نیز شده است.
سوم این که موسسات موجود در چین اَشکال مختلفی دارند. از جمله برخی از آنان دولتی هستند، پاره ای دولتی بودند که به صورت مختلط درآمده اند، تعدادی به صورت مالکیت جمعی هستند، و گروه رو به افزایشی هم به شکل خصوصی اداره می شوند، به علاوه موسساتی هم هستند که با سرمایه گذاری خارجی، یا به صورت مختلط یا به صورت تمام مالکیت آن ها، اداره می شوند.
با این تفاوت ها، و تغییرات فراوان، این پرسش پیش می آید، که آیا می توان، یک ویژگی، برای فرهنگ و مدیریت چین انتخاب کرد؟.
بررسي سبك مديريت چيني و مقايسه آن با مديريت غربي:
در این قسمت سعى می‌شود تا به طور اجمال پاره‌اى از خصوصیات فکرى و اخلاقى مدیران چینى که عمدتاً متأثر از تعالیم کنفوسیوس است را تحت عنوان تفاوت‌هاى رفتارى چینى‌ها و غربى‌ها با هدف بررسى ماهیت و تضادهاى رفتارى که چینى‌ها و دیگر شرکاى تجاری‌شان در قالب شرکت‌هاى مشترک با آن روبه‌رو هستند انجام گرفته، مطرح می‌شود.
در این تحقیق چهار عامل زیر براى بررسى ماهیت و ریشه برخى تضادهاى بین چینى‌ها و شرکاى خارجى آنها در قسمت عملیاتى کارهاى مشترک انتخاب شد‌ه‌اند.
1. روش‌هاى ارتباطى.
2. به دست گرفتن ابتکار عمل
3. احترام به قدرت
4. نحوه به کارگیرى اطلاعات
1ـ روشهاى ارتباطى:
چینى‌ها در برخورد کارى روزانه با همکارن غیرچینى خود، رفتارى مودبانه و تا حدودى بی‌تفاوت دارند. آنها در نشست‌هاى کارى یا عملیاتى تمام بحث‌ها را دنبال کرده و همیشه ظاهر دوستانه خود را حفظ مى‌کنند. با این حال فرآیند ارتباط با چینى‌ها یک طرفه است. به طور مثال وقتى در مورد وضعیت تعمیر یکى از قطعات ماشین‌آلات از آنها سؤال مى‌شود، به جاى آنکه مشکل ماشین و راه حل آن را توضیح دهند پاسخى کوتاه، زیرکانه و در عین حال پیچیده می‌دهند. در حالى که این‌گونه رفتار براى غربى‌ها موجب سردرگمى است، یک چینى آگاه از اصول کنفوسیوس این رفتار را کاملاً پسندیده می‌داند. اصولى مانند ابراز احترام و توجه به دیگران، رفتار با بقیه همان‌طور‌‌که دوست دارید با شما رفتار شود، چیزهایى را که باعث مشوش کردن آنها مى‌شود بیان نکنید، قبل از دیگران مطلبى را طرح نکنید و اگر موضوع خیلى مهم باشد حتماً طرف مقابل آن را بیان خواهد کرد. غربى‌ها این رفتار را به گونه‌اى دیگر مى‌نگرند. آنها معتقدند چینی‌ها در ارتباطات‌شان دو پهلو و گمراه کننده عمل مى‌کنند و به دلیل عدم درک این رفتار به اصطلاح صحیح، دچار سوءتفاهم شده و به این نتیجه مى‌رسند که اطلاعات به دلایل شخصى یا ادارى از آنها مخفى نگه داشته شده است.
غربى‌ها تصور مى‌کنند به خاطر برخورد دقیق و شفافى که در امورکارى دارند، بسیار مؤثر ارتباط برقرار مى‌کنند. اما چینى‌ها عقیده دیگرى دارند. آنها صراحت غربی‌ها را آزاردهنده می‌دانند و اعتقاد دارند پیگیرى آنها در مورد مسایل به شیوه نامناسب (از نظر فرهنگى) و نظر دادن راجع به مسایل بدون این که از آنها سؤال شود، رفتارهاى توهین‌آمیز هستند. به‌خاطر جمع‌گرایى و تمایل چینی‌ها به عضویت در گروه، تشویق شدن به خاطر عملکرد فردى و یا نقد منفى در جلسات خصوصى یا عمومى آنها را ناراحت مى‌کند.
2- ابتکار عمل:
به‌عنوان یک قانون، چینى‌ها در امور مربوط به شرکت‌هاى مشترک پیش‌قدم نمى‌شوند. از نظر آنها تمام موقعیت‌ها پیچیده و مملو از عدم اطمینان هستند و تهدیدى براى ثبات و هماهنگى به شمار مى‌روند. آنها ترجیح مى‌دهند با شرایط موجود که شناخته شده هستند، زندگى کنند تا این که موقعیتى جدید و نگران‌کننده، به وجود بیاورند. درحالى‌که چینى‌ها خود را حافظ هماهنگى و صلح مى‌دانند، غربى‌ها آنها را افرادى بى توجه و مسئولیت‌گریز مى‌دانند. آنها عقیده دارند چینى‌ها فقط در برابر شرایط به‌وجود‌آمده واکنش نشان می‌دهند و قدرت پیش‌بینى و گریز از مشکلات احتمالى را ندارند. آنها همتایان خود را مسئولیت‌گریز مى‌دانند، زیرا آنها از انجام کارهایى که بسیار واضح است و باید انجام شوند، خوددارى مى‌کنند. آنها کارى را انجام نمی‌دهند مگر اینکه مجبور باشند.
3- احترام به مرجع قدرت:
چینى‌ها بر روابط عمودى تأکید داشته و هیچ‌گاه، براى حل مشکلات از طریق ارتباطات افقى شغلى و عملیاتى استفاده نمى‌کنند، تا مبادا موجبات ناراحتى شخص صاحب قدرت را فراهم آورند. آنها معتقدند که رفتار صحیحى انجام مى‌دهند و این موارد به‌طور صریح در اصول کنفوسیوس عنوان شده است. غربى‌ها همکاران چینى خود را بیش از حد وابسته به اشخاص صاحب قدرت و ناتوان در رفتارهاى فردى مى‌دانند. آنها درگیرى بیش از حد چینى‌ها با بوروکراسى و سلسله‌مراتب را دلیل عدم تمایل آنها به‌داشتن روابط افقى با همتایانشان می‌دانند. در‌حالى‌که غربى‌ها، ارتباطات عمودى را مورد توجه قرار مى‌دهند. براى جلب اعتماد همکاران و زیردستان خود به منظور دریافت اطلاعات و همکارى در تصمیم گیرى‌ها، تلاش کرده و در این راستا ارتباطات افقى را نیز دنبال مى‌کنند. آنها با شخص صاحب قدرت به عنوان یک شخص آگاه اما جایزالخطا برخورد مى‌کنند. از دید آنها بین احترام به قدرت و سن و کار بر‌‌اساس شایستگى باید تعادل برقرار باشد. از سوى دیگر به نظر چینى‌ها، غربى‌ها بی‌ادب و گستاخ بوده و براى قدرت احترامى قایل نیستند. آنها افرادى هستند که نظم طبیعى امور را برهم مى‌زنند.
4ـ نحوه برخورد با اطلاعات:
چینى‌ها به عنوان گردآورندگان متبحر آمار و اطلاعات شناخته شد‌ه‌اند، که بیشتر این اطلاعات اگر منبع آن یک شخصیت صاحب قدرت باشد، بدون تردید معتبر تلقى می‌شوند. آنها معتقدند که اطلاعات را خیلى واقع‌بینانه تحلیل مى‌کنند. گذشته، حال و آینده یکسان است و واقعیت بى‌نهایت پیچیده، پویا و غیرقابل شناسایى است. آموزش‌هاى کنفوسیوس بیان مى‌دارد که تنها در سایه شناخت گذشته می‌توان حال را دریافت. بر طبق اعتمادى که چینی‌ها به اصول کنفوسیوس دارند به گونه‌اى رفتار مى‌کنند که گویا بهترین گواه اعتبار اطلاعات تطابق آن با تجربیات گذشته است. غربى‌ها عقیده دارند همتایان چینى آنها اطلاعات را بدون بررسى و مطالعه به عنوان اطلاعات معتبر مى‌پذیرند و در جهت تأیید اطلاعات تلاشى نمى‌کنند. به نظر مى‌رسد چینى‌ها، فاقد مهارت‌هاى تفکر دقیق بوده و بنابراین قادر به تشخیص اطلاعات مفید از غیرمفید نیستند. در نتیجه چینى‌ها، تصمیم‌گیرندگان ضعیفى به نظر مى‌رسند، به ویژه در زمینه‌‌هاى ظریف و دقیقى مثل بازاریابى. اطمینان بیش از حد به اعتقادات و حالات درونى و عدم تحلیل دقیق و جزئى اطلاعات، ریشه بسیارى از مشکلات کیفیتى در کارهاى صنعتى، مشترک است.
نكات كاربردي براي مديريت به سبك چيني:
1) سبك مديريت متمركز: زير ساخت تفكر مديريت چيني نشأت گرفته است از ارزش هاي فرهنگي مبتني بر ايفاي نقش پدر مأبانه مديران چيني است. ( مديريت پدر سالانه)
2) ارتباطات خصوصي شده: مديران چيني تمايل دارند مسائل و مشكلات را شخصا حل و فصل كنند و تمايل ندارند كار ها را به ديگران واگذار كنند. در ميان مديران چيني تلاش زيادي صرف ابجاد تعهدات شخصي و اطمينان مي شود.
3) آموزه ها اخلاقي: تمايلات فرهنگي با تكيه بر روابط خصوصي شده براي انجام كارها منشأ ايجاد معضل و فساد در حال شيوع در مناسبات پيچيده ي اقتصادي است.
4) ساختار سازمان رسمي: از سال 1987 نظام مديريت چين در معرض تحولات سريع قرار گرفته است. اما بسياري از شركت ها يا سازمان هاي چيني هنوز بسيار رسمي و بوروكراتيك باقي مانده اند.
برترین مزیت مديريت چيني:
در چین مدیریت کاملا جدی است. در کسب و کار غربی مدیریت به عنوان یک علم تاریخی طولانی دارد. اما این موج تا اوایل دهه ۹۰ میلادی به چین نرسیده بود.
اگر از جک پرکوفسکی بپرسید چرا این همه کارخانه با مالکیت خارجی در چین و در کناره ساحل متمرکز شده اند، همراه با سایر تحلیلگران تصدیق می کند که این پدیده کاملا به دلیل امکانات پشتیبانی و تدارکاتی اتفاق افتاده است. با این حال، تصور نکنید این دلیل کوچکترین ارتباطی با محصول، ماشین آلات یا مواد اولیه دارد.
این تحلیلگر مسائل چین توضیح می دهد که محل قرار گرفتن امکانات از گذشته توسط کارایی کارآفرینان مهاجر رقم زده می شد: سهولت دریافت و ارسال.
به گفته پرکوفسکی این مسئله دقیقا یکی از جنبه های شکاف مدیریتی چین است. پرکوفسکی موسس و مدیرعامل آسیمکوتکنولوجیز در پکن، یکی از موفقترین تولیدکنندگان و تجار خارجی در چین است.
حضور پرکوفسکی در چین به سال ۱۹۹۰ بازمی گردد، زمانی که او شغل بیست ساله خود در حوزه سرمایه گذاری و بانکداری را در پاین وبر رها کرد تا به فرصت های آسیا دست یابد. تحقیقات او در سال ۱۹۹۴ به تاسیس آسیمکو تکنولوجیز در پکن منجر شد. این شرکت یکی از نخستین شرکت های جهانی سازنده قطعات اتومبیل است که در چین تاسیس شده است. آسیمکو در حال حاضر ۱۸ کارخانه در سراسر چین واقع در ۹ استان و ۳ کارخانه دیگر در امریکا دارد.
پرکوفسکی با اظهار تعجب گفت: اگر بعضی کارخانه ها از مشکلات پشتیبانی و تدارکاتی در مضیقه هستند مسائل آنها هیچ ربطی به کارایی مدیران خارجی شان ندارد؛ ما چنین مدیرانی نداریم. اغلب کارخانه های ما داخل کشور واقع شده اند و هنگامی که تدارکات برای داخل مشکل ساز شود این کارخانه ها به سودآوری کم هزینه خود ادامه می دهند.
نصیحت او به ماجراجویان جدید این است: اگر می خواهید حداقل هزینه کلی استراتژیک را حفظ کنید باید به مناطق داخلی بیش از کناره ساحلی توجه نشان دهید. او ادامه داد: آسیمکو در سال ۱۹۹۷ رسما سیاست استخدام مدیران چینی متولد این کشور را در پیش گرفت. پرکوفسکی اظهار کرد: اهمیت سیاست به کارگیری مدیر محلی خوب و قوی این است که تازه واردان به حوزه صنعت به خوبی و به طور کامل توجیه می شوند. اینجا در چین مدیریت کاملا جدیست. در کسب و کار غربی مدیریت به عنوان یک علم تاریخی طولانی دارد. اما این موج تا اوایل دهه ۹۰ میلادی به چین نرسیده بود.
محلی کردن مدیریت در چین هم بسیار سخت و هم بسیار ضروریست که البته دلایل گوناگونی دارد. یکی از این عوامل مزیتی است که مدیریت محلی به عنوان اهرم قدرت و با تسلط فرهنگ چین بر هزینه ها دارد. او به عنوان شاهد مثالی از یک مدیر آمریکایی می آورد که می گفته هتل لوکس در پکن با هزینه اقامت هر شب ۳۰ دلار چقدر مقرون به صرفه است. با این حال یک مدیر چینی در هتلی نزدیک به آن و با نصف آن قیمت کاملا احساس رضایت می کند.
پرکوفسکی تاکید می کند که مثال هتل او نشان می دهد چرا مدیران محلی چین ممکن است تاثیر مهمی در کاهش حداقل هزینه مدیریت یک شرکت داشته باشند. او گفت: به همین دلیل است که دو کارخانه متفاوت که محصول مشابهی تولید می کنند ممکن است هزینه های ساختاری کاملا متفاوتی داشته باشند.
همچنین مدیران محلی مزایایی در تاثیر متقابل با زیرساخت های قانونی دارند. پرکوفسکی در این باره گفت: مدیران چینی معمولا مهارتی شهودی در درک سیستم قانونی کشور خود دارند. معمولا مدیر آمریکایی در چین سعی می کند اختلافات قانونی را به روشی که در آمریکا دارد از طریق قرارداد یا وکیل رفع کند. اما مدیر چینی، بدون شک و تردید، می داند باید به کدام مقام دولتی مراجعه کند تا مشکل حل شود.
یکی دیگر از مسائل گمراه کننده این است که با این که چین به داشتن برنامه ریزی قدرتمند مرکزی شهرت دارد، دولت این کشور عملکردی کاملا تمرکززدایانه دارد. پرکوفسکی به ضرب المثلی چینی اشاره می کند و می گوید: کوه ها بلند هستند و امپراتور از ما خیلی دور است.
با این حال پرکوفسکی بر اهمیت مقامات رسمی و دولتی تاکید می کند. او در این باره گفت: به همین دلیل است که همه کارخانه های ما در چین توسط مدیرانی از سرزمین اصلی اداره می شوند، مدیرانی حرفه ای که تجربه قبلی در اداره شرکت های چندملیتی داشته اند. ما این مدیران را از طریق شکار مغزها، آگهی های روزنامه و اینترنت، توصیه اشخاص و سفارش پیدا می کنیم. ما همچنین برنامه توسعه مدیریتی راه اندازی کرده ایم که به داخل سازمان ها نفوذ می کند و نامزدهایی برای مدیریت پیدا می کند.
پرکوفسکی قبول دارد که مبارزه ای برای ایجاد درجه ای از اعتماد میان فرهنگ ها وجود دارد اما او استدلال می کند اعتماد مشکل اصلی شهروندان خارجی است؛ اکثر آنها در چین قرارداد سه ساله دارند. در مجموع پرکوفسکی عقیده دارد در چین هر کاری ممکن است، اما هیچ کاری آسان نیست.
کلید موفقیت نام های تجاری در چین:
بسیاری از فعالان بازار گله می کنند که چینی ها به نام تجاری وفادار نیستند. مصرف کنندگان چینی می گویند یک روز به یک نام تجاری علاقه مند می شوند و روز بعد به نفع رقیب آن را کنار می گذارند. فعالان به ستوه آمده بازار می گویند آنها نمی توانند با توجه به الگوهای پولی مصرف، بازارهای اصلی را بشناسند.درست است که مصرف کنندگان چینی به طور مکرر از یک نام تجاری به نام تجاری دیگر روی می آورند، اما این کار آنچنان که برخی تصور می کنند به دلیل فرهنگ چین نیست. بلکه مصرف کنندگان چینی دم دمی مزاج هستند، زیرا چین در مرحله توسعه است و شرکت ها مصرف کنندگان را با انتخاب های بیشتر از آنچه یک دهه قبل داشته اند، بمباران می کنند. مساله دیگر آن است که شرکت های چندملیتی همیشه برای شناسایی و درک بازارهای اصلی خود کار کافی نکرده اند تا آنها را به نحو موثر هدف قرار دهند.
در حقیقت مصرف کنندگان چینی به شدت به نام های تجاری که متناسب با نیاز آنها باشند وفادار هستند. نام های تجاری جدید چینی مثل خدمات پیام فوری تنسنت هولدینگز کیوکیو، کفش بله، تنباکوی علی بابا، خدمات تجارت الکترونیکی مصرف کننده به مصرف کننده به طور شگفت انگیزی موفق هستند زیرا می دانند با مصرف کنندگان چینی چگونه ارتباط برقرار کنند. شرکت های داخلی که از اصلاحات پس از سال ۱۹۷۸ باقی مانده اند مثل شرکت تولیدکننده مواد پاک کننده وایت کت و شرکت تولیدکننده شکلات ویات ربیت اعتماد مصرف کنندگان چینی را به دست آورده اند و به همین علت رشد کرده اند مثل کاری که شرکت های تاید و مارس در آمریکا انجام داده اند.
• هدف قرار دادن نسل جوان
موفقیت به شرکت های داخلی محدود نمی شود. شرکت های چندملیتی مثل نام های تجاری یام و امگا سود جهانی خود را با فروش در چین افزایش می دهند، زیرا آنها اعتماد و وفاداری به نام تجاری را در مصرف کنندگان چینی ایجاد کرده اند. شرکت کی اف سی متعلق به شرکت یام بیش از ۲۲۰۰ فروشگاه در چین افتتاح کرد و شرکت امگا ۷۰درصد از بازار ساعت لوکس مردانه را کنترل می کند.
شرکت ها برای ایجاد وفاداری به نام تجاری در چین باید از این نمونه های موفق درس بگیرند و بر سه نکته مهم تمرکز کنند: موضع نام تجاری خود را تعریف کنند پایگاه مصرف کنندگان خود را بشناسند و با آن ارتباط برقرار کنند و نسل جوان چین را مورد هدف قرار دهند. نسل جوان چین درآمدی دارند که می توانند صرف خرید لوازم یک بار مصرف و پیشرفته کنند و آنها رهبران وفاداری به نام های تجاری در آینده هستند.اگر شرکت های چند ملیتی به طور استراتژیکی جایگاه خود را در کوتاه مدت و بلندمدت پیدا نکنند و متوجه تغییر نیاز مصرف کنندگان چینی نشوند، بازار چین را به شرکت هایی که درک بهتری از بازار دارند واگذار خواهند کرد.چند سال پیش، زمانی که جنرال موتورز خودروی بیوک خود را دوباره در بازار چین عرضه کرد تبلیغات این شرکت بیوک را خودرویی برای مدیران ارشد و خواص کرد. فعالان بازار سعی کردن نشان دهند که آخرین امپراتور چین در دهه ۱۹۲۰ و همچنین رهبران چینی مثل سون یات سن، چوین لای، بیوک داشته اند. برخی از مدل های آن قیمتی بالاتر از مرسدس و بی ا م و داشتند و موفقیتی آنی به دست آوردند. جنرال موتورز به سرعت خودروی بیوک را در چین حتی بیش از آمریکا به فروش رساند. یعنی بیش از ۶۶۵۰۰۰ خودرو، حدود پنج سال بعد از افتتاح اولین کارخانه مونتاژ بیوک در چین در دهه ۱۹۹۰.
• بیوک نام تجاری خود را تعدیل کرد
اکنون چین دومین بازار بزرگ اتومبیل جهان است زیرا ۲۵۰میلیون نفر از طبقه متوسط نوظهور می خواهند به رویای داشتن خودروی شخصی واقعیت ببخشند. بیوک برای اینکه حداکثر استفاده را از این رشد ببرد، موضوع خود را تقویت کرد و فروش مدل های ارزان قیمت با محدوده قیمت ۱۲۰۰۰دلار را آغاز کرد. در ابتدا فروش رونق گرفت زیرا نسل رونق دهندگان اقتصاد چین به سرعت بیوک های ارزان تر را خریداری کردند.متاسفانه در مورد بیوک تضعیف تصویر ذهنی این نام تجاری موجب کاهش سهم آن در بازار در نیمه اول سال ۲۰۰۷ شد و باعث شد جنرال موتورز برای جذب مشتریانی که حساس به قیمت هستند تخفیف بسیاری بدهد تا بر فروش بد غلبه کند.اشتباه بیوک واضح است و چاره آن ربطی به قیمت نداشت. غول های کسب و کار نمی خواهند خودرویی را برانند که طبقه متوسط می رانند و خریداران طبقه متوسط ناراحت هستند زیرا فکر می کنند از نام تجاری بیوک و کیفیت بیوک خرید کرده اند اما در عوض خودرویی ضعیف شده دریافت کرده اند که انتظارات آنها را برآورده نمی کند. یکی از خریداران بیوک ارزان قیمت در مصاحبه با گروه تحقیق در بازار چین گفت: من بیوک را به دلیل تجمل این نام تجاری خریدم همان طور که همه پیشتازان کسب و کار، بیوک دارند اما کیفیت آن وحشتناک است. من خیلی مایوس شده ام.
• شناختن و رابطه برقرارکردن با مصرف کنندگان
اشتباه بیوک این بود که نام تجاری خود را برای مصرف کنندگان به طور واضح تعریف نکرد. هیچ کس نمی داند نام تجاری بیوک مظهر چه چیزی است. آیا گران قیمت است یا ارزان قیمت؟ شرکت بی ام و برخلاف بیوک با دنبال نکردن بازار انبوه، فروش کوتاه مدت را فدا کرد در عوض موضع خود را در مورد قیمت بالا برای مصرف کنندگان ثروتمند حفظ کرد. اکنون بی ام و شاهد شکوفایی فروش با رشد ۵۰درصد در سال ۲۰۰۶ است. اکنون چین دومین بازار بزرگ برای سری ۷ گران قیمت بی ام و مصرف کنندگان وفادار به این نام تجاری دارد. بی ام و در درازمدت به رشد خود ادامه خواهد داد همان طور که چینی ها ثروتمندتر می شوند و آرزوی زندگی توام با داشتن بی ام و خواهند داشت.
کلارینز و اورئال دو نام تجاری بهداشت شخصی هستند که در سراسر جهان از محبوبیت بسیاری برخوردارند. اما داستان آنها در چین بسیار متفاوت است. اورئال و نام های تجاری مرتبط به آن بسیار موفق هستند و در زنان و مردان چینی وفاداری به این نام تجاری به وجود آورده اند. یک مدیر مالی ۴۳ساله بانک سرمایه گذاری در مصاحبه با گروه تحقیق در بازار چین گفت: «من فقط لانکوم می خرم زیرا به من احساس جوانی و زیبایی می بخشد.» از طرف دیگر شرکت کلارینز برای هدف قرار دادن مردان مصرف کننده مشکل داشت.
اشتباه کلارینز این است که برای فعالیت های تبلیغاتی از مانکن هایی استفاده می کند که مردان چینی نمی توانند با آنها ارتباط برقرار کنند. مساله ای که در مورد این مانکن ها وجود دارد این است که ظاهر آنها مردانه نیست و مردان چینی، از فعالیت های تبلیغاتی کلارینز منزجر شده اند. کلارینز برای تبلیغ محصولات آرایشی مردانه مانکن هایی با نژادهای گوناگون انتخاب کرده است که تصویری ایجاد می کنند که اغلب مردان چینی نمی توانند با آن هم ذات پنداری کنند. خریداران وقتی تبلیغات کلارینز را تماشا می کنند متحیر می شوند که چرا باید بخواهند شبیه مانکن هایی شوند که از محصولات کلارینز استفاده می کنند.
• آشنایی با نام های تجاری کوچک از طریق والدین
ورئال به تازگی به دلیل انتخاب بازیگران کره ای برای تبلیغ محصول آرایشی مردانه خود به نام بایوترم، موفقیت بسیاری کسب کرده است. این بازیگران کره ای ظاهر، مد و شخصیتی را به نمایش گذاشته اند که مردان چینی خواهان آن هستند و زنان چینی نیز آرزو دارند همسران آنها آن گونه باشند.
کلارینز در نمایش نام تجاری خود به شیوه ای نادرست بسیاری از نام های تجاری فعالیت های تبلیغاتی خود را روی مانکن های شیک موطلایی متمرکز کرده اند که روی قایق بادبانی لم داده اند. در کشوری که قایق بادبانی درتصور عمومی نیست این شیوه تبلیغاتی موثر نیست.
بسیاری از نام های تجاری که آمریکایی ها اکنون استفاده می کنند آنهایی است که والدین شان استفاده می کردند. اغلب بزرگسالان از نام های تجاری تایلنول یا کولگیت استفاده می کنند زیرا وقتی جوان بودند والدین شان این نام های تجاری را به آنها معرفی کرده اند. در چین در زمان مائو انتخاب های کمی در مورد نام های تجاری وجود داشت، بنابراین امروز جوانان چینی بدون یادگیری از والدین شان نام های تجاری را امتحان می کنند. اما این جوانان چینی با مشخص کردن آنچه دوست دارند و آنچه دوست ندارند، تعیین کننده هستند.
• چینی ها در مورد سلامت نیز نگران هستند
کلید موفقیت شرکت های چندملیتی در چین توسعه موارد زیر در میان نسل رونق دهندگان اقتصاد چین است. نسلی که پس از سال ۱۹۷۸ متولد شده اند، اکنون بالغ شده اند و خودشان بچه دارند. آنها در حالی بزرگ شده اند که از نام های تجاری گوناگون استفاده کرده اند.
بسیاری از آنها نام تجاری را که دوست دارند انتخاب کرده اند و به فرزندان خود یاد می دهند چه بخرند.
به عنوان مثال، مصرف کنندگان چینی درست به اندازه مصرف کنندگان آمریکایی نگران سلامت هستنند و خواهان محصولات سالم که به سلامت آنها و خانواده شان آسیب نرساند. برخی نام های تجاری مثل میدیا، هایر، پپسی در پاسخگویی به سطح کیفی و اعتباری که مصرف کنندگان چینی می خواهند، موفق نبوده اند. برای توسعه موفقیت آمیز نام تجاری در چین داشتن دیدگاه کوتاه مدت و فروش در بازار موجود کافی نیست. این کار چشم انداز دراز مدت را از بین می برد. بهتر است ابتدا تعریف کرد یک نام تجاری قرار است چه چیزی را منسجم کند بعد روی آن تصویر کار کرد. شرکت های چندملیتی باید بدانند که مصرف کنندگان چینی در شهرهای رده اول مثل شانگهای، پکن و گوانگژو به زودی مثل مصرف کنندگان در نیویورک، لندن و پاریس از نام تجاری درک مشخصی پیدا خواهند کرد و مصرف کنندگان در شهرهای رده دو یا سه مثل چنگدو و دالیان مثل برق برای رسیدن به مدل های بین المللی حرکت خواهند کرد.
نتيجه گيري:
در نهايت مديريت به سبك چيني از منطق خاص خود در زمينه ايي از فرهنگ و اقتصاد پيروي مي كند كه نمي توان آن را با ديگر كشور ها مقايسه كرد. در حقيقت بايد بپذيريم كه تغييرات به وجود آمده در روش چيني مديريت نه تنها محتاج زمان بلكه نيازمند تغييراتي در رفتار مردم و سنن فرهنگي است.
منطق نهفته ايي كه سازمان اجتماعي و صنعتي چين را در طول ساليان متمادي و حتي قرن ها بر قرار نگاه داشته است. عمدتا بر مبناي پدر سالاري، سلسله مراتب و الزامات مشخص است. مطمئنا هر گونه نوسازي در ساختار ها بر اساس مديريت سنتي چين و آميخته به فنون مديريت غربي خواهد بود. چيني ها به دنبال توسعه ي پايدار و رشد يابنده با ويژگي ها فرهنگ چيني هستند كه به شدت تحت تاثير سنت هاي عميق و ريشه دار تمدن چين است.
منابع:
ماهنامه ي مديريت
مقالات دكتر نوروز درداري ( فولادي)
تجربه برنامه ريزي اقتصادي در كشور چين، ويرايش اول، دفتر مطالعات اقتصادي
روزنامه اعتماد
سايت اينترنتي:

http://modiryatbehtar.persianblog.ir
http://mespress.com
http://www.globalisation.ir
http://athir.blogfa.com
http://www.vazeh.com
http://www.aftabir.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *