مدیریت رسانه و ارتباطات

عصر ارتباطات و نیازهای جوانان

جوان و میل به ابراز وجود:
به استعداد خودت ایمان داشته باش، همانطور که به خدا ایمان داری.روح تو پاره ای از آن “واحد” بزرگ است,نیروهایی که درتو هست، مانند دریای وسیعی,عمیقی و بی پایان است. هیچ راهی، بهتر از آن که به مشکلات منتهی می گردد، انسان را به سرمنزل احتیاطو مال اندیشی نمی رسارند، دست توانای مصایب بهتر از انگشتان نیکبختی و اقبال، هر خطا و اشتباهی را به انسان نشان می دهد. از مناسبات انسانی جوانان در زندگی، رابطه آنان با خویشتن خود می باشد و چگونگی این رابطه بر ارتباطات آنان با جامعه، خانواده، خدا و هستی نیز اثری تعیین کننده دارد. رابطه جوان و خویشتن در چند مقوله فرعی تر به طور دقیق این گونه تبیین می شود: “کشف یا درک خود، پذیرش خود، علاقه به خود، حب ذات، ابراز خود، ابراز وجود، اثبات ذات”.

پیشنهادهایی برای تامین ابراز وجود جوانان
1- همان گونه که قبلا اشاره شد “ابراز وجود” متکی و منوط به “کشف و شناخت خود” است. از این روی، رسانه ها می توانند با ارایه مباحثی ساده و مفید در زمینه “خود شناسی علمی” جوانان را در “شناخت خویشتن” یاری دهند تا آنان بتوانند در موقعیت ابراز وجود، به موقع و صحیح عمل کنند.
2-“توانایی سخن گفتن” یا “فن بیان” که زیر مجموعه ابراز وجود است، باید با طرح مباحث علمی و کاربردی در این زمینه، به ویژه در رسانه ها، جوانان را آموزش داد تا هم بتوانند “خوب صحبت” کنند ونیز “صحبت خوب” داشته باشند، که اولی ناظر به “روش” و دومی ناظر به “محتوا” است.
3-افزایش اطلاعات عمومی و دانش های جنبی زندگی. آنان که اطلاعات وسیعی از دنیا ی بیرون و جهان خویش دارند، را به طور قابل ملاحظه ای بیش از سایرین می توانند وجود خویش را به منصه ظهور رسانند. اینها در واقع از توان و قدرت بیشتری در ابراز وجود خود برخوردار می باشند.
4- جوانان به همان اندازه که برای ابراز وجود نیاز به “خوب سخن گفتن” دارند، به همان اندازه نیاز به “خوب شنیدن” از جانب دیگران نیز، دارند.اگر بتوانیم این مفهوم را گسترش دهیم که در صورت تمایل جوانان به سخن گفتن، شنونده خوب، پر حوصله و با تجربه ای برای آنان باشیم، در این صورت آنان را برای ابراز وجود یاری نموده ایم. فراموش نکنیم که هنر “خوب شنیدن” در روابط انسانی، مکمل “هنر خوب سخن گفتن” محسوب می شود.
5- مدارس، کانون های فرهنگی و تربیتی، و دانشگاه ها در تقویت ابراز وجود و از جمله هنر خوب سخن گفتن، نقش قابل ملاحظه ای دارند.بدیهی است با تشکیل کلاس های فن بیان برای جوانان، میتوانیم ظرفیت ابراز وجودشان را افزایش دهیم.
6-آموزش “شیوه های کاربردی” تقویت اعتماد به نفس در فرزندان و همچنین در والدین به ویژه از طریق رسانه های گروهی، فرصت مطلوبی را فراهم می سازد تا والدین اعتماد به نفس فرزندان خویش را تقویت نمایند.بدیهی است این امر مقدمه اصلی برای ابراز وجود است.
7- برای تامین نیاز مورد نظر، چنانچه به والدین، مربیان، معلمان و دبیران بیاموزیم که فرزند (دانش آموز) خود را همان گونه که هست بپذیرند و حدود انتظارشان را با امکان های ذاتی وی تطبیق دهند، عملا در جهت تامین ابراز وجود نوجوانان و جوانان، گام برداشته ایم و در این صورت در زمینه رشد و تعالی انها کوشیده ایم.
8- نوجوانان وجوانان، متذکر این واقعیت باشند که مطمین ترین راه ابراز وجود، “عمل” آنان است. زیرا آنچه در “عمل” از آدمی سر می زند، به مراتب بیش از “سخن” در اثبات لیاقت او تاثیر دارد.

جوانان و معاشرت
ناتوان ترین مردم کسی است که در دوست یابی عاجز باشد و از او ناتوان تر کسی است که دوستان خود را از دست بدهد. انسان چرا به معاشرت با دوستان نیازمند است؟ آیا به این دلیل که وی، موجودی اجتماعی است یا این که در معاشرت ها، علاقمند به کسب بینش زندگی و دانش اجتماعی است؟ پاسخ ما، هر دو مورد را شامل می شود. جوانان، بیش از سایر قشرها به دوستی ها، گرایش دارند.علت آن را در دو مطلب می توان خلاصه نمود؛ ابتدا این که آنان در گروه همسالان، می خواهند جایگاهی داشته باشند ومورد پذیرش قرار گیرند، تا از این طریق بر احساس تنهایی خویش فایق آیند و از سوی دیگر، در حلقه ارتباط  دوستی است که هر فرد می تواند، توانایی های خود را نشان داده و ابراز وجود نماید.دوستی و مصاحبت در فرهنگ و ادبیات ما، پیشینه ای عمیق، تاریخی و کم نظیر دارد، تا آنجا که برخی از حکما گفته اند: “دوستان را دریاب که زیور آسایش اند و ذخیره گرفتاری” و یا “هر کس دوست فراوان دارد بر گردن دشمنان سوار است “.

آزادی
لرد آکتون متفکر مشهوری گوید:

“آن چه به هستی انسان کیفیتی خاص می بخشد، آزادی است معنای آزادی بر حسب درجه آگاهی و تصور آدمی از خویش به عنوان موجودی مستقل و متمایز از دیگران، متغیر است”.
تاریخ بشر عبارت است از ظهور اندیشه آزادی، به رغم فراز و نشیب ها، می توان پذیرفت که جنبش افق روح انسان مرزهای درونی جزمیت را که انسان به عنوان زندان خود همه جا به دنبال می کشد، در هم شکسته است.
مولای متقیان علی(ع) در دعای ارزشمند کمیل به نحوی با خدای خود سخن می گوید که گویی اگر انسان در زندگی شخصی خود و مسائل شخصی خود، رعایت ملاحظات را نکند در حقیقت آزادی خود را سلب کرده و به تبع آن به خود ظلم کرده است.

پیشنهادهایی درخصوص آزادی جوانان

1- به گفته جان لاک: “آزادی هرگز نمی تواند مطلق باشد، فقدان کامل نظارت و مراقبت، آزادی نیست، بلکه سوء استفاده از آزادی است”. لذا تبیین و تعریف آزادی زمینه ساز درک بهتر آزادی خواهد شد.
2- آزادی بر مسؤولیت دلالت دارد و این دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند. آزادی مثبت، فقط یک امتیازنیست، بلکه مجموعاً قابل تقسیم به حقوق ویژه ای است که آن ها نیز تابع محدودیت هایی است. هر نوع حقی، به هر حال، متضمن یک مسؤولیت متقابل است. منظور اصلی این است که هیچ حقی، جنبه انحصار شخصی ندارد. مثلاً من حق دارم که مالک ثروتی باشم، اما این امر مستلزم مسؤولیت های مشخصی است که جامعه آنها را از من طلب می کند. لذا توأم ساختن شناخت آزادی و شناخت مسؤولیت، موجب رویکرد مسؤولانه تر آزادی می شود.
3- تقابل اقتدار و آزادی و رویکرد معرفی جوانان به این امر، یک ضرورت منطقی است، زیرا آنها زمانی می توانند حامیان آزادی باشند که بدانند بر علیه چه موقعیتی باید موضع گیری کنند.به عنوان مثال، تبیین تقابل اقتدار جبرگرایی در برابر آزادی انتخاب، اقتدار سنت در برابر آزادی خلاقیت و یا اقتدار گروه گرایی در برابر آزادی خویشتن بودن، نمونه های روشنی از شناخت کامل آزادی است.
4- تفهیم این واقعیت به نسل جوان که “آزادی” و “چگونگی استفاده از آزادی” دو موضوع متفاوت، ولی مرتبط با یکدیگر هستند و باید بیاموزند که به محض برخورداری از آزادی، کار را تمام شده تلقی نکنند، بلکه این را آغاز راه بدانند. رمز تداوم آزادی، مشروط به حسن استفاده از آزادی است.
5- خانواده ومدرسه، هر یک به عنوان کانون مقدس تعلیم وتربیت می توانند با جلب اعتماد فرزندان و دانش آموزان و سپردن مسؤولیت همراه با آگاهی و دادن آزادی عمل در مواردی خاص، زمینه را برای اعطای آزادی های معقول به ایشان، مساعد نمایند.
6- نوجوانان وجوانان، نیاز به ابراز وجود، اظهار نظر و مطرح نمودن شخصیت خود دارند. در این زمینه لازم است اطرافیان، با دادن فرصت مناسب به آنان، به مراحل رشد و بالندگی ایشان سرعت بیشتری بخشند.
7- دختران جوان معمولا از این که از آزادی کمتری نسبت به پسران برخوردارند، شکایت دارند.ترتیب دادن گفت گوهای صمیمی با آنان و تقویت فرصت های انتخاب، تجهیز و توسعۀ اماکن فرهنگی و فراغتی دختران و متعادل ساختن امکانات میان پسران و دختران، از جمله راه کارهای مناسب ومفید برای رفع چنین نگرانی هایی محسوب می شود.
8- توسعه و گسترش محافل بحث و انتقاد جوان و غنی ساختن مباحث مورد نظر در خصوص آزادی، بررسی شیوه های دست یابی به انتقاد سالم و چگونگی پرورش ابراز وجود و اظهار نظراز شیوه های مؤثر در تأمین نیاز جوانان به درک اصولی و جامع در خصوص آزادی، محسوب می شود.
9- بصیرت وبینش جوانان نسبت به دو مقوله “آزادی ازهوای نفس” و “آزادی برای هوای نفس” وتفکیک این دو از یکدیگر، موجب حسن استفاده از آزادی می شود. واین امر، زمینه را برای رشد و تعالی آنان فراهم می نماید.

هویت:
تعجب می کنم از کسی که در جست وجوی گمشده ای بد می آید و حال آنکه “خود” را گم کرده و در جست وجوی آن برنمی آید.
امام علی(ع)
“هویت” را غالبآً به معنای حقیقت شیئ یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد، می دانند، یل به عبارت دیگر آن چه منسوب به “هُوَ” است را می نامیم.در تعریف دیگری آن را عبارت از “تشخّص” می دانند.
اریکسون بیش از سایر اندیشمندان به این مهم پرداخته ومعتقد است که “یک هویت شخصی مستحکم (بااثبات)این امکان را برای یک جوان مهیا می کند که آشنایی خویش را با سایر مردم توسعه بخشد.
“هرمان هسه” در رمان معروف خویش به نام “سیدارتا”، آزاردگی و رنج عمیقی که یک انسان در جست وجوی هویت خود تحمل می کند، را به زیبایی به تصویر می کشد.
در حقیقت، هویت را می توان به عنوان یک نیاز روحی برای جوان تلقی کرد.”اریک فروم” در بیان نظریاتش به این موضوع اشاره می کند، ولی باید توجه نمود که اگر آدمی نتواند با خلاقیت، نیاز به احساس منحصر به فرد بودن را ارضا نماید؛ آنگاه این احساس را از راه همانند سازی با انسان های دیگر تحقق می بخشد.
مشخصه اصلی “اختلال هویت”، پریشانی درونی (ذهنی) شدیدی است که مشتمل بر ناتوانی فرد در تطبیق دادن وضعیت خویش با احساس شخصی قابل قبول و منطقی به طور نسبی،می باشد.
“بحران هویت”، واژه ای است که به وسیله اریکسون برای توصیف عدم توانایی  نوجوانان و جوانان در مقابل نقشی که جامعه از آن ها انتظار دارد به کار رفته است.
هویت را می توان در مقوله های متنوع فردی (شخصی)، خانوادگی، فرهنگی، اجتماعی، ملی، تاریخی و تمدنی مورد ملاحضه قرار داد. در این بحث، به طور مشخص دو مقوله “هویت فردی” و “هویت فرهنگی” را به جهت اهمیت بیشتر آن ها، مطرح خواهیم کرد.

جوان و پیامدهای مسؤولیت پذیری
اگر چه آثار وتبعات مسؤولیت پذیری، گسترده تر از آن است که در یک نگاه گذرا بتوان به آن ها پرداخت، لیکن برخی از مهم ترین آن ها را بدین شرح می توان تبیین نمود:
1- تقویت حس کفایت: احساس “خود بستگی” زمانی تأمین می شود که فرد بتواند در عمل، لیاقت ذاتی خویش را به ظهور رساند که دستیابی به این امر از طریق قبول مسؤولیت آگاهانه امکان پذیر است.
2- حس قدر شناسی از زندگی: معمولاً زندگی را آنان اندازه و قدر می شناسند که برای آن تلاش کرده و با زحمت و رنج و قبول مسؤولیت، به زندگی شان رشد و بالندگی بخشیده اند.
3- آمادگی برای ایفای مسؤولیت های بزرگ: انجام موفقیت آمیز هر وظیفه ای، علاوه بر احساس رضایت درونی ناشی از آن، بر اعتماد به نفس جوانان نیز می افزاید و آن ها را برای قبول مسؤولیت های عظیم تر و گسترده تر، آماده می سازد.
4- بهبود روند نوسازی وتوسعه: مسؤولیت پذیری جوانان، از دو دیدگاه قابل تأمل است؛یکی از لحاظ فردی ونتایجی که متوجه شخصیت خود آنان می شود و دیگری از لحاظ اجتماعی و نتایجی که متوجه جامعه می شود. جامعۀ ما در دوران سازندگی، بیش از هر زمان دیگری نیازمند احساس “وظیفه شناسی” و مسؤولیت پذیری نسل جوان برای قبول نقش ها و تأثیر های اساسی است.

نقش ما وهدف داری جوانان
بخشی از وظایفی که ما در قبال هدف داری جوانان داریم این است که:
1- آنها را یاری دهیم تا تفاوت اصولی میان “هدف” و “آرزو” را به خوبی درک کنند.
2- به آنها بیاموزیم که “هدف آدمی” بیانگر نوع شخصیت اوست. داشتن هدف های عالی انسانی، نمیانگر روحی با ارزش و پر مفهوم می باشد.
3- جوانان باید بیاموزند که چنانچه به هدف مورد نظر خود دست یافتند، بلافاصله هدف دیگری را جایگزین هدف پیشین نماید تا به هیچ وجه، اسیر ابتذال و روزمرگی  نشوند.
4- دوستانه وصمیمانه به آنها بگوییم، همان گونه که هر انتخابی باید متکی بر دلایلی باشد، “انتخاب هدف” نیز باید مستدل و قابل دفاع باشد.
5- به آنها پیشنهاد نماییم، چنانچه در انتخاب هدف خویش، برسر دو راهی قرار گرفتند (تعارض) میتوانند با یکی از نزدیکان، افراد مورد اعتماد خویش، ویا مشاوران و مربیان آموزشگاه ارتباط برقرار نموده و موضوع را به مشورت بگذارند تا در سایه “هم اندیشی” و “تبادل فکر”، ضریب خطای احتمالی را کاهش داده و بر احتمال موفقیت خود بیفزایند.
6- به جوانانی که در آستانه برگزاری آزمون ورود به دانشگاه هستند، صادقانه و دوستانه تفهیم نماییم که هدف زندگی با ورود به دانشگاه خاتمه نمی یابد، بلکه ورود به دانشگاه یک هدف مرحله ای است نه هدف نهایی.
باارائهاینراهکارهامیتوانیم،آنانراازآسیبپذیریاحتمالیکهدراثرخلأآرمانیبهوجودمیآید،مصونومحفوظنگهداریمومسیررشدوتعالیآنانراهموارنماییم.

جوان و “معنویت گرایی”

“دو چیز مرا به شگفتی وا می دارد، یکی آسمان، در بالای سر من و دیگری قانون اخلاقی در درون من.”

کانت
“نیایش، اصولاً کشش روح است به سوی کانون غیر مادی در جهان؛ نیایش، بلندترین قله تعبیر را در پرواز عشق از میان شب ظلمانی عقل پیدا می کند.”

الکسیس کارل
برخی از صاحب نظران نظیر “موریس دبس” معتقدند که: “جوانان یا ندای ارزش ها به لرزه در می آیند”. و عده ای نظیر “دوریس اودلوم” برآنند که “معنویت، داربست وجودی نسل جوان است”. به راستی رابطه جوان با “معنویت” چیست؟ از یک سو، گرایش به معنویت، همچون یک نیاز فطری از درون جوانان، سر بر می آورد و از دیگر سو، آنان مایلند که دنیا را اصلاح کنند. حالتی که برخی از روان شناسان آن را “مسیح گرایی” می نامند. به موازات پیچیدگی و دشواری فزاینده زندگی، نیاز جوانان به معنویت، جدی تر احساس می شود و اگر مشاهده می شود که کشش های معنوی در این دوران، بیش از سایر سنین زندگی است، رمز آن را باید در فطرتی زلال و خود آشنا جست وجو کرد.

جوان و انتظار از معنویت
آنچه که جوانان با گرایش به معنویت به دنبال آن هستند عبارت است از:
_ یافتن پاسخی مطمئن برای زندگی و “چرایی” آن.
_ یافتن تکیه گاهی در دنیای متغیر و پر شتاب امروزی؛
_حل معضلات و مشکلاتی که به طور معمول از عهده آنها بر نمی آیند؛
_پر کردن خلأ های آرمانی و مفهومی زندگی به مدد معنویتی منطقی و مستدل؛
_ اقناع کردن “حس مذهبی” یا “بعد چهارم روح انسانی”؛
_ در پرتو معنویت، روح را به تفرج وا داشتن؛
_ غلبه بر احساس بیهودگی وپوچی و از درون تهی شدن.

رسالت ما در قبال معنویت جوانان
1- تفهیم این واقعیت که در “معنویت” و “رابطه با خداوند” فقط به روزهای سخت زندگی محدود نمی شود، بلکه تجلی کامل ارتباط با پروردگار، در همه فراز و نشیب های زندگی، قابل مشاهده است، به آنان بگوییم، کسانی که در روزهای خوب زندگی به یاد خداوند هستند، پروردگارشان آنها را در روزهای سخت زندگی، تنها نخواهد گذاشت.
2- آثار مثبت و ارزنده معنویات را در جنبه های مختلف فردی و اجتماعی بازگو کنیم تا انگیزه قوی تری برای ارتباط با خالق بیابند.
3- آنان را آگاه کنیم که برخورداری از معنویت، می تواند بر عامل بازدارنده ای همچون اضطراب ها و استرس های زندگی، غلبه نماید و اطمینان و آرامش را به جای آن قرار دهد.
4- راه های نزدیک شدن به پروردگار را به آنان ارائه دهیم، شیوه هایی که هم از طریق عقل و هم از راه عشق می تواند جوان را واصل به حقیقت بنماید. اگر “دکارت” با گام های عقل به خدا رسید، پاسکال با جهش عشق خود را به محبوب رسانید. خدای دکارت و خدای پاسکال، یکی است ولی راه های وصل به او، متفاوت است.
5- به جوانان یاد آوری نماییم کهبهره گیری از معنویت، به شخصیت آنان، ساختاری منطقی و قابل اعتماد می بخشد و در پرتو چنین منشی قادر خواهند بود، دوستان خود را جذب نموده و ارتباط اجتماعی سالم و فعالی را پایه ریزی نمایند.
6- مطالعه زندگینامه  بزرگان دین و سیره اولیای خدا، یکی از بهترین شیوه های تقرب نسل جوان به معنویات و احساس حضور در پیش گاه پروردگار می باشد.
7- چنانچه جوانان مایل باشند که بیشتر از گذشته، خود را به خالق ازلی نزدیک نمایند، رمز آن را باید در “عمل به واجبات” و “ترک محرمات” بیابند.

شناخت های نیازمندهای معنوی جوانان
ای انسان آیا گمان میکنی که موجودی کوچک و بی مقداری و حال آن که راز جهان عظیم تری در کتاب روح تو مندرج است
درد تو از خود توست، ولی نمی دانی،
و دوای تو نیز در خود توست ولی نمی بینی،
و تو آن کتاب مبینی هستی که به یاری حروف اندک آن، رازهای عظیمی آشکار می شود.
حضرت علی(ع)

عوامل تأثیر گذار بر ارزش ها:
بر این اساس می توان گفت عوامل متعددی وجود دارند که بر ارزش های یک جامعه یا جمعیت اثر می گذارند. مهم ترین این عوامل عبارتند از:
الف- سن: هر سنی مقتضایی دارد و افراد آن جاذب ارزش های خاص آن سن هستند. کودک چیزی را می طلبد که پیر از آن فراری است.
ب- رشد: غرض از رشد، رشد جسمی، روانی و فکری است. آن کس که کوته فکر است، به دنبال یک گونه از ارزش هاست و آن کسی که رشد فکری وسیع تری دارد به دنبال ارزش های دیگری است. ضعف یا قوت جسمی، وجود یا عدم روحیه نیز در این امر مؤثر است.
ج- وضع اقتصادی: فقر و درماندگی ما را به دنبال ارزش هایی غیر از ارزش های دیگران می برد.
د-وضع فرهنگی:اعضای خانواده ای که دارای فرهنگی نازل هستند، همچون اعضای خانواده ای نیستند که فرهنگ پیشرفته ای دارند. نزد هر یک از این دو نوع خانواده نوعی ارزش حاکم است.
هـ- وضع سیاسی: جامعه ای که در آن از نظر سیاسی جو اختناق حاکم است، مردم به دنبال یک سری از ارزش ها هستند و در جامعه ای که دارای فضای باز سیاسی است افراد آن به دنبال ارزش های دیگر هستند.
ح- فلسفه حیات: نوع فلسفه ای که برای زندگی خود انتخاب کرده ایم؛ در نوع ارزش های مورد قبول ما مؤثرند.
ط- نیاز: نیاز و حاجت به معنای عام آن می تواند در ارزش های مورد قبول افراد تأثیرگذار باشد.
ی- تحولات: به معنای عام کلمه شامل تحولات اجتماعی، سیاسی، حتی محیطی و جوی نیز می شود.هر یک به نوعی و در حد و اندازه ای در انتخاب و ارجحیت ارزش ها مؤثرند.

منشأ اخذ ارزش ها
این که فرزندان ما ارزش های خود را از کجا اخذ می کنند، پاسخ آن روشن است. سه منبع برای اخذ ارزش ها برای آنها وجود دارد:
1-خانواده: واضح است که خانواده اساسی ترین و مهم ترین منبع اخذ ارزش ها برای فرزندان است. کودک به خصوص در مراحل اولیه حیات همه چیز را از خانواده می آموزد. آنچه را که والدین به عنوان خوب یا بد به او می گویند، آن را به همان شکل فرا می گیرد. اهمیت و اعتبار خانواده در تثبیت ارزش ها به حدی است که حتی می توان گفت ارزشی را تا پایان عمر می تواند با فرد همراه سازد.
خانواده ای که در آن والدین، لااُبالی و از نظر اعتقادات دینی بی قید باشند ویا ارزش های متضاد در آن وجود داشته باشد، جوانان حالت سرگردانی و سردرگمی پیدا می کنند. و در همان حالت سردرگمی زندگی را تا روزی که امکان بررسی و ارزیابی برای آنها در محیط دیگر فراهم آید و راه خود را در آن باز یابند، سپری می نمایند.
2- مدرسه : در عصر امروز قبل از مدرسه موضوع مهد کودک و اماکن پیش دبستانی نیز در دادن ارزش به افراد حیز اهمیت است. برای فرزندانی که به سنین دبستان رسیده اند مسأله معلم، مدیر، ناظم و مستخدم مطرح است. اگر برنامه درسی در حقیقت ادامۀ مسیر نوع تربیت در خانه باشد، مسأله ومشکلی پیش نمی آید. ولی اگر تضاد و اختلافی در کار باشد، حاصل آن برای نوجوانان و جوانان چیزی جز سردرگردانی نمی باشد.
نحوه رفتار معلم، روش تدریس او، راه های اصلاح و سازندگی که معلمبه کار می برد، امر و نهی های مدیر و ناظم، نوع برخورد معاشران با جوان، محتوای درسی، اهداف تربیت و در کل، سیستم و نظام حاکم بر او، خود ناقل ارزش هایی خاص به جوان است که در مجموع ممکن است، هر یک عامل سازندگی یا ویرانی بنای شخصیت او باشند. نباید فراموش کنیم که مسأله تسلط و نفوذ هر کدام از خانواده و مدرسه که بیشتر باشد نفوذ ارزش ها از آن سمت زیادتر و عمیق تر خواهد بود.
3- جامعه: منظور از جامعه فرهنگی است که بر مردم اجتماع حاکم است و در آن مسأله هنر، ادبیات، آداب و رسوم، علم، فکر، سنن و شعائر مطرح است.
این زمینه ها و ابعاد از سوی افراد اجتماع وبه خصوص گروه معاشران به جوانان منتقل می شود و باید تحت ضابطه ای مشخص باشد. کودکان از وقتی که به سن تمیز می رسند، تحت تأثیر وسایل، ابزار، فکر و القائات دیگران قرار می گیرند. “وسایل ارتباط جمعی”، روزنامه ها، مجلات، کتب، محتوای برنامه های رادیو و تلویزیون در آنها اثرگذار می باشد. ارزش هایی که توسط این وسایل و ابزار به فرد منتقل می شود، اهمیتی کمتر از تأثیر خانواده ندارند.

مقبولیت اجتماعی
“اگر تصور می کنید که خواهید توانست فقط با گفته هایتان، خود را به جهانیان معرفی کنید، خودتان را گول زده اید، دیگران شما را با مقیاسی که خودتان دارید، قضاوت نمی کنند، بلکه از روی حالت شما و وضع درونی، شما را می شناسند.”
مقبولیت یا “پذیرش اجتماعی” به عنوان یک نیاز روحی نسل جوان، مورد ملاحظه قرار می گیرد. غالباً جوانان مایل هستند بدانند که آیا واقعاً مورد قبول دیگران هستند یا نه؟ اطلاع از این امر، می تواند در کیفیت شکل گیری شخصیت آنان، اثر گذار باشد. به عنوان نمونه، تأیید دیگران و پذیرش اجتماعی، یکی از عوامل و نیز معیارهای سنجش اعتماد به نفس جوانان محسوب می شود. به عبارت دیگر، آنان قبل از هر چیز می خواهند، رویکرد دیگران را نسبت به خود بدانند وبا علاقه خاصی، دیدگاه اطرافیان را نسبت به خود تحلیل نمایند. و در این ارزیابی نظر همسالان و دوستان برای جوانان، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
بی شک، راه یافتن فرزندان و دانش آموزان به مدرسه، راه را برای مقبولیت اجتماعی آنان در جوانی، هموار می کند. تأکید والدین و مربیان بر لیاقت های ذاتی دانش آموزان، موجب تقویت “حرمت نفس” نسل جوان می شود.

آثار مقبولیت اجتماعی
اگر چه  نمی توان به صورت گسترده، پیامدهای این امر را بررسی نمود ولی اجمالاً عمده ترین آثار آن عبارت است از:
1- پرورش و توسعه شخصیت، از مهم ترین جلوه های مقبولیت اجتماعی می باشد. جوانان در چنین موقعیتی، می توانند توانایی های درونی و شخصیتی خود را بهتر از هر زمان، به ظهور رسانند.
2- مقبولیت اجتماعی جوان، متقابلاً زمینه پذیرش اجتماعی دیگران را نزد او فراهم می نماید. در حقیقت باید گفت، جوانان آمادگی دارند، در صورت دریافت نشانه هایی مبنی بر تأیید دیگران از شخصیت شان، پاسخ مثبت داده و به عنوان یک اقدام متقابل، نسبت به رأی و نظر دیگران، محترمانه وفعالانه رفتار نمایند.
3- جلب مشارکت جوانان در جامعه مدنی، بستگی تام به پذیرش آنان در اجتماع دارد. چنانچه بخواهیم توسعه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به معنای واقعی تحقق بخشیم، ضروری است در مناسبات انسانیو روابط متقابل، بر قبول آنان تأکید جدی داشته باشیم.
4- سلامت و تعدیل روانی نسل جوان، از آثار ارزنده مقبولیت اجتماعی است. از دیدگاه مکتب روانشناسی، کمال اطمینان جوانان از موقعیتی که نزد دیگران دارند، علاوه بر حفظ سلامت روحی و شادابی آنان، زمینه را برای تحقق و تعالی آنها فراهم می نماید.
5- در جوامعی که جمعیت غالب آنها جوان است، اگر جوانان مورد توجه قرار نگیرند، قشر عظیمی از جامعه به حالت انفعال فرو می رود. برای سرزنده بودن و شادابی جامعه باید جوانان مورد اهتمام و توجه ویژه قرار گیرند و خود آنها احساس نمایند که دارای مقبولیت اجتماعی و مورد پذیرش عامه هستند.
6- در عصر حاضر با توجه به اتفاقاتی که در عالم ارتباطات و تحولی که در فن آوری های ارتباطی رخ داده است، نه تنها جوانان بلکه هیچ قشری  از جامعه را نمی توان مورد غفلت قرار داد و آن را به حاشیه سپرد. به همان اندازه که به حاشیه سپردن آنها برای جامعه خطرناک است به همان اندازه و شاید بیش از آن، توجه کردن به آنها می تواند منفعت افرین باشد.

جوانان و نیاز پذیرش و مقبولیت
“ملکزاده ای را شنیدم که کوتاه بود و حقیر، و دیگران بلند و خوب روی، باری پدر به کراهت و استحقار در او نظر می کرد.
پسر به فراست، استبصار به جای آورد و گفت: ای پدر، کوتاه و خردمند به که نادان بلند، نه هر چه به قامت بلندتر به قیمت بهتر.
شنیدم که مُلک را در آن قرب دشمنی صعب روی نمود، چون لشکر از هر دو طرف روی آوردند، اول کسی که به میدان درآمد، این پسر بود”.
(سعدی)
از نیازهای مهم نوجوان، این است که مورد پذیرش والدین باشد و احساس کند که از موقعیت مطلوب و قابل قبولی در میان خانواده اش برخوردار است. واقعیت این است که فرزندان یک خانواده از موقعیت و جایگاه یکسانی در نزد والدین برخوردار نیستند، بلکه برخی در شرایط بهتری قرار دارند و پاره ای دیگر خود را در وضع مساعدی احساس نمی کنند.
متأسفانه برخی از خانواده ها، فرزند خود را به لحاظ این که در یک وضعیت نامطلوب قرار دارد، انچنان که شایسته است نمی پذیرند و او را صریحاً یا تلویحاً طرد می نمایند. در اینجا به نمونه هایی از گله ها و شکایت های نوجوانان اشاره می کنیم:
“من اولین دختر خانواده هستم، پدر ومادرم، پسر دوست دارند و از من توقعات زیادی دارند.”
(دختر غمدیده)
“خواهرم همیشه معدلش خوب است. به خاطر همین پدر ومادرم، همیشه به او توجه دارند. من اصلاً علاقه ای به ادامه تحصیل ندارم. ولی به خاطر این که پدرم ناراحت نشود مجبورم درس بخوانم.”
(دختر دانش آموز دوم نظری)
“دستانم پر از میخچه و زگیل است. دل مهربانی دارم ولی چه کنم که به علت زشتی چهره ام و وضع دست هایم همیشه مورد تمسخر خانواده وبه خصوص مادرم واقع می شوم. مادرم همیشه به من می گوید تو بالأخره سربار زندگی ام خواهی بود و نمی دانم با تو چه کنم، حالا شما هم بگویید که من با این خانواده چه کنم؟ “
(دختر 17 ساله)
بروز چنین پدیده هایی در میان جوانان و نوجوانان دختر، ظهور و بروز بیشتری دارد و این یک زنگ خطر است برای افرادی که در زندگی دارای فرزند دختر هستند.
پاره ای از موقعیت های نامطلوب از جمله شرایط زیر باعث ناراحتی و اضطراب در نوجوانان شده و منجر به شکست در شناخت خود و در نهایت موجب اختلال در ارتباط با خود و دیگران می شود از جمله:
-دختر بودن (در حالی که خانواده، پسر دوست هستند).
-پسر بودن (در حالی که خانواده، دختر دوست هستند).
-فرزند کوچک خانواده (آخرین فرزند خانواده).
-زشتی چهره و قیافه فرزند (در حالی که سایر فرزندان از زیبایی و تناسب چهره برخوردارند).
-کند ذهنی و دیرآموزی (در حالی که سایر فرزندان در وضعیت متوسط یا ضریب هوشی بالا قرار دارند).
-عقب ماندگی تحصیلی (در حالی که سایر فرزندان از پیشرفت های تحصیلی برخوردارند).
-کنت زبان داشتن (علی رغم کامل بودن وضع گویایی دیگر فرزندان).

اعتماد به نفس و مزایای آن
در روی امواج تیره
خورشید را به چنگ بیاورید!ننالید
زندگی دریای پر طوفانی است که در هر جایی ممکن است با
امواجآنروبهروشوید
امواج را بشکافید و عبور کنید.
ویلر

در یکی از جلسات که با حضور جوانان برگزار شده بود زمانی که از حضار سؤال شد که “اعتماد به نفس” چیست؟ این پاسخ ها ارئه گردید:
“شکست ناپذیر بودن، آلوده نکردن نفس به گناه، قناعت، خودشناسی، درک منزلت معنوی، خود باوری، اظهار رضایت در حضور جمع، توانایی ابراز وجود و مطرح نمودن شخصیت به صورت متعادل.”
عبارات اخیر، شاید تصویر کامل تر و دقیق تری بتواند از مفهوم اعتماد به نفس جوان ارائه دهد. بررسی ارتباطی که به نفس با سایر ویژگی های شخصیتی دارد، و معرفی آنها به نسل جوان، می تواند در ایجاد جاذبه بیشتر برای دستیابی به این پدیده مؤثر واقع شود و جایگاه واقعی و ارزش راستین اعتماد به نفس را به خوبی ترسیم نماید.
برخی از آثار ایجاد اعتماد به نفس در جوانان عبارت است از:
1-اعتماد به نفس موجب حفظ شخصیت جوانان و پایداری آنان در قبال دشواری ها و تنگناهای زندگی می شود.
2- جوانانی که اعتماد به نفس دارند، در جلب اعتماد اطرافیان، موفق تر از دیگران عمل می کنند. زیرا رفتار این عده از جوانان، به گونه ای آکنده از اطمینان، آرامش و تدبیر است که نظر موافق دیگران را جلب می نماید
3- برخورداری از خصیصۀ اعتماد به نفس، زمینه بروز خلاقیت ها و ظرفیت های درونی نسل جوان را فراهم می نماید. زیرا توانایی های ذاتی وقتی به ظهور می رسند که فرد اولین گام را در این راه که همان خودباوری است، بردارد، که در نتیجۀ آن، هم نسل جوان به خود شکوفایی دست می یابد و هم بر دستاوردهای علمی و پژوهشی جهان معاصر افزوده می شود.
4- تفهیم اعتماد جوانان به دیگران، نیز از جمله موارد ارزشمندی است که در پرتو اعتماد به نفس این نسل، تحقق می یابد. علت آن را باید در خوشبین بودن و مثبت نگری این عده از جوانان، جست وجو نمود. آنان که به دیگران اعتماد می کنند، برای روابط سالم و منطقی خود با افراد، نقطه شروع خوبی یافته اند و دیگران را بر می انگیزند تا متقابلاً حس اعتماد خود را به جوانان اثبات نمایند.

راهکارهایی برای ایجاد و تقویت اعتماد به نفس
1- نکته مهمی که باید به جوانان تذکر داد، این است که اعتماد به نفس، پدیده ای اکتسابی است نه ذاتی. لذا هر جوانی که خود را در این مورد ضعیف و ناتوان می یابد، می تواند با استفاده از روش های علمی و با روحیه امیدواری، برای تغییر شخصیت خود، سعی و تلاش کند.
2- شناخت توانایی های نسبی، راه را برای پرورش آنها باز می کند.اطرافیان جوان، می توانند او را از حدیث قابلیت هایش، اطمینان بخشد تا به مرور زمان، وی بتواند با کفایت های شخصی اش، رابطه ای منطقی میان این دو برقرار نماید.
3- بهره گیری جوان از روش “تلقین درمانی” او را برای غلبه بر ضعف های خودش، یاری می دهد. ضروری است به هنگام خطور افکار منفی، فرد بلافاصله اندیشه های مثبت را جایگزین آن نموده و آن را به ذهن خود تلقین کند.
4- قرار کردن جوانان در موقعیت های جدی و نسبتاً دشوار به مراتب آنها را بیش از گریز از موقعیت، به مرزهای اعتماد به نفس نزدیک می کند. باید به جوانان فهماند که به جای فرار از مسأله باید راه روبه رو شدن و حل مسأله را جست و جو کرد تا حاصل آن، موفقیت و رشد عزت نفس باشد.
5- دانش افزایی عمومی و گسترش دانایی و فراگیری مهارت های زندگی، روش مطمئن دیگری در کسب اعتماد به نفس وتقویت آن، محسوب می شود. جوانان هر قدر بیشتر درباره زندگی شان بدانند، بهتر می توانند با مشکلات آن روبه رو شوند.
6- مطالعه زندگینامه بزرگان و اندیشمندان و نام آوران عرصه های علم، اندیشه، ادب و هنر، از دو جهت می تواند برای جوانان، سودمند واقع شود. از یک سو، راه و روشی را به آنان می نمایاند که دیگران رفتند و به مقصد رسیدند و از سوی دیگر زندگی مشاهیر و نخبگان آکنده از سختی و سرشار از درد و رنج بوده است. این موضوع جوانان راکه وابسته به قشرهای ضعیف و متوسط هستند را برای نیل به موفقیت، ترغیب می کند.
7- از بین بردن فضای غیر اخلاقی عیب جویی و تمسخر دیگران که نزد برخی از افراد مشاهده می شود، راه پرورش اعتماد به نفس جوان را هموار می کند.
8- نیروی توکل به خدا و ایمان عمیق مذهبی، جوانان را برای کنار آمدن با مشکلات و تحمل شداید تقویت می کند. آنها احساس می کنند، دیگر تنها نیستند، بلکه قدرت قادر ازلی در کنار آنان حضور دارد.

تالیف : دکتر عسکر جلالیان

تهیه کنندگان : الناز غفرانی و محدثه رهنما
تالیف : دکتر عسکر جلالیان
ناشر : انتشارات مشهور

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *