دوران جوانی مبتذل: آدولف هیتلر در 20 آوریل 1889 در روستا براناو در اتریش به دنیا آمد.پدرش آلوئیس معدنچی بود و در هنگام تولد آدولف 52 سال داشت و هنگامی که پیشوا آینده شش ساله شد آلوئیس خود را با حقوقی ناچیز ولی مناسب پیش از موعد بازنشسته کرد.نام آدولف را در آموزشگاه شبانه روزی نوشتند.ضممن آماده ساختن آنان برای تحصیلات متوسطه درسهایی برای ورود به برخی از رشته های فنی یا بازرگانی نیز داشته باشند.آلوئیس در سال 1903 درگذشت،اما نتیجه تحصیلات آدولف آدولف رضایت بخش نبود. او به یک چیز علاقه داشت،نقاشی در چنین شرایطی بود که آدولف در سن 16 سالگی به مادرش گفت از تحصیلات کلاسیک خسته شده و مایل است وارد آکادمی هنرهای وین بشود.
خلاصه کتاب:
برگردان….عبد الرضا مهدوی
ویراستار…………بهاره فیروزه
چاپ اول 1386
شابک 0-282-418-964
تهیه کنندگان: تکتم جلالیان حسینی-هانیه
دوران جوانی مبتذل: آدولف هیتلر در 20 آوریل 1889 در روستا براناو در اتریش به دنیا آمد.پدرش آلوئیس معدنچی بود و در هنگام تولد آدولف 52 سال داشت و هنگامی که پیشوا آینده شش ساله شد آلوئیس خود را با حقوقی ناچیز ولی مناسب پیش از موعد بازنشسته کرد.نام آدولف را در آموزشگاه شبانه روزی نوشتند.ضممن آماده ساختن آنان برای تحصیلات متوسطه درسهایی برای ورود به برخی از رشته های فنی یا بازرگانی نیز داشته باشند.آلوئیس در سال 1903 درگذشت،اما نتیجه تحصیلات آدولف آدولف رضایت بخش نبود. او به یک چیز علاقه داشت،نقاشی در چنین شرایطی بود که آدولف در سن 16 سالگی به مادرش گفت از تحصیلات کلاسیک خسته شده و مایل است وارد آکادمی هنرهای وین بشود.
او به مدت دوسال نقاشی می کرد و به فکر حرفه ی معماری بود،خودش را طرفدار موسیقی واگذار می داند ولی در آزمون ورودی آکادمی پذیرفته نمی شود.هیتلر به مدت پنج سال به ولگردی ادامه می دهد و در اتاقکی که با یکی از دوستانش تقسیم کرده بود یا در یک آسایشگاه می خوابد و به شغلهای متفرقه از قبیل کارگر ساختمانی،باربر؛فروشنده ی تابلوهای نقاشی… می پردازد.
از دیدگاه هیتلر،عواملی که سد راه موفقیت او شده بود مجموعاً عبارت بودند از یهودیان،کشیشان،سوسیال دمکراتها ،هیتلر این گروه ها را تحقیر می کرد.همان طور که بشریت را به طور اعم و کسانی را که با وسایل کلاسیک از نردبان اجتماع بالا رفته بودند به طور اخص مورد تحقیر قرار می داد.
افکار نژادی
وی اصولاً ضد یهودی بود.موضع گیری هیتلر در آن زمان ،در میان بسیاری از جوانان اتریشی که عقیده داشتند آلمانیان نژاد برترند و باید در میان آلمانیها تفکیک قائل شد و کسانی دارای کیفیت عالی هستند که تبار اتریشی داشته باشند ،رواج داشت.وی در اوریل سال 1913 وین را ترک و در سالزبورگ خود را به مقامات نظامی معرفی می کند که او را به علت ضعف بنیه نمی پذیرند.به مونیخ می رود و به مشتریان آبجوفروشی ها پیشنهاد کشیدن تصویرشان را می کند و از این طریق امرار معاش می کند..
نخستین جنگ جهانی:
جنگ جهانی اول فا می رد،که از دیدگاه هیتلر لحظه ای بزرگ به شمار می رود دولتهای آلمان و اتریش-مجارستان متحد یکدیگر شده اند.هیتلر تقاضای استخدام در یکی از هنگهای باواریایی می کند.در آن هنگام تابعیت اتریشی و اینکه به سربازی نرفته به حساب نمی اید و این بار داوطلب را می پذیرند.او را به گردان 16 پیاده نظام منصوب و به شهر لیل در فرانسه تا در نبرداپیر شرکت کند.هیتلر به دریافت مدال صلیب آهن درجه 2 مفتخر می شود.در اکتبر 1915 از ناحیه پا زخمی می شود اورا به بیمارستان می فرستند و در مه 1917 با درجه گروهبانی به جبهه بازمی گردد.در اوت 1918 مدال صلیب آهن درجه یک دریافت می کند.در اکتبر آن سال یک بار دیگر مجروح و گلوله گاز سمی به چشمانش اصابت می کند و بطور موقت نابینا می شود.
در11 نوامبر 1918 آلمان تسلیم می شد که در آن موقع هیتلر در بیمارستان بستری بود،که پس از شنیدن این خبر شوک شدیدی به او وارد شد و تصمیم گرفت که آلمان را قدرتمند نشان دهد.
هیتلر تسلیم آلمان را رد کرد و شکست آلمان را نتیجه اتحاد یهودیان و کمونیست ها می داشت.پس در جنگ جهانی اول با شکست رایش دوم در جنگ جهانی اول در آلمان جمهوری وایمار تشکیل شد.
2 -تولد ناسیونال سوسیالیسم
ورود به سیاست:
جذب از یک گروه کوچه با تمایلات ملی گرایی در آخرین سال های جنگ جهانی اول شکل گرفت.در سال 1918 گروهی به نام ؟؟رایگان برای صلح کارگران اسمان اعلام موجودیت کرد.در تاریخ 7 مارس 1918 توسط آنتون درکسلر شعبه آن در مونیخ شکل گرفت که تشکیل شده از افرادی بود که در جنگ جهانی اول شرکت کرده بودند.در تاریخ 5 ژانویه 1919 آنتون حزب مستقلی تشکیل داد و از ان جدا شد که 55 نفر عضو این حزب بود.دولت وایمار (دولتی است که بعد از جنگ جهانی اول تشکیل شد)برفعالیت این حزب مشکوک شد و جاسوسی را براین گروه فرستاد و این جاسوس آدولف هیتلر بود و این جذب پیوست و تحولات حزب را گزارش می داد.هیتلر نه تنها مخالف نبود ،بلکه به یکی از افراد اصلی حزب تبدیل شد،و از سازمان اطلاعات ارتش وارد این 7 نفر شود و نام آن را به سوسیالست ملی در 24 فوریه 1920 تغییر دهد.سخنان ملی گرایانه او به جذب این حزب کمک کرد و او را محبوب کرد میان افراد حزب،هیتلر 7 نفره هئیت حزب را لغو و ریاست حزب را برعهده گرفت.پس از ریاست به تشکیل گروه شبه نظامی حزب به نام (اس آ)بود.
هیتلر دو هدف داشت:
1- پیشرفت آلمان
2- مقابله با دشمنان یعنی فرانسه،انگلستان و شوروی
نماد این حزب صلیب شکسته بود.
سفر به برلین:
در مارس 1920،مرتجعان قدرت را در برلین در دست می گیرند در مسافرتی به پایتخت همسفر او بنام اکهارت که همه اشخاص سرشناس برلین را می شناسد او را به دهکده اش می برد و در انجا او را به شماری از بزرگان کشور،از جمله ژنرال لودندورف معرفی می کند.لودندورف تصمیم می گیرد در مونیخ مستقر شود و نشانی خود را به هیتلر می دهد هیتلر خوشحال به مونیخ برمی گردد.اکنون وارد محفل بزرگان شده است.به محض بازگشت به مونیخ با رودلف هس او را پیشوا می نامد.تظاهرات حزب ناسیونال سوسیالیست ادامه می یابد،یکی از اعضا جدید حزب که به صندوق حزبی کمک می کند.ارنست فن بورزیگ،رئیس کارخانه فولادسازی است که به هیتلر می گوید:نیروی حزب در شخص او متمرکز است،واگر او به صندوق حزب کمک می کند،به این دلیل است که به شخص او اعتماد دارد.رئیس کارخانه فولاد سازی اهل دروغ و چاپلوسی نیست.آدولف هیتلر درباره ی مسئله غرامتهای سنگینی که متفقین تحمیل کرده اند همچنان سخنرانی می کرد.
تاسیس گروه حمله(S.A.):
از آن پس،گروه کوچک محافظان شخصی هیتلر،که مرکب از افرادی مشکوک با پیشینه جزایی بودند،وزیر نظر ارنست روهم همچنس گرا فعالیت می کردند کافی به نظر نمی رسد.بنابراین گروه حمله(S.A.)را تاسیس می کند که نخستین وظیفه اش تشخیص اخلالگران بالقوه در گردهمایهای حزبی است.
افزایش محبوبیت هیتلر:
هنگام حمله پلیس به یک گردهمایی مخالفان،سخنران جلسه ای که بالرشتت نام دارد،منصوب می شود.هیتلر به این نتیجه می رسد که اگر اقناع شفاهی بازور همراه نباشد،بی فایده خواهد بود و نخواهد توانست به تحمیل عقاید و جلب دیگران بپردازد.بالرشتت شکایت می کند و هیتلر به 1 ماه زندان محکوم می شود که وسیله ای تبلیغاتی عالی تشخیص می دهد.مسئله هیتلر نزد حکومت باواریا مطرح می شود،ارتیش و خطرناک است و به تازگی محکوم شده است.آیا نمی توان او را از آلمان اخراج کرد؟
اما هیتلر طرفدارانی حتی در صف دولتیان دارد.گورنتز،مهردار کابینه،از او رفاع می کند و صحبت از شورش واقعی در صورت اتخاذ چنین تصمیمی می نماید.
3-صعود هیتلر
نخستین خوشبختی:
هینزبورگ موافقت خود را با طرح یانگ اعلام می دارد.یانگ کارمند واردات دارایی او را با هیتلر آشنا می کند و آن دو در سپتامبر 1929 با هماهنگی یکدیگر طرح قانونی بر ضد انقیاد ملت آلمان و تبدیل ملت آلمان به مستعمره را تهیه می کنند.هنگام رای گیری در مجلس رایشتاگ طرح شکست می خورد و هیندنبورگ از پشتیبانی آنان دست می کشد.هیتلر صعود می کند،جذب او بازسازی می شود.به عضوگیری در میان پرسنل ارتش می پردازد ،بدون اینکه گروه حمله را منحل نماید،ژنرال کورت فون اشلاشیر، که با مارشال فون هیندنبورگ دوست صمیمی است،نقشه ای طرح می کند:به دیدار هیتلر می رود و از او می خواهد که نازیها در تجدید انتخابات هیندنبورگ که دوره ی هفت ساله ریاست جمهوری اش در سال 1932 پایان خواهد یافت،کمک کنند.اوبا یک تیر دونشان می زند،اویک سوی آراء هیندنبورگ را افزایش خواهد داد،و از سوی دیگر شور انقلابی نازیها را آرام خواهد ساخت و به توافق می رسد.
صدراعظم رایش:
سرانجام به پیشنهاد هیتلر،فون پاپن به صدارت منصوب می شود و هیندنبورگ با حسن نیت گمان می کند توانسته است هیتلر را شهمات کند.رئیس جمهور به مون پاپن می گوید هیچ گاه بودن حضور او،هیتلر را نخواهد پذیرفت،مون پاپن نیز موفق شده است تنها سد شغل وزارت را به حزب هیتلر بسپارد.دولت فون پاپن ،دیری نمی پاید(ژوئیه – ن.امبر1932) و هیتلر و در 30 ژانویه 1933،نخستین کابینه خود را تشکیل می دهد
گورینگ،که به وزارت کشور مذاکرات مزبور به نتیجه نرسد،کاری به جز انحلال رایشتاگ باقی نخواهد ماند.اعضای کابینه متعلق به احزاب دیگر مبهوت می شوند.اگر هیندنبورگ مقاوم صدارت را به هیتلر سپرده بدین منظور بود که جنبش ائتلافی ناهدف وحدت ملی را رهبری کند.هیتلر با رهبر میانه روی ها ملاقات می کند و با این نتیجه گیری باز می گردد:مذاکره امکان پذیر نیست.باید مجلس را منحل کرد و به تجدید انتخابات پرداخت.اما دیگر خیلی دیر شده است. هیندنبورگ فرمان انحلال رایشتاگ را امضاء کرده است.
حزب نازی»حزب واحد:
مقر سازمانهای سیاسی غیر نازی به بهانه های گوناگون اشغال می شوند.همه اینها پیش درآمد فرمان 14 ژوئیه 1933 است،که شامل دو ماده می باشد:
ماده1- حزب ناسیونال سوسیالیت کارگران آلمان تنها حزب سیاسی موجود در آلمان است.
ماده 2 – هرکس اقدام به حفظ دیگری نماید یا حزب جدیدی تاسیس کند بشدت مجازات خواهد شد.
افراد رایا به خاطر وابستگی به احزاب ضدنازی،یا با انگیزه های سیاسی و با فرمان های سفید مهر بازداشت و به این اردوگاههای مرگ می فرستند.در همین حال حال،نخستین قوانین نژادی انتشار می یابد.قوانین مزبور در مرحله نخست شامل یهودیانی می شود که نسبت به جمهوری وایمار علاقه نشان داده بودند.این قانون به دولت اجازه می دهد که به جای آنان،نازیهایی را بگمارد که روزبه روز بر تعدادشان افزوده می شود.
4-پیشوای رایش سوم
هیتلر رئیس شور:اعلام دهمبستگی شخصی هیتلر با نیروهایی که آماده جنگیدن برای او هستند،نتیجه خود را به بار می آورد.؟؟در ساعت 9 صبح روز دوم اوت 1934 جهان را وداع می کند و در ساعت 10،شماره های فوق العاده روزنامه ها زیر چاپ می روند تا ا این خبر را منتشر سازند:هیتلر از این تاریخ شغل ریاست جمهوری را به صدارت عظمی افزوده و تبدیل به رئیس کشور و فرمانده کل نیروهای مسلح رایش شده است.خون پاپن،فون نویرات شورین فون کروزیگ،فون بلومبرگ و دکتر شاخت فرمان مزبور را امضاء می کنند.
سیاست پان ژرمانیسم
هیتلر که اکنون به عالی ترین مدارج صدارت رسیده است،اختیار نخست وزیری ایالات را به بزرگان،حزبی می سپارد:گورنیگ،گوبلز،هیلمر،لی و دکتر شاخت…
در سیاست خارجی شیوه هایی بکار می برد که آنها را پویا می نامد،و عبارت از ایجاد “نژاد برتر” است که ترجمان بلند پروازی شخصی اوست که سکان اروپای بعد از جنگ را – که قبلاً طرح ریزی کرده است- در دست آلمانیها قرار می دهد .از دیدگاه هیتلر،از آن پس مسئله پرداخت غرامات جنگ مطرح نیست،بلکه برپا کردن آلمانی دارای استعداد بالقوه نظامی و صنعتی مهم است.
و از زمانی که هیتلر به سوی قدرت رانده شده احساس می کرد سرنوشت او را مامور تجدید وحدت آلمان بزرگ کرده است.بازتاب اجرای این برنامه بر مردمانی بی شمار از جمله جابه جایی دسته جمعی نژادهای پست،ویرانی مراکز کمونیستی و شبه کمونیستی و آنچه به یهودیان مربوط می شد،یعنی”راه حل نهایی” را با خودسری تلقی می کرد یعنی در واقع،نابودی بی قید و شرط یهودیان با شیوه های فنی….
وی با زبان دیپلوماسی نقایص عهدنامه ورسای را بر می شمرد،واین کار پشتیبانی انگلیسها را که مایل بودند نقش روبی طرف را بازی کنند،جلب می کرد.
وی در 26 ژانویه 1934 با لهستان که از سال 1921 متحد فرانسه است،پیمان عدم تجاوز امضا می کند.در ژانویه 1935 در ایالت سار همه پرسی انجام می گیرد و 90 درصد آرا رای دهندگان به الحاق به آلمان رای می دهند.
فرانسویان و انگلیسیان می کوشند هیتلر را به تفاهم درباره ی کمک متقابل راضی کنند،ولی توفیق نمی یابند.این بار هیتلر است که مخالفت می ورزد زیرا نقشه تحدید تسلیحات ولی در دست اجراست.
در نوامبر 1935 مجلس رایشتاگ ،که در نورنبرگ نشکیل شده است،حقوق شهروندی را از آلمانیهای یهودی تبار سلب می کند.ازدواجهای مختلط قدغن می شوند
5-الحاق سرزمینها
هدف جدید-چکواسلواکی:
هیتلر که در سازمان های اطلاعاتی عالی در اختیار دارد،دقیقاً در جریان این واقعیت قرار گرفته است که در صورت تجاوز به چکواسلواکی با هیچ گونه مقاومت جدی روبه رو نخواهد شد.از سرناچاری چکواسلواکی با فرانسه و شوروی پیمان اتحاد نظامی امضا می کند که براساس آن هرگاه کشوری مرتکب تجاوز به چکواسلواکی شود،به منزله ی جنگ خواهد بود ولی روس ها با چکواسلواکی مرز مشترک نداشتند.
در این هنگام هیتلر سربازانش زا به امتداد مرزهای چکواسلواکی می فرستد .بنش،رئیس جمهوری چکواسلواکی واکنش نشان می دهد و سربازان چک را در برابر آنان قرار می دهد.دولتها فرانسه و انگلستان به هیتلر هشدار می دهند.ولی افکار عمومی بر ضد چکواسلواکی است.آیا در صورت پشتیبانی در چکواسلواکی خطر جنگ
مذاکره با چمبرلن:
چمبرلن برای نخستین بار در زندگی در 16 سپتامبر سوار هواپیما می شود.اما در باره ی این مذاکرات هیچ اختلافی نظری وجود ندارد،هیتلر پس از سخنرانی مفصلی که ضمن آن اصول سیاست خارجی خود را تشریح کرد،اظهارداشت مسئله سودت پرونده ی جداگانه ای تشکیل می دهد.اهالی سودت از نژاد آلمانی هستند و باید در میهن اصلی شان ادغام شوند،اگر در اجرای این نقشه کسی چوب لای چرخ هیتلر بگذارد جنگ را آغاز خواهد کرد ،بی آنکه به فکر پیامدهای آن باشد.چمبرلن یک طرح عملیاتی مشترک فرانسه و انگلیس را به هیتلر ارائه می دهد،که با دشواری به تصویب دولت چکواسلواکی رسانده است.دراین هنگام یکی از دستیاران هیتلر تقاضای ورود می کند او تلگرافی را آورده که حاکی از به قتل رساندن چند تن از اهالی سودت رسیده اند.هیتلر فقط در باره ی موضوع اخیر با چمبرلن گفتگو می کند و می گوید در چنین شرایطی ورود سربازان آلمانی به چکواسلواکی اجتناب ناپذیر است.
تدارکات نظامی در فرانسه و انگلستان:
هیتلر در 23 سپتامبر،سخنرانی مهمی ایراد می کند و ضمن آن،قصد خود را به ورود به چکواسلواکی اعلام می دارد.دالادیه طرح اشغال چکواسلواکی را پیشنهاد می کند و متعهد می شود در صورتی که هیتلر با آن موافقت کند،آن را به تصویب چکها برساند.چمبرلن فرستاد های نزد موسولینی اعزام و از وی می خواهد که هیتلر را به سرعقل بیاورد.موسولینی موافقت می کند،زیرا آماده ی جنگ نیست.
6-جنگ جهانی دوم:
پیمان فولاد:
در اتحاد شوروی،دیپلوماتها ی آلمانی با دیپلوماتهای فرانسوی و انگلیسی دیدار می کنند و به آنان می گویند خطر کردن برای یک موضوع کوچک میان آلمان و لهستان تا چه اندازه خطرناک خواهد بود.ریبن تروپ و کنت چیایو،داماد موسولینی و وزیر خارجه ایتالیا،مشغول تهیه پیمان اتحادی هستند که در 22 مه 1939،تحت عنوان “پیمان فولاد”امضاء می شود.
جنگ اعلام می شود:دولت های بلژیک ،هلند،انگلستان و فرانسه از 26 اوت شروع به بسیج عمومی کرده اند،در 3 سپتامبر،چمبرلن به دالا دیه اطلاع می دهد که اگر فرانسه در برابر آلمان موضع گیری نکند.انگلستان به تنهایی اقدام خواهد کرد.درهمان روز،سرنویل هندرسون،سفیر انگلیس در برلین،اتمام حجتی به ریبن تروپ می فرستند که اگر در ظرف دوساعت آلمان تضمین ندهد که دخالت نظامی در لهستان را متوقف خواهد کرد.انگلستان خود را در حالت جنگ با آن کشور خواهد دانست.هیتلر در 6 اکتبر اعلام می دارد که چیزی به جز صلح نمی خواهد،مشروط به اینکه متفقین فتوحات وی در جبه شرق را زیر سئوال نبردند.چنین کاری امکان پذیر نیست.هیتلر به ملت آلمان می گوید فرانسویان و انگلیسیان واقعاً جنگ طلب اند و می افزاید.فرانسویان قصد دارند بلژیک و هلند را تصرف کنن
حمله به نروژ:
در20 نوامبر،روس ها به فنلاند تجاوز می کنند.در 5 فوریه 1940 فرانسه و انگلستان تصمیم می گیرند یک سپاه دو هزارنفری به نروژ اعزام کنند.هیتلر به منظور جلوگیری از این کار،در 10 آوریل دستور اشغال نروژ را صادر و کیسلینگ نازی را به فرمانداری آن کشور منصوب می کند.
در این میان،هیتلر در 10 مارس،با سامنرولز، معاون وزارت خارجه امریکا،که به منظور تلاش در میانجیگری به برلین سفر کرده است،ملاقات می کند ولی این تلاش نیزبی نتیجه می ماند.
مسئله نروژ هیتلر را که قادر نیست در یک میان در چند جبهه بجنگند، و به خصوص به توصیه ستاد ارتش و متحدش موسولینی ناچار شده بود حمله به جبهه غرب را به تعویق افکند،عصبی می سازد،در جبهه غرب نیز “جنگ مسخره” جریان دارد که سربازان خط نخست جبهه در پناه ماژینو و خط زیگفرید و زدوخوردهایی که بیشتر جنبه محلی دارد،به استراحت می پردازد.
نبرد فرانسه:
سرانجام در 10 مه 1940 نبرد فرانسه برابر با نقشه ای که خود هیتلر کشیده است،آغاز می شود.دفاع از جبهه اردن ضعیف است. جنگها آردن برای استفاده از تانک نامناسب است.ولی هیتلر به تانکهایش دستور می دهد از آردن عبور کند ولی حمله با موفقیت روبه رو می گردد.در 11 ژوئن ،موسولینی تصمیم می گیرد وارد جنگ شودآالمانیها با بدگمانی از تصمیم دیکتاتور ایتالیا که به سربازان به شدت قابل بحث خود به یاری دیکتاتور فاتح شتافته است،استقبال می کنند!زیرا آلمانیها در 5 ژوئن محله خود را از سرگرفتند،ودر 14 ژوئن وارد پاریس بی دفاع شده و تا سرحد اسپانیا گسترده می شوند.
هیتلر در 18 ژوئن عازم مونیخ می شود تا در باره شرایط صلحی که باید به فرانسه تحمیل کرد با موسیولینی مذاکره کند.موسیولینی ادعای ارضی خود را مطرح می کند که هیتلر نمی پذیرد.قصد او این است که انگلستان را وادار سازد در برابر مخاصمات چند مستعمره خود را به او بدهد.
در22 زوین ترک مخاصمه با فرانسه در روتوند در همان واگنی که ترک مخاصمه سال1918 امضا شده بود.بنابراین خود را اماده حمله به انگلستان می سازد و در 8اوت هواپیماهای خود را به منظور ویران کردن شهرهای ان کشور میفرستد و دستور نابودی انسانها و ساختمانها را می دهد.
دنیا جبهه گیری می کند:
هیتلز به خوبی می داند که روسها از نظر عددی بر او برتری دارند ولی بر روی فناوری آلمان محاسبه می کند و با وحشتی که از بلشویسم دارد وانمود می کند که رژیم روسیه شکننده است و نخواهد توانست مدت مدیدی در برابر آلمان مقاومت ورزد.وانگهی او دست ماموران گشتاپو را که همواره با سربازان بوده و پس از هر پیوندی وظیفه نابود کردن رهبران کمونیست را داشته اند باز گذاشته است.
کشورهای اشغال شده یا متحد آلمان- ایتالیا،اسلواکی،فنلاند،مجارستان و آلبانی – در کنار هیتلر قرار می گیرند و به شوروی اعلان جنگ می دهند.در فرانسه حکومت مارشال پتن روابط سیاسی خود را با شوروی قطع می کند و سرانجام اینگه ،ژنرال فرانکو پشتیبنی اسپانیا را در این جنگ صلیبی بلشویسم به هیتلر وعده می دهد.آن گاه دولتهای ایتالیا،مجارستان،منچوکوئو و اسپانیا به پیمان ضد کمینترن سال 1936 آلمان و ژاپن ملحق می شوند.
از سوی دیگر،روزولت و چرچیل در یک نبرد ناو در امتداد ساحل امریکا با یکدیگر ملاقات و منشور آتلانتیک را امضاء کند،که نمایندگان کشورهای متفق در لندن -26 کشور- به آن می پیوندند.
کنگره امریکا قانون وام و اجاره را تصویب می کند که اجازه اراسل اسلحه و مهمات را به انگلستان می دهد و به زودی به اتحاد شوروی و کلیه کشورهای متفق گسترش می یابد.
حمله به روسیه:
هیتلر برخلاف نظر فرماندهان نظامی،که مایل بودند لشگریان خود را به منظور شکاف در صفوف ارتش سرخ متمرکز کنند،دستور پخش نیروهای مزبور به شکل بادبزن را می دهد،یک لحظه به این فکر می افتد که دستور حمله نیروهای مزبور به لنینگراد را صادر کند،ولی شمار معدودی از لشگریان خود را به سوی پایتخت سابق روسیه می فرستند و بیشتر به تسخیر اوکراین می پردازد،و سربازان خود را آماده ی محاصره مسکو می سازد.ارتش آلمان همچنان به حملات خشمگینانه ی خود ادامه می دهد.لنینگراد را محاصره و کی یف را اشغال می کند،و به پیشروی ادامه می دهد،ولی در 20 کیلومتری مسکو،پیشروی آلمانیها متوقف می شود،پیروزی در جبهه جنوب قطعی است ولی استالین در 6 دسامبر،ضد حمله خود را آغاز می کند.آلمانیها 200 کیلومتر عقب نشینی می کند،و اکنون زمستان فرارسیده است،شورویها ارتش خود را بازاسزی می کنند و صنایع خود را به درون کشور منتقل می سازند.
نخستین زمستان روسیه:
بزرگترین مشغله فکری هیتلر،زمستان روسیه است.سربازان آلمان برای رویارویی با سرمای روسیه مجهز نیستند.هیتلر پس از یک بحث تند،استعفای ماراشل فون براو؟؟را می پذیرند و خودش رهبری جنگ در جبه روسیه را در دست می گیرد.او بخشی از طرحی را که دریاسالار ریدر در مورد حرکت به سوی خاورمیانه و پیوستن به ژاپنیها ارائه داده بود. می پذیرد.ماراشل رومل ،که در چارچوب این طرح کار می کند.طبرق را می گشاید و به العلمین،درصد کیلومتری قاهره می رسد،اگر به او سرباز و اسلحه اضافی برسانند بی شک موفق خواهد شد به پیشروی ادامه می دهد.
7 -در سراشیب سقوط
سوء قصدها:
واقعیت این است که در ته دل افسران آلمانی نگرانی وجود دارد.در موارد گوناگون،ترتیب چند توطئه را می دهند.این واقعیت که در توطئه های نخستین صدمه ندیده است.هیتلر را در اطمینان به اینکه ماموریت الهی دارد و تا زمانی که خدا بخواهد آسیب ناپذیر خواهد ماند ثابت قدم می سازد.
پیاده شدن نیروهای متفقین:
در سه ماهه دوم سال 1944،سازمانهای اطلاعاتی آلمان خبر می دهند که متفقین قصد پیاده کردن نیرو در خاک فرانسه را دارند.از این رو هیتلر دستور تجمع نیروهای آلمانی در شمال فرانسه را می دهد مارشال رومل را به فرماندهی آن منصوب می کند.اما نقشه متفقین سری نگه داشته می شود و در 6 ژوئن در نورماندی نیرو پیاده می کنند.
8-مرگ هیتلر
هیتلر در 30 آوریل 1945 ناپدید می شود.بنابر روایتی که بیش از همه رایج است.هیتلر خودش را با همه خود اوابراون در زیر زمین ساختمان صدارت عظمی زندانی کرد.و فادارانش مانند گوبلز و بورحان پشت در اتاق منتظر بودند.هیتلر آنان را از تصمیم برگشت ناپذیر خود آگاه ساخته بودصدا شلیک گلوله ای شنیده شد.آنان وارد اتاق شدند و هیتلر را دیدند که گلوله ای در دهان خود خالی کرده و اوابراون را زهر نوشیده است.گوبلز و بورمان قبلاً 200 لیتر بنزین به دستور پیشوا تهیه کرده بودند،اجساد هیتلر و اوابروان را به سطح زمین می برند و در نزدیکی جلوخان سرپوشیده ساختمان صدارت عظمی در گودالی می افکنند و بنزینها را رویشان می ریزند و آتش می زنند به محض ورود سربازان شوروی،جست وجو به منظور کشف بقایای جنازه سوختند به عمل آمد و چیزی یافت نشد.فردای آن روز،محل سوزانیدن هیتلر با اصابت خمپاره های شوروی قرار گرفت.بورمان وصیتنامه هیتلر را اجرا و به دریا سالار دونیتس گفته بود:هیتلر اورا به جانشینی خود در حزب برگزیدهع،همراه با گوبلز کوشیده است با روسها صلح جداگانه منعقد کند.چندساعت پس از مرگ هیتلر و همسرش،گوبلز به همسرش و 6 دختر خردسالش زهر خوراند و سپس خودکشی کرد برروی اجساد آنها بنزین ریختند و سوزاندند ولی بقایای آنها کشف شد.
در ماه مه 1945، دو نیتس که به جانشینی هیتلر تعیین شده است،تلاش می کند با متفقین مغربی مذاکره کند.در 7مه 1945 آلمان هیتلری بدون قید و شرط تسلیم می شود.
سرنوشت های بزرگ تاریخ
اندره گربر-پییر لوزینیان-گی دو وارنی
برگردان….عبد الرضا مهدوی
ویراستار…………بهاره فیروزه
چاپ اول 1386
شابک 0-282-418-964
تهیه کنندگان: تکتم جلالیان حسینی-هانیه