شايد بارها و بارها اين جمله را از افراد مختلف در موقعيت هاي گوناگون شنيده ايد که «در کشور ما بحران مديريت وجود دارد.» شايد علاوه بر اين خود شما هم به اين نکته اذعان داشته و هر جا که لازم ديده ايد شخصاً به شيوه مديريت در کشور خصوصاً در نهادها و سازمان هاي دولتي انتقاد کرده ايد. برخي از اين انتقادها به شيوه انتصاب مديران اشاره مي کند که بر اساس شايستگي صورت نمي پذيرد، برخي برنامه ريزي مديران را نقد مي کنند، تعدادي از انتقادها عدم بهره وري از امکانات و منابع را شامل مي شود و گروهي حيف و ميل بيت المال و تشريفات زائد اداري را شامل مي گردد.
الغرض! کشور ايران منابع بسيار گسترده، نيروي انساني جوان و سالم، زمين هاي کشاورزي بسيار مستعد و هزاران سرمايه مادي و معنوي ديگر دارد که هر کدام مي تواند زمينه ساز توسعه فراگير يک کشور گردد. اما نکته اساسي اين جاست که ما نتوانستيم آن چنان که شايسته نام ايران است استعدادهاي خود را به منصه ظهور رسانده و يا از امکانات به گونه اي استفاده نماييم که بسيار پيشرفته تر از آن چه هستيم باشيم. البته اين بدان معنا نيست که بخواهيم همه چيز را به رنگ سياه ديده و پيشرفت ها و اقداماتي که طي سال هاي اخير صورت گرفته است را کلاً ناديده بگيريم ولي خب قاعدتاً نمي توان از اين واقعيت هم فرار کرده از آنچه مي توانستيم باشيم خيلي عقب تر هستيم که بخش عمده آن به دليل شيوه مديريت ناکارآمد دولتي، عدم رشد کافي بخش خصوصي، نگاه سياسي و حزب گرايي در انتصابات، عدم توجه به نخبگان، تصميم هاي جزيره اي، اتکاي بيش از حد به نفت و مواردي ديگر از اين دست است.
عامل مديريت در رشد و توسعه ي جوامع نقش بسيار مهم و اساسي دارد که در صورت برخورداري از صلاحيت مي تواند زمينه پيشرفت جامعه را فراهم آورده و در صورتي که از کيفيت و استاندارد لازم برخوردار نباشد مانع بزرگي در سر راه توسعه خواهد بود. البته نکته اميدوار کننده در اين مقوله آنست که چند سالي است در اين زمينه پنهان کاري وجود ندارد و به خوبي دريافته ايم که بايد در اين راستا اقدامات اصلاحي فراواني انجام دهيم که اين امر خود مي تواند سرآغازي در جهت ارتقاي سطح مديريت در کشور باشد هر چند تا رسيدن به نقطه استاندارد فاصله زيادي داريم و مسائلي از قبيل فساد اداري و مالي گسترده اي که ايجاد گرديده سرعت اين امر را بسيار کاهش داده است. يکي ازمواردي که همه نظام هاي مديريتي با آن مواجه مي شوند مقوله بحران و مديريت آن است. امري که به صورت آني وارد شده، خسارات و لطمات بسيار گسترده و بعضاً جبران ناپذيري وارد نموده و نيازمند تصميم گيري سريع مي باشد. کيفيت و نحوه مديريت بحران به نسبت ساير انواع مديريت اهميت بيشتري دارد چون هرگونه ضعف و کاستي در مديريت بحران مي تواند باعث افزايش ميزان خسارت و لطمات و صدمات جاني ناشي از آن گردد. بر طبق مستندات علمي مديريت بحران فرآيندي است که از چهار مرحله شامل؛ پيشگيري، آمادگي، مقابله و بازسازي تشکيل مي گردد.
با توجه به اين که کشور ما از نظر موقعيت جغرافيايي در معرض بلاياي مختلف طبيعي قرار دارد و بارها و بارها با مواردي همچون زلزله، سيل، آتش سوزي و … مواجه گرديده است با تجارب فراواني که در سال هاي اخير کسب نموده توانسته بعد از وقوع بحران ها غيرت و هميت اجتماعي گسترده در کشور ايجاد نمايد و در مسير امداد و نجات آسيب ديدگان اقدامات مؤثري انجام دهد. مثل آنچه در زلزله اخير کرمانشاه شاهد آن بوديم. اتفاق بي نظيري که همدلي و همراهي مردم و مسئولين ايران را به تصوير کشيد. علاوه بر اين حضور گسترده مسئولان مربوطه، تلاش در جهت امدادرساني فوري و اتفاقات مثبتي که در اين روزها ديديم همه و همه نشانه هاي خوبي از پيشرفت ما در مديريت بحران است. اما سوال اساسي اينجاست با وجود همه تلاش ها، برنامه ريزي ها، تشکيل ستادهاي بحران و مانورهاي گسترده اي که صورت مي پذيرد دليل اين همه آسيب بعد از هر اتفاق اينچنيني که در افواه عمومي آن را قهر طبيعت مي گويند چه مي تواند باشد؟
به راستي آيا از کشوري همانند ژاپن که چندين برابر ما در معرض اين گونه بحران ها قرار دارد چيزي باقي مي ماند اگر قرار بود به اندازه اي که ما از زلزله هايي در اين سطح آسيب مي بينيم خسارت ببينند؟ جواب اين سوال سخت نبوده و همه ما به خوبي از آن آگاهيم ولي چرا اقدامات بايسته اي براي رفع آن صورت نمي پذيرد دقيقاً به دليل همان کاستي هاي مديريتي ذکر شده و به دنبال آن بهره وري بسيار پايين است. ما بحران و تبعات بعد از آن را هرجوري که باشد مديريت مي کنيم ولي براي آمادگي و پيشگيري و کاستن خسارات ناشي از بحران هاي احتمالي اقدامات مؤثر زيادي انجام نداده ايم. به عنوان مثال بسيار تلخ و دردناک است وقتي در زلزله کرمانشاه شاهد ويراني و خسارت گسترده مسکن مهر هستيم. يا خانه هاي نا ايمن و فرسوده اي که در روستاهاي اين استان قرار داشته و مي توانست قبل از اين زلزله بازسازي شده و مانع رخ دادن چنين فاجعه اي شود. اکنون نه تنها در روستاها بلکه در اقصي نقاط کشور، کلان شهرها و حتي در پايتخت با طيف وسيعي از خانه هاي فرسوده، ناايمن و غير مقاوم در برابر هرگونه زلزله و آسيب مشابهي مواجهيم که اگر فکري عاجل و اساسي براي آن نکنيم خدايي نخواسته مي تواند خساراتي غير قابل جبران و بسيار سوزناک تر از حادثه کرمانشاه ايجاد نمايد. مديريت بحران فقط در هنگام وقوع بحران و بعد از آن نيست بلکه به طور حتم پيشگيري، آمادگي و پيش بيني احتمال وقوع آن اهميت و ضرورت بيشتري دارد. نبايد اجازه دهيم با هر لرزشي که در گوشه اي از کشور رخ مي دهد تن و جان همه ملت بلرزد و همگان منتظر آمار گسترده مجروحان، مصدومان، جان باختگان و … باشند. در نظام اسلامي مديريت امانتي است که مي بايست متصديان حقِ آن را به صورت جامع و کامل اَدا نمايند. خصوصاً زماني که با مقوله اي مثل مديريت بحران روبه رو مي شويم که هيچ گونه سهل انگاري و کوتاهي در آن قابل جبران نيست. باور بفرماييد که با همين امکانات و بودجه هايي که در اختيار داريم مي توانيم اقدامات بنيادي و قابل توجهي انجام دهيم. به شرط آنکه برنامه ريزي و مديريت به معناي واقعي آن صورت پذيرفته و پيش گيري را مقدم بر بازسازي بدانيم.
منبع: روزنامه رسالت مورخ دوشنبه 13 آذر 1396 شماره 9097
http://www.resalat-news.com/newspaper/item/3850