مقدمه
اين واقعيت كه چرا علي رغم تأكيدات فراوان قرآن كريم و همچنين آموزه هاي ديني ما مسلمانان، مقوله ي مصرف صحيح و مناسب در كشور همواره مورد بي مهري قرار گرفته، سئوالي است كه در مقام پاسخ دهنده نمي توان توجيه مناسبي براي آن بيان نمود. ليكن مسلماً اين موضوعِ تلخ و آزار دهنده، آيندگان و نسل هاي بعدي ما را در پاسخگويي به نيازهاي طبيعي خود دچار مشكل مي نمايد. شاید بتوان گفت نخستین قدم در راستای تحقق حمایت از تولید ملی، اصلاح الگوی مصرف، تغییر سلیقهی فرهنگی مردم و جلوگیری از تبلیغات گستردهی کالاهای خارجی است. همچنین برای نیل به این مقصود باید عرضهی کالای داخلی و جلوگیری از واردات کالاهای بیگانهای که مشابه کالاهای تولید داخل هستند را مد نظر قرار داد. طبیعی است که این واردات بر مبنای تقاضای عدهای از افراد شکل میگیرد. اما باید در نظر داشت برای قطع وابستگیها باید در برابر افراد نوکیسه، مقاومت کرد و اجازه نداد درصدي از جامعه غرور ملی را مورد حمله قرار دهند.
اين واقعيت كه چرا علي رغم تأكيدات فراوان قرآن كريم و همچنين آموزه هاي ديني ما مسلمانان، مقوله ي مصرف صحيح و مناسب در كشور همواره مورد بي مهري قرار گرفته، سئوالي است كه در مقام پاسخ دهنده نمي توان توجيه مناسبي براي آن بيان نمود. ليكن مسلماً اين موضوعِ تلخ و آزار دهنده، آيندگان و نسل هاي بعدي ما را در پاسخگويي به نيازهاي طبيعي خود دچار مشكل مي نمايد. شاید بتوان گفت نخستین قدم در راستای تحقق حمایت از تولید ملی، اصلاح الگوی مصرف، تغییر سلیقهی فرهنگی مردم و جلوگیری از تبلیغات گستردهی کالاهای خارجی است. همچنین برای نیل به این مقصود باید عرضهی کالای داخلی و جلوگیری از واردات کالاهای بیگانهای که مشابه کالاهای تولید داخل هستند را مد نظر قرار داد. طبیعی است که این واردات بر مبنای تقاضای عدهای از افراد شکل میگیرد. اما باید در نظر داشت برای قطع وابستگیها باید در برابر افراد نوکیسه، مقاومت کرد و اجازه نداد درصدي از جامعه غرور ملی را مورد حمله قرار دهند.
ريشه يابي مصرف
مصرف كردن محصول، انرژي، خدمت و يا هرچيز ديگري ناشي از احساس نيازي است كه در انسان پديدار مي گردد. به بيان ديگر مصرف مي كنيم تا نيازي از نيازهاي دروني خود را ارضاء نمائيم. در واقع وقتي انسان به سمت مصرف چيزي روي مي آورد كه احساس نيازي در ارتباط با آن در او برانگيخته شود. و الگوي مصرف در واقع همان ليست نيازهاي ماست كه در افراد و جوامع مختلف متفاوت است. از لحاظ مسائل انگيزشي وقتي انسان به چيزي احساس نياز كرد براي بدست آوردن آن برانگيخته مي شود. و اين مسئله در نهايت منجر به مصرف مي گردد. حال اگر بخواهيم مسئله مصرف و الگوهاي آن را اصلاح نماييم مي بايست ابتدا نسبت به نيازهاي خود دقت كنيم. در بسياري از مواقع احساس نياز ما با واقعيت همراه نيست. به بيان ساده تر خيلي از انسان ها به چيزهائي احساس نياز مي كنند كه در واقع به آن نيازي ندارند و اين احساس بيشتر نشأت گرفته از مسائل جانبي از قبيل تبليغات است. بدين ترتيب يكي از مهمترين راه هاي اصلاح الگوي مصرف، دقت نظر در مواجهه با تبليغات مي باشد. انسان بايد ضمن شناسائي دقيق نيازهاي خود اقدام به مصرف نمايد.
مصرف كردن محصول، انرژي، خدمت و يا هرچيز ديگري ناشي از احساس نيازي است كه در انسان پديدار مي گردد. به بيان ديگر مصرف مي كنيم تا نيازي از نيازهاي دروني خود را ارضاء نمائيم. در واقع وقتي انسان به سمت مصرف چيزي روي مي آورد كه احساس نيازي در ارتباط با آن در او برانگيخته شود. و الگوي مصرف در واقع همان ليست نيازهاي ماست كه در افراد و جوامع مختلف متفاوت است. از لحاظ مسائل انگيزشي وقتي انسان به چيزي احساس نياز كرد براي بدست آوردن آن برانگيخته مي شود. و اين مسئله در نهايت منجر به مصرف مي گردد. حال اگر بخواهيم مسئله مصرف و الگوهاي آن را اصلاح نماييم مي بايست ابتدا نسبت به نيازهاي خود دقت كنيم. در بسياري از مواقع احساس نياز ما با واقعيت همراه نيست. به بيان ساده تر خيلي از انسان ها به چيزهائي احساس نياز مي كنند كه در واقع به آن نيازي ندارند و اين احساس بيشتر نشأت گرفته از مسائل جانبي از قبيل تبليغات است. بدين ترتيب يكي از مهمترين راه هاي اصلاح الگوي مصرف، دقت نظر در مواجهه با تبليغات مي باشد. انسان بايد ضمن شناسائي دقيق نيازهاي خود اقدام به مصرف نمايد.
نيازشناسي، توليدات خارجي و اصلاح الگوي مصرف
اصلیترین علت افزایش گرایش به محصولات بیگانه، تبلیغات گسترده و واردات بیرویه است تا جایی که موجب شده، سلیقهی مصرف و ذائقهی فرهنگی مردم از تولیدات داخلی رویگردان شود. با نگاهی به در و دیوار شهر میتوان انواع و اقسام تبلیغ کالاهای خارجی را مشاهده کرد. فاصله گرفتن از ساده زیستی و گرایش به رفتار تجملاتی نیز از دیگر دلایل اصلی استقبال از تولیدات غیر ایرانی است که در این زمینه انگشت اتهام را باید به سوی الگوسازان رفتاری در جامعه گرفت. از سوی دیگر، ما با سیل واردات مواجهایم؛ از میوه گرفته تا پوشاک، خودرو و حتی صنایع دستی. این همه واردات، سیلقهی مصرف و ذائقهی برندگرایی و بیگانه خواهی را در جامعه رشد میدهد. در این جاست که هر کالای بیکیفیت با برچسب خارجی به مردم فروخته میشود.
اساس مصرف از نياز سرچشمه مي گيرد و براي اصلاح الگوي مصرف مي بايست نيازهاي خود را شناخته و طبقه بندي نمائيم. اصولاً نيازهاي آدمي به دو دسته تقسيم بندي مي شوند: دسته ي اول نيازهاي اساسي و لازم و دسته ي دوم نيازهاي غير اساسي و غير لازم. هر يك از اين دسته نيازها به شكلي اولويت خود را بر رفتار مصرفي فرد تحميل مي كند. اين جمله بدان معناست كه همچون نيازها، در حوزه ي مقولات مصرفي هم بحث اولويت صادق مي باشد. به اين معنا كه هرچه نياز شخص و يا جامعه به چيزي اساسي و ضروري و لازم باشد آن چيز به شكل امري با اهميت بيش تر و اساسي تر مطرح مي شود. از اين رو ارزش نيازي انسان به چيز اقتصادي، آن را ارزشمندتر مي سازد چنان كه كم اهميتي نيز آن را در درجه دوم اهميت قرار مي دهد. حال تشخيص نيازهاي اساسي از نيازهاي غير اساسي نيز از نكات مهم در زمينه ي سلامت الگوي مصرف مي باشد. از نگاه رفتارشناسی در مسیر حرکت فکری بعد از تکرار هر فکر و ایده، آن فرآیند به صورت عادت ثانویه نهادینه میشود مانند همین که امروز برای بعضی از افراد مصرف کالای خارجی مبدل به یک رفتار نهادینهی اجتماعی- اقتصادی شده و به صورت عادت در آمده است. برای خروج از این فرآیند روانی باید حرکت مقابل آن را انجام داد؛ یعنی با افزایش و بهبود کیفیت کالای ایرانی و ایجاد توانایی رقابت در میان تولید کنندگان میتوان مصرف کالای داخلی را در قالب یک عادت در ذائقهی فرهنگی و اقتصادی مردم نهادینه کرد.
اصلیترین علت افزایش گرایش به محصولات بیگانه، تبلیغات گسترده و واردات بیرویه است تا جایی که موجب شده، سلیقهی مصرف و ذائقهی فرهنگی مردم از تولیدات داخلی رویگردان شود. با نگاهی به در و دیوار شهر میتوان انواع و اقسام تبلیغ کالاهای خارجی را مشاهده کرد. فاصله گرفتن از ساده زیستی و گرایش به رفتار تجملاتی نیز از دیگر دلایل اصلی استقبال از تولیدات غیر ایرانی است که در این زمینه انگشت اتهام را باید به سوی الگوسازان رفتاری در جامعه گرفت. از سوی دیگر، ما با سیل واردات مواجهایم؛ از میوه گرفته تا پوشاک، خودرو و حتی صنایع دستی. این همه واردات، سیلقهی مصرف و ذائقهی برندگرایی و بیگانه خواهی را در جامعه رشد میدهد. در این جاست که هر کالای بیکیفیت با برچسب خارجی به مردم فروخته میشود.
اساس مصرف از نياز سرچشمه مي گيرد و براي اصلاح الگوي مصرف مي بايست نيازهاي خود را شناخته و طبقه بندي نمائيم. اصولاً نيازهاي آدمي به دو دسته تقسيم بندي مي شوند: دسته ي اول نيازهاي اساسي و لازم و دسته ي دوم نيازهاي غير اساسي و غير لازم. هر يك از اين دسته نيازها به شكلي اولويت خود را بر رفتار مصرفي فرد تحميل مي كند. اين جمله بدان معناست كه همچون نيازها، در حوزه ي مقولات مصرفي هم بحث اولويت صادق مي باشد. به اين معنا كه هرچه نياز شخص و يا جامعه به چيزي اساسي و ضروري و لازم باشد آن چيز به شكل امري با اهميت بيش تر و اساسي تر مطرح مي شود. از اين رو ارزش نيازي انسان به چيز اقتصادي، آن را ارزشمندتر مي سازد چنان كه كم اهميتي نيز آن را در درجه دوم اهميت قرار مي دهد. حال تشخيص نيازهاي اساسي از نيازهاي غير اساسي نيز از نكات مهم در زمينه ي سلامت الگوي مصرف مي باشد. از نگاه رفتارشناسی در مسیر حرکت فکری بعد از تکرار هر فکر و ایده، آن فرآیند به صورت عادت ثانویه نهادینه میشود مانند همین که امروز برای بعضی از افراد مصرف کالای خارجی مبدل به یک رفتار نهادینهی اجتماعی- اقتصادی شده و به صورت عادت در آمده است. برای خروج از این فرآیند روانی باید حرکت مقابل آن را انجام داد؛ یعنی با افزایش و بهبود کیفیت کالای ایرانی و ایجاد توانایی رقابت در میان تولید کنندگان میتوان مصرف کالای داخلی را در قالب یک عادت در ذائقهی فرهنگی و اقتصادی مردم نهادینه کرد.
محورهاي نادرست الگوي مصرف زمينه ساز نياز به توليدات خارجي
در نظام مصرف ايران محورهاي ناصحيح مصرفي وجود دارد كه زمينه احتياج به توليدات خارجي را فراهم مي آورد. اگر بخواهيم از نگاه جامعه شناسي اقتصادي محورهاي اساسي نادرست در الگوي مصرف اقتصاد ايران را دسته بندي نمائيم مي توانيم به محورهاي زير اشاره داشته باشيم:
محور اول: نفت و منابع نفتي و انرژي؛ اسراف و هدر دادن منابع نفت از دو جهت قابل بررسي است: اول مديريت ناصحيح و غيرعقلايي درآمدهاي سرشار ارزي حاصل از نفت توسط دولت و دوم تخصيص غير بهينه حجم عظيم منابع نفت در اقتصاد داخلي است. ساير رديف هاي انرژي هم با مشكلات مصرف بي رويه و ناصحيح چه در زمينه ي مديريت و چه در زمينه ي بهره برداري تا حد زيادي مواجه است.
محور دوم: منابع ارزي كشور؛ محور مهم ديگر هدر دادن منابع ارزي کشور توسط بخش خصوصي است که البته اين امر نيز به طور غيرمستقيم به مديريت ناصحيح و غيرعقلايي نرخ ارز در اقتصاد ايران مربوط است، نه به فرهنگ و عملکرد اسرافکارانه فعالان بخش خصوصي (مردم).
محور سوم: منابع مالي؛ اسراف و هدر دادن گسترده منابع مالي در اقتصاد کشور به خصوص در سالهاي اخيريكي ديگر از محورهاي اساسي است که البته اين امر نيز به مديريت ناصحيح و غيرعقلايي نرخهاي سود بانکي و مداخلات نابهجا و پر اشتباه دولت در شبکه بانکي کشور مربوط ميگردد نه به فرهنگ و عملکرد اسرافکارانه فعالان بخش خصوصي کشور.
محور چهارم: منابع كمياب؛ چهارمين محور، هدر رفتن منابع کمياب در بسياري از فرآيندهاي توليد و مصرف است.
محور پنجم: مواد غذايي و داروئي؛ مواد غذائي و داروئي نيز يكي ديگر ازمحورهاي اساسي تضييع منابع مي باشد. از نگاه اقتصادي در بسياري از موارد – مثل مقوله ي نان – اين امر از دو ناحيه ي اصلي توليد و مصرف با اشكالات اساسي مواجه است.
محورششم: مارک پوشی؛ عامل مهم جلوگیری از تولید ملی: متاسفانه مارک پوشی معضلی است که هم اکنون شاهد آن هستیم.بخش اعظمی از این عادت نادرست نتیجه تهاجم فرهنگی است.جنگ نرم همین است.جنگ نرم الگوها را تغییر می دهد،افکار را تحت تاثیر قرار می دهد و در آخر با تغییر ارزش ها رفتار ها را دگرگون میسازد.اما تبلیغاتی که از سوی شبکه های خارجی در این راستا انجام می شود بی هدف و تنها برای فروش محصولات خود نیست.دشمن می خواهد با این تیر دو نشان را هدف قرار دهد؛ از سویی فرهنگ خود را به صورت کاملا نامحسوس به ما تحمیل کند و از سوی دیگر با ایجاد وابستگی در جوانان نسبت به محصولات خود از تولید ملی توسط ایرانیان و پیشرفت آنها جلوگیری کنند.مارک پوشی نه تنها موجب گوشه نشینی تولیدگران داخلی می شود بلکه الگوی بسیار ناصحیحی در مصرف است.به طور مثال کفشی با کیفیت مناسب که تولید داخل است ممکن است 20هزارتومان فروخته شود اما یک کفش بی کیفیت فقط به خاطر داشتن یک مارک به بیش از صدهزارتومان خرید و فروش گردد.آیا این اسراف و خیانت به اقتصاد کشور نیست؟ این کشور با منابع سرشار خود می تواند یکی از بهترین تولیدکنندگان و صادرکنندگان در عرصه جهانی باشد بجای آنکه به خاطر کالاهایی که جوانان تنها برای مد گرایی استفاده می کنند وابسته به سایر ملل گردد.
در نظام مصرف ايران محورهاي ناصحيح مصرفي وجود دارد كه زمينه احتياج به توليدات خارجي را فراهم مي آورد. اگر بخواهيم از نگاه جامعه شناسي اقتصادي محورهاي اساسي نادرست در الگوي مصرف اقتصاد ايران را دسته بندي نمائيم مي توانيم به محورهاي زير اشاره داشته باشيم:
محور اول: نفت و منابع نفتي و انرژي؛ اسراف و هدر دادن منابع نفت از دو جهت قابل بررسي است: اول مديريت ناصحيح و غيرعقلايي درآمدهاي سرشار ارزي حاصل از نفت توسط دولت و دوم تخصيص غير بهينه حجم عظيم منابع نفت در اقتصاد داخلي است. ساير رديف هاي انرژي هم با مشكلات مصرف بي رويه و ناصحيح چه در زمينه ي مديريت و چه در زمينه ي بهره برداري تا حد زيادي مواجه است.
محور دوم: منابع ارزي كشور؛ محور مهم ديگر هدر دادن منابع ارزي کشور توسط بخش خصوصي است که البته اين امر نيز به طور غيرمستقيم به مديريت ناصحيح و غيرعقلايي نرخ ارز در اقتصاد ايران مربوط است، نه به فرهنگ و عملکرد اسرافکارانه فعالان بخش خصوصي (مردم).
محور سوم: منابع مالي؛ اسراف و هدر دادن گسترده منابع مالي در اقتصاد کشور به خصوص در سالهاي اخيريكي ديگر از محورهاي اساسي است که البته اين امر نيز به مديريت ناصحيح و غيرعقلايي نرخهاي سود بانکي و مداخلات نابهجا و پر اشتباه دولت در شبکه بانکي کشور مربوط ميگردد نه به فرهنگ و عملکرد اسرافکارانه فعالان بخش خصوصي کشور.
محور چهارم: منابع كمياب؛ چهارمين محور، هدر رفتن منابع کمياب در بسياري از فرآيندهاي توليد و مصرف است.
محور پنجم: مواد غذايي و داروئي؛ مواد غذائي و داروئي نيز يكي ديگر ازمحورهاي اساسي تضييع منابع مي باشد. از نگاه اقتصادي در بسياري از موارد – مثل مقوله ي نان – اين امر از دو ناحيه ي اصلي توليد و مصرف با اشكالات اساسي مواجه است.
محورششم: مارک پوشی؛ عامل مهم جلوگیری از تولید ملی: متاسفانه مارک پوشی معضلی است که هم اکنون شاهد آن هستیم.بخش اعظمی از این عادت نادرست نتیجه تهاجم فرهنگی است.جنگ نرم همین است.جنگ نرم الگوها را تغییر می دهد،افکار را تحت تاثیر قرار می دهد و در آخر با تغییر ارزش ها رفتار ها را دگرگون میسازد.اما تبلیغاتی که از سوی شبکه های خارجی در این راستا انجام می شود بی هدف و تنها برای فروش محصولات خود نیست.دشمن می خواهد با این تیر دو نشان را هدف قرار دهد؛ از سویی فرهنگ خود را به صورت کاملا نامحسوس به ما تحمیل کند و از سوی دیگر با ایجاد وابستگی در جوانان نسبت به محصولات خود از تولید ملی توسط ایرانیان و پیشرفت آنها جلوگیری کنند.مارک پوشی نه تنها موجب گوشه نشینی تولیدگران داخلی می شود بلکه الگوی بسیار ناصحیحی در مصرف است.به طور مثال کفشی با کیفیت مناسب که تولید داخل است ممکن است 20هزارتومان فروخته شود اما یک کفش بی کیفیت فقط به خاطر داشتن یک مارک به بیش از صدهزارتومان خرید و فروش گردد.آیا این اسراف و خیانت به اقتصاد کشور نیست؟ این کشور با منابع سرشار خود می تواند یکی از بهترین تولیدکنندگان و صادرکنندگان در عرصه جهانی باشد بجای آنکه به خاطر کالاهایی که جوانان تنها برای مد گرایی استفاده می کنند وابسته به سایر ملل گردد.
سخن پاياني
بی تردید حمایت از تولید ملی نیازمند تحقق بسترهای فرهنگی در جامعه است و به این منظور باید فرهنگ مصرف جامعه را اصلاح کنیم. همانگونه که نخستین رهنمود مقام معظم رهبری برای گام برداشتن در راستای تولید، اصلاح الگوی مصرف بود، برای بستر سازی فرهنگی در حمایت از تولید ملی باید الگوهای مصرف را اصلاح کنیم. «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایهی ایرانی» یک شعار به ظاهر اقتصادی است، اما به نظر میرسد برای دستیابی حقیقی به این توصیهی رهبر معظم انقلاب باید در کنار اصلاح ساختارهای اقتصادی، اصلاح رفتارهای فرهنگی- اجتماعی را مد نظر قرار داد. دو مفهوم حمايت از تولید ملی و اصلاح الگوی مصرف نباید به شعار تبدیل شوند بلکه مهم این است که آنها را عملياتي كنیم.
بی تردید حمایت از تولید ملی نیازمند تحقق بسترهای فرهنگی در جامعه است و به این منظور باید فرهنگ مصرف جامعه را اصلاح کنیم. همانگونه که نخستین رهنمود مقام معظم رهبری برای گام برداشتن در راستای تولید، اصلاح الگوی مصرف بود، برای بستر سازی فرهنگی در حمایت از تولید ملی باید الگوهای مصرف را اصلاح کنیم. «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایهی ایرانی» یک شعار به ظاهر اقتصادی است، اما به نظر میرسد برای دستیابی حقیقی به این توصیهی رهبر معظم انقلاب باید در کنار اصلاح ساختارهای اقتصادی، اصلاح رفتارهای فرهنگی- اجتماعی را مد نظر قرار داد. دو مفهوم حمايت از تولید ملی و اصلاح الگوی مصرف نباید به شعار تبدیل شوند بلکه مهم این است که آنها را عملياتي كنیم.