خلاصه كتاب: ناشر : مؤسسه فرهنگی انتشاراتی سرآمد کاوش- تلخيص : مریم راه جوی-
فصل اول : عوامل خاص تربیت امیر کبیر:
میرزا تقی خان امیر کبیر در خانواده ایی از طبقات پایین ملت ایران بدنیا آمد و با حفظ این امتیاز در دامان یکی از بهترین و اصیل ترین خاندان های آنروز ایران تربیت یافت و رشد نمود. امیر کبیر فرزند کربلایی محمد قربان از اهل قریه هزاوه واقع در 12 کیلو میتری شمال غربی شهرستان اراک است. کربلایی محمد قربان در سلک نوکران میرزا عیسی قائم مقام بزرگ درآمد و به مقام آشپزی رسید و به همین ترتیب به طبقات و درجات بالا رسید و در اواخر عمر قاپوچی(به رئیس دفتر زمان قاجاریه اطلاق میشود) قائم مقام شد. تمام این سمتها ایجاب می کرد که محمد قربان با قائم مقام حشر و نشر داشته باشد و طبعاً پسر او میرزا تقی خان هم با اطفال خانواده بزرگ قائم مقام محشور بوده است.
چنین فردی چون از یک خانواده فقیر و از طبقات پائین و محروم اجتماع است٬ خوب به روحیات و خواسته ها و افکار طبقات پائین مملکت که همیشه اکثریت مطلق ملتها را تشکیل می دهد آشنا است و از سوی دیگر چون با خاندانی عالی و تربیت یافته و مرکزی که سررشته امور مملکت و ملت و سیاست کشور در آنجا متمرکز است و بی پرده نمود و بروز دارد٬ رفت و آمد دارد و قهراً با ریشه ی مسائل جاری مملکت اصطکاک و برخورد دارد٬ تحت تأثیر آن عوامل هم واقع می شود و در نتیجه عوامل تربیت یک اشراف زاده و تربیت خاص یک نوکرزاده و مستخدم جزء هر دو در عرض هم، در وجود او اثر می گذارد.
چنین موجودی حتی اگر از استعداد و شعور عادی برخوردار باشد، یک معجون جالب توجه و منشاء آثار مختلف و در عین حال گرانبها از آب درمی آید تا چه رسد به امیر کبیر که به اعتراف دوست و دشمن از نظر استعداد و شعور در سطح نوابغ جهان قرار داشته و در آن عصر یک فرد کاملاً ممتاز بوده است.
فصل دوم: ایران تحت سلطه ی امیر کبیر
زمانیکه امیر کبیر زمامدار ایران شد، سراسر کشور و تمام دستگاههای مملکت را دچار آشفتگی و فساد دید، ولی او کسی نبود که در مقابل مشکلات واهمه بخود راه دهد. (از گرنت واتسن انگلیسی)
آثار شوم پیمان ترکمنچای : در اثر بی لیاقتی فتحعلی شاه و نرساندن وسایل لازم برای سپاه ایران در جنگهای دوم ایران و روس، ارتش ایران از روسیه تزاری شکست خورد و تسلیم گردید، پس از تسلیم در روز پنجم شعبان 1243 (دوم فوریه 1828) عهدنامه ی استعماری ترکمنچای بین دو کشور منعقد گردید. این قرارداد که در حقیقت سند عبودیت کشور و ملت ایران بود، مختصر اعتبار و استقلال مملکت را که بعد از انعقاد قرارداد گلستان باقی مانده بود به باد داد. از آن به بعد روسیه تزاری و انگلستان رقابت بی شرمانه ایی را که از مدتها قبل به منظور تصاحب ایران شروع کرده بودند، با کمال گستاخی آفتابی ساختند.
روسها با در دست داشتن امتیازات پیمان منحوس ترکمنچای شمال کشور را قبضه کرده و اعتبار بین المللی ایران را کاملاً مخدوش ساخته بودند، خزانه مملکت تهی و صحنه سیاست کشور خالی از رجال و رهبران آزموده و خادم و وطن خواه و ملی و ضد استعمار بود. ایران در پرتگاه سقوط و تجزیه واقع شده بود و فقط این شخصیت فوق العاده ی امیر کبیر بود که توانست این محتضر را از مرگ قطعی نجات دهد.
ناصرالدین شاه چهار ماه پس از زمامداری امیر یعنی در تاریخ 22 ربیع الاول 1265 به عنوان قدرشناسی از خدمات ارزنده ی امیر و برای مرتبط کردن وی به خاندان سلطنت خواهر 13 ساله ی خویش عزت الدوله را به همسری امیر کبیر درآورد. این ازدواج هم بهانه ای از دست بدخواهان گرفت و هم موقعیت امیر کبیر را مستحکم تر نمود و مخالفان او را از اینکه بتواند شاه را وادار به عزل او کند مأیوس کرد.
مبارزه با استعمار اقتصادی: یکی از دامهای بسیار خطرناک استعمارگران برای ملتها ایجاد ورشکستگی اقتصادی در کشور و کشیدن آن به زنجیر وامها و یا کمکهای به اصطلاح بلاعوض و به تعبیر دیگر استعمار اقتصادی است که سرانجامی جز سقوط در کام فراج استعمار ندارد، زیرا در این شرایط زمامداران که طبعاً موقعیت و منافعشان از طرف ملت مورد تهدید واقع می شود، برای مخارج حفظ وجود و پست خویش و مخارج لشگرکشی های که در همین حال با نقشه های استعمارگران از راه تحریک دست نشاندگان و عُمال داخلی یا خارجی خود علیه دولت ورشکسته زمینه ی آن فراهم می شود، احتیاج به پول دارند. امیر کبیر چنین کشوری را از زمامداران وقت تحویل گرفت، او وارث کشوری فقیر و خزانه ای خالی از پول و مبتلا به کسری بودجه در مقابل تعهدهای سنگین بود. وقتی که زمام کشور را بدست گرفت، برای بررسی دخل و خرج کشور هیئتی از مستوفیان را به ریاست میرزا یوسف مستوفی الممالک آشتیانی مأمور رسیدگی کرد. این کمیسیون پس از بررسی های لازم گزارش داد که : خزانه ی کشور دچار ده میلیون ریال کمبود بودجه است، در صورتیکه اصل بودجه از بیست میلیون ريال تجاوز نمی کرده است (یعنی پنجاه درصد کسری بودجه)
میرزا تقی خان این صورت را مورد نظر قرار داد و برای تعدیل درآمد و مخارج از حقوق کسانی که از خزانه ی دولت مواجب دریافت می داشتند، یعنی از شخص خود گرفته تا کوچکترین مستخدم کشور به تناسب مبلغی کاست.در هر حال تصمیم جدّی امیر کبیر در کاستن از حقوق مستخدمین دولت کاملاً بجا و عادلانه بود، زیرا بین عایدات قلیل کشور و خرج زندگی و سطح پایین آن حقوق و اعضاء دولت در آن زمان عدم تناسب فاحشی مشاهده می گردد.
سرانجام علی رغم همه کارشکنی ها و مخالفتهای داخل و خارج امیر کبیر موفق شد که معمای بودجه را حل کند و علاوه بر پر کردن محل خالی تقریباً پنجاه درصد کسری بودجه و بالا بردن میزان بودجه از دو میلیون تومان به سه میلیون تومان پولهای هنگفت و قابل توجهی به عمران و آبادی و ترویج صنعت و علم اختصاص دهد، علمی که در ایران تا آنروز سابقه نداشت و مایه اعجاب دیپلماتهای خارجی گردید.
فصل سوم : تأسیسات فرهنگی و اصلاحات اجتماعی امیر کبیر
امیر کبیر به منظور ترویج علوم جدید در ایران و در میان مشکلات طاقت فرسا در سال 1266 قمری بنای مدرسه ی دارالفنون را آغاز کرد.
این مدرسه در زمینی، واقع در شمال شرقی ارک سلطنتی که سابقاً سربازخانه بود نهاده شد. چهار طرف دارالفنون اطاقهایی به طول و عرض چهار ذرع ساخته و جلوی آن ایوانهای وسیع و ستونهای متعددی برپا شده بود. در پشت اطاقهای دارالفنون که فضای وسیعی خالی بود، کارخانه ی شمع کافوری و آزمایشگاه طبّی و داروسازی ساختند.
یک ماه پس از شروع بنای دارالفنون امیر کبیر به استخدام معلّمینی چند از کشور اتریش تصمیم گرفت. اینجا مطلب مهمّی پیش می آید که چرا امیر کبیر از
دولتهای روس و انگلیس و فرانسه معلمین علوم نظامی و غیر نظامی استخدام نکرد و دراین باره با دولت دیگری که با ایران رابطه سیاسی نداشت کنار آمد. دکتر پلاک در جواب این سؤال می گوید : قصد امیر چنان بود که معلمین خارجی باید از مداخله در امور سیاسی مملکت حتی المقدور خودداری نمایند و منحصراً به تدریس بپردازند وه به همین ملاحضه از استخدام معلمین روسی و انگلیسی و همچنین فرانسوی صرف نظر کرد.
فصل چهارم : سیاست و اصطلاحات مذهبی امیر کبیر
امیر مردی متدین و متعهد و مقید به اجرای دستورات دین مقدس اسلام بوده است ولی بر خلاف بیشتر رجال متدین و متعصب آن زمان یک روشن بینی و خوشفکری خاصی در اعتقادات دینی خد داشته و حتی بسیاری از خواسته های روحانیون و مسلمانان روشن فکر و مطلع از وضع زمان امروز که نمی توانند آنها را با سطح افکار عمومی مسامانان وفق دهند، در برنامه ی اصلاحات آنروز امیر کبیر به چشم می خورد. امیر کبیر با کمال شهامت با بعضی از بدعتها و پدیده ها که به غلط به اسم دین به خورد مردم داده بودند جداً مخالفت می کرد و بعضی از شخصیتهای به ظاهر مذهبی را که از شخصیت و نفوذ مذهبی خود سوءاستفاده می کردند، می کوبید.
امیر کبیر در اواخر عمر ثلث اموال خود را برای کارهای عام المنفعه وصیت کرد. همانند همه مسامانانی که معتقد به روز قیامت و حساب و کتاب هستند و این عقیده در زندگی آنها اثر می گزارد،ساختمان امامزاده زید و مسجد مرحوم حاج شیخ عبدالحسین که اکنون در بازار تهران مورد استفاده مسلمانان است از همین ثلث اموال امیر کبیر ساخته شده است.
امیر کبیر خرید و فروش مشروبات الکلی و باده گساری را اکیداً ممنوع نموده و برای اجرای آن قانون که بیشتر توسط اراذل و اوباش و لوطی های سرگذرها و نوکرهای مخصوص دربار و رجال و قاطرچیهای دربار نقص می شد، چنان شدت عمل به خرج داد که حتی مورد انتقاد و خرده گیری بعضی ها واقع گردید.
فصل پنجم : سیاست اقتصادی امیر کبیر
امیر پایه و سیاست اقتصادی ایران را بر اصل حمایت اقتصاد ملی نهاده بود، وضع اقتصادی ما نیز ایجاب می کرد که از صنعت داخلی حمایت شود و دولت پشتیبان اقتصاد کشور باشد، زیرا دولت ضعیفی چون ایران برای اینکه کمر راست کرده در مقابل ررقابت همسایگان قوی و حریص خود مقابله کند ناگزیر باید حامی جدی صنایع داخلی باشد و به وسایل ممکن میزان تولید داخلی را بالا برد و از خطر رقابت خارجیان حفظ کند.
امیر معتقد بود صنایع جدید اروپا را باید با احداث کارخانجات در خود ایران رواج داد و به عبارت دیگر احتیاجات مادی جدید را که از لوازم تمدن تازه اروپا می باشد در داخل کشور بسازند. ضمناً او تشویق از صنایع ملی را جزء مواد اساسی برنامه ی اقتصادی خود قرار داده بود چنانچه کارخانه های بسیاری به اهتمام وی احداث گردید که از آن جمله میتوان اشاره کرد به،دو کارخانه شکرسازی در میدان ارک شهر ساری،کارخانه ریسمان ریسی ، کارخانه ی چلوار بافی در راه تهران به شمیران و حریربافی در کاشان.
امیر کبیر نه تنها تولید صنایع خارجه را در ایران متداول کرد بلکه علاقه بیحدیبه توسعه و رونق دادن صنایع ملی ایران داشت و بسط و گسترش صنایع داخلی را شخصاض مشوق می شد. صنعتگران و هنرمندان ایرانی که این نوع حمایت و تشویق را از امیر می دیدند سرشوق آمده ، ابتکارات تازه و بدیعی از خود به ظهور می رساندند.
شالهای دستی کرمانی در زمان امیر کبیر و به تشویق او قدری عالی بافته میشد که با شالهای کشمیری رقابت می کرد و لذا معروف به شال امیری شد.
حال اگر این سیاست صد در صد ملی چند سال بعد از امیر ادامه یافته بود اکنون کشور ما بازار محصولات و مصنوعات بنجل کشورهای دیگر نبود و ثروت ما سیل وار به طرف خارج نمی رفت.
فصل ششم : سرانجام امیر کبیر
امیر کبیر در اوج قدرت و اعتلای مقام خود بود که در اول رجب 1267 با همراهی شاه عازم اصفهان شد.این مسافرت به منظور امن کردن اصفهان صورت گرفت زیرا مدتی بود این ولایت از نعمت امنیت چندان برخوردار نبود.
امیر کبیر در طی این سفر به امور شهرهای سَر راه رسیدگی کرد و دستوراتی به مأمورین داد که در راضی داشتن حال اهالی و ترویج صنعت و زراعت مراقبت داشته باشند.
فرمان عزل : (چون صدارت عضمی و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است شما را از آن کار معاف کردیم. باید با کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید و یک قبضه شمشیر و یک قطعه نشان که علامت ریاست کل عساکر است فرستادیم به آن کار اقدام نماییدف تا امر محاسبه و سایر امور را به دیگران از چاکران که قابل باشند واگذاریم.)
فرمان برکناری امیر کبیر از سمت نخست وزیری به مضمون فوق از طرف ناصرالدین شاه صادر و به وی ابلاغ گردید و بدین ترتیب به خدمت شایسته ترین نخیت وزیر در سراسر تاریخ ایران خاتمه داده شد.
تبعید امیر : مخالفان امیر که کابینه جدید را تشکیل داده بودند، خوب می دانستند که برنامه کار آنها خیلی زود اعتبار و شخصیت امیر را بالا می برد و ادامه کار را مشکل می نماید و اگر امیر در مرکز و در دسترس باشد خواهی نخواهی به سر کار برمی گرددف لذل تصمیم به تبعید امیر گرفتند.
گرفتن تمام مناصب امیر : شاه در روز 25 محرم یعنی شش روز پس از عزل امیر تمام اختیارات او را گرفت و وی را از تمام مناصب عزل نمود.
امیر به میل خود زیر بار بیرون رفتن از تهران نرفت ولی شاه تصمیم خود را گرفته بود و امیر بایستی از تهران بیرون رود و لذا دستور تبعید او را به فین کاشان امضاء کرد و برای اجراء بدست جلیل خان جلیلوند داد.
روز پنج شنبه 26 محرم، امیر و تمام اعضای خانواده ی او را از جمله عزت الدوله و دو دختر امیر از او و پسر امیر از همسر سابق و مادر امیر تحت الحفظ به طرف کاشان حرکت دادند.
روز هشتم ماه صفر 1268 امیر و همراهان وارد تبعیدگاه خود «باغ فین» می شود و تا آخر عمر در آنجا تحت نظر و مراقبت شدید مأموران تقریباً زندانی بود.
باغ فین در زمان صفویه بر روی خرابه های اثار مغولی بنا نهاده شده بود. شاه صفوی در آنجا تاج گذاری کرد. در پشت کاخ فین دو حمام یکی زنانه و یکی مردانه ساخته بودند، فرمان قتل امیر کبیر در همین حمام اجراء شد.
فرمان قتل : می گویند دستور قتل امیر توسط یکی از زنان زیبا و مورد علاقه ی شاه د رحالیکه شاه را در دریای شهوت غرق کرده بود از او گرفتند.
خلاصه این حکم امضاء شده تسلیم علی خان شد،«حاج علی خان پیشخدمت خاصّه فراشباشی دربارسپهر اقتداربوده است» و او به همراهی چهار نفر دیگر با سریع ترین وسائل ممکن به سوی کاشان حرکت کرد. بالاخره حاج علیخان و همراهان او به کاشان رسیدندف همیم که وارد باغ فین شدند، علیخان دریافت که امیر در حمام است موقع را مغتنم داشته و به طرف حمام رفتند، دیدند خواجه حرم سرا مشغول جمع آوری لباسهای امیر است. اعتمادالسلطنه یکی از سربازان خود را مأمور مواظبت از او نهاد تا به عزت الدوله خبر ندهد.آنگاه علیخان وارد حمام شد.
امیر به او می گوید: اجازه بده همسر و بچه ها و امدر من بیایند و با انها وداع کنم ولی علیخان قبول نکرد،امیر به او می گوید: لااقل اجازه بده تا من وصیت نامه ای بنویسم. فراشباشی بی شرم و بی وجدان زیر بار این تقاضا هم نمی رود و با کمال گستاخی از امیر می خواهد بدون فوت وقت آماده ی مرگ باشد و تنها تقاضایی که از امیر قبول می شود این است که نحوه اجرای حکم را خودش تعیین کند.
از جا برخاست و غسل کرد و وسط گرمخانه نشست و به حاجت الدوله گفت: «همین قدر بدان که این پادشاه نادان مملکت ایران را از دست خواهد داد» و علیخان در جواب امیر گفت: «صلاح مملکت خویش را خسروان دانند.»
امیر عادت به رگ زدن و خون گرفتن داشت، دستور داد که دو رگ در دو بازوی وی را قطع کردند و دو دست را روی زمین گذاشت و با کمال آرامش و خونسردی شاهد فواره زدن خونهای گرم و پر جوش و خروش که جزء استقلال و عظمت کشور چیزی نمی توانست آن را تسکین دهد،بود. پس از چند لحظه جسد بی جان میرزا تقی خان امیر کبیر د رمیان خونهای صحن گرمخانه حمام فین افتاده بود.