این مردم نباید ضعف تو را ببینند

یا درد و غمی داری؟ کسی نباید بفهمد صورتت را چگونه سرخ نگاه داشته ای. بگذار فکر کنند صورتت از شادمانی گل انداخته است. بگذار همواره تو را قوی ترین بدانند. کسی نمی داند و نباید بداند درون تو چه خبر است. و این خیلی خوب است. این مردم نباید ضعف تو را ببینند، نباید از آنچه باعث آزار روح و روانت می شود با خبر باشند، این ها رازهایی درون توست که فقط خدای مهربان باید بداند که خیلی خوب هم می داند! اما می شود گاهی با خودت خلوت کنی، در تنهایی وجودت دست از مبارزه برداری، به ضعف خودت اعتراف کنی، ادامه ندهی و به تلافی همه قدرت نمایی هایی که در زندگی کرده ای به آغوشی گرم و امن پناه ببری، اظهار عجز کنی، بلند بلند گریه کنی و فارغ از تمامی ظاهرسازی ها از زمین و زمان گله کنی، از جبر روزگار ناله کنی، از نامردی ها فریاد بزنی و هر آن چیزی که حق توست و به دلیل نجابتی که به خرج داده ای از تو دریغ کرده اند را مطالبه کنی. تو حق داری گاهی کم بیاوری، بعضی وقت ها رها کنی، یا بغض ات را شکسته و آواز هق هق سر دهی… اما یادت باشد کسی نباید بیند، کسی نباید بفهمد، و حتماً چشمان پف کرده ات را از دیگران پنهان کنی. کسی را ناظر بگیر، از کسی کمک بخواه و به کسی پناه ببر که تو را سرزنش نمی کند، از ضعف تو سواستفاده نمی کند، بر همه چیز دانا و تواناست و هر جا و هر وقت که مصلحت بداند بدون هیچ گونه منتی کریمانه دست نوازش بر سرت خواهد کشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *