تشنگان قدرت- شیفتگان خدمت

ناشر:رحیمی نژاد- نوبت چاپ:اول- زمان چاپ:1382 – كاري از: علي اكبريتشنگان قدرت: این کتاب اشاره مختصری دارد درحد توان مؤلف،به خصوصیات اخلاقی ورفتارسیاسی-اجتماعی کسانی که ازداعیه قدرت طلبی درانگیزه وخلق خوی خود برخوردارند وبرای کسب قدرت یا ماندن برقدرت به انواع حیله ها وچند رنگی هامتوسل می شوند و“بودن“ را بد معنی می کنندو…   
شیفتگان خدمت:
شیفتگان خدمت نیز که دراین کتاب،بسیارقلیل به خصوصیات آن ها اشاره شده است از نظرمؤلف کسانی هستند که همواره درطول تاریخ مظلوم زیسته اند وضمن برخورداری از سلامت نفس،ارزش های الهی وانسانی را درعرصه های سیاسی-اجتماعی ودینی با میل دنیاطلبی خودمخلوط نساخته اند وبه کرامت انسانی متعهد مانده،اهل تظاهر،سفسطه ومردم فریبی نیستند وخواستگاه آن ها “هستی“ جاودانه است و…
پیشگفتار؛
شهیدبهشتی ازمردان نامی انقلاب اسلامی ایران بود که توانست در دوسال پس ازپیروزی انقلاب اسلامی که به سال1357تحقق یافت،لوایح وقوانین اجرایی وقضایی مفیدی را برای انقلاب اسلامی به یادگار بگذارد،که لایحه قصاص ازآن جمله است.
وی درعنفوان(آغاز) جوانی انقلاب،و روزهایی که هنوزدل ودیده ودست وزبان مردم در یک سمت وسوحرکت می کرد در برخورد با تحرکاتی که ازسوی منافقان به طورپنهانی در عرصه سیاست درحال انجام بود،درسخنان ارزنده ای اظهار داشت؛“ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت”
انگیزه‌ی نویسنده:                                                                                                
ذهن مؤلف معطوف به سخن گوهربار شهید بزرگوارسید محمد بهشتی(ره)شد،وبرآن داشت تا تفاوت شیفتگان خدمت وتشنگان قدرت را شناسایی ودرنوشتار ترسیم کند.
ونیزاین کتاب ارزشمند راهدیه به روح آسمانی آن عزیز وتمام کسانی که شهید راه خدمتند نموده است.
مقدمه؛
پس ازدوم خردادسال1376که انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری درنظام مقدس جمهوری اسلامی ایران برگزارشدو سیدمحمدخاتمی علیرغم انتظارات دولت مردان حاکم با رأی بالای مردم به ریاست جمهوری انتخاب گردید،تحول شگرفی در جامعه رخ داد که خواب آلوده‌ترین افراد جامعه به خود آمدند وهستی خود را باور کردند.
در این همه جنجال‌ها آشوبات پیش آمده من در پی آن برآمدم تا ببینم چه کسانی واقعا شیفته‌ی خدمتند وچه کسانی تشنه‌ی قدرتند ولی شعارمیدهنداری انسان‌ها یکسان نسیتند وبایکدیگرخلق وخوی متفاوتی دارند وگوناگونی انها نیزحکمت ومصلحتی است که خداوندافریده است وحتی اگرانسان ها گناه ومعصیت میکنند درواقع بر‌ای این است که فرد خوب از بد جدا بشود وانسان‌ها با تجدید نظردر افکاروسلایق خودراه کمال وترقی را‌بپیمایدومهارت ‌ها وتوانایی ها ودانش ‌های و نو فرابگیر‌ند جامعه نیزدچاردگرگونی نمیشودمگراین که عده‌ای قدرت طلب باشند وظلم کنند وخیانت مرتکب شوند وعده‌ای فاضل وخدوم باشند وبرای جامعه وافراد آن کمال بخواهند.
**فار‌ابی کسی را جبارمی نامد که دل بسته ثروت ولذت است ودچار‌ه  گران سری وخود بزرگ بینی شده است ،ثروت ولذتی که ، آن را با روز بدست آورده وبه آسانی نیز ازدست نمی دهد. 
حضرت علی (ع)می فرماید:
**قسم به خدا ارزشها و مقام های دنیوی نزد من بی ارزش ترین  چیزها است بی ارزش تر،پست تر،منظورتر از اب چرکینی که از بینی بز بیرون می آید.
قدرت چیست؟
تمام کسانی که به نوعی بردیگران حکومت می کنند وبه آن ها دستور می دهند از قدرت استفاده می کنند
مانندسیاست مداران،متصدیان وغیره.
باید گفت قدرت طلبی زمانی شکل می گیرد که دفاع نامشروع و غیر موجه ازموقعیت وشرایط برای باقی مانده برمسندمسئولیت واختیارات باشد وزمانی مشروعیت پیدامی کند که مبتنی بر خصلت‌های نیکوی انسانی باشد وپیروان‌بی‌شماری‌رابه‌خودجلب‌کند مانند مهاتماگاندی،رهبراستقلال‌هند‌وامام‌خمینی (ر‌ه)رهبرکبیرانقلاب‌اسلامی ایر‌ان و رهبر‌ان دیگر…
اینان شیفتگان خدمتند،وآلوده به فساد نمی شوند،با اعتماد به نفس از هواهای نفسانی پرهیزمی کنند و دلبسته ی دنیا نمی شوند.
ابزار و ساز و کار قدرت :
از قلم و چماق و غیره می توان به عنوان ابزار آلات قدرت صحبت کر د که چماق اغلب در دست زورگویان و زور مداران است و قلم بیشتر دردست آزادی خواهان و خدمتگذاران.
وگاهی البته شیفتگان خدمت به مردم از چماق استفاده می کنندونیزدرصورت لزوم قدرت طلبان وزورگویان از قلم استفاده می کنندتابه کارهای خودشکلی زیبا دهندمانند پوشاندن حرکات زشت بین المللی که شاهد آن هستیم توسط سمت و سودادن به افکارعمومی به نفع خود.
وباید گفت قدرت یک قلم گاهی از هزاران چماق بیشتراست یعنی یک مطلب که نوشته می شود تاوقتی روی
کاغذاست،آتش‌زیرخاکستراست،همین‌که‌منتشرشودجنجال‌می‌کندوچه بساباعث راه افتادن جریانات سیاسی،اجتماعی بشود پس قدرت یک قلم به نویسنده ی آن است.
مکتب سلطه جویی واقتدارگرایی نیچه :
مکتب دیگر که در عصر ‌حاضر‌وخصوصا‌در نزد غربیان مورد توجه قرارگرفته و می ‌توان گفت غریبان رفتار خود را بر آن منطبق ساخته و فکر خود را به آن معطوف داشته‌اند مکتبی است که هدف آن قدرت طلبی است وبر محور اصالت قدرت دور می‌زند و کمال انسان رادراین می بیند که قدرت پیداکند .طبق نظر بنیان گذاران این مکتب ،آدمی بایدبدان گونه تربیت شود که قادر مقتدر بار بیایدو انسان هایی دیگر چیره تر شده باشد ، به فضیلت وکمال نزدیکتر است ، تکامل داروینیسم اجتماعی نیز بر همین اساس پایه گذاری شده است .
توماس هابز، انسان را بدین گونه  وصف می کند:ما نیزجانوران گر فتار نفسانیاتی هستیم که بر مسلطند واز خود اختیاری نداریم ،عقل هم از نفسیات جلوگیری نمی کند،محرک انسان در اعمال مهر،کین،بیم وامید است.
هرحرکتی که درنفس بروزمی کند اگربا حسن وقبح وخوبی وبدی باشد برحسب سود وزیان آن هاست ونیکی وبدی ازامور نسبی است.هرکسی هر چه را می خواهد برای خود می خواهد وبه ضرردیگران این عبارت ،از هابز معروف است که ((انسان برای انسان گرگ است ))و همچنین  نیچه درباره خود محوری وخود آیینی گفته است ((انسان از هر گونه ارزش قطعی و مطلق عاری است))وامور ومعیارهای انسان طبق میل انسان ساخته وپرداخته شده است .منظور وی که در هم شکننده ارزش ها این است که انسان در خود پردازی وارزش سازی بنا به سلیقه خویش،افراط کار واندازه نشناس است …واضافه می کند ،ماحالا اخلاق را نابودکرده ایم و در مقابل وجود تاریک نامفهوم وپر از ابهام خودایستاده ایم .او می گوید :اختلاف اشراف وانسان های برتر با ضعفا،درقدرت اداره ی آن ها ست .وی معتقد به رسالت انسان برتر است و چنین اظهار داشته است که اراده مطلق ، ما را در بر دارد وغریزه ی اصلی در انسان غریزه ی برتر طلبی است .
نیچه عامه بشر را مشتی اراذل و او باش تلقی  می کرد که گروهی از بزرگان برآن ها ریاست و رهبری دارند …
مدیریت یا حکومت
حکومت،مدیریت ،رهبری ، سلطنت ودولت واژه هایی است که هر یک مصادیق خاص خود را دارد و البته مفهوم برخی  از آن ها به هم نزدیک تر هستند .مثلامفهوم  مدیریت و رهبری تا حدی  به یکدیگر نزدیک است وسلطنت وحکومت نیز همچنین ، اما دراین حال مدیریت کردن یا رهبری کردن  فرق هایی نیزداردرهبری حکم هدایت گری هم دارد امامدیریت حکم برنامه ریزی به خود می گیرد و برای پیشبرد امور جامعه باید برنامه داشته باشد اما رهبر می تواند در تئوری وایدئولوژی موجود ،هواخواه مردم و جامعه باشد و مدیریت ها به دیگران وا می گذارد . سلطنت نیز بر خواسته از نظارت وهدایت است و حکومت اعمال نظر  واعمال قدرت، در این میان جمهوری نیز از حکمیت اجماع مشورت خبرمی دهد و تابع حاکمیت  جمع است نه حاکمیت فرد،حکومت با فرمانروایی فرد و فرمانبری جمع توام است وجمهوری با فرمانروایی جمع وفرمانبری فرد .
در حکومت های دمکراسی نیز نظارت جمع و نظرات ملت برقراری می شود و در حکومتهای دموکراتیک همه چیز بر پایه آزادی مشروع استوارو پایداراست.
مفهوم دولت و حکومت دو مفهوم کاملا از هم جدا است ، بسیاری از متفکران مفهوم  دولت و حکومت  را با هم مخلوط کرده  وآن دو رایکی می داننددرحالی که واقعیت چنین نیست ….
دولت به تشکیلات سیاسی ونظام سیاسی اطلاق می شود و حکومت به اعمال نظر و اعمال قدرت….وظیفه رهبری نیز هدایت فرهنگی معنوی  است نه اعمال قدرت وحاکمیت سیاسی واجرایی هابز ،یکی از دانشمندان انگلیسی قرن 17میلادی (1651)مفهوم یک دولت بزرگ را که در همه عرصه هاچیره باشد منفی و از دیدگاه او نهاد حکو مت را می توان به مشابه‌ی ابزاری در خدمت دفاع از زندگی ،آزادی  ودارای  شهر وندان دانست یعنی منطق حکومت ،حراست از حقوق افراد است .بر آن گونه که معیشت خداوند این را مقدر داشته و محترم شمرده است .
امام محمد غزالی که یک مصلح  یا اصلاح گردو دوران خود و در جامعه عصر خویش با یونان زدگی ودنیا زدگی مبارز‌ه ای فلسفی و نظر‌ی داشت  رهبری دینی و رهبری  حکومت ‌را لازم و به موازات یکدیگر را می داند و می گوید :رهبر دینی برای اصلاح آخرت و مسائل دینی و معنوی است ورهبری حکومت برای رتق و فتق  امورجامعه ‌است .اوکه شخصیتی فکری و علمی داشت نیز می گوید:فساد رعیت از فساد پادشاه است و فساد او ناشی از فساد علماء است وفسادآنان به سبب استیلای دوستی مال وجاه است و هر که مال  و جاه بر او غالب شود بر اوباش و اراذل نتواند جست و نخواهد توانست امر به معروف و نهی از منکر کند .
معانی بعضی لغات در نظام حکومتی :
امپراتوری یا شاهنشاهی: سلطنت یا حکومتی است که در راس آن،شاه یاامپراتور قراردارد که مجموعه حکومت ویا مملکت تحت نظر او هستند وحاکمیت فردی در این نوع حکومت بشتر مطرح است.حکومت : فرمان دادن ، امرکردن،فرمانروایی کردن،سلطنت کردن و پادشاهی کردن ،که این چنین نظامی بر اساس فرمانهای فردی مسیر خود راطی می کند.
جمهوری:طرح یک حکومت است که در آن(رئیس جمهور )با نظر و رای مردم برای
مدت معینی انتخاب می شود و سر رشته ی اداره امور کشور و نظامات اجرایی را بر عهده می گیرد.
دولت :شکل سازمان  یافته یک تشکل  است که در خود اعضایی داردکه این اعضاء هر رشته امور هر جاری در یک کشور رادر دست دارندو هدایت می کنند،(دولت درلغت،گشتن ازحالی به حالی است گردش نیک بختی مال پیروزی  از شخص به دیگری ،دولت مند=سعادتمند)
جامعه طبقاتی :
جامعه را طبقاتی  کردن یکی از انگیزه های قدرت طلبی است ،قدرت طلب‌ها چه در جوامع بزرگ وچه در جوامع کوچک با حس برتری طلبی  مایل به این هستند که جامعه راطبقاتی کنندیعنی پای بند جایگاهی رفیع در موقعیت های اجتماعی هستند ودر این انگیزه به رتبه  برتر داشتن زیادارج می نهند.به اعلاترین درجه هم که می رسند با حس برتری طلبی آن‌ها می گوید:باید بالاتر برویم و می گویند :چرافلانی دارد ما نداشته باشیم ،چرا افلانی در نازو نعمت است وما درنازو نعمت نباشیم .این چرا ها ،از باب میل به ترقی نیست بلکه از باب حسادت است واین حسادت است واین حسادت باعث طبقاتی کردن جامعه می شود در چنین جوامعی شایسته سالاری بی معناست  معمولا” افراد بی سواد  و ریا کار و متظاهر ، شغل ها را تصاحب ودرآمدهای آن  چنانی را کسب می کنند علاوه  بر  این شاخص ها متغیر های  مهم دیگری  نیز مانند نژاد ، مذهب ،هلیت ،جنس و غیره نیز که بر آن ها تاکید دارند.
**علی (ع):
هیچ کس را برکس دیگری  برتری نیست مگر به تقوا و پرهیزکاری .

جاه طلبی :
جاه طلبی اخلاق خود  برتر بینی  است واخلاق غرورآمیزی است  که داعیه خود بزرگ بینی دارد، داعیه آقایی وسروری  کردن  بر دیگران دارد که بیشتر هم دامن انسان های  جا هل  و کم سواد و پرتوقع، کوته نظر،اما مدعی را می گیرد .جاه طلبی عالم و جاهل  نمی شناسد چه بسا عالمانی که در اثر پیروی از نفس سر کش و هوس  ظواهر دنیا به این بیماری مبتلا گشته اند و همراه  خودجمعی را نیز به وادی ضلالت کشانده اند .جاه طلبی در نفس کسانی که علمی آموخته اند و دانش بر گر فته اند ، بسیار خطر ناک تر از جاه طلبی در میدان کسانی است که غم دنیاو آخرت را به جان نحیف و ضعیف خودمیخرند .امام علی (ع)در نجوایی غریبا نه با کمیل بن زیادشکوه می کند از این که:آدم های زیرکی هستند که به سرعت علم را فرامی گیرنداما از دین به عنوان  ابزاری در جهت رسیدن به دنیا سود می جونید وبا پشتوانه آن مردم را گمراه می سازند .
چو دزدی  با چراغ آید گزیده تر برد کالا
جاه طلبی نه تنها به جاه طلبان  عزت و حیثیت نمی بخشد بلکه گاهی مو جب تحقیرآنان نیز می شود .جاه طلبان طرفدار تئوری های هواهای نفسانی خویش‌اند ،جا طلبان معمو لا”گوشهای سنگینی دارند وپند پیران  را   نمی شنوند و از بادمجان دور قابچین ها و نان به نرخ روز خورها  وعمله های شیطان پرهیزنمی کنند ودر نتیجه  بارها وبارها آنها را در دامی می بینی که با گذشت واغماض از آن رهایی یافته اند جاه طلبان همیشه در معرض وسوسه های شیطانندو شیطان آنان را به موضع گیری در برابرمردان حق  ،وامی دارد وعلم مخالفت با ولایت را به آنان می دهد  ، نغمه ها ی ناسازگارخود رااز حنجره ی کهنه ی آنان می نوازدو آنان را مضحکه خاص عام می کند.
انسان وانسان!!   
اکثر کسانی که حب دنیاوقدرت طلبی و برتر جویی ندارند دارای اندیشه های سالم هستند که درآن ریا وفتنه جای ندارند .به این گونه افراد لقب سالم ،صادق،یک رنگ وغیره می دهند.شهید مطهر ی درکتاب انسان کامل  می گوید:خدمت به خلق ،محبت، عدالت،عشق،آزادی،و…….همه اینهاارزش است اما آیاانسانی که این خصایص راداشته باشد ؟انسان کامل آن انسانی است که همه این ارزش ها، دراو به حد خویش رشد کرده باشد وهمه هماهنگ رشد کرده باشد .
انسان وآرزو های کسب مال وقدرت
انسان ذاتا” فعال است وجنب وجوش دارد وبه دنبال تمنیات خود است وبه هر چه دست پیدا می کند و هر چه جلوتر می رود تشنه تر می شود وذاتا”سیری ناپذیراست.انسانی که خداو قرآن معرفی می کند انسانی که فقط سعادت را در ارتباط  با خدا می بیند و بس .
دلش تنها با یاد خدا آرام می گیرد .
الاَ بِذِکر ِاللّهِ تّطّمیِنُ القُلُوبُ (رعد 28)
تخریب غیابی چهره های علمی
در هر جامعه ا ی افراد هستند که به روش های مختلف برای دیگران عیب تراشی می کنند ویابهتر بگوییم از رقیبان خود انتقادمی کنند بدون آن که اشکالات آنان پایه  منطقی و عقلی داشته باشد . این عمل در عرصه سیاست بیشتر رخ می دهد به واسطه ی اعتبار و احترامی که چند صباحی به بعضی ها داده ، شروع به حمله کردن به دیگران می نمانید و با  دروغ پردازی وداستان سازی رقیبان خود را منزوی و منفور عام وخاص می کنند .
اما در مقابل  هستند افرادی که ترس از آخرت و عقوبت گناه ،آنان را متوجه اعمال هستندافراد که ترس از اخرت و عقوبت گناه ، آنان را متوجه انان را  متوجه اعمال و ر فتار شان می کند و در بیانات خو د از استدلال و منطق عقلی و عر ض بهره می گیر د . و این حقانیت آنان بر مخاطب  یا شنوده مطلب  نیز  معلوم نیز و آنان و آشکار  است و حرف  آنان باور  مخاطب  قرار می گیرد

استحمار ابزار  قدرت طلبان
استحمار یکی از ابزار های طالبان قدرت و حکومت های جبار است ،حکومت هایی که می خواهند بازور و ریا و صحنه سازی بر جوامع انسانی حکومت کنند ویا مسلط باشند . می گویند :فکر از ماست ،علم از ماست ،دانایی ازماست ، رهبری ازماست ، ما به شما می گوییم چه کاری را بکنید وچه کاری رانکنید واین عین استحمار  است .
استحماری که عاقبتش توسعه قدرت و سرکوب مردم ونادیده گرفتن حقوق اولیه آنان است . تز  قدرت مقابل ،یعنی قدرتی که بودن خود را درمردم می بیند  ، عکس این قضیه است ، بودن مردم را در بودن خود می داند ، قدرت مردم را قدرت خود فرض می کند از ابزار وجود  مردم نمی ترسند .هستی مردم راباور دارد به اندیشه مردم تن می دهند خود را خادم مردم می شمارد این جا شیفتگان خدمت حساب می شود و اندیشه مردم در اندیشه او و او خادم مردم است.
انتقاد به ناحق برای کسب قدرت
قدرت طلبان  یک پارچه اهل انتقاد هستند ، به همه چیز خورده می گیرند ،به همه چیز بدبین هستند و چون دو هستی خود ،نیت تصاحب موقعیت و قدرت را دارنددائم به دنبال اشکال گیری هستند دائم به فکر این هستند که یک فردی را ، جریانی را ، خوبی را ،و یا دولتی را ، مورد انتقاد قراردهند و او را و یا آن تشکیلات رابه نظر خود بشکنند  چنین افرادی هیچ حد ومرز ی را هم نمی شنا سند .اما شیفتگان خدمت اهل تز و یر و ریا نیستند و دیگران رانیز باریا و تزویر نمی پسندند در همه حال صلاح جامعه ومردم را در نظر دارند ،درنده خویی نمی کنند،وظیفه خود را انجام می دهند و نتیجه اش را به خدا واگذارمی کنند ،ارزش های انسانی را سبک نمی شمارد . خرد و کلان ،آن ها راباور می کنند وکمتر کسی از آنان مذمت می کند ، اکثر عامه مردم آن هارا تاثیر می کنند عمل کردخالصانه‌شان زبان‌زد  عام و خاصی شود.

انحصارطلبی:
هرحکومتی که دراختیار‌گروه خاص قرارگیرد‌و ارکان قدرت توسط افراد آن گروه تصاحب شود ودر میان افرادی با نظرات دیگر ومتفاوت از گروه خاص وحاکم،وجودنداشته باشند به انحصارطلبی کشیده می شودالبته برخی گروه‌ها با فکر منطقی که در مورد حکومت خود دارند وحس برتری جویی بیشتری دارند،سعی می کنند قدرت را در انحصار افکار خود و افراد خود قرار دهند.انحصار طلب‌ها در مواردی عقیده دارند که جامعه یا با ماست یا بر ماست همان سخنی که در بهمن ماه 1380از سوی رئیس جمهور آمریکا گفته شد،او پس از آنکه طالبان را در افغانستان سرنگون کرد وباد قدرت وکبر،وی را در برگرفته بود کشورهای ایران،کره شمالی وعراق را آشوبگر خواند وگفت:این کشورهامانع اهداف آمریکا هستند وباید سرکوب شوند.ونیز می گویند:ما قدرت برتر ودارای تمدن نوین بشری هستیم ولذا همه جهانیان بایدپیرو ما باشند.
**البته می دانیم که تعریف انحصارطلبی وسیع‌‌‌‌‌‌‌‌تر و عمیق‌‌‌تر از آن است که بخواهد در چند سطر خلاصه شود،وسطور فوق تنها از باب خالی نبودن عریضه است.
افکارعمومی پشتوانه حکومت است
هر حکومتی برای ماندن ناچار از توجه به افکار عمومی است و باید به افکارعمومی بها داده وحمایت از افکار عمومی را جدی بگیرد.افکار عمومی برای هر حکومتی تعیین کننده است.هرجا حکومتی خارج از افکار عمومی تصمیم بگیرد واقدامی صورت دهد،مانند این است که پایه‌های حکومتی خود را به دست خود سست ولرزان می نماید.افکار عمومی پشوانه حقیقی یک حکومت است واگر پشتوانه ضعیف باشد حکومت پایدار نمی ماند ومتزلزل می شود.بنابراین حکومت بدون حضور مردم و پشتیبانی مردم قدرتمند نخواهد شد.

منافع شخصی مقدم بر منافع ملی
طالبان قدرت بیشتر وهمیشه درصدد در اختیار گرفتن اوضاع جامعه یا محیط کار به نفع خود هستند،این افراد سعی می کنند یک قدم جلوتر از دیگران باشند.بیشتر کار این افراد نیز به صورت پنهانی صورت می گیرد یعنی آن نفوذی را که می خواهند بر محیط اطراف خود پیدا کنند سعی می کنند نا محسوس باشد.این افراد از افکارعمومی نیز غافل نمی شوند،زیرکانه به کسب نظرات اشخاص می پردازند وفقط به منافع خود می اندیشند وچنین افرادی اصولا برای منافع ملی گام بر نمی دارند وبه فکر حیثیت ملی نیستند .در واقع خیانتکار و  سودجو هستند ونه تنها به افرادی که در زمان حال زندگی می کنند ضرور می کنند بلکه به نسل های آینده نیز ضرر وصدمه می رسانند .
در حاکمیت،گروه برتر نداریم
هر جامعه ای از گروه های متفاتی تشکیک شده است که هر یک از آن ها سهمی در پیشبرد جامعه از زندگی اجتماعی دارندونیز مکمل یکدیگر هستند و هیچ گروهی یا قشر ی بی نیاز از دیگر ی نیست .در این میان نقش آنان که وظیفه آموزش و ارتفاء سطح فکر ی را دارند بیشتر است مانند معلمان .
پول پشتوانه قدرت و حکومت
یکی از پارامتر های اصلی و مهمی و که طالبان قدرت به دنبال آن هستند  تقویت  بنیه های اقتصادی است تا از این طریق بتوانند با صرف مخارج به مقصود های خود برسندکسی که پول ندارد و سرمایه ای در اختیار او نیست نمی تواندقدرتی به هم بزند  ،کسی که پول ندارد کسی به او اعتیادنی کند .این بیماری رایج .و اشکار جوامع امروز ی است از قدیم یک بخش  قدرت و اعتار آدمی پول ثروت بودنه است  اگر پول داشتی چهار تا و آشنا یا گوش به فرمان که تحت اوامر باشند پیدامی کنی که هر چه بخواهی همان کنند ،البته این دوستان هم ، تا وقتی پول وثروت داشتی با تو هستند . البته کسانی بودند و هستند که قدرت واقعی را داشتند و دارند  بدون  کوچکترین  ثروت و خرج کردن . آنان بر دل های مردم حکومت می کنند و اعتبارملی ، مملکتی وجهانی دارند. مانند پیامبر(ص)و امام خمینی (ره)و غیر ه سلطه ، هنر مدیریت و اراده انسان را سر کوب می کند .در محیط های خفقان که روحیه افراد تضعیف می شود ، انسان پویا و محرک مسیر خود را پیدا می کند ، انسان پویا ،انسانی است که در مقابل  تحولات مثبت یا منفی اطراف  واکنش نشان می دهدو عامل پویایی و محیط می شود وسر نوشت خودو جامعه را به خوبی رقم می زند .اسلام نیز انسان را هم مسئول و هم دارای اراده می داند و تهمت  غربی ها را که گفته اند در اسلام انسان اراده ندارد خنثی می سازد . انسان می تواند از سه سر چشمه ی تحرک زای دورنی استفادهکند . عامل عقل ، ادراک و اندیشیدن که ودیعه خداوند است و به واسطهی آن ها اورا اشرف مخلوقات خوانده اند .انسان پویا با بهره جستن از این ها می تواند راه خودراپیداکند .
کتمان حقاق در حکومت های سلطه
قدرت طلبان همیشه مانع از این می شوند که دیگران به ماهیت حقیقی آن هاپی ببرند و هموار ه در پی انگاره ساز ی هستند تابه افکار عمومی شکلی زیبااز خود آری اینان تشنگان قدرتند ولی کسانی که شیفته خدمت هستند اگر هم علمی انجام دهند که عاقبت آن به نیکی ختم نشود ،با غرور و مردانگی از کرده وپوزش می طلبند ، چنین افرادی معمولا اشتباه کمتر دارند ونیز مقاصد خود با صراحت می برندواز فریب کاری می  پر هیزند.
قدرت واقع انسان ،در سایه حقیقت گویی افراد و نیز خدمت وی به انسانیت است ونه تنها  حق گویی،بلکه حق طلبی وحق ستانی . در سایه همین انسانیت وکمال است به انسان قدرت می دهد ومی گوید :اگر می خواهید  قدرت پیدا کنید باید این قدرت در سایه انسانیت و معرفت الهی باشد وقدرتی که در آن ظلم و تجاوزر ،قدرت نیست .
شهیدمطهری قدرت انسان را در گذشت و فداکاری و خدمت به مردم  می داند و تو صیف می کند در مورد کمالات انسان و قدرت وی در میان جامعه انسانی ، سخن فراوان است و انسان ها با تحصیل و فراگیری فنون لازم می توانند به قدرت و اعتبار و نیز سر مایه هنگفتی از توانایی دست یابید .
چند قدم جلو تر
طالبان قدرت مانند دزدی عمل می کنند کهاز غفلت صاحب مال استفاده کرده و مال اورا می برد و تا صاحب مال بفهمد که مالش به سر قت رفته ،هم مال به سرقت  رفته و هم سارق گریخته است و یا مانند کلاه برداری می ماند یعنی با رضایت ظاهری مالش به سرقت میرود و تامال باخته بفهمد سارق گر یخته است . ولی در این جاباید گفت که همه ی سیاست ممداران خلئین نیستند و مردان نیک کرد ار و آراده ای بودند مانند امیر کبیر و ابوالقاسم قائم مقام که در دوران قاجار منشاء تحولاتی  شدند خیانت نکردند بلکه شهید هم شدند در راه اعتقادات خود و خدمت به مردم .
حکومت دینی و رفتار علوی
علویون و پیروان پیامبر اسلام (ع) نیز هم یشه از حمایت های مردم برخودار بوده اند  اگر هم در صدر حکومت قرار نداشتند ،اما،در بتن مردم از جایگاه رفیعی برخورداربوده اند ،به طوری که اقتدار آنان بین مددم از سران حکومت ها بیشتر بوده است و بیشتر از انچه مردم پشتیبان علمای دینی ،اند یشه ها و اندیشمندان مذهبی بوده اند و این امر نشان می دهد که به هر حال همیشه در جوامع اسلامی رهبران دینی در میان مردم از احترام اجتماعی و قدرت مردمی برخودار بود ه اند که جایگاه ،آنان از دید سر ان و روسای کشورها نیز توام با احترام بوده است ،هر چند ممکن است ،حکومت های جابری ،نیز از سر خصومت با اسلام گراها بر خوردکده باشند و حتی عدهای از انان را به زندان در حکومت هایی که خود را به پیامبر و امامان منتصب می کنند و می گویند حکومت ما اسلامی است نباید خبری از کمترین ظلم ، تجاوز،دورغ،ریا،فریبکاری وغیره وجود داشته باشد .البته هیچ حکومتی در جهان نیست که بدون عیب و خطا باشد .
فراز هایی از اندیشه های  بزرگان :
**رسول خدا(ص) :قوام و ثبات دولت و حکومت منوط به دو چیز است یکی اشاعه عدل ودوم دفع ظلم،نه ستم کردن بر رعیت ،بلکه قرار دادن افراددر غیره محلش ،ظلم و موجب زوال حکومت است.
**امام موسی کاظم (ع) :آن که محبت دنیا دردل او وارد شود ،ترس از آخرت از دل او خارج شود .
**ارزش قدرت از دیدگاه امام علی (ع):در سال 36هجری به هنگام غریمت به  شهر بصرهبرای  جنگ با ناکشین در سر زمین ذی قار «ابن  عباس می گوید :درسر زمین ((ذی قار)) خدمت امام رفتم که داشت  کفش خود را پینه می زد ،تا مرادید ،فرمود :قیمت این کفش چقدر است ؟گفتم بهایی ندارد،فرمود ،به خدا قسم ،همین کفش بی ارزش ،نزد من از حکومت برشما محبوب تر است مگر اینکه حقی را با آن بپادارم ،یا باطلی رادفع کنم .
**امام خمینی (ره) :اگر زمانی علماءو مسئولین نظام زرق و برق دنیا در نظر شان باشد آن وقت باید فاتحه اسلام را بخوانیم .
من در میان شما باشم یا نباشم ،به همه شماسفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نا اهلان ونامحرمان بیفتد.
*شهید مرتضی مطهری (ره) :انسان کامل،انسانی است که خود را شناخته باشد،برخود مسلط شود وبه دیگران محبت کندواین فلسفه معرفت یا خدمت است ،انسان کامل ،انسانی بی طبقه است .نیروی تسلط برخویش راهرکسی باشد برسایر چیز هامسلط می شود وانسان باید برای دیگران همان را بپسنددکه برای خودمی پسندد.
فرازهای از سخنان اندیشمندان ورهبران جهان
*احمد بن بلا،اولین رئیسجمهورپس از آزادیالجزایر (1916)
منفعت طلب می گوید:آنچنان که ما می خواهیم،زندگی کنید .
اصلاح طلب می گوید:آنچنان که می خواهید ،زندگی کنید .
سالوادورآلنده،رهبرآزادی خواه شیلی (1908)
آنانکه برای خودحق قائل می شوند و برای مردم حد ،قصدخیانت دارند.
آنانکه برای مردم حق قائل می شوند ،وبرای خودحد ،قصد خدمت دارند.
مالکوم ایکس،بنیانگذار اتحادیه ،(حمایت از سیاه پوستان)
قدرتمند واقعی کسی است از آزادی دفاع می کند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *