خلقت مادی و دنیایی انسان دارای مراحلی است که متوقف بر تحول و تکامل است، البته جنبه ملکوتی و بُعد معنوی او نیز دارای مراحل تحولی و تکاملی است که آیات مختلف قرآن به آنها اشاره کرده است.
*تحولاتی که انسان را کامل میکند
طبق آیات قرآن کریم، انسان هم از نظر فیزیکی و مادی، دورانی را از تحول طی کرده و به کمال میرسد و هم از حیث معنوی دورانی را طی کرده و به کمال میرسد، در بُعد آفرینش مُلکی انسان، در برخی از تعابیر قرآن تصریح دارد«وَ مِنْ آَیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ»، (الروم: ۲۰ )؛ یعنی از نشانههای خداوند این است که انسان را از خاک آفریده است، در برخی از تعبیرات دارد که «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ»، ( الانعام: ۲).
این گونه تعبیراتی که ابتدای آفرینش انسان را از خاک و گل ترسیم کرده است و حتی در برخی آیات دیگر میفرماید: «وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیرًا»، (الفرقان: ۵۴ )، یعنی خداوند از آب انسان را آفرید و یا «أَلَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ»، (المرسلات: ۲۰ )، آیا ما شمارا از آبی بی مقدار و پست نیافریدیم، ناظر به تحولات و تکامل آفرینش انسانی است.
این آیات و تعابیر مختلف مراحل آغازین تحول و تکامل بشری را نشان میدهد، قرآن کریم در آیهای دیگر میفرماید:«أَوَلَمْ یَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ»، (یس: ۷۷ )؛ این آیه بیان گر این است که انسان از یک مرحله آغازین که آن مرحله را میتوان به مرحله ابتدایی آفرینش انسان از خاک و آب و گل است ترسیم کرد، تا زمانی که این آب بی مقدار در رحم مادر قرار میگیرد و همین آب بی مقدار به علقه تبدیل میگردد«ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ»، (۱۴ مؤمنون)؛ همواره در حال تکامل و تحول فیزیکی و مادی است.
البته لفظ «ثُمَّ» به معنای تراخی است، یعنی در این مراحل خلقت، تدریج وجود دارد و نطفه وقتی در رحم قرار داده میشود به تدریج رشد میکند.
*تحولگرایی در آفرینش انسان
بنابراین آفرینش مادی انسان طبق آیات قرآن کریم، آفرینش تحولی و تکامل گرا است، یعنی؛ مراحلی را طی میکند تا به تکامل برسد همانطور که در آیه بعد میفرماید: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ»، (۱۴ مؤمنون)؛ خون بسته را به صورت پارهای از گوشت تبدیل کردیم و آنگاه آن را به صورت استخوان تبدیل کرده و به دنبال آن بر این استخوان گوشت رویاندیم همه این تصریحات در قرآن کریم، بیان مراحلی از خلقت مادی انسان و تکامل فیزیکی اوست.
خداوند بعد از بیان این مراحل مادی در سوره حجر و صاد تعبیر «ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ»، (۹سجده)؛ دارد، اینجا مرحله جدیدی از آفرینش انسان آغاز میشود و در این مرحله، انسانی که از نظر مادی و فیزیکی به کمال رسیده حالا باید آغازی از مرحله معنوی خود را شروع کند.
آغاز آفرینش ملکوتی انسان بعد از کمال فیزیکی صورت میگیرد و آیه قرآن چنین تعبیری دارد که «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ»، (۱۴ سجده)؛ مراد این آیه، آفرینش مکلوتی انسان است که با دمیده شدن روح در کالبد انسانی از جانب خداوند، این مرحله آغاز میشود.
*مراحل تکامل ملکوتی
برای تکامل ملکوتی انسان نیز، خداوند مراحلی را در قرآن کریم بیان میکند که اولین مرحله آن نفخه روح است زمانی که در وجودش نفس ناطقه انسانی پدید میآید، البته مشائین بر این باور بودند که خداوند ابتدا بدن را آماده کرد و سپس نفس ناطقه را در آن قرار داد، ولی در حکمت متعالیه ثابت شده، خداوند با تحولاتی که در این جسم مادی و فیزیکی قرار میدهد، نفس ناطقه پدید میآید.
در هر صورت، چه از دیدگان مشاء یا از دیدگاه حکمت متعالیه بخواهیم آن را بررسی کنیم، این نفس، روح و جان آدمی از جانب خداند است. اولین مرحله آفرینش ملکوتی انسان با همین نفخه آغاز میشود و این آغاز بر اساس «فطرت اوستفَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»، (الروم: ۳۰)، انسان بر اساس فطرت الهی آفریده شده است.
همچنین خداوند در آیات دیگری تصریح میکند: «قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»، (۵۰طه)؛ خداوند موجودات را بر هدایت تکوینی عام قرار داد و آنها را بر این اساس آفرید و هدایت کرد یا « انا هدینا السبیل» ما انسان را به هدایت تشریعی هدایت کردیم و همه راههای سعادت و کمال را به او نشان دادیم.
این آیات نشان میدهد، خداوند انسان را بر اساس سرشت و طبیعتی الهی آفریده که این طبیعت او را کمک میکند که به سوی ارزشهای الهی گام بردارد و حرکت کند، اگر انسان از این آفرینش و فطرت الهی استفاده نکند و برخوردار نشود به یک حیوان تبدیل میشود و درست بر خلاف آفرینش اصلی خودش گام بر میدارد و به سوی ضلالت و گمراهی میرود که تعبیر قرآن این است که «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ»، (الأعراف آیه ۱۷۹).
*تفاوت تکامل انسان و طبیعت
خداوند به انسان اختیار داده و او را برای طی مراحل تکامل و تحول از مراحل پایینتر به مراحل بالاتر صاحب اختیار قرار داده است، او یا راه حق، عدالت و ارزشهای انسانی را طی میکند یا در مسیر حیوانیت قرار میگیرد.
بنابراین دو سیر و حرکت بعد از آفرینش ملکوتی تحقق مییابد، یک سیر، سیر قهقرایی است، انسانی که باید به سوی خدا و کمالات حرکت کند، سقوط میکند و موجودی پست میشود و یا سیری ملکوتی دارد و به جایی میرسد که فرشتگان نیز نمیتوانند به آن مقامات دست یابند، البته آدمی در انتخاب هر دو راه مختار است.
خداوند برای انسان و آفرینش او ارزشی قائل شده که این ارزش را برای سایر موجودات قرار نداده است، بلکه تمام عالم برای انسان آفریده شده تا انسان از امکانات استفاده کرده و مراحل را طی کند و آن تعلیم و تربیت الهی است.
اساساً فلسفه رسالت و بعثت انبیاء نیز همین است در آیات شریفه قرآن خداوند میفرماید: وقتی صحبت از فلسفه بعثت میشود، بحث تزکیه و تربیت انسان مورد توجه قرار میگیرد، آفرینش برای به کمال رسیدن انسان پدید آمد و انبیاء برای این آمدن که انسان به کمال برسد، بنابراین کمالی که انسان باید به آن دست یابد،همان تزکیه و تهذیب و آموختن حکمت و تربیت از انبیاء است،
در سوره مبارکه جمعه آیه دوم، فلسفه بعثت پیامبر خاتم را همین مطلب میداند و با لقبهایی که خداوند در آیه قبل یاد میکند اهمیت مسئله بعثت انبیاء به ویژه پیامبر اکرم (ص) را میرساند، در آیه اول سوره جمعه خداوند درباره مقام تسبیح الهی میفرماید: همه آنچه در عالم است خدای یگانه را تسبیح میکنند، خدایی که پادشاه این عالم و عزیز و غلبه کننده و هرگز مغلوب نمیشود و هیچ کاری بدون حکمت از او سر نمیزند، خدایی که دارای اینگونه صفات است، پیامبری را مبعوث کرد که این پیامبر برای رساندن انسان به کمال، آمده است.