1- کوتاه مدت: آگاهی و همکاری مردم در درست مصرف کردن، بیشترین اثر را دارد. بیشتر مردم به دلیل آگاهی محدود بد مصرفند و نه پر مصرف! مثلاً به جای خنک کردن یک محدوده مورد نیاز از منزل، همه آن را خنک میکنند یا بیش از حد، دما را پایین میآورند و یا راه های موثر جلوگیری از نفوذ گرما به محیط و ساعت های اوج مصرف را نمی دانند و نمی شناسند.
2- میان مدت: بازسازی، نوسازی و بهینهسازی شبکه های موجود و تخصیص اعتبارات لازم و جذب متخصصان برجسته صنعت برق کشور بسیاری از مشکلات را قبل از بروز و گسترش، شناسایی و پیشگیری خواهد کرد.
3- بلند مدت: تغییر اساسی شیوه مدیریت سامانه های برقی و طراحی استراتژی جامع و تلاش در جهت اجرایی شدن آن. در همین راستا بازسازی، نوسازی، بهینهسازی و توسعه برنامه ریزی شده در سه بخش منابع انسانی، فرآیندها و ساختار اداری، زیرساخت ها و تاسیسات و تجهیزات اهمیت فراوانی دارد.
اصلاح الگوی مصرف در حوزه انرژی اهمیت فراوانی دارد. کشور ما در برخی حامل های انرژی حتی از بسیاری کشورهای پر جمعیت دنیا مصرف بالاتری دارد. باید رفتارآفرینی مناسب توسط رسانه ها و با برنامه ریزی استراتژیک وزارت خانه های مربوطه در حوزه تبلیغات و فرهنگ سازی صورت پذیرد. شاید بتوان گفت مشکل پر مصرفی و بدمصرفی و خاموشی های این چنینی در کشور قبل از هر چیزی به ناکارآمدی مدیران اثرگذار و صاحب تصمیم در این زمینه ربط داشته باشد. ساده ترین و بی خاصیت ترین شکل مدیریت همانی است که اکنون انجام می شود یعنی خاموشی به وقت کمبود! نه پیشگیری و پیش بینی لازم دارد و نه مطالعه و اصلاح الگوی مصرف. داخل اتاق نشسته ایم تا دیدیم با محدودیت تولید مواجه هستیم فوری چراغ خانه مردم را خاموش می کنیم آن هم بدون اطلاع قبلی که خود سبب آسیب رساندن به بسیاری از وسایل برقی مردم گردیده است. کشورهای مختلف دنیا از چهار روش «سهمیهبندی برق»، «اصلاح تعرفه برق»، «ارتباط با مشترکین و «جایگزنی لوازم خانگی برقی با لوازم کممصرفتر»، برای مقابله با بحران برقی استفاده کردهاند. ارتباط با مشترکین از این لحاظ اهمیت دارد که تشریح و توضیح شرایط برای آنها میتواند بر روی رفتار مصرفیشان تاثیرگذار باشد.
منبع: هفته نامه نخست، مورخ 2 بهمن ماه 1399، شماره 858