دغدغه های هر روز مادر

 

هر روز صبح که از خواب بیدار می شویم سیلی از افکار، مسائل و مشکلات روزانه به سراغمان می آید. مثلاً؛ امروز اول صبح باید فلان کار را انجام دهم، بعد به مدرسه فرزندم سری بزنم، ساعت ده یک جلسه مهم کاری دارم، با فلانی بعد از ظهر قرار دارم، موعد پرداخت قسط فرا رسیده و هنوز حساب را پر نکرده ام، قفل درب ماشین مدتی خراب است باید فکری به حالش بکنم و ده ها مورد دیگر از این دست چنان هجمه ای به ذهن انسان وارد می کند که هنوز مشغول به کار نشده ایم کلی احساس خستگی می کنیم! با این وجود سعی می کنیم به قول قدیمی ها به روی خود نیاوریم خود را به آن طرف بزنیم و به امید خدا با جدیت برای تلاش روزانه از خانه خارج شده و دست به کار شویم. شکر خدا تن سالمی داریم و کار نسبتاً خوبی که بتوانیم روی پای خودمان بایستیم و دستمان پیش کسی دراز نباشد. ولی از حق نگذریم مشکلات روزمره ی زندگی خیلی زیاد است. به گونه ای که از صبح تا شب باید تلاش کنیم تا در این ترافیک، تورم و سایر مسائل به همه ی امور خود برسیم. آخر شب هم خسته و کوفته به خانه می رسیم در کنار همسر و فرزندان شام مختصری خورده، چند ساعتی را می گذرانیم و خود را آماده ی فعالیت روز بعد می کنیم. این برنامه ی زندگی بسیاری از افراد در جامعه ی ماشینی امروز است.

اما در همین شهر و کمی آن طرفت تر هر یک از ما مادری داریم «بهتر از برگ درخت»؛ که عاشق و شیفته ی فرزندانش است. هر روز صبح که از خواب بیدار می شود اول برای سلامتی و موفقیت آن ها دعا می کند، هر روز مادر آیه الکرسی می خواند و از خدا می خواهد فرزندش«هرکجا هست خدایا به سلامت دارش». تلفن را بر می دارد و حال یکایک آن ها را می پرسد. با خودش می گوید آن ها که خیلی گرفتارند. طفلکی ها! فرصت پیدا نمی کنند به من سری بزنند و یا تماسی بگیرند، پس خودم باید دست به کار شوم و حال آن ها را بپرسم. شاید خیلی وقت ها هم که به فرزندانش زنگ می زند آن ها فرصت پاسخگویی پیدا نمی کنند، بعضی وقت ها هم تلفن را اینگونه جواب می دهند؛ مادر ببخشید جلسه هستم خودم با شما تماس می گیرم، یا اینکه کلاسم، الان فرصت ندارم و… اما مادر دلگیر نمی شود. همین که صدای فرزندش را شنید دلش گرم می شود که در سلامتی کامل مشغول به کار است. اما یک فکرهایی او را اذیت می کند؛ خدا کند صبحانه خورده باشد، نمی دانم فرصت می کند ناهار بخورد یانه، وقت نشد از او بپرسم فرزندش که سرما خورده بود بهبود یافته یا نه، ای کاش می توانستم به او کمک کنم تا مشکل مالی اش حل شود و… هر روزِ مادر این گونه می گذرد. “مادر” دغدغه های فراوانی برای “ما” دارد و ما فرزندان هم دغدغه های فراوانی برای خود و فرزندانمان داریم، پس این وسط سهم مادر از زندگی چیست؟ هر روزِ ما برای خودمان و هر روزِ مادر هم برای ما! خدا وکیلی عجب نعمتی است مادر! دلم که می شکند با او درددل می کنم، مشکلی دارم دعایم می کند، او پناه عاطفی من است در گرفتاری ها و محدودیت های زندگی. خداوند ما را ببخشد که گاهی در انجام وظایفمان کوتاهی می کنیم و قدرش را آنچنان که باید نمی دانیم.

خراسان – مورخ یکشنبه 1393/01/31 شماره انتشار 18666

 

 

http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1393&month=1&day=31&id=5889152

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *