دين، تلويزيون، آسيب ها

 

چكيده: تلويزيون بعنوان يكي از قدرتمندترين رسانه‌ها كه همچون سایر رسانه‌ها، اقتضائات و قابليت‌هاي خاص خود را داراست،  جايگاه پراهميتي در نظام‌هاي سیاسی و حکومتی گوناگون دارد و هر كشوري سعي مي‌كند از آن در راستاي سياست‌ها و براساس ارزشهاي مقبول خود بهره بگيرد.
در كشور ما هم اين رسانه، كه توانائي در تعامل قرار گرفتن با دين را داراست، بايستي منطبق با ارزشهاي اسلامي و انقلابي، گام برداشته و كاركردهاي خود را براين اساس تنظيم نمايد. اما به هر حال در اين عرصه با آسيب‌ها و اشكالاتي روبروست كه اين مشكلات مي‌توانند در صورت بي‌توجهي، به دين و دينداري، خدشه وارد كنند. اين نوشتار برآنست تا به برخي آسيب‌هاي آشكار موجود در برنامه‌هاي ديني و برخي آسيب‌ها كه سائر برنامه‌ها در رابطه با دين يا دينداري دارند بپردازد.

مقدمه
برقراري ارتباط كه مبادله‌ی ‌اطلاعات را به همراه دارد و در پرتوي آن انسان‌ها مي‌توانند ضمن انتقال خواسته‌هاي خود به همديگر، به واقعيت‌هاي تازه‌اي دست يابند نيازمند ابزاري بنام رسانه‌هاست.
نخستين وسيله ارتباطي بشر؛ يعني زبان كه در نهاد بشر به وديعه نهاده شده، با وسعت محيط زندگي بشري و افزايش فاصله‌ها، جوابگوي نياز بشري نبود؛ لذا موجب شد تا انسان خلّاق، به سمت ابداع رسانه‌‌هاي جديدي گام بردارد. سرانجام با اختراع چاپ در حدود سال 1450م، اولين عصر ارتباطات جمعي، رقم خورد و انسان از كهكشان شفاهي پاي به كهكشان گوتنبرگ گذاشت. اينگونه از ارتباط با ايجاد رسانه‌هاي نوين و الكترونيكي مانند سينما، راديو و تلويزيون وارد عصر جديدي شد و به عقيدۀ «مك‌لوهان» عصر ماركني يا ارتباطات الكتروني آغاز گرديد.
در ميان وسايل ارتباط جمعي كه به سرعتِ انتشار، مداومتِ انتشار، وسعت جهاني حوزه‌ی انتشار و تنوع محتوايي شناخته شده‌اند، تلويزيون كه تكنيك‌هاي راديو و سينما و روزنامه را در خود جمع كرده، از اهميت ويژه‌اي برخوردار است؛ به گونه‌اي كه حضور اين رسانه‌ به طرز وسيعي در جوامع مختلف به چشم مي‌خورد. در اين ميان، آنچه اهميت تلويزيون را در كنار عوامل ديگر بنحو چشمگيري افزايش مي‌دهد، ماهيت محتوايی تلويزيون است. «امه ‌دور» روان‌شناس و پژوهشگر ارتباطات در اين‌باره مي‌گويد: «قالبيت‌هاي تكنولوژيك تلويزيون چنان است، كه اين رسانه مي‌تواند، در مقايسه با سایر رسانه‌ها، بجز فيلم و ويدئو، محتوايي نزديكتر به زندگي واقعي ارائه كند.»[1]
حال كه تلويزيون از جهات مختلفي نظير تعداد مخاطبان و تنوع قالب‌ها و قدرت تأثير و محتواي نزديكتر بواقعيت، در جايگاه بالايي قرار گرفته، بايد با نگاه عميق‌تري بدان توجه كرد و هر كشوري بايد سعي نمايد متناسب با الگوهاي هنجاري و ارزشهاي مقبول خود، آنرا به خدمت گيرد. اما در كشور ما كه يك كشور انقلابي-اسلامي است، اين موضوع ابعاد و اهميت بيشتري به خود مي‌گيرد و لازم است مسؤلين اين رسانه بطور جدي، همسويي آن را با ارزشهاي انقلابي-اسلامي، مورد توجه قرار داده و سعي كنند اين رسانه تأثيرگذار را در تعامل مناسب با دين قرار دهند و از آن در جهت خدمت به دين و دينداران استفاده نمايند.
از جمله خدماتي كه اين رسانه مي‌تواند نسبت به دين و دينداران داشته باشد عبارتند از:
بسط نفوذ دين، ترويج و تبليغ دين، بازتوليد پيام‌هاي دين در قالب‌هاي جديد، ايجاد زمينه براي احساسات و تجربۀ‌ ديني، بسترسازي براي تحول روحي و تحصيل اطلاع يابي از اديان گوناگون.[2]
رهبر معظم انقلاب، در تشريح رسالت تلويزيون در عرصۀ ديني مي‌فرمايند: «هدف ما اين است كه صدا و سيما را به آن اوجي برسانيم كه كليۀ برنامه‌های آن، با بهترين كيفيت در جهت رسوخ و نفوذدادن اسلام ناب و همۀ ملحقاتش از اخلاق و عمل در زندگي مخاطبانش باشد. هر برنامه آن بايد اين خصوصيت را داشته باشد؛ اين هدف ماست».[3]
اما تلويزيون در كشور ما در رابطه با دين، گرفتار آسيب‌هائي است؛ كه اين آسيب‌ها، هم در برنامه‌هاي مختلف ديني؛ اعم از نمايش و غير نمايش به چشم مي‌خورد و هم سایر برنامه‌هاي تلويزيوني، آسيب‌هائي را نسبت به دين و يا دينداري مخاطبين ايجاد مي‌كنند. در اين نوشتار بر آنیم به برخي از این‌گونه آسيب‌هاي موجود در برنامه‌های دینی و برنامه‌های با رویکرد غیر دینی تلویزیون ایران اسلامی بپردازيم. قبل از آن لازم است، به بررسی رابطه دین و رسانه بپردازیم؛ تا شبهه احتمالی غیر کاربردی بودن و بی‌ثمر بودن بحث از این‌گونه آسیب‌ها، مرتفع گردد.

رابطه دين و رسانه
برخي افراد، با تمسك به نظريه ذات‌گرايانه تكنولوژي، پرداختن به بحث آسيب‌های رسانه در رابطه با دين؛ اعم از بحث در مورد آسيب‌های برنامه‌هاي ديني رسانه و يا آسيب‌هاب سائر برنامه‌هاي آن به دين و دينداري را بحثي بي‌فايده و بي‌ثمر قلمداد مي‌كنند؛ چرا كه قائلند ماهيت رسانه، جز اين را طلب نمي‌كند و اساساً، رسانه ناگزير از اين آسيب‌هاست. بنابراين پرداختن به بحث از چيستي رسانه و رابطه آن با دين، بعنوان زمينه‌اي براي بحث از آسيب‌ها، ضروري به نظر مي‌رسد.
يكي از نظرياتي كه در باب چيستي رسانه‌ها، وجود دارد، نظريه ابزارانگارانه است كه رسانه را صرفاً ابزاري مي‌داند كه در ذات خود فاقد هرگونه هويت فرهنگي مستقل است و مي‌تواند در خدمت پيام‌هاي مختلفي قرار گيرد؛ بدون اينكه فرهنگ و پيام‌هاي خاصي را از درون ذات خود به مخاطب منتقل نمايد. اين تلقي ار فن‌آوري ميراث ارسطو بشمار می‌رود که قائل است، فناوری نظم سامانی است که انسان به اشیاء می‌دهد و فن‌آوری را حائز شأنی خنثی می‌داند. فن‌آوری مانند ظرفی است که صرفا، مظروف خود را نمایش می‌دهد؛ بدون آنکه بدان تعیّنی بخشد.[4]
در مقابل اين نظريه، دیدگاه هایدگر، فیلسوف معاصر آلمانی مطرح است که معتقد به نظریه ذات‌گرایانه يا هستي‌شناسانه در مورد تكنولوژي مي‌باشد. براساس اين نظريه، رسانه، ذاتاً داراي هويت فرهنگي مستقلي است، كه همچون ديگر دستاوردهاي مدرن دنياي مدرنيته، عناصري همچون عقلانيت ابزاري، اومانيسم و سكولاريسم را كه اصول اساسي مدرنيسم بشمار مي‌روند، در ذات خود دارد.
نظريه رسانه‌هاي سرد و گرم مك‌لوهان و يا كلام معروف او كه «رسانه همان پيام‌است» را نيز مي‌توان در راستاي همين ديدگاه ارزيابي كرد. مك‌لوهان كلامي دارد كه بوضوح مؤيد نظريه‌هاي دیگر است، آنجا كه مي‌گويد: «براي حصول به درك واضح و شناخت روشني از يك فرهنگ، بايد به مطالعه ابزارهايي پرداخت كه در آن فرهنگ، براي تبادل افكار و مبادلۀ پيام‌ها بكار گرفته مي‌شود».[5]
بنابراين ديدگاه، رسانه و دين در كلام، داراي فضاي متفاوتي مي‌باشند و ماهيتاً در تقابل با همديگر قرار دارند، لذا تلاش در جهت ديني كردن رسانه، بي‌ثمر خواهد بود. همچنين ترويج و تبليغ دين اصيل و ناب بوسيله اين مولود مدرنيزم غرب امكان‌پذير نخواهد بود. اگر بخواهيم دين را رسانه‌اي كنيم، ثمره‌اي جز تخريب دين را به دنبال نخواهد داشت.
“نيل پستمن” نيز كه براي تلويزيون در عرصه دين، ضعف ذاتي قائل است، در اين‌باره مي‌گويد: «صفحه تلويزيون، خود، داراي ماهيتي ذاتي و برخوردار از گرايش نيرومند به روان‌شناسي اين جهاني است. تبديل شكل اين جهاني تلويزيون به شكل جهاني متناسب با معنويت و قداست مذهبي، چگونه ممكن است».[6]
البته مي‌توان پذيرفت كه هر رسانه‌اي، اقتضائات خاص خود را دارد؛ كه ممكن است از ذات و ماهيت آن نشأت گرفته باشد و يا اينكه ناشي از قواعد و مقررات حاكم بر آن رسانه باشد، اما اينكه ماهيت رسانه در تقابل با دين باشد محل تأمل است. نبايد ميان ماهيت رسانه با آنچه توسط سازندگان يا گردانندگان آن بر اين تكنولوژي عارض شده است، خلط كرد و نظام رسانه‌اي كه توسط افراد براي رسانه تدوين شده است را به حساب ذات و ماهيت گذاشت. اگر تقابلي ميان دين و تلويزيون و يا هر رسانه ديگري به نظر مي‌آيد شايد بتوان ريشه آن را در نظام‌هاي سكولار حاكم بر آن جستجو كرد.
بعد از تحول در عرصه ارتباطات و اختراع ماشين چاپ، اولين اقدامي كه در فضاي اين رسانه نوين صورت گرفت، ترويج دين بود؛ كه در قالب چاپ انجيل صورت گرفت؛ اما بعد از مدتي در همان فضايي كه از اين رسانه براي ترويج دين استفاده شده بود، پرچم تقابل دين و رسانه برافراشته شد و اعتقاد به جدائي اين دو مقوله از همديگر مطرح شد. شايد اين امر را بتوان مؤیدي بر اين امر قرار داد كه ماهيت رسانه با دين، در تقابل نيست و آنچه اين دو را در مقابل همديگر قرار داد، نظام رسانه‌اي بود؛ كه بر آن حاكم شد.
البته بايد در نظر داشت كه تلويزيون نيز مانند تمامي ابزارهاي دنيوي، گرفتار محدوديت‌هائي است و در عرصه ارائه دين هم اين نواقص و محدوديت‌ها به چشم مي‌خورد؛ همانگونه كه قابليت‌هائي را نيز داراست. اما ازاين محدوديت‌ها نمي‌توان به تقابل با دين ياد كرد.

آسيب‌هاي تلويزيون در رابطه بادين
در يك جامعه اسلامي مانند كشور ما؛ كه هدف، توسعه عبوديت بر اساس اصول و قواعد دين مبين اسلام مي‌باشد، بايستي نظام ارتباطات و رسانه نيز از هر لحاظ، منطبق با آن اصول و قوانين و در راستاي آن هدف قرار گيرد. در واقع بايد يك نظام رسانه‌اي ديني حاكم باشد.
پروفسور مولانا درباره رسانه‌ی ديني و نظريه‌هاي مربوط به آن مي‌گويد: «رسانه اسلامي بايد بر چند مبناي قرآني(توحيد، جامعه شناسي اسلامي، تقوا، امر به معروف و نهي از منكر)، بنا شده باشد؛ كه همه‌ی شئون رسانه از نوع مالكيت، نوع كنترل، نوع قوانين و محتواي برنامه‌اي، بايد از آن اصول تبعيت كنند».[7]
تلويزيون ايران اسلامي هرچند در مقايسه با تلويزيون سایر كشورهاي اسلامي، از محتواي غني اسلامي برخوردار است؛ اما تا رسيدن به نقطه‌ی مطلوب، راه زيادي را در پيش دارد و قطعاً با نواقص و نقاط ضعفي در جهت ديني‌شدن همه جانبه روبروست، بنابراين لازم است اين كمبودها واشكالات، شناسایي شده و در جهت اصلاح آنها، گام‌هاي مؤثري برداشته شود. در اينجا با تمركز بر دين به برخي از ايرادات وارد بر محتوا یا شكل برنامه‌هاي تلويزيوني در دو بخش خواهيم پرداخت:
الف) آسيب‌های موجود در برنامه‌هاي ديني(نمايشي و غيرنمايشي)؛
1. در بسياري از برنامه‌هاي نمايشي با مضاميني ديني، در كنار مضاميني ديني و چه بسا ماورائي، مضامين دنيايي و اين جهاني را بطرز پررنگي مطرح مي‌كنند، به نحوي كه در نظر مخاطب، مضامين ديني(كه پيام اصلي آن برنامه بوده است)، به حاشيه رفته و مورد توجه مخاطب قرار نمي‌گيرند. در نتيجه تأثير چنداني از نظر ديني بر جامعه نخواهند داشت. به نظر مي‌رسد اين برنامه‌ها در راستاي جذب مخاطب بيشتر، اين‌گونه به طرح مسائل ديني مي‌پردازند؛ غافل از اينكه شايد مخاطب بدست آيد؛ اما هدف از دست مي‌رود. در ضمنف چنانچه برنامه‌اي كه در راستاي اهداف ديني و با محتواي ديني ساخته مي‌شود، از جذابيت‌هاي لازم هنري چه از جهت محتوایی و چه شكلي، برخوردار باشد و از عنوان كردن صريح و مستقيم مسائل ديني پرهيز نمايد، مي‌تواند بدون مطرح كردن مضامين دنيوي(مانند عشق‌هاي زميني)، مخاطب خود را داشته باشد و اهداف خود را نيز بدست آورد.
2. استفاده كردن از افرادي با سابقه‌هاي نامناسب آشكار و يا كساني كه از نظر ظاهري، وجهه‌اي اسلامي ندارند در قالب‌هاي مختلف برنامه‌هاي مذهبي به چشم مي‌خورد؛ كه اين امر علاوه بر اينكه قبح بسياري از منهيات شرعي را در جامعه از بين مي‌برد  و چه بسا آنها را بعنوان ارزش در جامعه نهادينه مي‌كند، باعث مي‌شود كه از تأثير اينگونه برنامه‌ها بكاهد؛ چرا كه مخاطب، نوعي دوگانگي مشاهده مي‌كند. در نتيجه دچار حس بي‌اعتمادي به آن برنامه ديني شده و توجه چنداني به محتواي آن برنامه نخواهد كرد. مقام معظم رهبري در بياني تصريح دارند كه با توجه به اهداف نظام اسلامي افرادي هم كه در عرصه‌ی رسانه‌، فعال هستند بايستي موجب نهادينه كردن اسلام ناب در زندگي مخاطبان شوند. ايشان ضمن معرفي كردن رسوخ اسلام در زندگي مخاطبان، بعنوان هدف صدا و سيما مي‌فرمايند:
« … از اول صبح تا آخر شب كه پيچ راديو و تلويزيون را باز مي‌كنيم تك‌تك برنامه‌ها،‌حتي آرم برنامه‌ها، موزيك متن فيلم‌ها و برنامه‌هاي كارتون، حتي چهره گويندگان و مجرياني كه ديده مي‌شوند و لحن كلام گويندگاني كه صدايشان شنيده مي‌شود، بايد اين خصوصيت را داشته باشد.»[8]
3. برخي از برنامه‌هاي نمايشي ديني كه به زندگي شخصيت‌هاي بزرگ ديني مثل انبياء عليهم السلام مي‌پردازند، آن شخصيت‌ها را در قالب افرادي معمولي و عادي نمايش مي‌دهند و به برجسته كردن جنبۀ انساني-اجتماعي آنها مي‌پردازند؛ در حالي كه شخصيت‌هاي الهي از دو وجه ملكي و ملكوتي برخوردارند؛ كه بايد هر دو وجه در معرفي آنها مورد توجه قرار گيرد و گرنه ممكن است، جامعه دچار ترديد در تبعيت و الگو قرار دادن آنها شود؛ بنابراين بايد از پررنگ كردن يكي از اين دو جنبه به شدت پرهيز كرد. امروزه در فيلم‌هاي هاليوودي هم ضمن تقدس‌زدايي از انبيائي همچون حضرات موسي و هارون و سليمان عليهم‌السلام، ايشان را به قهرماني زميني و قوم‌گرا، تقليل مي‌دهند. اين امر سلب حجيّت از وحي را بدنبال خواهد داشت؛ كه در نهايت به آزادي مطلق بشر، منجر خواهد شد.
4. شايد بتوان گفت اكثريت قالب‌هاي نمايشي-مذهبي، مانند فيلم‌ها و سريال‌ها، مذهبي‌ها را از نظر طبقه اقتصادي و اجتماعي بعنوان افراد درجه‌ی دوم، معرفي مي‌كنند. اين امر ممكن است ضمن تقويت اين باور که دينداري مخصوص ضعفاي جامعه است، اعتقاد به تنافي دين و ثروت را در جامعه موجب شود.
5. در بسياري از برنامه‌هاي مذهبي، مذهب و افراد مذهبي، بصورت خشك و بي‌روح و فاقد جذابيت مناسب معرفي مي‌شوند و گاهي دين‌داران به صورت افرادي ساده‌لوح، به نمايش درمي‌آيند؛ اما در مقابل فرهنگ بي‌ديني و يا افراد غير متدين، به خلاف اين صورت‌ها ظاهر مي‌شوند.
برنامه‌هاي سرگرم‌كننده خارجي كه از تلويزيون نمايش داده مي‌شوند، برنامه‌هائي هستند توأم با عناصر شادي، تفريح، لذت‌بردن از زندگي و …؛ اما اين تلقي را بوجود مي‌آورند كه فرهنگ و زندگي غربي، توأم با اين عناصر است و در مقابل، فرهنگ ديني و جامعه ديني، خالي از اين امور نشان داده مي‌شوند؛ گويا كه دين با این مسائل سر ناسازگاري دارد. اين‌گونه تصوير از فرهنگ ديني و غربي موجب بحران هويت و از دست رفتن روحيه و پيدايش خودباختگي، بويژه در جوانان خواهد شد.
6. در برنامه‌هاي ديني بويژه بصورت فيلم و سريال، معمولاً دين بصورت وسيله‌اي كه مورد استفاده‌اش برآوردن حوائج در دنيا و سعادت در آخرت است، معرفي مي‌شود. اين دو امر در مورد دين برجسته مي‌شوند و كمتر به دين به عنوان نسخه‌اي كامل و همه‌جانبه و سعادت‌بخش دنيوي، توجه مي‌شود كه اين تصوير از دين، اين باور را در مخاطب بوجود مي‌آورد كه دين، صرفاً يك امر ماورائي است که ربطي به دنيا نداشته و برنامه‌اي براي دنيا ندارد.
7. طيف جديدي ار برنامه‌ها در تلويزيون شكل گرفته كه در آنها انعكاس نتايج اعمال خوب و بد انسان در دنيا، صورت مي‌گيرد. اين برنامه‌ها را كه مي توان در شمار برنامه‌هاي ديني در نظر گرفت بواسطه اينكه موضوعي را كه ممكن است در همۀ موارد اتفاق نيفتد(انعكاس نتايج)، بعنوان يك موضوع هميشگي در باور مخاطب مي‌نشاند، موجب يأس و نااميدي گروهي از مردم و غرور گروهي ديگر به اعمالشان مي‌شود و چه‌بسا موجب بدبيني به ذات الهي رادر گروهي كه اين انعكاس در زندگي‌شان محقق نمي‌شود پديد آورد؛ بنابراين، مي‌تواند موجب تخريب باورهاي عقيدتي مردم گردد.
ب) برخی جنبه‌های تقابل سایر برنامه‌هاي تلويزيوني با فرهنگ دينی و دينداري؛
1- برخي از برنامه‌هاي تلويزيوني، به ترويج و تبليغ فرهنگ‌هایي مي‌پردازند كه بايد ريشۀ آنها را در فرهنگ غربي جستجو كرد و هيچ تناسبي با فرهنگ ديني اسلامي ندارد. از جملۀ اين امور مي توان به ترويج مصرف‌گرائي در تلويزيون اشاره كرد.
تلويزيون در قالب فيلم‌ها يا تبليغات، جامعه را به سمت افراط در مصرف كشانده و اساساً آن را يك هدف معرفي كرده و جامعۀ مصرفي را شكل مي‌دهد. (البته بدان معنا نيست كه تلويزيون از تبليغ كالاها خودداري كند؛ بلكه به این معناست كه از ايجاد نيازهاي كاذب و تبليغ كالاهاي مرتبط با اين نيازها، كه جزء ضرورت‌هاي زندگي بشمار نمي‌روند، بپرهيزيم. اين امر نه تنها به اقتصاد كشور ضربه نخواهد زد، بلكه بخاطر مصرف، هزينه اينگونه كالاها در امور مهم و حياتي كشور، موجب توسعه اقتصادي خواهد شد).
ظاهرگرايي، يكي ديگر از نمونه‌هاي ترويج فرهنگ بيگانه در كشور است. بسياري از فيلم‌ها و سريال‌هاي تلويزيوني در فضاي رفاه و طبقه‌ی ‌مرفه ساخته مي‌شوند؛ اين امر نه تنها در مصرف‌گرا كردن جامعه مؤثر است، بلكه ظاهرگرا شدن را نيز بدنبال دارد. چرا كه وقتي مخاطب، بصورت فراوان در معرض فضايی قرار گيرد، آن فضا در باور مخاطب، اهميت ويژه‌اي پيدا كرده و ممكن است به اولويت ذهني او تبديل شود. “ژان كازنو” در اين رابطه مي‌گويد: «تلويزيون صرف نظر از نقشي كه در تبليغات آشكار دارد، مي‌تواند بصورت وسيله عادت كردن مردم به تمدني تلقي شود كه آنرا بطور دائمي به نمايش مي‌گذارد»[9]
محتواي برنامه‌ها و نوع ظاهر شدن شخصيت‌هاي ستاره‌اي در فيلم‌ها و سريال‌ها نيز گاهي به سمت و سوي ظاهرگرائي گام برمي‌دارد كه در جامعه تأثير خواهد گذاشت.
ترويج اينگونه فرهنگ‌ها نوعي دوگانگي فرهنگي را براي مخاطب به ارمغان مي‌آورد؛ چرا كه مخاطب را در معرض دو فرهنگ متضاد قرار مي‌دهد. از طرفي مخاطب، با فرهنگی ديني روبروست كه چه بسا آنرا از خود تلويزيون شناخته باشد و از طرف ديگر بااين فرهنگ‌هاي مخالف، مواجه مي‌شود. در نتيجه‌ی اين مواجهه با دو فرهنگ متضاد، مخاطب دچار سردرگمي مي‌شود و در انتخاب دچار ترديد شده؛ كه ممكن است به ترجيح فرهنگ مقابل با فرهنگ ديني روي آورد. علاوه بر آسيب وارد آمدن به دينداري در اجتماع، ممكن است، ترويج اين فرهنگ‌ها، اين باور را در مخاطب پديد آورد كه گفتمان دين موافق با آنهاست؛ چرا كه در جامعۀ ما كه مردم رسانه تلويزيون را تريبون نظام اسلامي تلقي مي‌كنند، ممكن است، هرچيز از آن به نمايش در آيد، را به حساب دين قلمداد كنند.
2- در تلويزيون برنامه‌هايي مشاهده مي‌شوند، كه به نوعي باور زندگي بدون خدا را دامن مي‌زنند و مخاطب را به سمت سكولار دروني پيش برده و نگاه سكولار را در او تقويت مي‌كند.
از جمله‌ی اين‌گونه برنامه‌ها، مي‌توان به برنامه‌هاي تخيلي، كه بويژه براي كودكان، فراوان نمايش داده مي‌شوند، اشاره كرد. در اين گروه از برنامه‌ها، انسان بعنوان فرمانرواي مطلقي معرفي مي‌شود، كه تنها با راهنمايي عقل و تكيه بر قدرت و عقل خود، مي‌تواند به هركاري دست بزند. اين چيزي نخواهد بود جز زمين بدون آسمان.
“لوگراسمن” از منتقدين غربي در مورد «هري‌پاتر» كه از سلسله فيلم‌هاي تخيلي به شمار مي‌رود، اينگونه مي‌نويسد: «اگر مي‌خواهيد بدانيد، در هري‌پاتر كسي مي‌ميرد، پاسخ آن آسان است: خدا»[10]
اين حادثه كه وي در مورد هري‌پاتر قائل است، در فيلم‌هاي تخيلي ديگر هم، با شدت و ضعف اتفاق مي‌افتد. در واقع به مخاطب، باور استقلال را تلقين مي‌كند.
برنامه‌هاي مستندي كه به عالم طبيعت مي‌پردازند و سعي در به تصوير كشيدن طبيعت و حوادث آن دارند، را نيز مي‌توان مؤثر در ايجاد نگاه سكولاريستي دانست. اينگونه برنامه‌ها كه معمولاً در كشورهاي غربي ساخته شده‌اند و حلقه‌ی مفقوده‌اي بنام عالم ماوراء در آن به چشم مي‌خورد، امروزه در كشور ما، به همان شكل، نمايش داده مي‌شوند. همۀ اينها در حالي است كه در فرهنگ اسلامي، همه چيز بايد در ارتباط با خداي متعال ارزيابي شود و همه اشياء، عين ربط به ذات الهي‌اند؛ حتي علوم طبيعي هم بايد در اين فضا ديده شوند.
3- در بسياري از برنامه‌هاي تلويزيوني فرهنگ لُمپَنيزم به وفور به چشم مي‌خورد: «اين فرهنگ كه به نوعي از فرهنگ كوچه و بازاري اطلاق مي‌شود، كه از قيد و بند چهارچوب‌هاي هنجاري و آدابي رفتارها و گفتارهاي معمول و مرسوم، در برخي حوزه‌هاي به نسبت جاافتاده دور مي‌شود».[11] در ميان افرادي كه خطوط قرمز اجتماعي– فرهنگي را ناديده مي‌گيرند، وجود دارد.
تلويزيون، بويژه در برنامه‌هاي طنز و سرگرمي؛ مانند مسابقات از اين فرهنگ استفاده‌هاي زيادي می‌كند؛ كه شايد بتوان آن‌را در راستاي جذب مخاطب بيشتر ارزيابي كرد. تكرار اين فرهنگ، در دراز مدت مي‌تواند، اين فرهنگ را به فرهنگ غالب جامعه تبديل كند؛ در حالي كه از منظر باورهاي ديني ما كه وقار و متانت و پرهيز از سبكي، يك ارزش به شمار مي‌رود، اين فرهنگ مقبول نمي‌باشد و ترويج اين فرهنگ به دين‌داري جامعه، خدشه وارد مي‌كند.
4- تلويزيون در برخي از برنامه‌ها، بويژه آنها كه ماهيت نمايشي دارد، گاهي به اشاعه‌ی رفتارهاي ناپسند و نابهنجار مي‌پردازد و در واقع برخي ضد ارزش‌ها را در جامعه ديني به ارزش تبديل مي‌كند؛ كه اين امر ايجاد جامعه دين‌دار را با چالش روبرو خواهد كرد و ممكن است امور ضد ارزش، بعنوان بخشي از ارزشهاي نظام باوري مخاطب، تبديل شود.
برخي از اين رفتارهاي ناپسند عبارتند از:
1. تمسخر و تحقير ديگران؛ اين امر موضوعي است كه در بسياري از برنامه‌هایي كه جنبه‌ی طنز و سرگرمي دارند، ديده مي‌شود. در اين برنامه‌ها، گاهي با دست‌مايه قرار دادن لهجه‌هاي اقوام مختلف، دست به اين امر مي‌زنند.
2. بدحجابي و آرايش ناموجه؛ استفاده از جذابيت‌هاي جنسي در كشورهاي غربي براي جذب مخاطب بيشتر، يك اصل شناخته‌شده است؛ كه امروزه تلويزيون ايران نيز با آوردن فيلم‌هاي سينمائي به تلويزيون، بيش از پيش، بدان روي آورده است. يكي از مهمترين مصاديق آنرا بايد پوشش آرايش ظاهري(گریم) بازيگران دانست.
3. ترويج روابط دختر و پسر، خارج از محدوده شرعي؛ در برخي فيلم‌ها و سريالهاي تلويزيوني، امروزه شاهد روند رو به رشد تسهيل روابط دختر و پسر، خارج از موارد ضرورت مي‌باشيم؛ كه اين امر با تعاليم ديني و ارزشهاي اجتماعي ما همخواني ندارد.
4. دروغگوئي و غيبت؛ اين دو خصيصه، در بسياري از فيلم‌ها و سريالهایي كه بويژه با موضوعات خانوادگي تهيه مي‌شوند، وجود دارد و به نوعي اشاعه داده مي‌شوند. البته منظور اين نيست كه تلويزيون به هيچ‌شكل به آنها توجه نكند؛ بلكه بايد ارائه آنها به گونه‌اي باشد كه موجب انزجار مخاطب از آنها شود و نه تشويق يا ساده‌انگاري آنها در نظر مخاطب.

نتيجه گيري
تلويزيون با تمام اقتضائات و محدوديتهایي كه دارد، مي‌تواند در مسير دين، مورد استفاده قرار گيرد؛ همانگونه كه مي‌تواند ديني شود. پس هيچ تقابلي ميان دين و رسانه وجود ندارد؛ اما در كشور ما اين رسانه تا ديني‌شدن براساس معيارهاي اسلامي، فاصله زيادي را فرا روي خود دارد و با ايرادات و اشكالات متعددي در اين عرصه روبروست؛ كه از مشاهده مجموع آنها مي‌توان به اين نكته رسيد كه بر تلويزيون ما يك نظام واحد جامع ديني حاكم  نمي‌باشد و به دليل نداشتن يك الگوي كامل از رسانه‌ی ديني، در مواردي به سمت و سوي روشها و الگوهاي غربي رفته‌ايم و آنرا ملاك عملكرد خود قرار داده‌ايم؛ كه بايد با توليد نظريه رسانه ديني و الگوي رسانه‌ی ديني، خود را از تقليد صرف از الگوهاي غربي، رها كرده و تلويزيون را با هنجارهاي بومي خود، همراه سازيم و گرنه بيش از پيش شاهد آسيب‌هاي ديني در تلويزيون خواهيم بود و حيات ديني ما با چالش روبرو خواهد شد و به قول ژان كازنو در كتاب “قدرت تلويزيون”؛ قادر به ادامۀ حيات نخواهيم بود.[12]
عنوان  :  دين، تلويزيون، آسيب ها
كلمات كليدي  :  دين، رسانه، فرهنگ، تلويزيون، رسانه ديني، آسيب هاي تلويزيون، سكولاريسم، هويت فرهنگي، هويت ديني
نوع مقاله : پژوهشي
موضوع مقاله : ارتباطات
نویسنده :  قاسم كرباسيان

[1]. دور، امه؛ تلويزيون و كودكان، علي رستمي، تهران، سروش، 1374؛ چاپ اول، ص4.
[2]. شرف‌الدين، حسين؛ دين و رسانه، ماهنامه علمي- ترويجي معرفت، 131، ص25 – 23.
[3]. جمالي، مصطفي؛ دين مدرنيته و اطلاعات، قم، مركز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيما، 1384، چاپ اول، ص174.
[4]. ام هور، استوارت و لاندباي، نات؛ رسانه، دين و فرهنگ، مسعود آريايي‌نيا، تهران، سروش، 1382، چاپ اول، ص91.
[5]. پستمن، نيل؛ زندگي در عيش مردن در خوشي، صادق طباطبايي، تهران، اطلاعات، 1384، چاپ چهارم، ص73.
[6]. همان، ص256.
[7]. پيشاهنگ، اميرحسين؛ جوان هويت و رسانه، ماهنامه تخصص رواق هنر و انديشه، ش24، ص90.
[8] . جمالي، مصطفي؛ ص174.
[9] . كازنو، ژان؛ قدرت تلويزيون، ‌علي اسدي، تهران، 1364، چاپ اول، ص 172.
[10]. دي اوبرين، ميشل؛ هري پاتر و مرگ خدا، ماهنامه سياحت غرب، ش61 ، ص6.
[11]. جعفري، علي؛ نشانه‌ها و هنجارها در راديو جوان، ماهنامه تخصصي رواق هنر و انديشه، ش21، ص26.
[12] . كازنو، ژان؛ ص190.

http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=32576

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *