دهه ی اول شهریور یادآور خاطره ی تلخ فقدان نخست وزیر و رئیس جمهوری متدین، مردمی و درد آشناست. هشتم شهریور سال شصت منافقین کوردل در تداوم خدمتگزاری به آمریکا و استکبار جهانی دو شخصیت والا و تاثیرگذار در اوج گیری و گسترش اسلام گرایی و نفوذ پیام های انقلاب اسلامی در منطقه یعنی رئیس جمهور محمد علی رجایی و نخست وزیر محمدجواد باهنر را به شهادت رساندند. شهیدان رجایی و باهنر هر دو در سال ۱۳۱۲ متولد شدند، یکی در کرمان یکی در قزوین. هر دو از دهه چهل وارد مبارزات سیاسی شدند. شهید رجایی با ورود به گروههای مسلح دهه چهل، در متن مبارازت جدی علیه رژیم شاه قرار داشت و سالها در زندان رژیم منحوس پهلوی زیر شدیدترین شکنجههای قرون وسطایی قرار داشت. وی در اثر جریانات انقلاب از زندان آزاد شد و به دامن ملت بازگشت. در سال ۱۳۵۸ موفق شد به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس راه یابد و سال بعد از آن به عنوان نخست وزیر جمهوری اسلامی انتخاب و پس از عزل بنیصدر، از جانب مردم به مقام ریاست جمهوری برگزیده شد. شهید باهنر نیز در سال ۱۳۳۷ دکترای الهیات خود را اخذ کرد و از سال ۱۳۴۱ در متن مبارزات اسلامی قرارگرفت و بارها طعم تلخ زندان و شکنجه را چشید. روشنگریهای او در جریان انقلاب زبانزد خاص و عام بود. در سال ۱۳۵۰ از سوی رژیم ممنوعالمنبر شد و تا پیروزی انقلاب نقش مهمی در سازماندهی نیروهای مسلمان ایفا کرد و از جانب شورای روحانیت مؤتلفه مسوول آموزش معارف اسلامی بود.
پس از عزل بنیصدر مجموعاً هفتاد و یک نفربرای انتخابات ثبت نام کردند که شورای نگهبان از بین آنها صلاحیت چهار نفر را تأیید کرد و در نهایت شهید رجایی به عنوان رئیس جمهوری نائل و سپس با حضور دکتر باهنر دولت وی تشکیل گردید. شیوه ی زندگی و سبک مدیریت رجایی و باهنر به صورتی بود که اگرچه دشمنان توانستند حضور فیزیکی دولتِ بیست و نه روزه ی آن ها را از بین ببرند لکن سیره ی اخلاقی و ارزش های بجا مانده از ایشان در تاریخ انقلاب اسلامی به گونه ای ریشه دوانده که ترسیم گر دولت پاینده ای است که زوال ندارد. مهمترین عواملی که نام شهیدان رجایی و باهنر را با واژه ی “دولت” در معنای واقعی کلمه همراه ساخته و دولت آنها را ماندگار نموده است عبارتند از:
•اول: دولت شهیدان رجایی و باهنر هم با خدا رابطه خوبی داشت هم با خلق خدا. و هر کس رابطه خوبی با خدا و خلق او داشته باشد خداوند محبتش را در دل مردم قرار میدهد. لذا در حافظه این ملت دولت شهیدان رجایی و باهنر فراموش نخواهد شد. رجایی و باهنر مردانی از جنس مردم بودند. آن چنان ساده و بی آلایش زندگی می کردند که وضع زندگانی بسیاری ازمردم بهتر از رئیس جمهور و نخست وزیر بود. ارزش رجایی و باهنر در این بود که “خودی” بودند، با مردم بودند، برای مردم خدمت میکردند و مردم این خدمت صادقانه را به خوبی احساس کرده بودند.
•دوم: شهید رجایی انسان بزرگ و شریفی بود که در بازار دستفروشی می کرد که بعد از سال ها به مقام ریاست جمهوری رسید. نکته قابل توجه در سبک زندگی وی این بود که از حال دستفروشیاش تا حال ریاست جمهوری، در روح او تاثیری حاصل نشد. شاهد این ادعا کلام امام خمینی(ره) است که می فرماید: «چه بسا اشخاصی هستند که اگر کدخدای ده بشوند، تغییر میکنند به واسطه ضعفی که در نفسشان هست، تحت تاثیر آن مقامی که پیدا میکنند واقع میشوند، و اشخاصی هستند که مقام تحت تاثیر آنهاست از باب قوت نفسی که دارند. و آقای رجایی، آقای باهنر در عین حالی که خوب، یکیشان رییسجمهور بود، یکیشان نخست وزیر بود، اینطور نبود که ریاست در آنها تاثیر کرده باشد، آنها در ریاست تاثیر کرده بودند؛ آنها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، ریاست آنها را نبرده بود تحت لوای خودش، و این یک درسی است که انسان باید از اینها یاد بگیرد»
•سوم: شهیدان رجایی و باهنر انسان هایی عملگرا بودند که همواره”فعل” آنها پیشتر و بیشتر از “قول” آن ها بود. لذا مردم شاهد بودند که رییس جمهور و نخست وزیر کشور در راه رسیدن به آرمان های انقلاب و نظام اهل عمل و مجاهدت هستند و از هیچ کوششی دریغ نمی کنند.
•چهارم: شهید رجایی انسانی مدبر بود که به تعبیر امام راحل؛ « رجایی عقلش بیشتر از علمش است » لذا در مقطع حساس تثبیت انقلاب با به اوج رسیدن توطئههای سیاسی و نظامی دشمن ـ از عوامل نفوذی چون بنیصدر تا دشمن خارجی چون صدام عفلقی ـ با درایتی مثال زدنی با توسل به حبلالمتین ولایت در سرو سامان دادن به اوضاع کشور به ساماندهی امور می پرداخت.
•پنجم: رجایی و باهنر در عمل پیرو ولایت فقیه بودند. ایشان ذوب شدن در ولایت و رابطه صددرصد معنوی با رهبر را، در تقلید یک مسلمان معتقد از مرجع خود تعریف میکردند، مقامی که پیرو میبایست در کوچکترین حرکات و سکنات و حتی طرز اندیشیدن از ایشان کسب تکلیف نماید.
•ششم: شهیدان رجایی و باهنر هیچگونه امتیازی در برابر مردم به عنوان یک مبارز پیشتاز برای خود قائل نبودند. به قسمی که حتی هدایایی که از داخل و خارج کشور به آن ها داده می شد را متعلق به نظام و مردم میدانستند و از آنها استفاده شخصی نمیبرد. همچنین شهید رجایی از دریافت حقوق وزارت و نخست وزیر و ریاست جمهوری، استفاده نکرد. بلکه فقط حقوق معلمی خود را میگرفت.
شهیدان رجایی و باهنر زمامداران مومن و متعهدی بودند که با خدمت رسانی صادقانه و پیوستگی دایم با مردم در مناصب مختلف ثابت کردند که قدرت و ریاست را ابزار و وسیله خدمت به جامعه و کشور قرار داده اند و هرگز تحت تاثیر جاذبه های نیرومند آنها قرار نگرفته اند. لذا بدون آن که خود را تافته جدا بافته از مردم بدانند در اوج وارستگی و مردم دوستی و خدمت خالصانه و وقفه ناپذیر برای محرومان زندگی خاکی را ترک کردند و به دیار باقی شتافتند. به تعبیری دیگر شهیدان رجایی و باهنر اجازه ندادند قدرت بر آنها سوار شود بلکه خود بر قدرت سوار شدند و مهار این مرکوب سرکش را به دست گرفتند. آنان به راستی راکبان فهیم خردورز صبور و هوشیاری بودند که عقل را بر جهل غالب ساختند و هرگز تحت تاثیر عناوین پر زرق و برق سیاسی و حکومتی قرار نگرفتند. تاریخ معاصر آثار ارزشمند و گرانقدر این سیره و روش را در اوراق خود ثبت و ضبط نمود تا به صورت کارنامه ای درخشان در اختیار روسای جمهور و دولتمردان اسلامی در تمام ادوار قرار دهد و این رمز جاودانگی و دولت پایدار آن هاست.
* الف – کد مطلب: 197480
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۲۲
http://alef.ir/vdcg7u9qzak9yt4.rpra.html?197480