ضرورت اسلامي شدن علم مديريت

 
تحول در علوم انساني از اوايل انقلاب مورد توجه بوده است. هرچند پرداختن به اين موضوع با گذشت سال هاي فراوان هم چنان رونق دارد ولي تحقق آن با موانعي مواجه شده است، به گونه اي که نمي توان درباره توفيق آن اظهارنظر قطعي کرد. براي تحول علوم انساني، مي توان اين علوم را در قالب دو دسته در نظر گرفت؛ اول علومي که بايد تحولي اساسي يابد و اسلامي شود. از قبيل جامعه شناسي، مديريت، روان شناسي و اقتصاد. دوم علومي است که ذاتا اسلامي است و نياز به ارتقا دارد. مثل؛ فقه، اخلاق و فلسفه. در اين مجال با توجه به اهميت علم مديريت در اداره جامعه درباره ضرورت اسلامي کردن آن مطالبي ارائه مي شود.

حلقه هاي مديريت و ارتباط آن با اسلام
مديريت پديده اي است که توليد غرب و يا اسلام نيست، بلکه مبحثي است که از اصولي مانند سازماندهي، برنامه ريزي، هدايت، انگيزش و… تشکيل شده است. قاعدتا اين اصول امري نيست که بين اسلامي و غيراسلامي بودن آن تفاوتي وجود داشته باشد. مهم ترين ارتباطي که ميان علوم (به ويژه علوم کاربردي) و ميان اديان (به ويژه اسلام) وجود دارد و طبعا درباره مديريت هم صدق مي کند، رابطه جهان بيني اسلامي و رابطه نظام ارزشي اسلام با علوم انساني است که رابطه اول از راه تاثير نظريات اسلامي درباره مسائل هستي شناسي و انسان شناسي به عنوان اصول موضوعه در علوم انساني (و ازجمله مديريت) تجلي مي کند؛ و رابطه دوم از راه تاثير ارزش هاي اسلامي در تعيين اهداف و خط  مشي ها و روش هاي عملي ظاهر مي شود. براي اين که نگرش عام مديريتي، از منظر ديني به درستي تبيين شود ابتدا بايد به اين نکته اشاره کرد که مديريت داراي سه حلقه مرتبط با يکديگر است. حلقه اول مديريت بر خويشتن است (شامل: نماز، روزه، نذر و…) حلقه دوم مديريت منزل است (شامل: نکاح، ارث و…) و حلقه سوم مديريت مدن که همان مديريت اداره جامعه است (شامل: امر به معروف، خمس، زکات و…) قاعدتا تنها درصورتي که به هر مرحله به طور دقيق عمل شود، مرحله بعدي امکان پذير خواهد بود که اين امر از مهم ترين نکات براي تبيين نظام علمي مديريت به صورت اسلامي است.

زمينه هاي تفاوت مديريت اسلامي و غيراسلامي
مديريت با نگاه اسلامي جدا از مقوله هدف، به چگونگي تحقق آن و تعالي انسان ها نيز توجه مي کند و اين امري بيش از آن است که در مديريت غربي مورد نظر است. بر اين اساس برخي از مهم ترين زمينه هاي تفاوت مديريت اسلامي و غيراسلامي عبارت است از:
۱ – نگرش به دنيا و آخرت: در اسلام آخرت ادامه حيات دنيوي محسوب مي شود ليکن اصالت دادن به دنيا و محبوب و مقدم داشتن آن مذموم شمرده مي شود.
۲ – ارزش هاي اسلام: مديريت اسلامي بر مبناي ارزش هاي الهي، زمينه هاي تعالي انسان را فراهم مي آورد. اين امر چه در سطح مديريت جامعه اسلامي و چه در سطح مديريت سازماني مصداق دارد. (اين امر مغايرتي با به کارگيري اصولي که در مديريت از نظر صاحب نظران غربي مورد توجه است، ندارد).
۳ – توجه به انسان: مديريت اسلامي در سطحي بالاتر از مديريت غربي به مسائل مديريت و محور آن (انسان) توجه دارد. مديريت غربي بيشتر به روش ها و فنون مديريتي پرداخته است، مديريت اسلامي ضمن توجه به اين موارد، به انسان نيز توجه خاص دارد.
۴ – مباني مديريت اسلامي: رويکردهاي جديد مديريت به ارزش هاي انساني و اخلاقي توجه روزافزوني يافته است. مواردي مثل صداقت، تعهد، عدالت و… که در اسلام مباني اساسي در روابط رهبران و پيروان است، به تازگي مورد توجه صاحب نظران علوم مديريت در غرب قرار گرفته است.

موانع فراروي اسلامي کردن مديريت
تحول در علم مديريت و اسلامي کردن آن مانند هر پديده تازه اي براي رواج يافتن با موانعي روبه روست که مهم ترين آن عبارت است از:
۱ – سيطره و نفوذ رويکرد غربي در جامعه: خودباختگي برخي دانشمندان و برخي دانشجويان در برابر رويکرد مديريت غربي در حدي است که به رويکرد اسلامي مديريت اجازه رشد نمي دهد. با توجه به اين که نظريه هاي مربوط به مديريت با تلاش هاي «تيلور» و متقدمان پيش از وي در جوامع غربي به صورت مدون ارائه شده است، به نظر مي رسد برخي از صاحب نظران و انديشمندان کشورهاي در حال توسعه تحت سيطره و نفوذ اين امر قرار گرفته اند.
۲ – محدوديت آشنايي با مديريت اسلامي در سطح سازمان ها: درباره مديريت در جامعه اسلامي و چگونگي رابطه ميان مديران با ديگر افراد منابع زيادي وجود دارد که مي توان از آن ها چگونگي رفتار مديران با مردم را استخراج کرد، ولي درباره چگونگي رفتار مديران در سطوح سازماني منابع چنداني وجود ندارد. همچنين مديريت اسلامي در جامعه ايران تا حدود زيادي ناآشنا مانده و اين امر موجب شده است که چيرگي نظريه هاي مديريت غربي وسعت و عمق بيشتري يابد.
۳ – بي توجهي به انجام تحقيقات متفاوت درباره مديريت اسلامي: از مهم ترين فعاليت هايي که موجب رونق و شکوفايي علوم مختلف مي شود، انجام تحقيق ها و پژوهش هاي متفاوت و مکرر، مورد آزمون و نقد قراردادن و رفع نواقص آن هاست. اين امر در بسياري از علوم غربي که به تجربه و آزمون نياز دارد، انجام شده و در عمل موجب شکوفايي بيشتر آن ها شده است، در حالي که در زمينه مديريت اسلامي در سطوح سازماني، تحقيق و پژوهش به ندرت صورت گرفته است.

فرآيند اسلامي کردن علم مديريت
مديريت در اسلام بدون در نظر گرفتن اعتقاد به اصول ناقص است و هر تصميم گيري مدير اسلامي بايد بر مبناي اين باور انجام شود. اسلامي کردن مديريت بايد براين اساس به تدريج و طي مراحل مشخص صورت گيرد، اين انتظار که علم مديريت يکباره دستخوش تحول شود واقع بينانه نيست. لذا بايد براساس طرح جامع، اقدامات مشخصي را به اين شرح دنبال کرد:
۱ – اکنون حجم زيادي از دانش آموختگان علوم مديريت، نسلي هستند که انقلاب آن ها را پرورش داده است. بنابراين، بايد جهت فکري آن ها را با ارزش هاي اسلام و انقلاب همسو کرد.
۲ – بايد در سرفصل هاي آموزشي مديريت تغييراتي با ملاک ها واهداف مشخص ايجاد کرد. به اين منظور، بايد اولا آراي مادي را که بينش غيراسلامي آن ها مشخص است از علوم مديريت موجود جدا کرد. ثانيا به دانش پژوهان اين علوم، مهارت هاي تجزيه و تحليل را  آموزش داد تا توان نقد بيابند و تصور نکنند اگر نظريه اي در شاخه هاي علوم مديريت باب شد، نظر نهايي است.
۳ – نخبگان حوزوي و دانشگاهي مديريت در گرايش هاي مختلف ضمن تصرف در مباني و اهداف علم مديريت براساس عقل و نقل شروع به نظريه پردازي جديد براساس علوم اسلامي کنند.

http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1391&month=6&day=11&id=4425578

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *