با گسترش انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) بلوک غرب و در رأس آن ایالت متحده که شاهد از دست رفتن منافع قابل توجه خود در منطقه حساس خاورمیانه بود تلاش فراوانی را به منظور براندازی نظام نوپای ایران اسلامی آغاز نمود. ایجاد اختلاف های قومی و قبیله ای، گسترش فعالیت های جاسوسی، ایجاد بی ثباتی و ناامنی، تشویش اذهان مردم کشور و گسترش تحریم های بین المللی از مهمترین این تلاش هاست. در این میان سازمان جاسوسی آمریکا(سیا) نیز اقدام به طراحی نقشه ای جامع با عنوان «طرح فونیکس» کرد که بر اساس آن سران انقلاب اسلامی به تدریج از میان برداشته می شدند و بدین ترتیب انقلاب نوپای ایران که رهبران خود را از دست می داد با چالش های فراوان فکری و مدیریتی مواجه و دچار فروپاشی تدریجی می گردید. دشمن که به خوبی جریان ایدئولوژیکی و مدیریتی کشور را می شناخت در راستای تحقق طرح شیطانی و غیرانسانی “فونیکس” در ششم تیرماه سال 60 آیه الله خامنه ای را ترور کرد. سپس در هفتم تیرماه همان سال دفتر حزب جمهوری اسلامی را منفجر نموده که طی آن دکتربهشتی دبیر کل حزب جمهوری اسلامی و رئیس شورای عالی قضایی کشور به همراه هفتاد و دو نفر از اعضای حزب به شهادت رسیدند. همچنین انفجار دفتر نخست وزیری و شهادت محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر در هشتم شهریور 60 از دیگر عملیات های آن ها بود.
واکاوی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی
برای یافتن چرایی فاجعه هفتم تیرماه نیازمند کنکاش دقیق در تاریخ انقلاب اسلامی هستیم. حادثه هفت تیر ابتدای پیروزی انقلاب رخ میدهد؛ یعنی در آستانه دهه اول انقلاب. همانگونه که الان هم در دنیا شاهد هستیم هر انقلابی که ایجاد شود(خصوصاً اگر مردمی باشد) طبعاً برخی طرفداران حکومت سابق و دشمنان خارجی، با این انقلاب به مبارزه برمیخیزند. يك هفته بعد از پيروزي انقلابِ مردميِ ايران حزب جمهوري اسلامي اعلام موجوديت كرد. فعاليت هاي ياران امام در حزب جمهوري اسلامي به گونه اي بود كه از ابتدا عده اي منافق(يا جاهل) خصوصاً بني صدر آن را مخالف منافع خود مي ديدند. لذا كارشكني و دشمني با اعضاي حزب را در دستور كار خود قرار دادند. ترورها، تبليغات منفي، شايعات وشعارهاي بي اساس و… كه در تاريخ انقلاب اسلامي نگاشته شده است سند معتبري بر اين كارشكني هاست.
حزب جمهوري اسلامي در هفتم تيرماه سال 60 ميزبان جمعي از مسئولان بلند پايه نظام و ياران نزديك امام امت بود. در اين جلسه علاوه بر آيت الله بهشتي رئيس ديوان عالي كشور، سي تن از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، چهار تن از وزرا و دوازده نفر ازمعاونين وزيران حضور داشتند كه اين زمان موقعيت مناسبي براي منافقين بود كه امت مسلمان را از مردي به بزرگي يك ملت محروم سازند. محمدرضا کلاهی دانشجوی دانشگاه علم و صنعت عامل انفجار بود. وي بعد از انقلاب به سازمان مجاهدین خلق پیوست و بعد پاسدار کمیته انقلاب شد. سپس به داخل حزب جمهوری اسلامی راه پیدا کرد و مسئول حفاظت حزب و مسئول دعوتها برای کنفرانسها و جلسات شد. او بمب را با کیف دستی خود به داخل جلسه حزب انتقال داد و دقايقی قبل از انفجار، از ساختمان خارج شد. پس از انفجار نیز مدتی در منزل یکی از اعضای سازمان مجاهدين مخفی شد و در نهايت از طریق مرزهای غربی کشور به عراق گريخت.
دلایل فاجعه هفتم تیر
هرچند اتفاقات بعد از فاجعه هفتم تیر از يك منظر و آن هم اثبات حقانيت شهيد بهشتي و پيروان واقعي خط امام حائز اهميت بود لكن ضايعه از دست دادن مغز متفكر و مجاهد بزرگ آيت الله بهشتي براي مردم دردي جانكاه بود. شهادت بهشتي براي او مبارك بود كه به ديدار معبود شتافت و حقانيت او را به اثبات رساند و برای ملت چهره ي واقعي عده اي مزور را نمايان كرد. بعد از تدوين قانون اساسي، شكل گيري مجلس، قدرت يافتن ارتش و سپاه و حضور فعال حزب جمهوري اسلامي پايه هاي اساسي نظام به دست نيروهاي انقلابي و متدين افتاد. در اين زمان گروهك هاي داخلي كه از سوي مردم و مسئولين رانده شده بودند همه ي دشمني و بغض خود را متوجه حزب جمهوري اسلامي و دبير كل آن آيت الله بهشتي كردند. بنابراين اجراي برنامه هاي مختلف تبليغاتي و ترور شخصيتي براي حذف ايشان و ديگر اعضاي حزب در دستور كار منافقين قرار گرفت. تا درنهايت واقعه هفت تير به وقوع پيوست. موارد زير را مي توان به عنوان مهمترين دلايل فاجعه هفتم تير ذكر كرد:
• موفقيت هاي نيروهاي انقلابي و خط امام در عرصه سياسي و اجتماعي كشور
• بركناري بني صدر از فرماندهي كل قوا و رياست جمهوري و همچنین پيروزي هاي نظامي كشور در جنگ تحميلي
• سازش ناپذيري و صراحت نيروهاي اصيل خط امام
• حركت مسلحانه منافقين و نفوذ آنان در نهادها و ارگان هاي انقلابي و عدم رعايت اصول حفاظت از مسئولين و شخصيت هاي نظام
• تأثير تبليغات منفي و سانسور فكري گروه هاي محارب و اعضاي آن ها
خار چشم دشمنان؛ مردی به بزرگی یک ملت
شهید بهشتی دارای شخصیتی جامع بود؛ از یک طرف یک فیلسوف و درعین حال عارف اجتماعی و از سوی دیگر یک کارشناس اقتصادی و صاحب نظر در این عرصه. قاعدتاً این گونه آدم های تأثیرگذار و هوشمند همواره دشمنان زیادی دارند. در این میان ائتلاف غرب زده ها، شرق زده ها، مارکسيستها و عده اي از روحانيون در جهت دشمني با شهيد بهشتي، این نکته را به خوبی نشان می دهد که جريانات مخالف حکومت اسلامي او را بسيار تهديد کننده یافته بود، به خصوص اين که بعد از شهادت آيت الله مطهري کسي بهتر از شهيد بهشتي توان تحليل و خط دادن به نيروهاي انقلابي را نداشت. دشمن می دانست امام از چنان جايگاه مقدسي برخوردارند که آنها کوچک ترين حرفي نمي توانند عليه ايشان بزنند، لذا تيرهاي اتهام را به سوي شهيد بهشتي روانه مي ساختند.
در چنین وضعیتی دکتر بهشتی بجای تمام نیروهای وفادار به انقلاب، کل روحانیت و حتی خود امام خمینی(ره) سیبل دشمن گردیده بود؛ تحلیل های درون گروهی ضد انقلاب، این بود که تنها فردی که می تواند بیشترین تأثیر را روی جریان انقلاب داشته باشد آیت الله شهید بهشتی بود، و به همین دلیل هم آماج حملات خود را به سوی ایشان می بردند. هرچند بداندیشان توانستند با شانتاژ خبری و بمباران تخریب تا حدودی شخصیت شهید بهشتی را در ذهن برخی از مردم خدشه دار کنند، اما هرگز نتوانستند از میزان تأثیرگذاری وی چیزی بکاهند لذا به ترور فیزیکی و حذف ایشان روی آوردند.
و چه زيبا امام خمینی(ره) بهشتي را تفسير مي كند: “بهشتي، مظلوم زيست و مظلوم مُرد و خار در چشم دشمنان اسلام بود. مراتب فضل ايشان و مراتب تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان برمن معلوم بود. بهشتي، يك ملت بود.من بيشتر از بيست سال ايشان را ميشناختم و برخلاف آن چه اين بيانصافها در سراسر كشور تبليغ كردند و مرگ بر بهشتي گفتند، من او را يك فرد متعهد، مجتهد، مدير، علاقهمند به ملت، علاقهمند به اسلام و به درد بخور براي جامعه خودمان ميدانستم.”
سرمقاله روزنامه خراسان
خراسان – مورخ پنجشنبه 1392/04/06 شماره انتشار 18438
http://khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1392&month=4&day=6&id=4940070