ما می توانیم

مدیریت اسلامی تنها راه حق و صحیح است که باید در آن حرکت کرد و تنها در مدیریت اسلامی است که افراد می توانند با اطمینان و یقین نسبت به صحت راه وعملکرد خود حرکت کنند حال آنکه غرب با طرح پلورالیزم
(تکثر گرایی)تلویحا گم کردن راه درست و حق را اذعان کرده و با شک و تردید گام بر می دارد.
دوم اینکه: مدیریت اسلامی با کمک گرفتن از آموزه های دین افراد را با تفکر و بینشی تربیت می کند که به آنها قدرت مقابله با هر شرایطی را می دهد.به طوری که هر قدر ایمان افراد بیشتر می شود به قدرتی شگفت آور و تسلیم ناپذیر در برابر موانع دست می یابند.قدرتی که مدیران غربی با هیچ ابزار انگیزشی نمی توانند نه خود و نه زیر دستان خود را به چنین قدرتی برسانند.
سوم اینکه: مدیران اسلامی در صورت داشتن عملکرد و نیت دینی و اسلامی مطمئنا در دنیا و آخرت پیروزند.در حالی که مدیران با حرکت در مسیری غیر از اسلام در دنیا و آخرت شکست خورده خواهند بود.

مقدمه کتاب :
اسلام برنامه ی زندگانی است و از آن جهت که آخرین برنامه ی ارسالی خداست خداوند آن را برنامه ای جامع و مانع قرار داده یعنی مانند ادیان پیشین نیست که برنامه ی زندگی خاص مناسب دوره ی زمانی خاص و اقوام خاص باشد بلکه برنامه ای است که برای شرایط گوناگون برنامه دارد پیش بینی تمام حوادث و تغییرات در آن دیده شده و از خطوط کلی گرفته تا ریز جزئیات را در بر می گیرد . آری اسلام علم خاص خود را دارد که طبق شواهد و منطق از نظر درستی راه تنها سبک مدیریت صحیح است و از نظر اثر بخشی اثر بخش ترین نوع مدیریت است . چرا که هم قدرت جسمی و روحی مدیران را با شدت تقویت می کند و هم اتکا به نیروی لایزال و اراده تخلف ناپذیر الهی دارد که وعده ی یاری مدیران اسلامی را داده است . مدیران اسلامی اگر به اسلام خود معرفت داشته باشند برای انجام تک تک اعمال خود قوی ترین پشتوانه منطقی را خواهند داشت . اگر اسلام را در خود و جامعه ی خود تقویت   کنند قوی ترین نیروهای انسانی از هر بعدی را به دست می آورند نیروهایی که در مقابل موانع تسلیم ناپذیر و مقاوم اند و اگر مدیران مسلمان مطابق دستورات مکتب عمل کنند پشتوانه واقعی جهان یعنی خداوند حامی و یاورشان خواهد بود .

بررسی آثار :
اکثر کتاب های مدیریت اسلامی مستقیما به موضوع مدیریت اسلامی می پردازند و کمتر کتابی راجع به وجوه اشتراک و افتراق مدیریت اسلامی و سایر مدیریت ها بحث کرده و آنها که به این موضوع پرداخته اند یکسری موارد مختصر اختلاف وتفاوت را از وجوه گوناگون پشت سر هم ردیف کرده اند و بیشتر شبیه این است که گویا مثال هایی را برای اثبات وجود تفاوت و چگونگی آن آورده باشند که در بخش دوم فصل دوم به نمونه هایی ازاین دیدگاه های مختلف در مدیریت اشاره می شود . کتب مختلف مدیریت اسلامی معمولا توکل را به عنوان یکی از ده ها ویژگی لازم برای مدیر مسلمان معرفی می کنند و کمتر دیده می شود که بحث نصرت الهی و اتکا مدیر مسلمان به آن را مستقلا عنوان کرده باشند . توکل به خدا و توسل به اسباب معنوی و بهره جویی از امداد های الهی روشی است که با افزایش توان روحی افراد انجام کارهای غیر ممکن را ممکن می سازد و سختی های مدیریت را به آسانی مبدل می کند و این ساده شدن کارهای مشکل برای مدیران خیلی مهم است .  

تعریف مفاهیم:
1.مدیریت:
ریشه ی عرب کلمه مدیریت دور و دوران است که به معنای گرداندن و گردیدن است.در فارسی مدیریت به معنای مدیر بودن و مدیری است و مدیر به اداره کننده کاری یا موسسه ای گفته می شود.محمد علی انصاری و دیگران (مبانی مدیریت اسلامی و الگوهای آن ) :مدیریت به معنای کارکردن با و به وسیله ی افراد و گروه ها برای رسیدن به مقصد سازمان است.مدیریت فراگرد تبدیل اطلاعات به عمل است.
معینی – صغری (فرهنگ واژه ها و اصطلاحات مدیریت و سازمان) :فرآیند هماهنگ نمودن عملیات فردی با گروهی در رسیدن به اهداف گروه.علم و هنر هماهنگی و کوشش ها و مساعی اعضای سازمان و استفاده از منابع برای نیل به اهداف معین.هماهنگ نمودن منابع مادی و نیروی انسانی در جهت رسیدن به اهداف.
ودر یک دید کلی مدیریت یعنی:فرآیند برنامه ریزی-کنترل و نظارت-انگیزش-ارتباطات و هدایت وتصمیم گیری در جهت نیل به اهداف در سازمان.

2.مدیریت اسلامی:
محمد حسین ابراهیمی(مدیریت اسلامی):منظور آن است که در عمل و اجرا و هدف عدالت اجتماعی را مد نظر قرار دهد و مقصود نهایی آن کسب رضایت خدا باشد و خدمت به خلق را نوعی عبادت بداند .
معینی:اداره ی امور سازمان با توجه به ارزش ها و موازین مقدس اسلامی .

فصل اول:کتاب صحت
بخش اول:اطمینان به صحت راه در مدیریت غربی(دنیا محور)
انسان برای انجام هر کاری نیازمند است که حداقل به دو چیز اطمینان داشته باشد یکی اینکه هدفی که انتخاب کرده هدف صحیحی باشد و دوم اینکه وسیله ای که انتخاب کرده او را به آن هدف برساند و وسیله ی صحیحی باشد . این اطمینان به صحت در هدف و وسیله برای همه لازم است ولی طبیعی است که برای مدیران که خود باید مشوق ومحرک دیگران باشند مهم تر است . در غرب نبود یا کمبود همین عامل باعث ایجاد معضلات بسیاری شد و شاید بتوان گفت که کل تمدن کنونی غرب یعنی از رنسانس تا مدرنیته و بعد از آن پست مدرنیته حاصل نبود همین اطمینان به صحت بلکه اطمینان به عدم صحت است . آنها هم هدفشان را از بهشت خریدنی کلیسا در آخرت به بهشت ساختنی مدرنیته تغییر دادند و هم ابزارشان را ازعبادت و ایمان کورکورانه به تحقیق تجربی و تحصیل علم تغییر دادند . از اهداف وابزاری ناقص به هدف و ابزار ناقص دیگری روی آوردند و درنتیجه از چاله ای به چاله یا چاه دیگری افتادند که نتیجه اش این باشد که گر چه دنیای خراب خود را ضاهرا آباد کردند ولی به جامعه ای با معضلات مختلف روحی روانی رسیدند که روز به روز در شرایط بحرانی تری فرو می رود .

بخش دوم :عوامل ایجاد اطمینان به صحت راه در مدیریت اسلامی(خدا محور)
ما معتقدیم که مکتبی داریم که هیچ خدشه وضعفی بر آن وارد نیست . صحت و اطمینان در آن در اصول و خط مشی کلی یقینی است در جزئیات از نظر دسترسی به صحتی که حجت شرعی باشد یقینی است و در دسترسی به صحتی که با حقیقت و تکوین سازگار باشد صحیح ترین و کم ریسک ترین است و اگر ضعفی در ملل مسلمان می بینیم باید این شعر را ضمضمه کنیم : اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست زمسلمانی ماست . اسلام مکتبی است که هرگاه مسلمانان بر آن تکیه کردند شکوفا شدند و هرگاه که از آن دور شدند ذلیل و ضعیف شدند و اکنون نیز پس از گذشت 1400 سال از عمر آن نه تنها در صحت آن شکی نداریم بلکه با آزمودن دوباره آن و جواب گرفتن در شرایط سخت موج جدید و عظیم اسلام خواهی در میان مسلمانان پا گرفته که روز به روز با موفق دیدن نمونه هایی چون ایران لبنان فلسطین این موج بازگشت به اسلام سریعتر و وسیعتر می شود . اطمینان و ایمان به توحید-نبوت-عدل-معاد وامامت یعنی اعتقاد به صحت کل اسلام چرا که اسلام چیزی نیست جز آموزه های معصومین و اوامر ومعارف آنها . این امر تا آنجاست که اگر کسی اسلام آورد اگر بعد از آن حکمی از احکام اسلام را خلاف عقل خود یافت و از دین برگشت و اعلام انصراف از اسلام کرد در اسلام به او می گوییم مرتد که حکمش اعدام است .

عامل اول : (معجزه و عصمت)
در دین اسلام روش های مختلفی برای رسیدن اطمینان وجود دارد هزاران راه عقلی حق بودن آن را اثبات می کند در این میان فراگیر ترین راه وهمه پسندترین راه دیدن معجزه است هر پیامبری برای اثبات ادعایش و مسلم شدن صحت دعوتش برای مردم معجزه ای می آورد و معجزه ی پیامبر اسلام قرآن است که 1400 سال است بشر را به تحذی و مبارزه طلبیده که پشت در پشت هم دهند و اگر می توانند یک سوره مثل سوره های قرآن بیاورند که نتوانسته و یقینا نخواهند توانست .

عامل دوم : (حجیت ولایت نواب معصومین)
اثبات لازم الاطاعه بودن امامان همان اثبات لازم الاطاعه بودن نواب و نمایندگان آنان است یعنی همچنان که اطاعت از امامان معصوم واجب و راه نجات است آنگاه که او ما را امر به اطاعت از فرماندهی یا استانداری یا قاضی یا هر فرستاده ی دیگر می کند اطاعت از آن نایب عین اطاعت از امام واجب و راه نجات است هر چند که او معصوم نبوده و جایزالخطاست چرا که امام معصوم ما را به اطاعت او امر کرده و نافرمانی او مساوی نافرمانی امام است و نافرمانی حجت خدا در حکم شرک به خداست . آن کسی که نایب امام است حجت امام است و حاکم امام بر ماست و طبق صریح روایت برماست که از او پیروی کنیم . گستره ی ولایت نایب عام همان گستره ی ولایت امام معصوم است تا آنجا که حتی او می تواند حکمش را مقدم بر احکام فرعیه اسلام کند . اگر رئیس جمهور بر نصب ولی فقیه نباشد غیر مشروع است وقتی غیر مشروع شد طاغوت است اطاعت او اطاعت طاغوت است .

عامل سوم : قریب العصمه بودن نواب امام معصوم 
گرچه بحث شد که عمل نایب با وجود جایز الخطا بودن شرعا درست و صحیح است ولی باید اذعان کرد که این احتمال خطا شامل تمام انسان ها می شود و در زمان ظهور یا غیبت با توجه به نیاز حکومت های گسترده امامان ناگزیر از تعیین نوابی از همین انسان های جایز الخطا هستند پس تنها کار صحیح اطاعت از نواب است چرا که وقتی دسترسی مستقیم همه مردم به معصوم ممکن نیست بهترین کار آن است که در میان انسان های معمولی از آنی اطاعت کنیم که نزدیک ترین فرد به معصوم و مورد اعتماد او باشد که اینان اگر چه جایز الخطایند ولی کمترین ریسک خطا را دارند امام عصمتش ایجاب می کند که نایبی انتخاب کند که دارای ویژگی هایی باشد که درصد خطای عمدی یا سهوی او را به صفر میل دهد . بین دو دکتر که به هر دو دسترسی مساوی داریم باید به آن دکتری رجوع کرد که تخصص بیشتر وریسک خطای کمتری دارد و عقلا و شرعا تنها این کار درست است . نایب امام هم کسی است که نزدیک ترین و شبیه ترین افراد به او باشد . هنگامی که از فیض حکومت پیشوای معصوم محروم بودیم باید نزدیک ترین افراد به معصومان را برای سرپرستی جامعه برگزینیم این قرب و نزدیکی را می توان با 3 معیار زیر مشخص ساخت : آشنایی با احکام اسلامی (فقاهت).شایستگی روحی و اخلاقی (تقوا) و کارایی دراداره جامعه . فقیهان عادل و مدیر و مدبر کسانی اند که این ویژگی ها را درخود گرد آورده و در عصر غیبت شایسته ی حکمرانی بر جامعه اسلامی اند . پس لازمه ی مدیران اتخاذ تصمیمات صحیح و اجرای به موقع آن هاست و لازمه ی این امر آگاهی هوشیاری نسبت به تحولات پیرامونی است . مشخص شد که لازمه ی رسیدن به این آگاهی و علم در این زمان چشم دوختن به کلام ولی فقیه و رهنمود های ایشان است که با توجه به قرار داشتن در راس نظام و داشتن اگاهی جامع به امور کشور و جهان, تذکرات ایشان , روشنگر چکیده ی مهم ترین نیازمندی های کشور و جهان اسلام می باشند و برای مردم و مدیران ,جهت حرکت ,اولویت ها ,ضرورت ها ,خطرها ,وظایف مرتبط با شرایط ملی و بین المللی و آگاهی های لازم را مشخص می سازد .

عامل چهارم : هدایت درونی (حکمت)
چهارمین ابزاری که ما را به سمت انتخاب صحیح هدایت و به صحت آن ما را مطمئن می کند حکمت است . عقل اگر چه در اختیار همگان است ولی عقل مومنان یعنی عقل کسانی که روح و جانشان را مهذب ساخته اند آزاد از هوای نفسانی و بلکه مسلط بر آن است پس آزادانه تر فکر می کند و درست تر می بیند و می فهمند ,عشق و علاقه به هر چیز چشم انسان را به حقیقت کور می کند . پس اگر حب نفسانیات را از دل بیرون کنیم چشمان دلمان بینا و گوش های دلمان شنوا می شود و با درست دیدن و فهمیدن می توان درست فکر و تصمیم گیری کرد . حقیقت این است که هر کس در دلش مخزنی از علم خدادادی دارد . این مخزن چون کتابخانه ای است که اگر با آتش گناهان به آن آتش نیندازیم و اگر با تشویش معاصی آن را نامرتب و بهم ریخته نکنیم می توان از آن حقایقی را دریابیم . بزرگان اینگونه می گویند که دل چو آبی زلال است که اگر آن را با پلیدی های گناهان مکدر نکنیم و مضطرب نسازیم می تواند چون آینه ای حقایقی را به نشان دهد .   نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت    به غمزه مساله آموز صد مدرس شد
این علم نیاموختنی به صورت نوری در دل تجلی می کند و تنها قلبی به این نور می رسد که جز محبت خدا را از دل پاک کند و مخلصانه در پی خدا باشد.

عامل پنجم : (هدایت غیبی)
اگر چه همه ی نعمات پیش گفته همه از خداست ولی همه اسبابی طبیعی است که خداوند با آنها غیر مستقیم به ما کمک می کند و ما از آنها برای شناخت راه درست و اطمینان به صحت عملمان استفاده می کنیم ولی گاه است که اسباب عادی منقطع و یا شرایط به گونه ای است که لازم می آید که خداوند به کمک اسبابی ماورایی معنوی وغیبی مستقیما ما را در امری راهنمایی کند و از اشتباهی باز دارد پس امداد غیبی پنجمین ناصر ما و آخرین راهنمای ماست که در حقیقت اتمام حجت است چرا که مانند موارد قبلی محدودیت به اسباب و علل طبیعی ندارد . اگر در اثر اطلاعات غلط و یا مشغله ذهنی یا فریبکاری دشمن یا هر چیز دیگر نتوانیم کار صحیح را بیابیم باز هم نباید ناامید بود چرا که آنجا که هیچ کس نیست خدا هست و در هر شرایطی که همه اسباب قطع است میدان قدرت های خدا باز است که اگر به صلاح ببیند هر کس را در هر شرایطی به انتخاب درست راهنمایی می کند .

نتیجه :
اگر مدیری برای انجام کاری خود را در راستای دین و ولایت فقیه قرار داد با تحقیقات و علم کافی به صحنه آمد در صفای دل به کمک تقوا فروگذار نکرد اگر در مواردی در معرض تصمیم اشتباه باشد اگر خداوند صلاح بداند او را با هدایت های غیبیه به تصمیم درست هدایت خواهد کرد . پس مدیران مسلمان اگر بخواهند در تمام اعمال زندگی خود با یقین به صحت عمل خود مطمئن گام بردارند این اطمینان را جز در مکتب اسلام و تشیع نخواهند یافت . تنها اسلام این قابلیت را دارد که در اصول یا فروع اطمینان پیروانش را جلب کند . با تکیه بر منطق اسلام است که می توان خود و مجموعه افراد زیر دست خود را در انجام شاق ترین کارها محکم و مصمم به پیش راند آنگونه که هیچ چیزی نتواند کمترین تزلزلی در اراده ایشان ایجاد کند و در هر شرایط راضی از مقدرات الهی به انجام وظیفه خود بپردازد . واین افراد مصداق این آیه اند : یا ایتها النفس المطمئنه.ارجعی الی ربک راضیه مرضیه .

فصل دوم : کتاب قدرت
بخش اول : نتایج بینش دنیا محور در مدیریت
در مدیریت های غربی عمدتا انگیزش ها;انگیزش دنیوی است چه اهداف مدیران و چه اهداف کارمندان همه در دنیا خلاصه می شود گرچه ممکن است درزندگی شخصی هرکسی به دینی باشد و درآن اهدافی را از دنیای دیگر دنبال کند ولی عموما دین در زندگی اجتماعی افراد خیلی کمتر سرایت می کند چرا که اصلا شکل گیری تمدن کنونی غرب با جداسازی دین از دنیای اجتماع و سیاست آغاز شد و مکاتبی پدید آمدند همچون سکولاریزم که قائل به جدایی امور دنیوی ودینی بودند و این امر دین را به رابطه شخصی انسان با اوهامی که دین می پندارد تقلیل دارد واین تفکر در غرب ترویج یافت . درنظام مدیریت غیرالهی انسان ها به هم شر می رسانند ;  هرکس نفع خود را می خواهد; بر سر منافع اختلاف هایی بوجود می آید در نهایت یک نفر قدرت پیروز شده و زمام امور جامعه را در دست می گیرد.این نظام;نظام مدیریت فرعونی است .

بخش دوم :الف) ویژگی های مدیریت اسلامی در کتب مختلف مدیریت
آقای شمس لودین در کتاب (اصول مدیریت از دیدگاه قرآن و حدیث)اصول کلی جهت دهنده را در مدیریت اسلامی چنین می آورد :
1.مبتنی بر فرامین الهی است نه خواسته های نفسانی .
2.تشویق استثمار و استعمار انسان توسط انسان ممنوع است .
3.اصول ارزش و ضد ارزش آن لایتغیر است .
4.متکی بر 2 پایه ی تعالی و تولید است .
5.تولید تا زمانی صاحب ارزش است که در خدمت تعالی باشد .

آقای محمد عباسی در مقاله خود تحت عنوان (معرفی مدیریت توفیق گرا و کامیاب )اصول مدیریت اسلامی و غیر اسلامی را چنین  می آورد :
ب)عوامل دستیابی به قدرت در مدیریت در کتب مختلف مدیریت
در این زمینه آقای مصطفی آخوندی در کتاب اخلاق در مدیریت عوامل دستیابی به قدرت تحمل روحی را با توجه به متون دینی چنین معرفی می کند :
1.علم و آگاهی
2.اعتماد به نفس
3.یاد خدا
4.ممارست و تمرین

ج)مبانی توحیدی مدیریت اسلامی
آقای مشرفی برای تعمق در بینش توحیدی مدیریت با اقتباس از کتاب جهان بینی توحیدی شهید مطهری می آورد : جهان بینی توحیدی یعنی درک اینکه جهان از یک مشیت حکیمانه پدید آمده و نظام هستی بر اساس خیر و جود و رحمت و رساندن موجودات به کمالات شایسته استوار است . جهان بینی توحیدی یعنی جهان یک قطبی و تک محوری است . جهان بینی توحیدی یعنی جهان ماهیتی از اویی و به سوی اویی دارد انا لله و انا الیه راجعون . موجودات جهان با نظام قطعی که سنن الهیه نامیده می شود اداره می شود . انسان در میان موجودات از شرافت و کرامت مخصوص برخوردار است و وظیفه و رسالتی خاص دارد . مسوول تکمیل و تربیت خود و اصلاح خویش است . جهان مدرسه انسان است و خداوند بر هر انسانی بر طبق نیت و کوشش صحیح و درستش پاداش می دهد . جهان بینی توحیدی به حیات و زندگی معنی و روح و هدف می دهد زیرا رنسان را در مسیری از کمال قرار می دهد که در هیچ حد معینی متوقف نمی شود و همیشه رو به پیش است . جهان بینی توحیدی کشش و جاذبه دارد به انسان نشاط و دل گرمی می بخشد هدف های مقدس و متعالی عرضه می دارد و افرادی فداکار می سازد . جهان بینی توحیدی تنها جهان بینی است که در آن تعهد و مسئولیت افراد در برابر یکدیگر معنی و مفهوم پیدا می کند . آدمی را از سقوط در دره هولناک پوچی گرایی و هیچی ستایی نجات می دهد .
د)اثرات بینش توحیدی و قدرت ایمان
اسلام دینی است که از همه جهات کامل است و در امر مدیریت نیز می تواند در همه ابعاد امر مدیریت را قوی و موفق گرداند و این نتیجه حاصل ویژگی های خاص اسلام است .
آری اسلام برای مسلمانان دژی است تسخیر ناپذیر و سپاهی است پیروز البته تا هنگامی که مسلمانان طبق آن عمل کنند و مدیرانشان آن را به کار بندند و البته اگر پرسیده شود که اگر چنین است علت انحطاط سراسری مسلمانان چیست ؟ باید گفت : ضعف و تفرقه آنان زمانی شروع شد که این دژ محکم خود را شکستند و در عمل اعتقاد اسلام را رها کردند .
امام علی (ع) : هر وقت مقام حکومت برایت عظمت و بزرگی یا کبر و خود پسندی پدید آورد به بزرگی پادشاهی خداوند که فوق توست و به توانایی او نسبت به خود به آنچه از جانب خویش بر آن توانا نیستی بنگر که این نگریستن کبر تو را فرو می نشاند و عقل و خردی را که از تو دور گشته به سویت باز می گرداند . مبادا خود را با خدا برابر کنی و یا خویش را در قدرت بسان او دانی برای اینکه خداوند هر غرور کننده و سرکشی را ذلیل و خوار و بی ارزش می گرداند .

ه)ماهیت ایمان و راه حصول آن
ایمانی که مورد بحث ماست نه یکسری افکار مغزی است که در حد فکر باقی بماند و نتواند انسان را وادار به انجام عمل کند و نه یکسری حالات قلبی است که جنبه عملیاتی نداشته باشد بلکه ایمان امری قلبی است که به عملکرد افراد جهت می دهد . ایمان مسلمان ایمان به حقانیت اسلام است که ابتدا در ذهن و فکر به عنوان یک ایده طرح می شود و پس از رسیدن به باور عقلی نیاز است که مومن سعی کند آن را به قلب خود بباوراند و در عمل نیز پیاده کند . رابطه ایمان و عمل دوسویه است یعنی هم عمل موجب تقویت ایمان است و هم ایمان عمل را تقویت می کند . انسان باید در گام اول از وقوع گناهان کبیره و صغیره در عمل خود پرهیز کند و در گام بعد باید حتی فکر گناه را از دل بیرون کند یعنی مثلا نه تنها حسادت یا کینه خود را بروز نمی دهد بلکه سعی می کند هر کینه یا حسادت نسبت به کسی را از دل خارج کند .

آقای محمد آل بورایی در کتاب مدیریت و اداره ی امور دولتی در اسلام الگوی مدیریت اسلام را چنین توصیف می کند :   
نظریه         محوریت تجربی                     مشخصات و ویژگی ها                          ارزش هایی که ارتقا داده می شود
(واحد تجزیه تحلیل )

الگوی          رفتار فرد                   – انگیزش دینی ومادی                           -عدالت ,آزادی  ,برابری  اجتماعی آنگونه که                                     
اداری          رفتار سازمانی فرآیند      – به طور کلی گرایش غیر دنیوی دارد .          در شریعت است .
اسلامی        (شورا) رهبری             -بیشتر انسان گراست تا تولید گرا               -رشد فردی, مادی و معنوی
-تاکید بر ارزشها, اخلاقیات و معنویات         – منزلت و شان انسانی                            
از چشم انداز اسلامی دارد.                      -دسترسی برابر به خدمات
-همکاری به جای رقابت                -پاسخ گویی به نیازها و تقاضای ارباب رجوع

-اختیارات و قدرت رهبری وجود دارد          -کوشش پیوسته در کار و فعالیت           
ولی نه به صورت مطلق  
-شورا و مشاوره به عنوان نوعی فرآیند
-ماهیت آن ضد بروکراتیک است

بخش سوم :مقامت ایمانی و قدرت های روحی
گام اول : زهد
الف)اهمیت زهد :
زهد یکی از ارزش های اخلاقی است که دارنده آن نسبت به دنیا بی رغبتی می کند و اگر بتواند زهد را در قلب خود پایدار کند با کمال راحتی می تواند از جاذبه های مادی چشم بپوشد ودست به اقداماتی بزند که نیازمند آزادی از بند تمایلات نفسانی است . یک زاهد می تواند آزاد از هر گونه میلی به مادیات به انجام وظایف خود بپردازد دست به مبارزه با دشمن بزند و چون از هر جذبه ای آزاداست دشمن به هیچ طریق نخواهد توانست او را با ابزار مادی که در دست دارد با تهدید و تطمیع به تسلیم شدن بکشاند .در نتیجه این خاصیت است که ما می گوییم یکی از ضروری ترین خصیصه هایی که باید مدیران در خود در مدیران دیگر و در عامه کارمندان ایجاد و تقویت کنند زهد از دنیاست و یک مدیر تنها به کسی می تواند اتکا و اطمینان کند که زهد و صبر او را آزموده باشد و چنین کسی است که تهدید و تطمیع در او اثر ندارد . امام خمینی (ره) : مردان بزرگ که خدمت های بزرگ برای ملت های خود کرده اند اکثرا ساده زیست و بی علاقه به ذخارف دنیا بوده اند .

ب)زهد وراه حصول آن : 
زهد یعنی بی رغبتی به دنیا و اعراض از آن مگر به مقدار ضرورت . باید دانست که مفاهیم دینی گاه دارای دو معنای خاص و عام هستند و گاهی امامان در تعریف آنها برای مومنان با توجه به سطح درک و ایمان آنها مرتبه ای خاص از آن مفهوم را تعریف         می کرده اند .
امام صادق (ع) : زهد ضایع کردن مال و حرام کردن حلال ها نیست بلکه زهد در دنیا این است که به آنچه در دست داری مطمئن تر از آنچه در نزد خداست نباشی . این حدیثی که گذشت روشن می سازد که زهد بسته نبودن به دنیاست نه استفاده نکردن از آن . زهد فقیر بودن نیست بسا باشد که زاهدی ثروتمند باشد که زهدش در این است که هیچ وابستگی به مالش ندارد و به راحتی در راه خدا خرج می کند .

گام دوم : صبر
الف) اهمیت صبر :
ضرورت و اهمیت صبر کاملا مشخص است چرا که انسان بی آن هیچ درجه ای از موفقیت چه دنیایی و چه آخرتی نمی رسد و اگر به هر درجه ای برسد بی شک سریعا آن را از دست می دهد چرا که صبر قدرت حفظ مقام است و بی صبر مانند بیمار ایدزی است که در عین سلامتی به علت نداشتن عوامل قدرت دفاعی در خون خود در مقابل کوچکترین بیماری از پا در می آید . بی صبر در ایمان در مقابل کمترین جذابیت گناه یا سختی راه حق عقب می نشیند و هیچ اعتباری بر دین و ایمانش نیست گویا اصلا دین ندارد و از این روست که نسبت صبر به ایمان را نسبت سر به بدن معرفی می کنند که بی آن حیاتی برای ایمان نیست .

ب)صبر و راه حصول آن :
صبر عبارت است از ثبات نفس و اطمینان آن و مضطرب نگشتن آن در بلا و مصائب .
صبر عبارت از استواری و ثبات نفس در سختی و مصیبت است در تعریف دیگری صبر به عنوان مقاومت و ثبات انگیزه دین در مقابل انگیزه هوس معرفی شده صبر یکی از مهمترین صفات ایمان است پس صبر متقوم بر دو امر است یکی آن که از آن ناملایم که بر او وارد می شود کراهت داشته باشد در باطن و دیگر اینکه خود داری کند از اظهار شکایت و جزع . عبدالرزاق کاشانی گفته : مقصود از شکایت ,شکایت به غیر حق است و اما شکایت به خدا منافات با صبر ندارد مثل ایوب و باید دانست که صبر به حسب این مرتبه که مذکور شد از مقامات متوسطین است زیرا مادامی که نفس از واردات از جانب حق تعالی کراهت دارد و در کمون و بطونش از آنها جزع داشته باشد ,مقام معارف و کمالاتش ناقص است و مقام ارفع از این مقام مرتبه رضا به قضا است .

گام سوم : توکل
الف) اهمیت توکل
تکیه گاه هایی که خدا محوران دارند و به پشتوانه آن دست به کارهایی می زنند که در محاسبات مادی نمی گنجد و خداوند نیز چون به او اتکا کرده و دین او را یاری می دهند به صور مختلف به طور اعجاز گونه به یاری ایشان می پردازند . لازمه این یاری این است که وظیفه خود را در حد توان انجام داده و امیدمان به خدا باشد : تنها مقصودم اصلاح امر شماست و از خدا توفیق طلبیده و بر او توکل کرده و به درگاه او پناه می برم .
امام صادق (ع) : خدا روزی های مومنین را از راهی قرار داده که آنها گمان نمی کنند و سرش آن است که اگر بنده ی خداوند راه درآمد خود را نداند دعا و نیایش او که بهترین پرستش هاست زیاد خواهد شد .

ب) ما می توانیم
اعتماد به نفس در توکل به قدرت خدا :
یکی از مهم ترین چیزهایی که امام همیشه به آن توصیه داشته اند اعتماد به نفس است . ایشان زیاد می فرمودند که شما باید باور کنید که می توانید و خواستن توانستن است و مطمئن باشید اگر تلاش کنید خودتان به هر چیزی می توانید برسید و این اعتماد به نفس را همگام با اعتماد به خدا طرح کرده و آنها را در طول هم می دیدند . شما دو جهت را در نظر بگیرید …یکی اعتماد به خداوند تبارک و تعالی که وقتی که برای او بخواهید کار کنید به شما کمک می کند راه را برای شما باز می کند در هر رشته که هستید راه های هدایت را به شما الهام می کند و یکی اتکال به نفس اعتماد به خودتان شما خودتان جوان هایی هستید که می توانید همه ی کارها را انجام دهید …به شرط اینکه اعتماد به نفس خودشان داشته باشند و معتقد بشود به اینکه می توانیم .
مقام معظم رهبری : باور اینکه ما می توانیم و یا خواستن توانستن است یکی از مهم ترین عوامل پیروزی ما بود . والبته پیروزی انقلاب خود نیز موجب تقویت هر چه بیشتر این باور شد .
ج)توکل و راه حصول آن :
توکل عبارت از تکیه و اعتماد بر خداست به طوری که قلب انسان با یاد او آرام می گیرد و بر اسباب و علل طبیعی تکیه نکند. کسی که می داند خدا تعالی قادر است بدون اسباب و وسایل,مطلوب انسان را عطا کند و هم می تواند همه اسباب را بی اثر کند به این باور قوی دل و اهل توکل است . تحصیل اسباب با توکل منافات ندارد و بی اعتنایی به اسباب بر خلاف سنت و مخالف شریعت اقدس است .
در بحث توکل سه نکته باید مورد توجه باشد :
1.توکل با اعتماد به اسباب منافات دارد نه توسل به اسباب.
2.توکل یعنی وکیل گرفتن برای خود و خواسته های خود پس توکل در محدوده ی انسان های دارای نفسانیات مطرح است نه برای سالکان وادی رضا و محبت .
3.توسل به اسباب در دو حالت رخ می دهد : یا اثر اعتماد و توکل بنده به اسباب است یا در نتیجه امر خدا به توسل به اسباب . یعنی افراد یا برای رفع حاجت خود اسباب را به کار می برند یا برای انجام کار خداوند که فرموده اسباب را بکار بگیر .
از مقدمه یک و سه نتیجه می گیریم که : توسل به اسباب در همه مراتب توکل و بالاتر از توکل هست چرا که اگر انسان خدا را باور نداشته باشد که همه تکیه اش به اسباب است و اگر خدا را باور داشته باشد باز هم برای اطاعت او مامور به توسل به اسباب است . البته در حالت اول به کار بردن اسباب محدود می شود به آنچه انسان برای نفع خود مفید می بیند و در حالت دوم به کار بردن اسباب محدود می شود به آنچه خود را از طرف خدا مامور به آن بداند .
امام خمینی (ره):توکل به معنی واگذاری امر است به معتمدی از باب آنکه خود را در صورت دادن آن امر عاجز ببیند. توکل حاصل نشود مگر پس از ایمان به چهار چیز :
1.اول ایمان به آنکه وکیل عالم است به آنچه موکل به آن محتاج است .
2.دوم ایمان به آنچه او قادر است به رفع احتیاج موکل .
3.سوم ایمان به آنکه او بخل ندارد .
4.ایمان به آنکه محبت و رحمت به موکل دارد .

د)هفت واقعه در باب توکل :
1.خدا هیچ زنده ای را فراموش نمی کند .
2.انفاق روزی را زیاد می کند .
3.خدا در دادن روزی مصلحت بندگان را در نظر دارد .
4.هر کس برای رسیدن به دنیا به غیر خدا امید بندد خدا امید اورا ناامید می کند .
5.روزی بندگان از راههای حساب نشده می رسد و گاه عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد .
6.خداوند تامین روزی این علم آموزان را تعهد کرده .
7. توکل دست به کار شدن و چشم امید به مسبب الاسباب دوختن است .

گام چهارم :رضا
الف) اهمیت رضا
کسب مقام رضا موجب می شود که مدیر یا رهبر در هیچ امری و هیچ شرایطی رنجی احساس نکند و زحمتی نبیند امر مدیریت در هر شرایطی آسان و گوارا است . نه دغدغه ای فکر او را مشغول می کند و نه تشویشی ذهن او را متشطت می کند نه در انجام ماموریت خود ناراحتی احساس می کند و نه از طرف دشمنان تالم و اندوهی به او می رسد هر امری برایش سهل و بلکه شیرین است چرا که هر امری را هدیه محبوب می بیند و راضی است به رضای او و تسلیم است به امر او دلیلی برای غصه و غم نمی یابد. پس هیچ غم و غصه ای ندارد الا حزن فراق او و خوف نافرمانی او .
امام سجاد (ع) : زهد ده درجه است بالاترین درجه زهد پایین ترین درجه ورع است بالاترین درجه زهد پایین ترین درجه یقین است و بالاترین درجه یقین پایین ترین درجه رضاست .
ب)رضا و راه حصول آن :
رضا عبارت است از عدم خشم و اعتراض به آن چه خدا مقدر کرده است رضا از آثار و لوازم محبت است زیرا هر چه از محبوب سرزند خوشایند است . ثمره رضا آن است که انسان در دنیا از غم و اندوه خلاص می شود و برای عبادت فراقتی می یابد و درآخرت به رضوان الهی نایل می شود اولین مرتبه رضا آن است که انسان از حوادث ناگوار رنج می برد و آزرده می شود ولی با توجه به ثوابی که خداوند متعال در مقابل این اتفاقات برای بندگان صبور و راضی آماده کرده به حکم عقل نه تنها به آن راضی است بلکه خواستار وقوع این حوادث است…مرتبه عالی رضا آن است که انسان از حوادث ناخوشایند رنجور واندوهناک نشود…چرا که قلب تا مشغول و غرق در چیزی است غیر آن را درک نمی کند .

درجات رضا :
1.درجه اول رضای بالله
2.درجه دوم رضا به قضا و قدر حق : حصول این مقام نشود مگر با معرفت به به مقام رافت و رحمت حق تعالی و ایمان به اینکه آنچه حق تعالی مرحمت فرمایند در این عالم برای تربیت بندگان و حصول کمالات نفسانیه آنها و فعالیت فطریات مخموره در جبلت آنان است مقام محبت و جذبه را باید اوایل درجه ثالثه رضا دانست و آن است که از آن به رضا تعبیر کنند به رضا به رضی الله و آن چنان است که عبد از خود خوشنودی ندارد و رضایت او تابع رضایت حق است چنانچه اراده به اراده اوست .

ج)سه واقعه در باب رضا :  
1.هر چه از دوست رسد نیکوست
2.رضایت به تدبیر خدا
3.مقام رضا ,ولایت مداری,قدرتی شگفت آور

گام پنجم :محبت
الف) اهمیت محبت
وادی محبت وادی دیگری است مومن در وادی رضا به آنچه خدا می خواهد راضیست ولی در وادی محبت عاشق و دیوانه خدا و خواست خداست او دیگر نه به اختیار و اراده تلاش می کند بلکه چون واله ای دیوانه وار می دود خود را پروانه وار به آتش شمع می زند و آنچنان محو جمال یار است که سوختن را اصلا نمی بیند که حال بخواهد راضی باشد یا نباشد . عبادت او نه برای بهشت و نه ترس جهنم است خالصانه و بری از هر گونه شرکی خدا را می خواند .

ب)محبت و راه حصول آن :
محبت زاییده ایمان و علامت مومنان حقیقی است چرا که ایمان به خدا معرفت و باور قلبی می آورد و معرفت به ذات و صفات خدا در پی دارد .
خداوند غیر از محبت عامی که به همه بندگان بد وخوب دارد یک محبت خاص به بندگان مقرب خود دارد که هر چه به او نزدیک تر می شوند محبت خدا به آنها بیشتر می شود . آقای جباران سه نشانه برای این محبت خاص ذکر می کند :
1.ایمان
2.ابتلا به بلا
3.اعطا خود آموزی

نتیجه :
مطالب این فصل ما را به اینجا می رساند که ایمان و مراتب آن تنها عاملی است که می تواند رهبران و مردم را به انجام شاق ترین کارهای مورد نیاز تشویق و در انجام آنها قدرتمند و توانا کند . ترویج ایمان به اعتقادات شیعی مساوی است با تربیت نیروهای از جان گذشته و جان بر کف که در راه رسیدن به هدف و یاری مدیرانشان بی هیچ توقعی از مال و جان و آبرو ایثار میکنند .
جامعه اسلامی هر قدر بتواند در جهت تقویت ایمان گام بردارد در حقیقت کیفیت نیروی انسانی خود را تا حد شگفت آوری بالا می برد.
با وزیدن رایحه ی محبت مدیران و مردم در انجام تکالیف وظایف و در مقابل سختی ها احساسات قلبی شان نه صبر و تحمل و نه رضا بلکه شور شوق اشتیاق دلدادگی و شیفتگی است بلکه در انجام هر کار خیری که به نفع خلق باشد سر از پا نمی شناسد و در مشکلات همیشه خود را داوطلب قرارگرفتن در معرض شدید ترین مصائب قرار می دهند و خدا می داند که چنین نیروهایی هر یکی شان می تواند جامعه ای را متحول و دگرگون کند هم چنان که امام راحل ما چنین کرد .

فصل سوم : کتاب نصرت
بخش اول : شکست و رسیدن به پوچی در مدیریت غربی
در غرب بسیار انسان ها هستند که در تصور اینکه هدف درست در زندگی همین رفع نیازهای مادی و دنیوی است به امید رسیدن به حس بی نیازی و ارضا شدگی تلاش می کنند . این امید رسیدن به هدف آن ها را به کار وا می دارد . مشخص است که اینان اکثرا احساس نیاز دارند و احساس می کنند که به بسیاری از اهدافشان نرسیده اند واز طرف دیگر یک بررسی یاده و یک صحبت صادقانه به ما نشان خواهد داد کسانی هم که بر حسب شرایط محیطی از هر جهت ثروتمند ومتمکن اند نیز علی رغم در اختیار داشتن همه نوع امکانات احساس نیاز و ارضا نشدگی می کنند . احساس می کنند که اینها آن چیزهایی نیست که آنها می خواستند و آنها به چیزی نیاز دارند که نمی دانند آن چیست . آنها پس از اینکه برای سیر کردن خود به هر دری می زنند و هر غریضه ای را تا حد افراط اشباع می کنند به احساس بی ارزشی بی هویتی بی خاصیتی و پوچی می رسند. حس می کنند که در هیچ جای دنیا چیزی نیست که آنها را اشباع کند و تمام لذاتشان پوچ و توخالی است آنها پس از رسیدن به پوچی اهدافشان از آنجا که هدفی دیگر برای خود ندارند دنیا را بی هدف و پوچ می انگارند . دنیا دیار تزاحمات است چرا که مثلا در یک جامعه همه نمی توانند انگیزه مقام خواهی خود را ارضا کنند در نتیجه از کل جامعه فقط چند نفر به این هدف می رسند و یا لازمه ی مالک شدن زمین بیشتر این است که عده ای زمین کمتری داشته باشند و این به صورت یک قاعده ی علمی تجربه شده به نام قاعده ی طلایی 20-80در می آید که به ما می گوید 80% مردم-20%امکانات و 20% مردم-80% امکانات جهان را در اختیار دارند . این قاعده حاکم بر جوامع غربی غرب زده یا تحت سلطه غرب و فرهنگ و اقتصاد آن نتیجه ی فرهنگ غیر دینی و سیاست های ناعادلانه مادی است سیاست هایی که هم در اصول اقتصادی تفکر مارکسیستی شرق و هم در سرمایه داری لیبرالیستی غرب ظلم بی عدالتی و تبعیض را نهادینه کرده به صورتی که مقدمات فروپاشی آنها را پدید آورده .

بخش دوم : پیروزی و نصرت الهی در مدیریت اسلامی
الف)نصرت الهی یک تفاوت میان بینش مادی و بینش الهی دین
شهید مطهری : نصرت الهی و اعتقاد به آن یکی دیگر از تفاوت های عمده میان بینش خدا محور و بینش دنیا محور را به نمایش    می گذارد . تفاوت تفکر مادی و تفکر الهی در همین جاست .از نظر یک نفر مادی در حساب عالم هیچ گونه تفاوتی میان راه حق و راه ناحق نیست , عدل و ظلم , حق و ناحق , خوبی و بدی از نظر نظام کلی و جملی عالم حساب خاصی ندارد . ولی از نظر انسان الهی در حساب کلی جهان میان این دو تفاوت است . حقیقتی در کار است و به حمایت مردان راه حق بر می خیزد ما در کتاب انسان و سرنوشت تحت عنوان (تاثیر عوامل معنوی در سرنوشت) گفتیم که از نظر جهان بینی مادی عوامل موثر در اجل , روزی , سلامت سعادت و خوشبختی منحصرا مادی است اما از نظر جهان بینی الهی علل و عوامل دیگری که عوامل روحی و معنوی نامیده می شوند نیز همدوش عوامل مادی در کار اجل و روزی و سلامت و سعادت و امثال اینها موثرند . از نظر جهان بینی الهی جهان یک واحد زنده و با شعور است اعمال و افعال بشر حساب و عکس العمل دارد . خوب و بد در مقیاس جهانی بی تفاوت نیست اعمال خوب یا بد انسان مواجه می شود با عکس العمل هایی از جهان که احیانا در دوره ی حیات و زندگی خود فرد به او می رسد .
در کلام این شهید غیر از شرح تفاوت میان بینش توحیدی دین و غیر آن اعتقاد به وجود قوانین و سنن کلی و جزئی حاکم را جهان و اعتقاد به امدادهای غیبی واضح است .

ب)غیب و ایمان به غیب
غیب بعد پنهانی عالم است که از حواس پنج گانه ما پنهان است در مقابل شهود که بعد ظاهری و مادی و قابل احساس انسانی عالم است .
اساسا این عالم از آن جهت شهادت نامیده شده که ما با حواس خود با آن سر و کار داریم و محسوس و ملموس ماست . غیب عبارت است از اینکه انسان اقرار و اعتراف داشته باشد که در عالم هستی حقایق و واقعیاتی هست که من با پوسته ی بدن خود یعنی با حواس خودم نمی توانم آنها را درک کنم ولو اینکه اینجا حضور داشته باشند .

ج)امدادهای غیبی و نصرت الهی در زندگی بشر :
ایمان به غیب شرط لازم تقواست : الم ذلک الکتب لا ریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب (سوره بقره 1-3)
این غیب در راس آن خداوند عزوجل است که خود غیب است و خود آفریننده دیگر اجزای غیبی عالم . او نظام غیب و شهود عالم را آفریده هموست که به امدادهای غیبی یاران را یاری می رساند گذشته از این که اشیا در اصل هستی خود از غیب مدد می گیرند به عبارت دیگر سراسر طبیعت مدد غیبی است در زندگی بشر یک سلسله مددهای غیبی خاصی هم وجود دارد کمک های غیبی گاهی به صورت فراهم شدن شرایط موفقیت است و گاهی به صورت الهامات و هدایت ها و روشنی ها و روشن بینی ها . ولی باید دانست که این گونه الطاف غیبی گزاف و رایگان نیست .

د)اسباب های غیبی :
اسباب های غیبی از نظر تنوع بسیار و از نظر تعداد غیر قابل شمارش اند . در کتب مختلف روایی ما زیاد است توصیه به اعمال مختلفی که سببی غیبی برای دستیابی به هدفی مشخص هستند مثل اینکه (انفاق و صدقه روزی را زیاد می کند) ویا (صله رحم و دیدار خویشاوندان عمر انسان را زیاد می کند ) ویا (نماز شب انسان را نورانی و زیبا می کند ) ویا هزاران سبب غیبی دیگر که می توان با توسل به آنها به اهداف خود رسید .

ه)سنن الهی :
این اسباب حکایت از وجود قوانینی در عالم دارد که از آنها به سنت های الهی یاد می شود و به صورت قاعده های کلی می توان از آنها بهره گرفت و به آنها استناد کرد . البته تعبیر سنن الهی بیشتر برای قوانین کلی و جهان شمولی به کار می رود که بر روند تولد و مرگ و صعود و سقوط ملت ها و حکومت ها حکومت دارد .
قرآن کریم تصریح می کند که امت ها و جامعه ها از آن جهت که امت و جامعه اند سنتها و قانون ها و اعتلاها و انحطاط ها بر طبق سنتها و قانون ها دارند . سرنوشت مشترک داشتن به معنای سنت داشتن جامعه است .

و)شرایط وقوع نصرت الهی :
دو فصل گذشته در حقیقت همه توضیح این شرایط بود ولی در اینجا دوباره با نگاه از این زاویه و توجه به برخی جنبه های شاخص مواردی را ذکر می کنیم . شرایط دریافت نصرت الهی باید در دو سطح بررسی شود . چرا که یک مدیر اولا باید دارای یک سری ویژگی ها افکار و عقاید در شخصیت خود باشد و ثانیا باید دارای مجموعه نیروهایی باشد که آنها نیز ویژگی های لازم را داشته باشند :
1.ایمان : باور به خدا و غیب در اسلام از واجبات مدیران است که زمینه نصرت الهی را فراهم می کند .
2.عمل صالح عمل به تکلیف و وظیفه : دومین ویژگی لازمه مدیران داشتن دغدغه عمل به تکلیف و وظیفه است و اینکه سعی کند برای کسب رضایت خدا و خالصانه تلاش کند .
3.دعا.تضرع.استمداد از خدا
4.تقوا
5.توکل و حسن ظن به خدا
6.قیام لله و جهاد برای نصرت دین خدا
7.شهادت طلبی و فداکاری و ایثار
8.صبر وثبات قدم
9.قوی و شجاع بودن
10.بصیرت .بیداری و خود آگاهی
11.پشتوانه مردمی متحد و مبارز

ض)علل بعضی موارد شکستهای جبهه ی اسلام
در مواردی که مسلمانان مغلوب می شدند یا می شوند می توان گفت برای یکی از دو جهت می باشد . یکی اینکه خدای علیم مغلوبیت ایشان را طبق علم و صلاحدید خود صلاح بداند چنانچه انبیا هم گاه مغلوب می شدند زیرا اگر دائما غالب می شدند مردم به خدا بودن آنها معتقد می گردیدند . جهت دیگر اینکه علت مغلوبیت مسلمین از ناحیه خودشان باشد ولو اینکه از نظر سپاه و سلاح هیچ گونه نقصی هم در کار نباشد یا اینکه توکل به خدا داشته باشند ولی درباره تمکین نمودن وسائل ضروری جهاد کوتاهی نمایند گر چه اصل و ریشه غالب شدن توکل به خداست ولی در عین حال مستعد بودن هم از اوامر پروردگار می باشد .
پس دانستیم که شکست 3علت دارد یا به مصلحت نبودن پیروزی و یا ضعف ایمان مسلمانان یا سهل انگاری در تدارک اسباب ظاهری ممکن .

بخش سوم : میادین نصرت الهی و پیروزی خدامحوران
آنهایی که در زندگی دین دارند و با انگیزه های دینی درست تلاش می کنند با توجه به اینکه رسیدن به سعادت اخروی محوری ترین اهدافشان است لاجرم برای هیچ کدامشان مانعی در رسیدن به هدف نیست . یعنی تزاحم اهدافی که در دنیا محوران رخ می دهد برای خدا محوران معنا ندارد و با منتهی شدن هدف نهایی به سعادت اخروی خدامحوران مطمئنا و همیشه پیروزند .
در مکتب های مادی و شبیه آن از آنجا که هدف رهبری در واقع چیزی جز چیرگی و حاکمیت نیست دست نیافتن به مطالع مادی نیز شکست محسوب می شود و به دنبال آن ناامیدی و عقب نشینش فرا می رسد ولی در اسلام هدف انجام تکلیف الهی است . رهبر موظف است همه ی توان و تلاش و دقت خود را به کار گیرد تا آنچه خدا می خواهد تحقق پیدا کند . نتیجه ی آن پیروزی باشد یا نباشد . بر این اساس در قاموس رهبری اسلامی واژه ی شکست مفهومی ندارد زیرا هدف چیزی جز انجام وظیفه نیست و آن در هر صورتی قابل وصول است :(بگو آیا شما جز یکی از دو خوبی پیروزی یا شهادت را می توانید برای ما انتظار بکشید ؟حال آنکه ما برای شما انتظار داریم که به عذاب خدا دچار شوید یا بوسیله ی خدا یا به دستان ما پس منتظر باشید که ما با هم با شما منتظریم.)سوره ی توبه آیه ی 52.ازدیدگاه اسلام هم کشتن دشمن حق و عدالت موفقیت است و هم کشته شدن در راه مبارزه با او . دشمن حق و عدالت نیز هیچگاه با پیروزی مواجه نیست گرچه به ظاهر ممکن است به مطامع مادی خود رسیده باشد .

نتیجه : اگر بخواهیم در یک قاعده ی کلی بگوییم کسانی که رهرو راه حق هستند با کسانی که راه باطل می روند چه تفاوتی از نظر موفقیت در کار دارند و یا جامعه ای که معتقد به غیب و عالم آخرت است بر جامعه ای که همه ی هستی را در دنیا خلاصه      می بیند چه مزیتی دارد ؟ باید بگوییم فرد یا جامعه ی خدا محور در زندگی و در صحنه ی جدال حق و باطل با کمک نصرت الهی هم به هدفش و هم از رسیدن به هدفش ارضا می شود ولی فرد یا جامعه ی دنیا محور نه به هدفش می رسد و نه آنچه به آن می رسد او را ارضا می کند . اولین صحنه ای که اهل حق در آن پیروزند رسیدن به سعادت اخروی است یعنی اگر درجنگی ما را تکه تکه کنند ما پیروزیم چرا که با شهادت به هدفمان که رضایت الهی و سعادت است دست یافته ایم . دومین صحنه در این است که خداوند وعده داده که سرانجام زمین تحت حاکمیت متقین است و ما مطمئن به پیروزی نهایی مکتب در دنیا مبارزه می کنیم . نتیجه اینکه         می بایست همه بدون ترس از شکست با بیدار کردن ملت های مسلمان و آگاه کردن ملت های حق طلب اروپا و آمریکا زمینه ی قیام ملل عالم علیه ظلم و جنایت دولت های ظالم را فراهم کرده و همانگونه که دولت ستم شاهی را سرنگون کردیم ابرقدرت های استعمار گر را با متغیر ساختن ملتها و استمداد به امدادهای الهی سرنگون کنیم و این با ضعفی که الان غرب در آن است در همین سال های اخیر امری است دست یافتنی .
امام خمینی (ره):اگر اعتقاد پیدا کردید که می توانیم هر کاری را انجام دهیم توانا می شویم .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *