در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند. این جمله نشأت گرفته از داستانی بدین شرح است؛ «روزی مردی ثروتمند با اتومبیل گران قیمت خود با سرعت زیاد از خیابان کم ترددی عبور می کرد. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، پسر بچه ای پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. آجر به اتومبیل خورد وصدمه زیادی وارد ساخت. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع از ماشین پیاده شد. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند.
پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود، جلب کند. پسرک گفت: “اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند. هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من برای بلند کردنش زور کافی ندارم. “برای اینکه شما را متوقف کنم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم “. مرد متأثر شد و به فکر فرو رفت… برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه ادامه داد
● مقدمه
برای سریع بودن، نخست باید آهسته بود و همه چیز را درست دید. مفهومی که از مدیریت زمان در ذهن ها نقش بسته، رسیدن به هدف در کوتاهترین زمان است. در هزاره سوم انسان ها در همهمه شتاب زدگی و سرعت غوطه ورند به هم توصیه می کنند که از این قافله پرشتاب عقب نمانند و چنان بر همراهی این قافله تمرکز کرده اند که دیگر فرصتی برای درنگ و تأمل در اینکه به کجا می رویم؟ باقی نمی ماند. مدیران، سرعت را سرلوحه کار خود قرارداده اندو جنبش های کیفیت هم نتوانسته اند اولویت های مدیران را در شتاب برای رسیدن به هدف ها، کنترل کنند. غلبه کمیت بر کیفیت در اولویت ها از همین جا آغاز می شود و در جهان تجارت مدار امروزی، سازمان هایی که عمر مدیریت مدیران آنها کوتاه است، به این غلبه دامن می زنند.
● مفهوم مدیریت آهسته
مدیریت آهسته می کوشد ایده ی پیوستگی منافع را بر اقتصاد و جامعه مستقر سازد تا به اثر و نتیجه مطلوب برسد. مدیریت آهسته به دنبال تبیین این مفهوم است که تمام کار مدیریت دست یافتن به سود کوتاه مدت نیست بلکه باید به دنبال هدف های پیوسته بود. مطرح کنندگان مدیریت آهسته قصد دارند آن را در فعالیت های روزمره به صورت مفید، اساسی و سازنده منعکس کنند. مدیریت آهسته (Slow Management) به عنوان راه حلی برای کاستن از تنش های شغلی و ابزاری برای خلق ارزش وبالا بردن قدرت ابتکار در حوزه کسب و کار، تاکید می ورزد و تولید آهسته و سنجش آهسته را به عنوان ابزارهایی کاربردی در خدمت مدیریت برای شکل دادن به سازمان های آهسته که زمان استقرار طولانی و رشد نمایی سریع دارند، معرفی می کند.
● مدیریت آهسته در گذر زمان
کلماتی همچون: مدیریت آهسته، شرکت آهسته، شهر آهسته، غذای آهسته، کسب و کار آهسته، خبرنگاری آهسته و… یک به یک وارد ادبیات نوین اجتماعی می شوند. این مفاهیم شیوه زندگی و کار در دوره کنونی را به چالش می کشند و تضادهایی را در ذهن پدید می آورند. کارلو پترینی جنبش غذای آهسته را پایه گذاری کرد و شاید آن زمان کمتر کسی فکر می کرد که فلسفه او الهام بخش جنبش های گوناگون آهستگی شود. نگرشی که رویکردی دوباره به داستان مسابقه لاک پشت و خرگوش دارد و بار دیگر توانمندی های لاک پشت ها را به رخ خرگوش های بازیگوش می کشد؛ گرچه تعلق داشتن به جنبش آهستگی به معنی همیشه آهسته بودن نیست. حدود۴۴ سال پیش(۱۹۸۶) در ایتالیا، در اعتراض به تجاوز فست فودها یا غذاهای سریع به سبک زندگی سنتی نواحی مدیترانه، جنبش غذای آهسته به وسیله یک رستوران دار به نام کارلو پترینی پایه گذاری شد.
جنبش غذای آهسته در بیانیه ای در سال ۱۹۸۹ وضعیت را این گونه بیان کرد: «ما برده سرعت شده ایم و خود را در برابر ویروس خطرناکی که زندگی سریع نامیده می شود باخته ایم، این ویروس عاداتمان را از بین برده، حریم خصوصی خانه های مان را مختل کرده و ما را مجبور ساخته که از غذاهای سریع استفاده کنیم». اصول جنبش پترینی انتخاب محصولات تازه محلی، آماده سازی آن براساس شیوه های سنتی و صرف غذا به همراه دوستان و خانواده بود و شعار جنبش: مردم خواستار کاهش صرف زمان در آشپزخانه هایشان هستند، اما دوست ندارند این کار به بهای از دست دادن طعم مناسب غذا و تغذیه نا درست تمام شود.کیفیت غذاهای سریع مورد پرسش بسیار است و علاوه بر آن، استفاده از آنها نوعی اعتیاد به سریع تر و بیشتر خواستن را به وجود می آورد. پترینی می گوید: در جهان مدرن، گاهی سرعت آن چنان بالا می رود که افراد نمی توانند هم پای تغییرات پیش روند.
پرسش این است که چگونه می توان برای زندگی بهتر، از وقت، هوشمندانه تر استفاده کرد؟ برپایه این انتقادها، جنبش غذای آهسته، پایه جنبش بزرگتری شد که توسط مجله بیزنس ویک طرح شــده و اروپای آهستــه نامیده شده است. این جنبــش اساساً حس شتاب و سرگشتگی ناشی از حرکت جهانی شدن را که کمیت را جایگزین کیفیت در همه شئون زندگی کرده است – مورد پرسش قرار می دهد و بر یادگیری دوباره هنر انجام دادن کارها به بهترین وجه ممکن و نه به سریعترین وجه ممکن تأکید دارد.
مبانی اساسی دیدگاه مدیریت آهسته با توجه به رشد روزافزون فعالیت ها، رهبران اعتماد به تجربه ها، ذکاوت و شهودشان را از دست داده اند؛ عواملی که بسیار شخصی است و علمی نیست. وقتی فشار بی امان برای بهبود عملکرد و انجام سریع کارها وجود دارد، اما ایده روشنی برای «چگونه انجام دادن» در دست نیست، ساختن عددها گزینه مطمئن تری به نظر می رسد؛ حتی اگر عددهای مورد نیاز گیج کننده باشند و یا مفهوم مهمی را نشان ندهند. مدیران، در تلاشی دامنه دار برای مدیریت علمی و یافتن اطمینان و پایه های کمی برای تصمیم شان، زمان، انرژی، افراد و پول خود را، صرف سنجش هایی می کنند که ارزشی در بر ندارند. مبانی اساسی دیدگاه اجتماعی مدیریت آهسته را می توان به شرح زیر بیان نمود:
۱) تلاش در جهت مزیت های مناسب در فرایندها و تهیه کالاهایی برای ارتقای زندگی.
۲) شناخت سرچشمه های مواد و اینکه آیا آنها به محیط آسیب می رسانند یا خیر.
۳) تولید کالاهای بادوام که در مواقع لزوم به راحتی قابل تعمیراند.
۴) داشتن تعامل اخلاقی و رفتار منصفانه با همکاران، مشتریان، تامین کنندگان و فروشندگان.
۵) پرورش، استفاده و یادگیری مهارت هایی که فرایند ساخت را ارتقا می دهند.
۶) فراهم آوردن روش هایی برای لذت بردن و با رغبت انجام دادن ساخت آهسته.
● سخن پایانی
نباید تصور کرد که مدرنیته و آهستگی مخالف یکدیگرند؛ آهستگی، یک استراتژی برای هدایت و معنی دادن به مدرنیته است و می خواهد توازنی بین سنت و مدرنیته ایجاد کند. ذهن، هنگامی که در آرامش است، بینش خارق العاده ای به انسان می دهد. توجه به آهستگی که همرا تدبیر و خردگرایی باشد، ما را زودتر به سرمنزل مقصود می رساند. در ادبیات کهن و غنی ما بیت معروفی وجود دارد: ” رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود – رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود “. غذاهای سریع، نیایش های سریع، خواندن سریع، پیاده روی های سریع، رشد سریع و … شمایی از زندگی در عصر مدرن هستند. بسیاری از واژگان و خطوط، صداها و نشانه ها و بسیاری از نیازها و خواسته ها در طول مسیر مسابقه به سوی موفقیت و به دست آوردن نتایج، نادیده گرفته می شود. آهنگ تند زندگی جایی برای تفریح، استراحت، تعمق، روابط معنی دار و بالاتر از همه، جایی برای ارتباط با خالق بی همتا بر جا نمی گذارد. در واقع زمانی که از راه زندگیِ سریع ذخیره می شود، پیش از آن هدر رفته می رود، چراکه در بسیاری مواقع اصلاح اشتباه هایی که براثر عجله زیاد حاصل شده، وقت بیشتری طلب می کند و در پایان یک روز پرشتاب، افراد چنان خسته اند که نمی توانند از لحظه های باقی مانده روز لذت ببرند. در دنیای رقابتی امروزی، فشار زیادی برای دستیابی سریع به نتایج و به تبع آن تصمیم گیری های سریع وجود دارد. مدیران درگیر یک سیر دایمی از تصمیم های توفانی هستند که فقط تا بحران بعدی کارساز است و در واقع سازمان ها به سرعت از بحرانی به بحران دیگر می روند. در شرایطی که فلسفه مدیریت و تجارت، خلق ارزش است و این موضوعی نیست که به سرعت اتفاق بیفتد. آیا مدیران حق دارند به هر بهایی سریع باشند؟ در جهان آهسته، هدررفتن و زیان کمتری وجود دارد و زمان، قدرت ابتکار بیشتری را برای استفاده از منابع در اختیار قرار می دهد.
مهدی یاراحمدی خراسانی
روزنامه رسالت ( http://www.resalat news.com )