خلاصه كتاب: سجاد ذهاني: يكي از مهم ترين وظايف مديران رهبري است .رهبري يعني هنر نفوذ در قلب وباورهاي ديگران واين هنر از قلب يك رهبر اغاز ميشود.در اين كتاب نويسنده از چگو نگي انتخاب ارزشها و روشهاي بهبود سازماني,شجاعت,مواجه با تغيير و راههاي توسعه توانمندي هاي فردي با خوانندگان سخن مي گويد. وسعي نموده است با استفاده از جملات قصار وشيوا، تجربيات خود را دراختيار خوانندگان قرار دهد.كليد پرورش انسانها در واداشتن انان به كار هاي درست استواداشتن انسانها به درست كار كردن انديشه نيرومندي درمديريت است.
واداشتن انسانها به انجام كار درست درانان خشنودي وانگيزه كاركرد خوب مي افريند.
ولي نبايد فراموش كرد كه ستايش بايد بي درنگ ,ويژه,نيرو بخش در ادامه راه باشد.
اين اصول مي توانند مايه درخشش هر مدير در محيط شوند.
اكساني كه از كارها نتيجه خوب مي گيرند از خود احساس خوبي دارند
هنگامي كه انسان به نتيجه هاي خوب دست مي يابد،در خودش حالت خوبي احساس مي كند زيرا ميداند كه كار مثبتي انجام داده وچيزي دارد تا به نشانه كوششهايش به ديگران بنماياند.
يك رهبر كارامد از دو راه پيشگام كمك به مردم در روند دستيابي به نتيجه هاي خوب ميشود:
_هدفها را به درستي به انان مي شناساند و
_در راه رسيدن به هدف هرچه از دستش بر ايد از پشتيباني،تشويق وراهنمايي كوتاهي نمي كند.
درستايش انسانها انقدر منتظر نمانيد تا كار را صد درصد درست انجام دهند.
بسياري از رهبران خوش خيال در ستايش كاركنان انقدر درنگ مي كنند تا كار به درستي پايان يابد . مشكل اين است كه شايد هرگز به چنين نقطه اي نرسند.
بهتر ان است كه پيشرفت را ستايش كنيم،اين كار خود انگيزه افرين است.
ما همه اعتقاد داريم كه خداوند چيزي را بي مصرف نيافريده است پس هسته بنيادين ما درست است اما اين بدان معنا نيست كه كامل هستيم وجايي براي رشد خود نداريم.
اين باور موجب ميشود كه احساس خوبي ازخود داشته باشيم. اگر مردم ازكار ما انتقادكنند ان را به بد بودن خود تفسير نكنيم . با ايمان به ارزشمندي خودمان به انان گوش فرا دهيم وديدگاه انان را با حالت غير تدافعي بشنويم باشد كه در انان چيزي براي اموختن بيابيم.
Success is not forever and failure isnt fatal. نه پيروزي پايدار است نه شكست مرگ اور.
نورمن وينسنت پيل بارها ميگفت :هنگامي كه از ياد گرفتن باز ايستم ،دست و پايم را به قبله بكشيد چون ديگر مرده ام.
امروزه ياد گرفتن بيش از همه دوران هاي گذشته اهميت دارد. امروزه تنها مهارت ارزشمند فرد مي تواندضامن ادامه كارش باشد.
سه چيز را گريزي نيست :مرگ،ماليات ودگرگوني.
سازمانها زير بمباران دگرگوني هستند. پس هوشمندانه ترين راه اين است كه پيوسته بياموزيم و براي همخوان شدن با وضعيت تازه اماده باشيم.
در روند مديريت انسانها ”رها كردن“بسي اسانتر از سخت گرفتن است.
هنگامي كه مطمئن نيستيد كه كاركنان براي انجام وظيفه تازه به چه اندازه نظارت نياز دارند بهتر است كه در اغاز كار حلقه سر پرستي را تنگ تر كنيد. زيرا هنگامي كه در يافتند انان بهتر از ان چيزي هستند كه شما پنداشته بوديد و بند نظارت را بيشتر رها كرديد اين اقدام موجب دوستي بيشتر وپاسخ مثبت به نداي شما خواهد شداز اين كار به رشد روز افزون كيفيت كار كاركنان نيز كمك خواهد كرد.
ان چه انگيزه افرين است به انسان انگيزه ميدهد.
بسياري از رهبران تصور مي كنند پول، جايزه،اعطاي مرخصي هاي ويژه برترين انگزه افرين ها است.
به عنوان مثال مديري دو كارمند خوب دارد ومي خواهد يكي را با افزايش حقوق پاداش دهد ولي اين فرد همسرش كار مي كند وپول خوبي به منزل مي اورد ولذا پول براي او چندان اهميتي ندارد.وتصميم مي گيرد نفر دوم را با افزايش مسئوليت وحوزه سرپرستي پاداش دهد.ولي بيماري ناگهاني همسرش مخارج سنگيني را روي دست او گذاشته است.واضح است پول براي چنين فردي بزرگترين عامل انگيزش است.
مديري كه تنها به سود مي انديشد مانند تنيس بازي است كه به جاي توپ چشم بر تابلو امتيازها دوخته است.
سازمانها ي پيروزمند امروز بر سه ستون استوارند درست همانند كرسي هاي سه پايه.
اين سه ستون :مشتريان شيفته ،كاركنان شيدا و توانمندي هاي مالي هستند. هر سه پايه بايد استوار باشند تا كرسي بر پا بماند.
مدير بهتر است مورد احترام باشد تا همه پسند.
ااگردر نقش رهبر از كاركنان خواهان كار با ارزش براي سازمان هستيد بايد با انان صادق باشيد واستانداردها را همواره بالا بگيريد. در اين صورت شايد اغلب ناچار شويد تا محبوبيت خود را فداي انجام كارهاي درست بنماييد.
اين باعث ميشود كه كاركنان به خاطر اورند شما رهبر مورد احترام انان هستيد.
يكي از بهترين قانونها در كسب وكار امروز اين است: كاركنان را دست بالا بگيريد تا انان هم خود را شايسته تر بدانند.رهبران بايد از پشت پرده احساس لغزش پذيري،قدرتمندي و توان مهار ديگران به در ايند واجازه دهند تا ان روي زيباي ديگر فروتني انان اشكار شود.
گفتن“كوشش مي كنم ”راهي براي فرار از انجام كار است.
تمايز ميان علاقه مند بودن ودرگير شدن وجود دارد.
هنگامي كه علاقه مند به انجام كاري هستيم در فرصت مناسب به ان مي پردازيم،ولي زماني كه متعهدو درگير با كاري شديم بدون ترس پيش ميرويم وهيچ بهانه اي پذيرفته نيست.
كسي كه خود را در گير كاري مي كند در وضعيت دشوار هم راهش را ادامه مي دهد.واين انظباط رفتاري،نشانه پايمردي است.
عشق اين تواناي را مي دهد كه بگوييم پوزش ميخواهم.
در جهان دو عبارت است كه كمتر به كار ميرود:سپاسگزارموپوزش مي خواهم.
اگر در نقش رهبر بتوانيد پوزش خواهي از خطاها را بياموزيد سازمانتان محيطي بهتر براي كار خواهد شد.
وينستون چرچيل بزرگترين سخنور دنياي انگليسي زبان است. در سالهاي اخر زندگي در دبستان خود سخنراني كرد.مدير روبه دانش اموزان كرد وگفت:اين لحظه اي تاريخي است.
چرچيل بلند شد وگفت:“هرگز،هرگز از پاي ننشينيد“.وبه جاي خود برگشت.بسياري از كودكان نااميد شدند ولي مدير احساس كرد كه اين يكي از بزرگترين سخنرانيهاي چرچيل مي باشد.
همين رفتار پايمردي او بودكه انگلستان را در جنگ جهانگير دوم به ادامه نبرد واداشت ،در حالي كه بسياري باخت را پذيرفته بودند.
پاي مردي يعني به تفنگ خود چسبيدن وبه تعهد خود پايبند بودن وسخن را با عمل يكي كردن.
كاررا جدي بگيريد ولي با خود نرم باشيد.
عبوس بودن ميتواند محيط سازمان را بي روح وتوان خلاقيت را محدود كند.
امروزه رهبران را به دوره هاي طنز پردازي ميفرستند.هدف اموزش جوك گفتن نيست،بلكه مي خواهند ياداوري كنند كه به حس خوش طبعي در درون خود كمي ميدان دهند.
كاركنان از ديدارچنين رهبراني شاد ميشوند.
نورمن وينست پيل در يك سفر هوايي با مردي اشنا شده بود كه بسيار نگران بود.
نورمن از او مي پرسد :چه خبر شده؟
مرد مي گويد:براي اداره كار مهمي انتخاب شدم ولي نگرانم از عهده ان بر نيايم.
نورمن مي گويد:به خوبي مي تواني.اگر فكر كني كه از عهده كار برمي ايي، توان انجام ان را هم به دست مي اوري.
سپس مرد را تشويق كرد كه همواره روزش رابا اين ورد اغاز كند:
”بزرگ بينديشيد وبزرگ عمل كنيد وبزرگ باشيد ”
هنگامي كه هواپيما به زمين نشست مرد در قالب فكري ديگر بود.
كاركنان در مسير گذر از وابستگي تا رسيدن به نقطه انجام كار مستقل،چهار سطح رشد را پشت سر مي گذارند.
ان سطح ها عبارتاست از:
1.اغاز كنندگان علاقه مند(شوق كار كردن را دارند ولي دانششان كم است)
2.كاراموزان از خواب بيدارشده(يادگيري كار را دشوارتر از ان ميبينندمه فكر مي كردند)
3.كاركنان توانمند ولي محتاط
4.كاركنان به خود متكي وتوانمند
اما هيچ فردي درهمه كارهايش دريكي از سطحهاي فوق نيست. بنابراين ها فرد ممكن است در يك زمان به الگوهاي رهبري متفاوتي نياز مند باشد.
براموزندگان هرگز تنبيه روا مداريد.
نو اموزان همينكه اشتباه كنند متوجه ميشوند كه دفتارشان درست نبوده است.
بهتر است مديران با شكيباي راه انجام كار رابه انان دوباره توضيح دهندو حتي اگر ممكن باشد نمونه كار درست را به او نشان دهند
اين باعث مي شود كه رفتاركاركاراموز درجهت انجام درست كارها پيش رود.
به چيزي كمتر از شر كت پيشتاز قانع نباشيد.
شركتهاي پيشتاز سازمانهايي هستند كه:
1.مشتري با انگيزه كه همواره باز مي گردند
چند جمله مهم كه مديران بايد به ان توجه كنند.
1.اگر خواست خدا وند اين بود كه ما بيش از شنيدن سخن بگوييم به جاي دو گوش دو زبان به ما ميداد.
2.اگر در جستجوي كمال نباشيد،به برتري نمي رسيد.
3.انسانها خود خوبند،رفتارشان است كه گاهي دردسر افرين مي شود.
4.مثبت انديشان نتيجه مثبت مي گيرندچون از دشواريها نمي ترسند.
5.در جواني سلامتي را در ثروت اندوزي فدا مي كنيم ودر پيري ثروت رادر كسب دوباره سلامتي.
6.رهبري فرمان بر مردم نيست بلكه كار با مردم است.
7.گفتارتان را كردار كنيد.