بررسي تعاملات سازمان با جامعه اين امكان را به ما مي دهد كه بتوانيم شبكه وسيعي از مردم و سازمانها را تعريف كنيم كه در آن فعاليتهاي سازمان مستقيما روي زندگي و حيات مردم تاثير ميگذارد0 اين تاثير گذاري باعث مي شود احاد جامعه خود رادر عملكرد سازمان سهيم دانسته و از سازمان حسابرسي كنند .
تعاملات اوليه سازمان با جامعه
تعاملات ثانويه سازمان با جامعه
در حال حاضر اين عصر را (عصر مديريت مي نامند) چرا كه كاملا آشكار است كه هر تصميم مدير ميتواند طي يك روند سلسله وار دير يا زود سرنوشت تمامي جامعه را دستخوش تغيير نمايد و يكي از مسائل و مشكلات عدم توجه و پايبندي سازمانها و مديران به وظيقه و مسئوليت اجتماعي شان است اين موضوع در كشور ما به خاطر شرايط خاص و نياز به توسعه اقتصادي و صنعتي از اهميت بيشتري بر خوردار است . امروزه لازم است مديران اهداف جامعه و كشور را به عنوان راهنماي خود در تلاشهايشان قرار دهندو بايد بين سازمان و اهدافشان با جامعه ارتباط برقرار باشد سازمانها اگر به اهداف اجتماعي خود حرمت ننهند آلودگي محيط فقر نابساماني بيماري تبعيض و… محيط شان را فرا خواهد گرفت و مديران بايد با دور انديشي و افكار خردمندانه اين مشكلات را حل كنند 0
تعريف مسئوليت اجتماعي
يكي از مشكلات اساسي علوم اجتماعي اين است كه دانشمندان اين علم نمي توانند تعريف واحدي از خود ارائه دهند از جمله هينر ساورد در خصوص مسئوليت اجتماعي مي نويسند : (مسئوليت اجتماعي و ظيفه اي است بر عهده موسسات خصوصي بر وظايفي چون : آلوده نكردن، تبعيض قائل نشدن در استخدام ، انجام ندادن كارهاي غير اخلاقي و مطلع كردن مصرف كننده از كيفيت محصولات و مشاركت مثبت در زندگي افراد مسئولیت های اجتماعی چیست؟مجموعه وظایف و تعهداتی است که سازمانها بایستی در جهت حفظ و مراقبت و کمک به جامعه ای که در آن فعالیت می کنند انجام دهد و همچنین سازمانها مسئولند که از آلوده کردن محیط زیست اعمال تبعیض و امور استخدامی بی توجهی به تامین نیازهای کارکنان خود تولید کردن محصولات زیان آور و نظایر آن که به سلامت جامعه لطمه میزند بپرهیزند و باید با اختصاص منابع مالی در بهبود رفاه اجتماعی که مورد قبول اکثریت جامعه باشد بکوشند.
در نهايت مقصود از مسئوليت اجتماعي اين است كه چون سازمانها تاثير عمده اي بر سيستم اجتماعي دارندبايد طوري عمل كنند كه در اثر آن به جامعه زياني نرسد .
لازم به ذكر است بين اخلاق مديريت با مسئوليت اجتماعي تفاوت وجود دارد در اين خصوص (اندر سن ) در كتاب خود مي نويسد: ( هر دو اصطلاح در رابطه با رعايت ارزشها و اصول اخلاقي جامعه و تامين هدفهاي سازمان از سوي مديران هستند با اين تفاوت كه مسئوليت اجتماعي در ارتباط با مسائل كلان سازمان و اخلاق در ارتباط با رفتار فردي مديران و كار كنان است .
يك سازمان زماني به تعهد اجتماعي اش عمل مي كند كه به مسئوليتهاي قانوني و اقتصادي عمل نمايد و نه بيشتر. مسئوليت اجتماعي با ورود خود يك چار چوب حاكميت اخلاقي را اضافه ميكنى كه بر اساس آن سازمانها به فعاليتهاي اقدام مي كنند كه وضع جامعه را بهتر كرده و از كار هاي كه باعث بد تر شدن وضعيت جامعه مي گردد خودداري كنند و نهايتا پاسخكويي اجتماعي اشاره به ظرفيت در جهت عمل و اقدام نسبت به خواسته ها و انتظارات جامعه دارد.
مقايسه مسئوليت اجتماعي با پاسخگويي اجتماعي
شاخص ها مسئوليت اجتماعي پاسخگوي اجتماعي
مباني مورد توجه ضوابط اخلاقي برنامه هاي عملي
تمر كز روي اهداف و نتايج ابزار و وسايل
تاكيد بر التزام و تعهد پاسخ و واكنش
چار چوب تصميم گيري ها بلند مدت كوتاه و ميان مدت
اهمیت موضوع مسئولیت اجتماعی :
1 تصميم گيری : مدیران می توانند تاثیرات عمیق ومهمی در بخشهای مختلف جامعه بگذارند بنابراین توجه مدیران به مسئولیت اجتماعی شان در زمان اتخاذ یک تصمیم می تواند از اهمیت زیادی برخوردار باشد چرا که یک تصمیم نادرست و غیر منطقی میتواند خسارات جبران ناپذیری به جامعه تحمیل کند .
2 چنانچه افراد گروهها در سازمانها و موسسات نسبت به رویدادها و اتفاقات و بحرانهای مختلف خود را مسئول بدانند تلاش میکنند بسیاری از آنها را در اندک زمانی حل کنند و یک جامعه سالم به وجود آورند .
3 امروزه مدیران باید کارهایی را انجام دهند که مورد قبول جامعه و منطبق با ارزشهای آن باشد و سازمانی که نتواند خود را با این کار تطبیق دهد در عرصه عمل موفق نخواهد بود و برای آنکه بتوانند جایگاه خود را در جامعه حفظ کنند و یا بهبود بخشند باید به مسئولیت اجتماعی خود بیشتر عمل کنند و چنانچه آن را نادیده بگیرند دامنه فعالیتشان محدود خواهد شد. 0
مدیریت مسایل اجتماعی سازمانها در راه قبول وانجام مسئولیت اجتماعی خود با مشکلات زیادی روبرو هستند مانند مشخص نبودن حدود و ثغور و نبودن راه روشن و مشخص به مدیران در راه تحقق اهداف و مسئولیت اجتماعی .
مسئولیت اجتماعی یک مسئله پیچیده است و مدیران باید برای تصمیم گیری علاوه بر عوامل اقتصادی بصیرت کافی به مسایل را داشته باشند.
امروزه برای این کار چند ویژگی بر شمرده اند که عبارت است از:
1 دانش : درک درست و اساسی از نظام سیاسی اقتصادی و اجتماعی کشور و نیز آشنایی با اصول و تکنیکهای تجزیه و تحلیل و مسایلی که روی سازمانها اثر میگذارد.
2 مهارت : توانایی بکار گیری مهارتهای فکری ارتباطی سیاسی جهت انجام برنامه ها وتصمیم گیری های روزمره از قبیل مطبوعات مصاحبه رادیو تلویزیون
3 تجربه : مشارکت در فر آید سیاست های عمومی تجزیه و تحلیل مسایل شکل دادن به موقیت شرکت برقرای ارتباط متقابل با رسانه های گروهی اتحادیه ها
4 نگرش دیدگاه : تعهد شخص به حفظ و توسعه نظام ملی در فکر بهبود و ترقی و تقویت ارزشها و هنجار ها در نظام ملی کشور
ديدگاه هاي مسئوليت اجتماعي
ديدگاه كلاسيك : ديدگاه كلاسيك با مرحله سير اول تاريخي منطبق است . اين ديدگاه مساله اصلي بنگاه اقتصادي بايستي (حد اكثر سازي سود و منافع بلند مدت ) سازمان باشد . به عبارت ديگر سازمانها بايستي به دنبال كسب سود خود بوده و مستقيما نسبت به هدفها و مسائل اجتماعي نداشته باشد .انتقادهاي وارده به اين مكتب اين است تنها به دنبال سود بودن باعث فعاليتهاي غير اخلاقي مانند از بين رفتن ارزشهاي انساني مثل محبت عدالت دوستي و سخاوت و ساير جنبه هاي اخلاقي افراد مي شود و گروهي ديگر معتقدند كه اگر به سازمانها اجازه هر گونه فعاليت داده شود و هيچ محدوديتي براي آنها در نظر گرفته نشود رقابت آزاد خود باعث از بين بردن خود شده و انحصار را به ارمغان مي اورد 0
ديدگاه مسئوليت پذيري : بر اساس اين ديدگاه مديران بايد نسبت به گروههاي خاصي كه روي سازمان تاثير ميگذارد يا مي تواند روي منافع و اهداف سازمان موثر باشد مسئوليت كنند .
گروههاي فوق عبارتند از :صاحبان سهام مشتريان سازمانهاي دولتي رقباء اتحاديهاي كار گري كاركنان مواد اوليه اعتبار دهندگان و غيره و…
ديدگاه عمومي :ديدگاه عمومي بنگاه هاي اقتصادي را به عنوان شركاء دولت و ساير موسسات ونهاد هاي جامعه تعريف كرده و معتقد است سازمان ملزم است تا در جهت حل مشكلات و مسائل جامعه و بهبود كيفيت زندكي مردم فعاليت كنند.
دلايل موافقت نسبت به مشاركت اجتماعي
1 تغيير نيازها و توقعات عمومي 2 التزام اخلاقي 3 حفظ منافع محدود 4 محيط اجتماعي بهتر 5 حفظ منافع بلند مدت 6 ممانعت از گسترش قوانين و مقررات دولتي 7 تعادل بين مسئوليت و قدرت 8 وابستگي متقابل نظام مند 9 كمك در حل مشكلات اجتماعي 10 بهبود جهره عمومي 11 جلب منابع ارزشمند سازمانها 12 پيشگيري بهتر از درمان
دلايل مخالفت با مشاركت اجتماعي
1 لزوم حد اكثر سود 2 تعهد هدفهاي سازمان 3 هزينه مشاركت اجتماعي 4 تضعيف تراز تر داختهاي بين المللي 5 بر خورداري سازمانها از قدرت كافي 6 فقدان مهارتهاي اجتماعي 7 عدم حساب پس دهي 8 ناتواني سازمان در انتخاب گزينها هاي اخلاقي
زمينه هاي مسئوليت اجتماعي
1 صاحبان سهام : مهمترین گروهی که نسبت به سازمان از حقوق نسبتا بالایی برخوردارند صاحبان سهام هستند . از این رو بیشتر مردم انتظار دارند که مدیران متوجه این موضوع باشند که سازمانها تحت اداره آنها ماحصل سرمایه های سهامداران هستند و مدیران باید با اعمال سیستم های حسابداری و اطلاعاتی مناسب سهامداران را در جریان فعالیتهاو عملکرد سازمان قرار دهند و هرچه مدیران در این راه توجه و کوشش بیشتری از خود نشان دهند سهامداران با رضایت بیشتری از مدیران حمایت میکنند.
به علاوه مديريتها مي بايد با عملكرد خوب خود از نظر اقتصادي و اخلاقي باعث خوش نامي سازمان شده و از سياستهاي مديران
عالي و صاحبان سهام و نيز ارزشها و هنجار هاي اساسي سازمان كه بنياد گزاران آن بنا نهاده اند حمايت كنند.
2 کار کنان : بخش عمده ای از نیروی انسانی هر جامعه ای در سازمانها و موسسات مختلف مشغول به کار هستند و بیشتر وقت خود را در درون سازمان میگذرانند. از مدیران انتظار میرود با اختصاص حداکثر زمان ممکن برای هدایت آموزش پرسنل زیر دست خود آنها را در انجام وظایفشان راهنمایی کنند . فعالیتهای سازمان توسط کارکنان انجام می شود و طبیعتا رضایتشان می تواند باعث افزایش بهروری و کارایی سازمان گردد و مردم از مديران مي خواهند به كارمندان و شخصيت آنان به عنوان يك هم نوع احترام گذاشته و در زمان لازم به عملكرد خوب انها پاداش دهد.
3مشتریان : در میان زمینه های مسئولیت اجتماعی سازمان نسبت به جامعه مسئولیت نسبت به مشتریان از اهمیت خاصی بر خوردار است و اگر با این امر مهم عمل ننماید مشتریان خود را از دست می دهد و هم باعث می شود دولت از طریق قوانین و مقررات و مجازاتهای مختلف سازمان را مجبور به انجام این کار کنند . جامعه از سازمان انتظار دارد در زمینه های مختلف نسبت به مشتریان احساس مسئولیت کنند از جمله : به موقع و به درستی نیازهای مشتریان را بشناسد محصول سالم و خدمات درست به آنها عرضه نماید و چنانچه مشتری از مصرف کالا و دریافت خدمات زیانی متحمل شد خسارت وی را متقبل کرده و تلاش کنند تا رضایت او را جلب کنند .
4 ارزشها و هنجارهای فرهنگی : امروزه ازسازمانها انتظار می رود که در زمان تصمیم گیری خود اصول اخلاقی و ارزشی را مد نظر داشته باشند و تلاش کنند که تعادلی بین امور اقتصادی واخلاقی برقرار کنند زیرا اصول اخلاقی وارزشهای اجتماعی حاکمیت خاصی بر مردم داشته و بی توجهی به ارزشها به شهرت و آبروی سازمان لطمه وارد میکند و باعث می شود سازمان مشتریان و سهامداران و حتی کار کنان خود را از دست بدهد.
5 محيط طبيعي : با آغاز انقلاب صنعتي و گسترش روز افزون صنايع مختلف و آلودگي هاي گوناگون زيست محيطي باعث شده است كه امروزه يكي از اساسي ترين زمينه هاي مسئوليت اجتماعي سازمانها حفظ محيط زيست مي باشد كار خانجات و موسسات توليدي با اشعا عه آلودگي ها مختلف ادامه حيات را براي نسل انسان با مشكل روبرو كرده اند از اين رو مردم از سازمانها و مديران آنها انتظار دارند كه با اتخاذ سياستهاي اصولي در جهت حفظ پاگيزگي محيط زيست گامهاي اساسي در جهت ايجاد جامعه اي سالم بر دارند البته نبايد فراموش كرد كه خواسته يك اجتماعي جامعه صنعتي از فوايد كنندگان اين نيست كه ضايعات و آلودگي را متوقف كنند بلكه خواسته آنان اين است كه از ميزان تحميل هزينه هاي اجتماعي بكاهند يا به عبارت ديگر با توليد خود به بخشهاي ديگر جامعه ضرر نرسانند .
مسائل اجتماعي پيرامون سازمان : مشكلات جامعه مي توانند بر اساس نوع مسله (به عنوان مثال بر اساس وسعت و حوزه تاثير گذاري آن روي سازمان) به شكلهاي مختلفی بسته بندي شوند
مسائل عملياتي: مسائل و مشكلاتي هستندكه ممكن است روي يك يا چند بخش از واحدهاي عملياتي شركت (و نه كليه بخش ها) تاثير بگذارند. در مورد استراتژيهايي كه در خصوص اينگونه مسائل بكار گرفته مي شوند،لازم نيست كه كليه بخشهاي سازمان و كليه پرسنل عملياتي شركت بسيج شوند. به عنوان مثال مشكل در خط توليد و يا تخريب يك ساختمان از مشكلاتي عملياتي محسوب مي شوند.
مسائل سازماني : مسائلي هستند كه روي كليه بخشهاي سازمان سايه افكنده و تماميت كارو زمان را تحت تاثير قرار مي دهند. مسائلي همچون افشاي مسائل محرمانه سازمان يا اعتراض و درگيري كاركنان در نحوه اداره آن ازجمله اينگونه مسائل هستند
مسائل اجتماعي : در نهايت ،مسا ئل اجتماعي ،محيطي را كه سازمان در آن فعاليت مي كند را تحت تاثير قرار مي دهند .مسائلي چون برنامه ريزيهاي اقتصاد ملي و اصلا حات قانوني ،سياستهاي اقتصادي كلان دولت از جمله اين دسته، مسائل مي باشند.
طبقه بندي مشكلات اجتماعي بر اساس زمان وقوع آنها
1 مشكل در مرحله نهفتگي : مسئله اي در مرحله نهفتگي است كه هنوز به طوروسيع در رسانه هاي گروهي يا از سوي گروه هاي ذينفع مورد بحث ومناظره قرار گرفته است.
2 مشكل در مرحله شكل گيري : تثبيت وضعيت آن هنوز كامل نشده است – مربوط به يكي از موضوعات امور دولت در آينده اي حدود3 تا 5 سال است – از سوي سازمانهاي مرتبط به آن بتوان اقدامي در مورد آن انجام داد.
مشكل جاري : مسئله در اين مرحله كاملا عمومي بوده و شكل سياسي دارد وخط مشي هاي عمومي خاصي در جهت حل آن تعيين مي شوند . فعاليت هاي تجاري در اين مرحله به صورت مشاركت در فرآيندهاي قانوني جهت شكل دادن به سياست هاي لازم تبلور پيدا مي كنند.
مشكل نهادي شده : مشكل نهادي شده اشاره به مسئله اي دارد كه براي آن خط مشي هاي عمومي شكل گرفته و سياست ها و خط مشي هاي تاييد شده اي در مورد آن بكار گرفته شده اند كه تقريبه اكثر اوقات از سوي نهادهاي دولتي انجام مي شود.
استراتژيهاي انجام مسئوليت اجتماعي
اجابت قانون : پايين ترين حد مفروضي كه سازمان مي تواند پاسخگويي اجتماعي داشته باشد كه از سوي نظام حقوقي جامعه تعيين و تعريف شده است . قوانين حاكم بر جامعه بيانگر مقررات زندگي اجتماعي آن است و از همين رهگذر است كه يك درك عمومي از آنچه كه جامعه از افراد سازمانها و نهادهاي اجتماعي در تصور دارد به آنها منتقل ميشود 0
پاسخگويي بيش از خواسته قانون : قوانين حقوقي نمي توانند تمام جنبه هاي پاسخوگي اجتماعي را تحت تاثير پوشش قرار دهند بسياري ازسازمانهاي بزرگ هنگامي كه داوطلبانه و به اشكال مختلف از قبيل كمك به مستمندان و نيازمندان و… به جامعه مساعدت مي ورزد در اصل استراتژي پاسخگويي اجتماعي خود را بيش از حد موظف به نمايش گذاشته اند.
مخالفت اجتماعي : سازمانهاي از اين نوع معمولا در صحنه مسئوليتهاي اجتماعي حداقل فعاليت ممكن را انجام مي دهد و زماني كه عمل غير قانوني يا غير اخلاقي را اعمال مي دارند معمولا منكر آن مي شوند و يا اينكه سعي مي كنند به نحوي آن را مخفي كنند و سرپوش روي آن بگذارند.
التزام اجتماعي : در اين مرحله سازمان منحصرا آن كاري را مي كند كه قانونا از او خواسته شده و بيشتر از آن اقدامي نميكند مديران سازماني كه بيشتر به سود سازمان فكر مي كنند اينگونه سياستي را انتخاب ميكنند.
پاسخگويي اجتماعي : سازمانهاي كه اين سياست را بر ميگزينند در واقع هم به تعهدات قانوني خود عمل ميكنند و هم به تعهدات اخلاقي اين گونه سازمانها زماني به اين عمل دست مي زنند كه از آنها تقاضا شده باشد
مساعدت اجتماعي : بالاترين سطي كه يك شركت مي تواند در خصوص مسئوليت اجتماعي خود رفتار كند مساعدت اجتماعي است شركتهاي كه چنين سياستي را بر ميگزينند در واقع خود را عضو خانوادگي جامعه دانسته و از اين رو فعالانه به دنبال موقعيت و فرصتي هستند كه كمكي به جامعه بكنند.
علاوه بر همه اين موارد درك مديران از عمق مسائل و مشكلات اجتماعي نيز میتواند در نوع استراتژي كه بر مي گزينند تاثير داشته باشد هر چه مديران مشكلات اجتماعي را عميق تر درك كنند استراتژي كه انتخاب مي كنند مشاركت جويانه تری دارند
ابعاد مسئوليت اجتماعي
مهمترين بعد مسئوليت اجتماعي سازمانها بعد اقتصادي آن است كه در آن فعاليتها و اقدامات آن مد نظر قرار مي گيرد در اين خصوص كسب سود حفظ منافع سازمان و مالكان ارائه كالا و خدمات با كيفيت و قيمت هاي مناسب و ايجاد بازار كار براي نيروي انساني جامعه مورد توجه مي باشد.
دومين بعد مسئوليتهاي اخلاقي است از اين رو از سازمانها انتظار مي رود كه همچون ساير اعضاء جامعه به ارزشها هنجارها و اعتقادات و باورهاي مردم احترام گذاشته و شئونات اخلاقي را در كا رها و فعاليتهاي خود مورد توجه قرار دهند.
سومين بعد مسئوليتهاي حقوقي است كه شامل التزام سازمانها به انجام قانون و رعايت مقررات را شامل مي شود .
مدلهاي مسئوليت اجتماعي سازمان
مدل اجتماعي ديويس : شامل پنج پيش فرض است و در آنها توضيح مي دهد چرا و چگونه سازمان يا موسسه اي مي تواند به نحوي عمل كند كه از طريق آن باعث بهبود جامعه كه به آن تعلق دارد شود
پيش فرض اول :مسئوليت اجتماعي از توانائي اجتماعي ناشي مي شود . سازمان به طور كلي به خاطر تاثير زيادي كه روي مسائل مختلف جامعه از جمله بيكاري وضعيت محيط كيفيت زندگي و… دارد در رفاه جامعه سهيم است بنابراين چون سازمانها توان شكل دادن به وضعيت جامعه را دارد جامعه بايد آنها را در نوع و شيوه تاثيرگذاري شان روي وضعيت جامعه مسئول بدانند.
پيش فرض دوم : سازمان بايد به عنوان يك سيستم باز دو طرفه عمل مي كند. آزادانه ورودي هاي خود را از جامعه دريافت و آزادانه نتيجه كار خود را به جامعه عرضه دارد. ديويس معتقد است كه بايد ارتباطات بازومحترمانه بين سازمان وجامعه بر قرار باشد
پيش فرض سوم : فايده اجتماعي هر كار ،كالا يا خدمتي بايستي كلا محاسبه و به منظور تصميم گيري در مورد اينكه آيا اين كار انجام شود يا خير،مورد توجه قرار گيرد. سازمان بايستي قبل آنكه كاري را متعهد شود نتايج وعواقب كوتاه مدت وبلند مدت اجتماعي آن را در نظرداشته باشد.
پيش فرض چهارم : هزينه هاي اجتماعي مربوط به هر كار،كالا يا خدمتي بايد به مصرف كننده منتقل شود. نمي توان از سازمان اين انتظار را داشت كه هر فعاليتي را كه هم زيان اقتصادي وهم نفع اجتماعي را در بر دارد تامين مالي كند .هزينه هاي فوق مي بايد از طريق بهاي اضافه تر كالا يا خدمات مورد بحث به مصرف كننده منتقل شود.
پيش فرض پنجم : مؤسسات بازرگاني ،مثل هر شهروندي،اين مسئوليت را دارند كه در خصوص حل مشكلات اجتماعي كه خارج از محدوده كاري شان است مشاركت داشته باشند . اگر سازمان يا مؤسسه هاي از تخصصي بر خوردار است كه مي تواند مشكل اجتماعي را كه مستقيما به آن مربوط نيست حل كند، بايد براي كمك به جامعه جهت حل آن مشكل، خود را مسئول بداند.ديويس براي اين گفته اين دليل را مي آورد كه سازمان عاقبت از بهبود كلي جامعه سود بيشتري نصيبش مي شود.
مدل سه بعدي مسئوليت اجتماعي كارول
كارول معتقد است كه سازمانها از چهار دسته مسئوليت اجتماعي بر خوردارند: اقتصادي، حقوقي ، اخلاقي و ساير مسئوليتها. مسئوليت هاي اقتصادي از مسئوليت هاي اوليه سازمان مي باشد كه همان سود آوري است. مسئوليتهاي حقوقي اشاره به اين دارد كه سازمانها بايستي در چارچوب قوانين و مقررات جامعه فعاليتهاي اقتصادي خود را انجام دهند . سومين مسئوليت سازمانها مسئوليت اخلاقي است كه بر اساس آن از سازمانها انتظار مي رود كه ارزشها و هنجار هاي جامعه را مد نظر داشته باشند و به آنها احترام بگذارند و در نهايت ساير مسئوليتها اشاره به فعاليتهاي داوطلبانه و انسان دوستانه سازمان دارد .
كارول همچنين معتقد است كه سازمانها براي انجام مسئوليت اجتماعي خود از چهار نوع استراتژي استفاده مي كنند 1 استراتژي تدافعي: سازمان تلاش مي كند كه با استفاده از حربه هاي مختلف از انجام مسئوليت خود شانه خالي كند . 2 استراتزي واكنشي : سازمانها تنها در زماني كه توسط عوامل خارجي مجبور مي شود به مسئوليت اجتماعي خود عمل مي كند . 3 استراتژي انطباقي : سازمان بدون آنكه از سوی عوامل خارجي تهديد شده باشد مسئوليت خود را انجام ميدهد .
سير تكاملي پاسخگويي اجتماعي سازمان
مشخص است كه سازمان يك شبه به بلوغ نمي رسد كه نسبت به مشكلات خود پاسخگو باشند كار هاي روزمره جديدي بايد ياد گرفته شوند و سياستها و برنامه هاي كاري نوين طراحي گردد. يك سازمان يا شركت منحني پاسخگويي اجتماعي را در طي سه مرحله طي مي كند
مرحله خط مشي : اين مرحله اولين مرحله آگاهي اجتماعي است . در اين مرحله كه سازمان قادر به ديدن بخش هايي از محيط اطراف خود را دارد كه از او طلب پاسخگويي مي كنند و مشتريان ممكن است از معايب محصولات يا خدمات شركت ناراضي باشد كاركنان ممكن است ازجهت عدم ايمني كاراحساس ترس كنند و… چنانچه مديريت عالي سازمان يك خط كلي را در رابطه با مسائل جامعه تعيين نمايد پاسخي كه نياز اجتماعي را تامين كند اتفاق افتاده است.
مرحله يادگيري : وقتي مشكل اجتماعي معلوم و يك خط مشي عمومي براي آن مشخص شده سازمان بايستي ياد بگيرد كه چگونه به مقابله با مشكل موجود پرداخته متقاعبا خط مشي جديد را به كارگيرد .در اين راستا دو نوع آموزش احساس مي شود : فني و اداري و هنگامي كه يك متخصص فني براي امر مشاوره با مديران و كار كنان در شركت استخدام مي شود چنين امري مفيد است خصوصا وقتي كه شركت با يك مسئله اجتماعي خاص روبروست كه با آن اشنايي ندارد . آموزش اداري زماني انجام می گيردكه مديران و سرپرستان سازمان نسبت به كارهاي جديد كه براي مقابله با مشكل اجتماعي لازم است انجام گيرد آگاهي كافي نداشته باشد
مرحله تعهد سازماني
آخرين مرحله كه براي رسيدن به يك پاسخگويي كامل اجتماعي لازم است اين است كه سازمان خط مشي اجتماعي جديدش را نهادي سازد و اين به اين معني است كه خط مشي ها و كارهاي روزمره در دو مرحله اول به خوبي انجام و آموزش داده شده و در كليه بخشهاي سازمان به عنوان بخشي از وظايف كاري مورد پذيرش قرار گرفته شده است و به عبارت ديگر به عنوان رويه هاي كاري و معيار هاي عملكرد در آمده اند در اين مرحله از منحني پاسخگويي اجتماعي كل سازمان به خط مشي اجتماعي خود متعهد شده است .
مشكلات پذيرش وايفاي مسئوليت اجتمائي سازمانها
سازمانها در راه قبول و انجام مسئوليت اجتماعي خود با مشكلات متعددي روبرو هستند .از جمله اين مشكلات نا مشخص بودن حدود وثغور اين مسئوليت مي باشد. به علاوه در راه تحقق اهداف مسئوليت اجتماعي رهنمودهاي روشن و مشخصي به مديران ارائه نشده است واين موضوع در هاله اي از ابهام فرو رفته ودر قلمرو اخلاقيات اجتماعي نا مشخص باقي مانده است. يكي ديگر ازمشكلات مسئوليت اجتماعي ، محيط رقابت آميز خارج از سازمانهاست . اگر سازمانها منابع خود را صرف تحقق مسئو ليت اجتماعي مي كنند،مسلما در صحنه رقابت نخواهند توانست با سازمانهاي ديگربرابري كنند . ما نبايد سازمانها را به صورت واحد هاي مجزا و مستقل كه داراي منابع بي حد و حصر هستند در نظر بگيريم بلكه آنها در ارتباط با ساير سازمانهاي مشابه خود از جهت منابع و امكانات نيز محدوديت دارند. مساله ديگر اينكه اصولادر جامعه سازمانها بر اساس نوعي تقسيم وظيفه به فعاليت مشغولند و هر كدام در يك زمينه خاصي تلاش مي كنند به فرض سازمان حفاظت زيست مسئول حفظ محيط زيست مي باشد و لزومي نيست كه همه سازمانها در اين زمينه به طور متداخل كار كنند .
چه كسي از انجام مسئوليت اجتماعي سود مي برد؟
برخي از دانشمندان معتقدند كه مجبور كردن مديران به انجام مسئوليت اجتماعي مثل خوراندن دارو به بيمار تلخ ولي مفيد است به عبارت ديكر عمل كردن به مسئوليت اجتماعي ممكن است براي مديران و سازمانها سخت بيايد ولي هرچه كه هست نتيجه سودمندي براي آنها خواهند داشت بنا بر اين مي توان نتيجه گرفت كه توجه به مسئوليت اجتماعي و انجام آن هم به نفع سازمان است و هم به نفع جامعه به عبارت ديكر استراتژي انجام مسئوليت اجتماعي يك استراتژي بهرمند از برد دو طرفه است چرا كه سازمان با كمك به مشكلات اجتماعي نهايتا به خود كمك كرده و با صرف هزينه هاي كوتاه مدت به منافع بلند مدت نائل گرديده است .
مديريت مسائل اجتماعي
مسئوليت اجتماعي يك مسئله پيچيده است و براي برخورد با چنين مساله اي مديران لازم است كه به آن مثل ساير مسائل سازمان بنگرند . از اين رو مديريت مسائل عمومي يا اجتماعي تلاشي است در جهت پيش بيني مسائل عمومي كه در ارتباط با موسسه مي باشند. مديران امروزه براي تصميم گيري علاوه بر عوامل موثر اقتصادي مي بايست بصيرت كافي نسبت به عوامل بي شمار غير اقتصادي نيز داشته باشند . بنابر اين در حال حاضر براي مديران مهارتها و توانائي هاي ديگري همچون مهارتهاي سياسي مها رتهاي ارتباطي و تحليلي از اهميت و ضرورت خاصي بر خوردار است . مديران مي بايد به عنوان يك شخصيت سياسي در عرصه سازمان ظاهر شده بتوانند با محيط بيرون سازمان و عوامل سياسي ارتباط حاصل نمايند و قدرت تحليل و ارزيابي اين عوامل را در رابطه با اهداف سازمان داشته باشند . به عقيده( بارني و كريفين)بايد از معيارهاي اخلاقي و ارزشهاي اجتماعي حاكم بر جامعه غافل نشده و در بخشهاي مختلف نيز تلاش شود كه از طريق آموزش و تعيين راهبردها و خط مشي ها ي لازم سازمان را در جهت انجام بهتر مسئوليت اجتماعي اش هدايت كرد و بايد به طور غير رسمي از طريق ايجاد تغيير در فرهنگ سازماني و نوع رهبري و نيز ايجاد يك نظام انتقاد و پيشنهاد در سازمان به انجام مسئوليت اجتماعي نظام و قوام بخشيد .به همين منظور فران( استكمست )معتقد است كه در سازمانها امروزي بايستي يك مدير متخصص و آشنا به سياستهاي عمومي و اجتماعي وجود داشته باشد . اين نوع مدير بطور موثر در محدوده سياستهاي عمومي و اجتماعي سازمان به عنوان عامل كار آمد در اداره سازمان فعاليت مي كند مدير سياست عمومي و اجتماعي سازمان كسي است كه دانش مهارت تجربه و ديدگاه لازم براي نقش جديدش را دارا است وي شرايط و ويژگي هاي لازم براي چنين مديريتي را بدين شرح توضيح مي دهد:
1 دانش : درک درست و اساسی از نظام سیاسی اقتصادی و اجتماعی كشور و نيز درك وشناخت مسايل سياسي ، اقتصادي و اجتماعي جاري و در حال شكل گيري كه روي سازمانها و جامعه تاثير ميگذارد.
2 مهارت : توانایی بکار گیری مهارتهای فکری، ارتباطی، سیاسی،و… در جهت انجام برنامه ها وتصمیم گیری های روزمره و خصوصا در برقراري ارتباط موثر در جاهايي كه فرآيند سياستهاي عمومي تحت شرايط متغير طلب مي كند از قبیل مطبوعات ارتباطات شخصي،نشستهاي كوچك،سخنرانيها شهادت هاي قضايي،مطبوعات و مصاحبه رادیو- تلویزیون
3 تجربه : مشارکت در فر آید سیاست های عمومی مثلا: تجزیه و تحلیل مسائل سياست عمومي و شکل دادن به موقیعت شرکت،توضيح وتشريح مسائل عمومي از طريق سخنراني و… برقراري ارتباط متقابل با همتاهاي دولتي
4 نگرش دیدگاه : تعهد شخص به حفظ و توسعه نظام ملی مملكت در فکر بهبود و ترقی و تقویت بنيه نظام ملي كشوربه طور اعم باشد،آن گونه كه ميان هدفهاي سازمان و سياستهاي ملي تعادل برقرار باشد.در جهت نيل به اين منظور.از اين رو مديريت امور عمومي،فرآيندي است كه از طريق آن ،استراتژي نحوه مشاركت سازمان در خط مشي هاي عمومي – با توجه به يك سلسله مسائل خاص تعيين مي شود. مفهوم فوق گوياي اين مطلب است كه سازمانها مسئوليت دارند تا با ورود و دخالت در مسائل عمومي به همان شيوه كه ساير سيستمهاي كاريشان را اتخاذ مي كنند ، سياستهايي را در مورد مسائل فوق معمول دارند.
طراحي سيستم مديريت مسائل عمومي : مرحله اول : تبيين و تشخيص مسائل عمومي در اين مرحله بايد مسائل و موضوعات اجتماعي و موضوعات كه در ارتباط با ماموريتها و اهداف سازمان است شناسايي شوند و تبيين گردند آثار بلند مدت و كوتاه مدت آنها در سازمان آزموده گردد و شكل و ماهيتشان در ارتباط با سازمان هر چه زودتر شناخته شود. مرحله دوم: ارزيابي آثار عمومي زماني كه مسائل عمومي مشخص گرديد آثار بالقوه آنها در سازمان بايد مورد ارزيابي قرار گيرد و اين امر به اين خاطر است كه سازمان بداند در مقابل چه مسا له اي بايد اقدام سريع تري انجام دهد . مرحله سوم تحقيق و تحليل مسائل : در اين راه استفاده از كارشناسان داخلي و خارجي سازمان مي تواند موثر و كار آمد باشد مسائل عمومي طبقه بندي شده و توسعه و پژوهشهاي لازم به عمل مي آيد . مرحله چهارم : انتخاب استراتژي براي برخورد با مسائل : موارد پيشنهادي مورد ارزيابي قرار مي گيرد و مواردي كه با امكانات سازمان هماهنگي بيشتري داشته انتخاب ميگردد مرحله پنجم : اجرا پس از انتخاب استراتژي مديران و مسئولان آن را اجرا مي كنند و بايد طوري عمل كنند تا بتوانند به انتظارات پاسخ مثبت داده شود مرحله ششم ارزيابي استراتژي : بعد از آن كه كارها به مرحله اجرا در آمد ارزيابي به عمل مي آيد تا از موثر بودن آن اطمينان به عمل آيد و نتايج بدست آمده با پيش بيني ها انجام شده مقايسه مي شود.
حسابرسي اجتماعي
حسابرسي اجتماعي عبارت است از يك فر ايند درون سازماني كه به منظور سنجش و ارزيابي هدفها و برنامه هاي اجتماعي يك سازمان طراحي مي شود و داراي چهار مرحله است 1 محدوده فعاليت اقتصادي 2محدوده كيفيت زندگي 3 محدوده سرمايه گذاري اجتماعي 4 محدوده مشكل گشايي برای افزایش سطح پاسخگویی اجتماعی سازمانها نسبت به مسایل و مشکلات برای مدیران چند مورد پیشنهاد میگردد:
1 آموزش : با توجه به اين كه اکثر مديران جامعه از مسئوليت اجتماعي و زمينه هاي آن اطلاعات لازم را ندارند لازم است كه از طريق برگزاري كنفرانسها سمينارها دوره هاي آموزشي كوتاه مدت و سخنرانيهاي مختلف آنها را با مسئوليت اجتماعي شان آگاه ساخت و همچنين مديران بايد با استراتژيها و اثرات مثبت آن بر سازمان آگاه شوند.با آموزش تكنيكهاي مختلف تصميم گيري آشنا شوند كوشش نمايند هدفهاي اجتماعي و موفقيتهاي عمومي و ملي را در اهداف عالي سازمان بگنجانند با تشكيل كلاسهاي آموزش ا خلاق نتايج معنوي فعاليتهاي اجتماعي سازمان به مديران متذكر شوند .
2 نظم دهی دولت : دولت در شکل دادن به نوع و سطح فعالیتهای اجتماعی سازمانها نقش مهمی دارد و می تواند با تصویب یک سری قوانین و مقررات فعالیتهای سازمان را به سوی اهداف اجتماعی هدایت کند قوانين مذكور می تواند در دو شكل مطرح شوند : قوانين مستقيم و غير مستقيم
قوانين مستقيم : دولت در زماني كه احساس كند سازمانها و موسسات اقتصادي جامعه داوطلبانه حاضر به انجام كارهاي خود نيستند با تصويب قوانين و مقررات سازمانها را مجبور به انجام يكسري اقدامات اجتماعي مي كند بديهي است تخطي سازمانها از انجام اين قوانين مجازاتهاي حقوقي را برايشان در پي دارد.
قوانين غير مستقيم : دولت با تصويب يكسري قوانين واتخاذ سياستهاي تشويقي مي تواند مديران سازمانهاي مختلف را ترغيب به انجام بيشتر مسئوليت اجتماعي شان كند معافيتهاي مالياتي در صورت شركت در امور خيريه يا مدرسه سازي و… مي تواند از جمله اين قوانين باشد.
3 تاثیر رسانه های گروهی: مردم تا مشكل يا مسا له اي را درك نكنند براي رفع آن اقدامي نمي كنند از اين رو رسانه هاي گروهي بايستي تلاش كنند كه مردم را از مسائل و مشكلات اجتماعي و ميزان تاثير آنها آگاه ساخته و كوشش كنند حساسيت هاي لازم را در آنها جهت مشاركت در رفع مسائل اجتماعي ايجاد نمايند رسانه ها میتوانند از طریق انجام فعالیتهای مختلف فر هنگی مردم را در سطح عمومی با مسئولیت اجتماعی شان آگاه ساخته و ارزشهای عمومی را گسترش دهد و مدیران مختلف جامعه را تشویق و ترغیب به انجام بیشترمسئوليت اجتماعي شان كنند.
4نظام گزينش مديريت : عصر حاضر عصر مديريت ناميده اند چرا كه كاملا آشكار است كه هر تصميم يك مدير ميتواند طي يك روند سلسله وار دير يا زود سرنوشت تمامي نهادهاي جامعه را دستخوش تغيير نمايد لذا بايستي تلاش شود كه مديراني در سطح عالي شركت ها و موسسات اقتصادي منصوب شوند كه از شايستگي هاي لازم برخوردار باشند.
5ارزشیابی جامع عملکرد مدیریت : عبارت است از سنجش سیستماتیک و منظم کار افراد در رابطه با نحوی انجام وظیفه آنها در مشاغل محوله بدين ترتيب وقتي كه ارزيابي عملكرد مديريت فقط روي اهداف اقتصادي تاكيد داشته باشد در نزد مديران اهداف و وسايل توجه خواهند كرد لذا اگر مي خواهيم كه مديران عالي ما در سازمانها به مسئوليت اجتماعي خود توجه كرده و به آنها عمل نمايند بايستي آنها را در فر آيند ارزيابي خود در نظر داشته باشيم به عنوان مثال در ارزيابي نحوه تصميم گيري مديران به اندازه هاي كه معيار اقتصادي را در نظر مي گيريم به معيارهاي اجتماعي نيز توجه داشته باشيم .
6 حسابرسي مستقل اجتماعي : يكي از عواملي كه باعث مي شود مديران همواره مقررات و سياستهاي سازمان را رعايت كرده و از آنها تخطي نكنند ترس از مجازات است حسابرسي هاي مستقل اجتماعي كه تصميم گيري ها و عملكردهاي مديريت را بر اساس قوانين اخلاقي و خواسته هاي اجتماعي مورد ارزيابي قرار مي دهد احتمال كشف موارد مغاير با انتظارات عمومي را افزايش مي دهد مانند حسابرسي هاي مالي كه ميتواند به صورت مرتب يا تصادفي و بدون اطلاع قبلي انجام شود.
هرچند كه استفاده از حسابرسي اجتماعي به دليل عدم وجود يك خط مشي و معيار مشخص خيلي متداول نيست با اين وجود چهار جهت عمده ارزيابي و سنجش مسئوليت اجتماعي وجود دارد 1 محدوده فعاليت اقتصادي 2 كيفيت زندگي 3 سرما يه گذاري اجتماعي 4 و محدوده مشكل گشايي در مجموع مي توان انتظار داشت كه با افزايش آگاهي مديران نسبت به مسئوليتهاي اجتماعي سازمان و حدود و زمينه هاي آن و نيز آموزش آنها در خصوص مديريت مسائل اجتماعي از يك طرف و از طرف ديگر انجام حسابرسي ها و ارزشيابي هاي جامع عملكرد ميزان مشاركت سازمانها در حل مشكلات اجتماعي بيش ازگذشته و حال باشد .