دانش
از دیدگاه قرآن کسانی که از نعمت دانایی برخوردارند با افراد نادان برابر نیستند. علم یکی از ارزش های الهی است در روایات آمده است: «رأس همه ی فضیلت ها دانش است و غایت تمام برتری ها علم است» ، « دانش حیات اسلام و ستون دین است» ،دانش زنده کننده ی نفس، و روشنایی بخش خرد و نابودکننده ی نادانی است، خواب همراه با علم بهتر است از نماز توأم با نادانی.
در تفکر اسلامی عالم برعابد برتری دارد. عابد در فکر رهایی خویش است، اما عالم به تعلیم و تربیت دیگران می پردازد و آنان را از ظلمات به نور رهسپار می کند.
پیامبر اکرم فرمود: نگریستن به سیمای دانشمندان عبادت است.
جویندگان دانش سعادتمندترین انسانها هستند زیرا برای طالب علم در دنیا عزت و در آخرت رستگاری است.
در مکتب اسلام علم را باید به دست آورد و نشر داد و با تعلیم و تربیت دیگران خورشید دانش را روشن نگاه داشت.
« بهترین صدقه آن است که انسان دانشی را به دست آورد و آن را به برادرش بیاموزد.»
اسلام به مردم می آموزد که قدر دانشمندان را بدانند. در غررالحکم آمده است: «آنگاه که عالمی را دیدی،خدمت گزار او باش»
عالم امین خدا بر زمین است و عالمان پارسا امنای رسولانند. از ویژگی عالم این است که: ادعای دانشوری نمی کند، زیرا: « کسی که می گوید من دانشمندم، نادان است».
در روایات علم به درختی تشبیه شده است که میوه ی آن عمل وحیات و عبادت و اخلاص در کار است. علم غرورآفرین خطرناک است.
بهترین دانش، دانشی است که ترس از خدا در دل انسان به وجود آورد.علم همراه با عمل سودمند است و دانشی که در تکامل انسان نقشی ندارد و سودی نمی رساند ارزشی ندارد و « سودمندترین دانش، دانشی است که به آن عمل شود» و« زینت علم،احسان و نیکی است»
علم به معنی دانستن،دانش،یقین کردن، دریافتن، ادراک، استوار کردن، اتقان و یقین است. تعاریف علم زیاد است و دانشمندان قدیم و جدید از زوایای گوناگون به علم نگریسته اند. برخی از اهل معرفت می گویند: علم نوری است مقتبس از مشکاة نبوت در دل بنده ی مؤمن که به واسطه ی آن به خدا راه می یابد و فرق آن با عقل آن است که عقل فطری است ولی علم خاص مؤمن است.
عفت
یکی از بحران های اجتماعی غرب،خدشه دار شدن عفت عمومی و بی توجهی به ارزش پاکدامنی است.تولد فرزندان نامشروع و توسعه ی ولگردی در بین بچه های خانواده های متلاشی شده و افزایش آمار خشونت و جنایت از جمله آثار و نتایج کمرنگ شدن عفت در جوامع غربی است.متاسفانه نشانه هایی از این پدیده ی نامیمون در کشورهای جهان سوم و سرزمین های اسلامی هم مشهود است.
حضرت علی(ع)می فرماید: « عفاف برترین عبادت است» در غررالحکم آمده است:« زکات زیبایی، عفاف است» و «اهل عفاف شریف ترین شرافتمندانند» و« عفاف ریشه ی جوانمردی است» و« عفت رأس هر چیزی است».
مسلمان باید از خوردن مال مردم و خوراکی ناپاک پرهیز کند و دامن و درون خود را از لوث آلودگی ها و شهوات منزه نگاه دارد و بداند که« محبوب ترین نوع عفاف نزد خدا عفت درون و دامن است» و « خداوند وقتی برای بنده ای خیر و نیکویی اراده کند، درون و دامن او را عفیف می دارد».
رسول خدا(ص)می فرماید: « از سه چیز بر امتم پس از خودم بیم دارم:گمراهی پس از معرفت، فتنه های گمراه کننده و شهوت شکم و شرمگاه».
عفت صفت مشترک مردان و زنان است. همانطور که زن باید عفیفه باشد مرد هم باید راه پاکدامنی را در پیش گیرد. هر جوانمردی باید آگاه باشد که: « دلیل غیرت مرد عفت اوست» عفت مثل خیلی از ارزش ها ریشه در تعقل و خردمندی دارد. انسان وقتی از قدرت خردمندی برخوردار است می تواند در برابر طوفان شهوت پایداری کند.
یکی از عواملی که عفت عمومی را تهدید می کند تأخیر در ازدواج جوانان است.
خداوند در آیه ی 33سوره ی نور: کسانی را که موفق به ازدواج نمی شوند به عفاف و پاکی فرا می خواند و می فرماید: (و آنان که وسیله ی زناشویی نیابند باید خویشتن داری و پاکدامنی پیش گیرند تا خداوند از بخشش خود بی نیازشان گردانده و خداوند فراخی بخش و تواناست.)
انسان خواه همسر داشته باشد و خواه به تنهایی زندگی کند به حکم ایمان موظف به پارسایی و پاکدامنی است و باید بدانند که« عفاف از نفس صیانت می کند و آن را از پستی ها منزه می دارد» مسلمان باید در سخن گفتن، نگاه کردن و رفتار فردی و اجتماعی خود عفاف و پارسایی روا دارد.
عفاف در لغت یعنی: پارسایی، پرهیزگاری و خودداری و امتناع از آنچه جایز و نیکو نباشد، خواه در گفتار باشند خواه در کردار.
عفت از دید برخی از علمای علم اخلاق اینگونه تعریف شده است: یکی از کیفیات نفسانیه است و از اقسام خلقیات می باشد و آن خلقی است که افعال متوسط بین فجور و خمود از آن صادر می شود و خمود و فجور دو طرف لذتند و از رذائل اند.
ادب
ادب مفهمومی معادل{عدل}در رفتار انسان ها دارد.یعنی هر رفتاری در جای خودش ظهور و بروز کند. هر انسانی باید بداند چگونه در جمع زندگی کند و رفتار او با بزرگتر ها و کوچکترها براساس چه موازینی تنظیم شود.
ادب در برابر خدا، ادب در جمع خانواده و ادب در جامعه مهمترین سرمایه ی انسانی است.
از دیدگاه اسلام ادب شرف برتر است و هیچ حسب و نسبی شریف تر از ادب نیکو نیست.
در غررالحکم آمده است« ادب بهترین میراثی است که پدران برای فرزندان خود به یادگار می گذارند» و همچنین: « هیچ زینتی مانند آداب نیست » و « هیچ بزرگواری و شرفی در بی ادبی و سوء ادب یافت نمی شود» و « ادب بهترین همنشین خرد است» و همچنین ادب نیکو، زینت عقل است.
در حدیث آمده است: ادب نیکو ،زمینه ساز تزکیه ی اخلاق است. مومن باید اول خود را ادب کند و نفس خود را به زینت ادب بیاراید. کسی که نفس خود را تعلیم می دهد و ادب می آموزد، از کسی که به دیگران علم و ادب یاد می دهد بیشتر در خور تجلیل است.
نیکوترین ادب ها آن است که تو را از کارهای حرام باز دارد. یکی از معضلات اجتماعی ما رواج پدیده ی تعدی به حقوق دیگران است.انسانی که مودب به آداب الهی است در جایگاه خود استقرار میابد و حرمت خود و دیگران را نمی شکند و کارهایی را که جاهلان میکنند انجام نمی دهد.
پدر و مادر و معلم، معماران شخصیت فرزندان خویشند و اگر نقش خود را به درستی ایفا کنند اسباب سعادت جامعه را فراهم می نمایند.
(فرزند در هفت سال اول زندگی،سرور.در هفت سال دوم،فرمان پذیر.و در هفت سال سوم زندگی وزیر و یا مشاور است)
برخی از مردم هنوز هم معتقدند: هر اشتباه و کج روی را باید با ضرب و شتم و سخنان درشت پاسخ داد.
تصور آنان غلط است و بهای هر خطایی کتک زدن نیست. در بحارالانوارآمده است : «خردمند به وسیله ی ادب اندرز می گیرد و حیوانات سر به راه نمی شوند مگر به وسیله ی زدن.»
یکی از مهمترین وظایف رهبران الهی ادب آموختن به مردم است.
انسان در هر مرحله ای که باشد باید به تأدیب خویش همت گمارد. ادب کردن دل به پاک نگاه داشتن آن است.
انصاف
انصاف یکی از سجایای انسانی است، یکی از پایه های نظام دین است. انسان با انصاف دوستان زیادی دارد و منصف برخلاف ستمگر که خوار است، دارای کرامت می باشد.
غایت انصاف آن است که انسان انصاف را از نفس خود شروع کند و قبل از آنکه دیگران او را به خاطر اشتباهش محکوم کنند خودش منصفانه به نفس خویش رسیدگی کند و داد مردم را از خود بدهد.
رسول خدا به ابن مسعود سفارش کرد: « ای فرزند مسعود داد مردم را از خود بده و به امت اندرز ده و با مردم به مهربانی رفتار کن.اگر اینگونه عمل کنی، چنانچه خداوند غضب کند و بخواهد مردم شهری را عذاب کند و تو در آن شهر باشی، خدا به تو نظر می کند و به خاطر تو به مردم رحمت می آورد».
انصاف در فرهنگ ها به این معانی آمده است: داد دادن، عدل کردن؛ داد کردن، راستی کردن، نصف کردن و برابر داشتن که بر هیچ طرف زیادی نشود، برابری داشتن بین دو طرف و معامله کردن با آنها به عدل، عدل و داد ومروت، قسط، عدالت، نصف چیزی گرفتن.
توّکل
یکی از مهمترین ارزش های دینی است. این کلمه در مکاتب مادی معنی و منزلتی ندارد اما در فرهنگ توحیدی از جایگاه و محتوای با رفعتی برخوردار است.در اصول کافی آمده است: (ایمان 4رکن دارد: توکل بر خدا، واگذاری امر به خدا، رضا به قضای الهی و سر فرود آوردن و تسلیم شدن در برابر فرمان خدای عزوجل).
توکل سرچشمه ی پیروزی است. همه ی پیامبران و امامان و مصلحان بزرگ با توکل به اهداف بزرگ خود رسیدند. توکل جانشین برنامه ریزی نیست بلکه مکمل برنامه ریزی است. مردم برای دستیابی به بی نیازی و عزت و سربلندی کوشش می کنند.به دست آوردن این موهبت های بزرگ در پرتو توکل امکان پذیر است. انسانهایی که متوکل نیستند، آسیب پذیر و شکننده اند و از نا بسامانی های روانی رنج می برند و در آتش اضطراب و نا امنی می سوزند.
توکل به معنی دست روی دست گذاشتن و واگذار کردن امور به خدا نیست. انسان باید با نیروی عقل و علم برنامه ریزی کند و از مشورت اهل فن و آراء صاحبنظران استفاده کند. آنگاه برای به ثمر رسیدن تلاش خود با توکل بر خدا وارد عمل شود و از خطرات و دشواری ها نهراسد.
توکل با اینکه کلید در گنج خوشبختی است اگر درست درک نشود نتیجه ای ندارد. برخی از افراد در اثر بدفهمی خود را گرفتار فقر و بدبختی می کنند و تصور می کنند که در اثر توکل به دردسر افتاده اند. در صدر اسلام هم گاهی اتفاق می افتاد که برخی از مسلمانان در گوشه ای منزوی می شدند و دست از کار می کشیدند، به امید اینکه خداوند برای آنان روزی برساند. پیامبر اکرم(ص)وقتی مطلع می شدند آنها را سرزنش می کردند و به کار و تلاش ترغیبشان می فرمودند.
توکل در لغت به معنی: اعتماد کردن، تکیه کردن و اعتماد نمودن بر کسی و اعتراف کردن به عجز خود، به خدا سپردن و دل برداشتن از اسباب دنیا و به حضرت سبب الاسباب توجه نمودن، پناه و گذاشتن به خدا و تکیه و اعتماد به خدا و نزد اهل حقیقت اعتماد کردن به آنچه از خداست و یأس از آنچه در دست انسان است.
ولایت
ولایت ریسمان هدایت الهی است و در دسترس مسلمانان قرار دارد و هر کس به آن متمسک شود از گمراهی و سرگردانی نجات می یابد.
ولی فقیه کسی است که نفس خود را مطیع خدا کرده است و با روشن بینی و جامعه نگری حکم خدا را (خواه اولیه و خواه ثانویه) در هر پهنه ای که اقتضا کند جاری می سازد و به قسط و عدالت اجتماعی و حل مشکلات مردم وتکامل مادی و معنوی جامعه می اندیشد.
در آیه ی 55 سوره ی مائده خداوند می فرماید: «همانا دوست و سرپرست شما خداست و پیامبرش و کسانی که ایمان آورده اند، آنان که نماز را برپا می دارند و زکات می دهند در حالی که در رکوعند.» مفسران شیعه و سنی اعتقاد دارند که این آیه ی شریفه در شأن حضرت علی(ع) نازل شده است و امام علی بر همه ی مسلمانان ولایت دارند.
وقتی می گوییم خدای تعالی ولی بنده ی مؤمنش می باشد، معنایش این است که آنچنان وصل به بنده است و آنچنان متولی و مدبر امور بنده است که هیچ کس دیگری این چنین ارتباطی را با آن بنده ندارد، اوست که بنده را به سوی صراط مستقیم هدایت میکند، امر میکند، نهی میکند، به آنچه سزاوار است وا میدارد، از آنچه نکوهیده است باز می دارد و او را در زندگی دنیایی و آخرتیش یاری می کند و نیز می گوییم مؤمن واقعی ولی خداست.؛زیرا آن چنان وصل به خداست که متولی اطاعت او در همه ی اوامر و نواهی اوست و تمامی برکات معنی از قبیل: هدایت، توفیق، تأیید، تسدید و به دنبالش اکرام به بهشت و رضوان را از خدای تعالی می گیرد.
آراستگی
اسلام مدافع آراستگی ظاهر و زیبایی باطن است. آشفتگی و ژولیدگی ربطی به دینداری ندارد. البته آرایش های زنانه برای مردان ناپسند و حرامند.
بزرگان و اولیای خدا سخنان حکیمانه و گران سنگی در باب آراستگی درون فرموده اند که گزیده ای از آنها چنین است : بهترین زیبایی برای مرد ،آرامش و وقار توأم با ایمان است ، خداوند با هیچ زینتی بهتر از پاکدامنی مرد را نیاراسته است. ، پاکدامنی زینت دوران بی چیزی است، شکر، زینت دوران دارایی است، پایداری زینت دوران آزمایش است، تواضع و فروتنی زینت حسب است، فصاحت آرایش کلام است، عدل زیبایی ایمان است، وقار و آرامش زینت عبادت است، به خاطر سپردن زینت روایت است، افتادگی زینت علم است، ادب نیکو زینت خرد است، خوشرویی آرایش حلم و بردباری است،از خود گذشتگی زینت زهد است، بخشش مالی که با زحمت به دست آمده است زینت نفس است، زیاد گریستن زینت ترس از خداست، کم مصرفی زینت قناعت است، منت بر سر مردم نگذاشتن زینت کار نیکوست، خشوع زینت نماز است و ترک مال در راه خدا زینت ورع و پرهیزگاری است.
هرگاه آراستگی ظاهر با زیبایی باطن جمع شود ،انسان به اوج سعادت می رسد.
جهاد
انسان با دو دشمن درگیر است یکی نفس اماره و بدفرمای و دیگری خصم مهاجمی که با دین و کشور او سر ستیز دارد. گاهی دشمن آدمی جهل اوست اسلام از این رو جلوگیری از سیطره ی هر یک از این دشمنان برنامه هایی عرضه کرده است که آن برنامه ها جهاد است و از به هم پیوستن مجاهدت ها محیط زندگی اعتلا می یابد و درهای رشد مادی و معنوی به روی مردم باز میگردد. هر انسانی در معرض چند عامل قرار دارد که اهم این عوامل تعیین کننده بدین قرار است:
1) فطرت؛ فطرت انسان الهی است و دین خدا متناسب با آن عرضه شده است.
2) طبیعت انسانی؛ انسان مانند حیوانات غرایضی دارد که اگر درست هدایت شوند اسباب بقای او فراهم میگردد.
3) روح الهی؛ در طلیعه ی پیدایش انسان خداوند بهره ای از روح خود را در او دمیده است و همین ویژگی انسان را از جانوران متمایز کرده است.
4) عقل؛ خرد، پیامبر درون است و انسان یگانه موجودی است که قدرت تعقل و تفکر دارد.
5) نفس؛ انسان به مقتضای طبیعت خویش امیالی دارد.
6) شیطان؛ یکی از مخلوقات الهی است که از مسیر اطاعت خدا خارج شده و قسم خورده است که همه ی بندگان خدا را اغوا کند مگر مخلصان را که از شر او مصون می باشند.
7) وراثت؛ هر انسانی برخی از ویژگی های ظاهری و رفتاری را از پدر و مادر خویش به ارث می برد.
8) محیط؛ انسان فرهنگ را از محیط دریافت می کند.
9) وحی؛ وحی سخن خدا برای هدایت انسان است که توسط پیامبران در دسترس بشر قرار گرفته است.
10) حجت؛ پیامبر حجت خدا بر مردم است و براساس وحی الهی به اقامه ی عدل و اجرای حدود خدا و هدایت بشریت همت می گمارد پس از پیامبر خاتم(ص) این مسئولیت بر عهده ی امام(ع) است.
پایه ی شکوفایی انسان خودسازی است و اصل و اساس خودسازی«جهاد با نفس» است.هر گاه نفس اماره، زمینه را برای مداخله ی شیطان و به کار افتادن عوامل محیطی و وراثتی مستعد و محیا کند و زمام امور انسان را به دست امیال سرکش و طبیعی قرار دهد، انسان در پرتگاه سقوط و انحطاط قرار می گیرد و اگر توبه نکند و خود را به کمک عقل، وحی، حجت، فطرت و با بهره وری از عوامل مثبت محیطی و سرشتی و با جهاد و کوشش به وادی نور و دنیای ایمان نرساند کار او یکسره میشود و از مدار انسانیت خارج میگردد. از این رو جهاد با نفس را «مهر بهشت» و«بهای بهشت» و«جهاد اکبر» نامیده اند.
درغررالحکم ذکر شده است: « بدانید که جهاد اکبر، جهاد با نفس است. با نفس های خویش سرگرم جهاد شوید تا به خوشبختی برسید.»
از طریق جهاد با نفس کاستی ها اصلاح میشوند و عادت های ناهنجار از بین میروند و دل ها مستعد تراوش حکمت می گردند.
خداوند در سوره ی ص می فرماید: « ای داوود همانا تو را در زمین خلیفه- نماینده ی خود ساختیم؛ پس میان مردم به راستی و درستی حکم کن و خواهش های نفس را پیروی مکن که تو را از راه خدا گمراه می گرداند.» این آیه ی شریفه به خوبی روشن میکند که انسان وقتی با هوی و هوس و کشش های نفس مجاهده و مبارزه نکند و ملعبه آن واقع شود از مسیر فطرت و دین خدا خارج می شود و کار را بر خود دشوار می سازد.
ایمان
ایمان بزرگترین سرمایه و اصل حق است. ایمان همان چیزی است که در دل مؤمن جای دارد و اعمال و کارهای نیک؛ صدق آن را معلوم می دارند. « ایمان اقرار و عمل است و اسلام اقرار بلا عمل است» عمل صالح ناشی از ایمان است. « دین خدا اسلام نامیده می شود. و این دین قبل از پیدایش شما بوده و بعداً خواهد بود، کسی که به دین خدا اقرار کند مسلمان است و کسی که به فرمان خدای عز و جل عمل کند مؤمن است.»
زیربنای ایمان شناخت است.« ایمان معرفت به وسیله ی قلب، و گفتار به زبان و عمل به ارکان می باشد.»
ایمان تنها یک باور نیست بلکه افزون بر آن مجموعه ای از ویژگی ها و کارهای نیکوست که در مؤمن تجلی می یابد.
مؤمن رضای خدا را محور زندگی خود قرار می دهد، خوشنودی و غضب او برای خداست و جاذبه و دافعه ی او ریشه در خدا ترسی دارد. ایمان و عمل صالح دو یارند که خدا هیچ کدام را بدون دیگری نمی پذیرد، ایمان در اخلاق نیکو تجسم می یابد و حسن خلق باعث تکمیل ایمان می گردد.
در روایات آمده است: « ایمان بنده کامل نمی گردد تا دوست بدارد برای برادرش همان چیزی را که برای خود دوست دارد و در حال شوخی و جدی از خدا بیمناک باشد»
مؤمن خدا را همواره بر خود ناظر و در همه جا حاضر می بیند.« بهترین ایمان آن است که بدانی هرکجا که باشی خدا همراه توست.»
مؤمن از دروغ بیزار است.«کسی طعم ایمان را نمی چشد مگر آنکه دروغ را اعم از شوخی و جدی ترک کند»
خداوند به مؤمن عزت در دنیا و دین و رستگاری در آخرت داده و برای او در سینه های مردم عظمت و مهابت نهاده است.
مومن خوشروست، غمش را در دل نهان میدارد، اهل سعه صدر است، بازیچه ی نفس خویش نیست، با دیگران مهربانی می کند ولی به نفس خود سخت می گیرد. از خداوند ستارالعیوب راز و رمز پرده پوشی را آموخته است. دلش از لوث تردید و شک پاک است.
مؤمن آیینه ی مؤمن است. در سلام پیش دستی می کند. سودمندترین فرد جامعه است، اهل الفت و دوستی است، جان و مال مردم از دست او ایمن است. عقل، دوست او و علم، وزیر او و شکیبایی، فرمانروای سپاه اوست.
برخی از ارزش هایی که در آیات مورد تأکید قرار گرفته اند، عبارتند از: پای بندی به تقوا، شکیبایی، عدالت خواهی، وفاداری به پیمان، اطاعت از خدا و رسول، ذکر خدا، جهاد در راه خدا، گفتار درست و محکم، توجه به ره توشه آخرت، یاری خدا، نگهداری خویش و خانواده از آتش عذاب، توبه.
در برخی از آیات بر نفی ضد ارزش ها تأکید شده است که عبارتند از: اجتناب از همدلی با بیگانگان و مخالفان دین، پرهیز از خوردن و مصرف اموال خود به طریق باطل و ناروا، نپذیرفتن ولایت کفار، حرام نشمردن پاکیزه ها و حلال ها، خیانت نکردن به خدا و رسول و اجتناب از خیانت در امانت، مسخره نکردن دیگران، اجتناب از میگساری و قماربازی، غفلت نکردن از یاد خدا به خاطر اموال و اولاد.
نیکی
برّ یا نیکی همنشین تقوا در قرآن مجید است. در آیه ی دوم سوره ی مائده آمده است: « و یکدیگر را بر نیکوکاری و پرهیزگاری یاری دهید و یگدیگر به گناهکاری و ستم بر دیگران یار مباشید.»
در جامعه ی صنعتی و در عصر کمرنگ شدن ارزش های معنوی، میل به نیکوکاری کاهش یافته است و عده ای تنها به منافع لذات خویش می اندیشند و از فرهنگ نیکوکاری دست کشیدند. نیکوکاری و بر از مهمترین راهکارهای معنوی برای اصلاح جامعه و تعدیل روابط اجتماعی است.
در تحف العقول آمده است: « سه چیز از درهای نیکی و ابواب بر قلمداد میشوند: سخاء نفس،کلام طیب و پایداری در برابر آزار.»
نیکی ها یکسان نیستند « بالاتر از هر نیکی، نیکی دیگری وجود دارد تا آنجا که انسان در راه خدا به شهادت برسد و بالاتر از این نیکی، نیکی دیگری یافت نمی شود.» نیکی کامل آن است که، انسان آن کاری را که در پیش روی مردم می کند در خفا هم انجام بدهد.
نیکوکار برای خدا محبت می ورزد و برای خدا خشمناک می شود و مصاحبت و جدایی و غضب و خوشنودی و کارهای او در جهت تأمین رضای خدا می باشد.
بر در لغت به معنی نیکی و نیکوکاری است. فرهنگ نویسان معانی دیگری هم برای کلمه بر ذکر کرده اند که از آن جمله است: راست گفتن، راستگو شدن در سوگند، گرامی داشتن کسی را، فرمانبرداری کردن از خدا، به خوشنودی و رضامندی مادر و پدر زندگی کردن، فرمان بردن مطلق و فرمان بردن پدر و مادر بالخصوص، راستی،ضد دروغ، احسان، صله رحم، طاعت، خیر، نیکویی، بخشش.
یاد خدا
ماهی وقتی در آب است زندگی می کند، انسان وقتی نفس می کشد حیات دارد، شیء وقتی در روشنایی است دیده می شود، مؤمن هم وقتی به یاد خداست از حیات طیبه برخوردار است.
شهوت، خودخواهی، دنیاطلبی مانند تند بادهایی دل آدمی را می لرزانند تنها نسیمی که از پس این طوفان های مخرب بر می آید ، ذکر خداست. یاد خدا به دلها سکینه و آرامش می بخشد و بادهای ناملایم را بی اثر می سازد.
ذکر خدا هم آرامش آفرین و هم لذت بخش است. ریشه نابسامانی های روانی در بلند پروازی های جاهلانه و خیال پردازی های عاجزانه است.
ذاکر خدا دل به گمان های باطل نمی سپارد و خیالات واهی را بر در جان خود نمی گمارد. خوش به حال کسانی که سکوت خود را نمی شکنند مگر با ذکر الهی. به راستی « یاد خدا مسرّت آفرین هر متّقی و شادی بخش هر اهل یقیینی است.»
ذکر نور دلها ، درخشندگی بینایی ها و روشنایی اندرون هاست. ذکر بصیرت می دهد. اسباب نزول رحمت خدا را فراهم می سازد، فکر را نورانی می کند، « ذکر خدا شفای دلهاست» ، « ذکر خدا دوای بیماری روانهاست» ، « ذکر کلید انس است».
به وسیله ذکر سینه گشایش می یابد و ذکر خدا به انسان شرح صدر می دهد. انسان در همه حال نیازمند ذکر خداست. در میدان نبرد، در هنگام خرید و فروش، در وقت خشم، در تنهایی، در موقع خوشی، در صحت و بیماری باید به یاد خدا بود و جان خویش را با نور ذکر دوست روشن ساخت.
آری یاد خدا در هنگام معصیت کارساز و باز دارنده است. مردان خدا و موحدان راستین درگیر و دار زندگی خدا را از یاد نمی برند.
مؤ من باید همیشه به یاد خدا باشد و زیاد تفکر کند و چشم به مال و ناموس دیگران ندوزد و به این و آن امید نبندد. جامعه ای که خدا را فراموش کند دچار بحران می شود.
قرآن مجید در آیه 8 سوره منافقون می فرماید: « ای کسانی که ایمان آورده اید ، مالها و فرزندانتان شما را از یاد خدا سرگرم نکنند؛ و هر که چنان کند – به سبب مال و فرزندان از طاعت خدا باز ماند- ایشانند زیانکاران. »
ذکر در لغت به معنی یاد کردن ، تذکار ، گفتن ، بیان کردن ، بر زبان راندن ، یادآوری و به خاطر آوردن است.
عدالت
عدالت ارزش مورد نیاز همه بشریت است. فطرت انسانها سرشار از روح عدالت خواهی است. همه پیامبران برای بسط عدالت آمده اند و هدف عمومی همه مصلحان ریشه کن کردن تبعیض و استقرار عدالت اجتماعی است.
در بحارالانوار آمده است : « عدالت زیر بنایی است که جهان بر آن قوام یافته است» . اگر عدالت نباشد توازن هستی و تعادل جوامع به هم می خورد و ناپایداری و تزلزل بر همه جا حاکم می گردد.
در تفکر اسلامی عدالت سرچشمه حیات و زندگی است.
اسلام روشهایی را برای تشخیص عدالت ، به انسانها آموخته است. در بحارالانوار آمده است : « عادل ترین مردم کسی است که آنچه را که برای مردم دوست دارد برای خویش هم بخواهد و آنچه را که برای خود نمی پسندد بر دیگران نیز ناروا بدارد.»
کسانی که بر نفس خود انصاف روا می دارند و در محکمه وجدان خویشتن خویش را به محاکمه می کشند از نور عدالت روشن اند.
چه خوب است از اولیای خود بیاموزیم که « نهایت عدل آن است که انسان عدل را از نفس خود شروع کند». در این صورت در قضاوت محتاط میشویم و به آسانی دیگران را محکوم نمیکنیم. عدالت برای رهبران و زمامداران امور مسلمین از همه کس برازنده تر است. آنان باید با حسن نیت در امر مردم بنگرند و بدون آزمندی و درنهایت پرهیزگاری به وظایف خود عمل کنند و بدانند که: « اولین کسی که رهسپار آتش میشود فرمانروایی است که عدالت در پیش نگرفته است.» ستمگری با ایمان سازگاری ندارد. خداوند در آیه 82 سوره انعام می فرماید: «کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را به ستمی-شرک نیامیختند، ایشان اند که ایمنی دارند و آنان راه یافتگانند.»
در این عصر به لطف الهی حکومت اسلامی در ایران اسقرار دارد و مردم در نظام جمهوری اسلامی ایران جایگاه با رفعتی دارند. سزاوار است که همه مدیران و کارگزاران با جوهر تقوا بر پیشانی خود بنویسند: «همانا خدای به داد و نیکوکاری فرمان میدهد.» (سوره نحل آیه90) تا مردم به ما اعتماد کنند و همواره حکومت را از خود بدانند و برای استحکام آن کوشش کنند. انسان برای دستیابی به ملکه عدل باید اهتمام ورزد.
کلمه عدل در لغت به معنی داد، قسط، انصاف، مقابل ظلم، نقیض جور، عدالت، نصفت، امری بین افراط و تفریط، مساوات در مکافات نیکی به نیکی و بدی به بدی، داوری به حق و قراردادن هر چیزی در جای خود است.
نیک بختی
خوشبختی گم شده همه انسانهاست. هر کس در پی آن است که سعادتمند شود. راستی خوشبخت چه کسی است؟
وقتی انسان به خدا متصل باشد و از حق اطاعت کند نیکبخت است . «هرکس در راه اصلاح نفس خود بکوشد خوشبخت است و کسی که با سست عنصری نفس خود را به دست کام جویی بسپارد به کام شقاوت می افتد.» در دنیای امروز انسانهای ثروتمند و با قدرتی یافت می شوند که آرامش ندارند و سینه آنان سرشار از حسادت و نفرت است و از درون می سوزد.
نیک بختان نشانه هایی دارند آنان «سخاوتمند» و «موفق» اند و « راضی به قضای الهی » می باشند اهل اخلاص عملند. در غررالحکم آمده است که « خوشبخت ترین مردم ، انسان با ایمان و خردمند است» « نیک بخت ترین مردم کسانی اند که فضیلت اهل بیت طهارت و عصمت را می شناسند و به وسیله آنان به خدا تقرب می جویند و خالصانه به آنان محبت می ورزند.
در برخی از جوامع مردم برای رسیدن به نیک بختی به مشقت می افتند حتی در جامعه ما کسانی فکر می کنند اگر از راه و رسم غربیان استفاده کنند خوشبخت می شوند هرچند بهره وری از فراورده های تمدن جدید با رعایت موازن دینی و عقلی کاری پسندیده است اما نمی توان هر خوشبختی را با تقلید از غرب به دست آورد .
در واقع انسان حق انتخاب دارد اگر همسو با مجموعه آفرینش به بندگی خدا روی آورد اسباب خوشبختی خود را فراهم کرده است. در لطف خدا و دروازه خوشبختی همیشه باز است کافیست به خدا روی آورد و خوشبخت و سعادتمند شود.
حسن خلق
هر مکتبی برای تربیت پیروان خود برنامه ای دارد. اسلام به عنوان کامل ترین مکتب تربیتی جهان مسلمانان را خوش اخلاق بار می آورد.
در بحارالانوار آمده است: « حسن خلق نیمی از دین است». افراد بداخلاق و تند خو نه تنها دیگران را در رنج می افکنند، خودشان نیز از اخلاق بد خویش عذاب می کشند زیرا بداخلاقی همنشین بدی است.
خوش اخلاقی ریشه در خرد انسانی دارد . حضرت محمد مصطفی (ص) می فرمایند: « سه چیزاند که در هر کس نباشد نه از من است و نه از خدای عزّوجل . به ایشان گفتند کدامند؟ فرمودند: بردباری که به کمک آن نادانی نادان را دور سازد، حسن خلق که با آن در میان مردم زندگی کند ، پرهیزگاری که به وسیله آن از معصیت های الهی مصون بماند.»
اخلاق نیک هم سرمایه ای مطلوب برای معاشرت در دنیاست و هم پس اندازی مطمئن و ارزشمند برای آخرت است. کسانی که بهترین اخلاق را دارند و بالاترین تواضع را نشان می دهند از محبوبان و نزدیکان رسول خدا در روز قیامت به شمار می آیند.
برخی از مکارم اخلاق برای همه مردم خوبند ولی برای عده ای برازنده ترند از این رو در روایت آمده است: « عدل نیکوست ولی برای فرامانروایان نیکوتر است ، بخشش زیباست ولی برای ثروتمندان زیباتر است، پرهیزگاری خوب است ولی برای عالمان خوب تر است ، شکیبایی برازنده است ولی برای بینوایان برازنده تر است، توبه نیکوست ولی برای جوانان نیکوتر است، حیا خوب است ولی برای بانوان خوب تر است.»
از روایات دریافت می شود صفاتی مانند : گذشت از کسی که به ما ظلم کرده است ، آشتی با فردی که روابط خود را با ما قطع نموده است ، بخشش به کسی که ما را تحریم کرده است ، گفتن سخن حق هر چند بر خلاف منافع ما باشد، مواسات و کمک به دیگران ، صرف نظر کردن از ارزشهای مردم و فزونی در ذکر خدا از مصادیق روشن مکارم اخلاق اند.
اخلاق نیکو باعث طولانی شدن عمر و پاک شدن گناه و ایجاد انس و رفاقت و آرامش می گردد به راستی حسن خلق و مکارم اخلاق مانند پلی است که انسان را به خدا می رسانند.
ریشه سوء خلق را باید در ضعف ایمان جستجو کرد .
شادی
آیا اسلام مدافع غم واندوه وافسردگی است ؟ برخی تصور میکنند که غم زدگی واندوهناک بودن نشان دینداری است .این برداشت نادرست است اسلام دین تعادل است وبه پرورش وتعدیل عواطف انسانی اهمیت میدهد .اسلام شادی وسرور را زمینه ساز بهداشت روانی میداند .
در غررالحکم آمده است :«سرور انبساط خاطر می آورد و به نشاط می افزاید وغم ،نفس را دچار انقباض میکند وانبساط را از بین میبرد.» شادی نباید از رهگذر گناه ومعصیت خدا حاصل شود .
شادی نتیجه درست اندیشیدن وتعقل است .انسان به اندازهای که کار نیکو کرده است باید شادمان باشد وبه میزانی که فرضت نیکوکاری را از دست داده است باید متأسف گردد .
یکی از بهترین کارها وارزش ها شادمان کردن کودکان است .دنیای کودک با غم وپریشانی شروکار ندارد .
در بحارالانوار آمده است : «وقتی خداوند مؤمن را ازآرامگاه خود برمی انگیزاند همراه او پیکرهای خارج می شود ودر برابر او قرار می گیرد .آنچه را که می بیند منظره ترسناکی از مناظر روز واپسین است .درآن حال پیکره وشبح به او میگوید : بی تابی نکن واندوهگین مباش! مؤمن از اومی پرسد تو کیستی ؟ شبح می گوید: من همان شادمانی هستم که در اندرون برادر مؤمنت روان می ساختی .»
در تفکر اسلامی مسلمان نه تنها عبوس وافسرده حال نیست بلکه پیام آور شادی برای دیگران است وبرای کاستن ازغم واندوه دیگران تلاش میکند .سرور با لهو و لعب وکامرانی فرق اساسی دارد.اگر شادی از رهگذر گناه بدست آید وانسان را به غفلت کشاند ،ارزشی ندارد .
سرور در فرهنگ اسلامی به معنی لهو نیست ولهو ولعب وغفلت ، از ساحت مؤمن بدور است .حزن مومن در دل اوست وبا چهره ای متبسم با مردم روبرو میشود ودر سختی وآسانی به یاد خداست .
زهد
آیا زهد به معنی گوشه گیری وپشت کردن به نعمتهایی است که خداوند در دنیا آفریده است ؟ زهد از ارزشهایی است که قدری ناشناخته مانده است .
امام علی (ع) می فرماید : «زهد ثروت است ».بزرگان دین فرموده اند :«زهد اصل دین است » و یا «زهد ثمره دین است »
کسانی که برآنچه ازدست داده اند اندوه نمی خورند وبه خاطر موفقیت هایی که بدست آورده اند شادکامی نمی کنند ،زاهد میباشند .
در بحارالانوار آمده است :«تمام زهد در دوکلمه از قرآن آمده است . خداوند تعالی می فرماید : -تا برآنچه از دست شما رفت اندوه مخورید وبدان چه شما را داد شادمان نشوید -کسی بر گذشته اندوه نمی خورد وبر آنچه که در آینده به دست می آورد شادکامی نمی کند ،زاهد است .»
برخی تصور میکنند زاهد کسی است که برای مال خود اهمیتی قائل نیست وآن راضایع می کند ویا نعمتهای حلال را برخود حرام می گرداند .این برداشت درست نیست زیرا در روایت آمده است :«نابود کردن دارایی وتحریم کردن امور حلال زهد در دنیا به شمار نمی آید بلکه زهد در دنیا عبارت از این است که به آنچه در دست داری بیشتر از آنچه که در دست خداست اعتماد نکنی .»
انسان زاهد در استفاده از نعمتهای حلال هم زیاده روی نمیکند ودر فکر درماندگان ومحرومان است .
زهد مانند درختی است که ریشه اش یقین ومیوه اش خوشبختی است وزاهد انسانی است که آخرت را بردنیا می گزیند وکسی که آخرت را انتخاب می کند دنیا اورا از روزی های خود برخوردار می کند .
در تفکر اسلامی انسان در حالی که نصیب خودرا از دنیا فراموش نمی کند در فکر دیگران است وبخشی از دستاورد های خود را در راه خدا وبرای حل مشکلات مردم انفاق می کند .
زاهد انسان حکیمی است که گویی در یک شب تاریک باچراغی روشن راه میرود وقدم هارا بااعتماد وبصیرت برمی داردتابه مقصد میرسد .
در فرهنگ اسلامی از زهد به عنوان «مفتاح صلاح» و «اسباب نزول رحمت » و « آسایش بزرگ » نام برده شده است .
زهد به معنی بی رغبت شدن ، ناخواهان شدن ، پارسا شدن ، ناخواهانی نمودن ، روی باز گردانیدن از چیزی است به واسطه حقیر شمردن آن چیز است.
تقوی
پروا پیشگی و تقوا مهم ترین ارزش انسانی است. در روایات از تقوی به عنوان رئیس اخلاق و خلق انبیاء، بهترین گنج، نگهدارنده ترین نگهدار، عزیزترین عزیز یاد شده است.
جابربن عبدالله انصاری : رسول خدا در خطبه وداع فرمود : « ای مردم خدای شما یکی است ، همگی از یک پدرید. عرب بر عجم و عجم بر عرب ، سرخ پوست بر سیاه پوست سیاه بر سرخ برتری و فضیلت ندارد، مگر به تقوی و خداترسی. گرامی ترین شما نزد خدا با تقوی ترین شماست» پیامبر با بیان این موضوع مهم اساس تبعیض نژادی و قوم گرایی را منهدم می کند و تقوی را به منزله نشان برتری اعلام می دارد.
پرهیزگاری ریشه در معرفت دینی دارد. « برای هر چیزی معدنی وجود دارد و معدن پرهیزگاری دلهای عارفان است.» انسان با تقوی بر شهوات خود غلبه دارد و متقی از گناهکاری دوری می گزیند. پرهیزگارترین مردم کسانی هستند که سخن حق می گویند خواه به سود آنان یا به ضرر آنان باشد.
به حق باید گفت اهل تقوی، صاحب نظرن و قدرت تشخیص حق از باطل را دارند .
حضرت علی (ع) که ازرسول خدا (ص) لقب سرور مسلمین و امام متقین را دریافت کرده است در جای جای نهج البلاغه از تقوی و تقوی پیشگان یاد می کند و شریعت درس پرهیزگاری و خداترسی می دهد . تقوی به معنی پرهیزگاری، پرهیز و پروا پیشگی است.
توبه
انسان با ایمان پیوسته با ارتباط خدا زندگی می کند. تولد و زندگی اش را مدیون لطف حق و بازگشت خود را به سوی او می داند. همانطور که نور از خورشید جدا نمی شود مؤمن هم از پروردگار فاصله نمی گیردو اگر روزی غفلت کند و آلت دست شیطان شود نفس ملامت گر و لوامه او را تکان می دهد. مؤمن با ندای وجدان و بر اساس فطرت توحیدی و معرفت دینی بیدار می شود و به خدای خود روی می آورد. اگر بازگشت او به سوی خدا از روی اخلاص باشد، گناهانش بخشیده می شوند و پاک و مطهر گردد.
توبه به منزله ریسمانی است که از سوی خدا در دسترس انسان مضطرب قرار گرفته است. اگر مؤمن این ریسمان را بگیرد از وحشت تنهایی و نا امنی روانی و احساس گناه رهایی می یابد و در فضایی آکنده از نور و معنویت قرار می گیرد .
انسان در هر مر حله ای از ایمان و تقوی قرار داشته باشد نیاز به توبه دارد . توبه در زمان توانایی کارساز است . توبه کار باید زمانی برای جبران مافات داشته باشد و با نیکی ها بدی ها را برطرف کند.
توبه تنها با استغفار تحقق نمی یابد ، بلکه اساس توبه پشیمانی از گناه است. اگر توبه توأم با پشیمانی نباشد توبه شکسته می شود و « پشیمانی از گناه انسان را از روی آوردن به گناه و تکرار معصیت باز می دارد .» از دیدگاه اولیای خدا توبه شرایطی دارد در حدیث آمده است: « توبه در چار بعد استقرار دارد : پشیمانی در دل، استغفار با زبان، عمل به وسیله اندام و اعضای بدن ، و اراده ی استوار برای روی نیاوردن مجدد به گناه ». اگر انسان به کسی ظلم کرده است باید شرافتمندانه به سراغ او برود و رضایت خاطرش را تأمین کند.
اگر انسان در نهان مرتکب گناه شود و کار زشتی انجام دهد باید در نهان کار نیکی بکند اما اگر در انظار مردم مرتکب کار ناروایی شود باید شهامت نشان دهد و در حضور دیگران با کار نیک خود ، گذشته را تلافی کند. در فرهنگ ما عبارت توبه نصوح خیلی معروف است و در آیه 8 سوره تحریم به این عبارت اشاره شده است در تفکر دینی توبه نصوح بهترین نوع توبه است و چنین است که : « بنده توبه کند و سپس به سوی گناه باز نگردد» از حضرت علی(ع) سؤال شد توبه نصوح چیست؟ فرمودن « پشیمانی به دل و استغفار به زبان و تصمیم به روی نیاوردن به گناه است». مسلمان تا آنجا که میتواند باید خود را از گناه دور سازد اما وقتی آلوده به معصیت شد نباید توبه را به تأخیر بیاندازد و وقت را از دست بدهد بلکه باید در اولین فرصت با پشیمانی روی به خدا آورد و به درگاه او سجده ندامت و بندگی کند. در این صورت خداوند بر گناهان او پرده ای می افکند و آبروی او را حفظ میکند.
شگفت انگیز است که خداوند کریم کارهای نادرست توبه کار را تبدیل به کارهای نیک میکند و این اوج کرم و لطف خدای مهربان در حق بندگان است.
توبه در لغت به معنی بازگشتن از گناه، بازماندن از کارهای بد و ناقص و نادرست، ندامت و پشیمانی و بازگشت از گناه، انابت، انابه است.
فهرست
عنوان صفحه
پیشگفتار 2
دانش 3
عفت 3
ادب 4
انصاف 5
توکّل 5
ولایت 6
آراستگی 6
جهاد 7
ایمان 8
نیکی 9
یاد خدا 9
عدالت 10
نیک بختی 12
حسن خلق 13
شادی 13
زهد 14
تقوی 15
توبه 15