در باره مصحف فاطمه(س) پرسشها و ابهاماتی است؛ آیا همان گونه که از عنوان «مصحف» برمیآید، قرآنی ویژه حضرت زهرا علیهاالسلام بوده، یا کتابی در موضوعی دیگر است؟ اگر جواب، فرض دوم است، آیا خود حضرت آن را نوشتهاند؟ محتوای آن چیست؟ و اکنون این کتاب کجا است؟ جواب این پرسشها از روایات مربوط به این موضوع به دست میآید. البته بیان این روایات مختلف است؛ بعضی محتوای مصحف را احکام حلال و حرام میدانند، برخی میگویند دیکتهکننده آن پیامبر(ص) بوده، در حالی که بعضی جبرئیل را گوینده آن میدانند، که در این صورت باید به این پرسش پاسخ گوییم که آیا جبرئیل با شخصی که پیامبر نیست، سخن میگوید؟ و اگر چنین باشد، چگونه با حضرت فاطمه(س) سخن گفته است؟ مگر پس از وفات پیامبر(ص)، وحی قطع نشده بود؟
به هر روی، پرسشهای بسیاری در این زمینه وجود دارد، که پاسخگویی به آن، مورد اهتمام مقاله حاضر است.
شایعترین پرسش در باره این مصحف، عنوان جنجالبرانگیز و شبههناک آن، یعنی «مصحف» است، زیرا چنین برمیآید که این مصحف، قرآن خاصی است. اما اگر به روایات بنگریم، مییابیم این مصحف حتی یک آیه در بر ندارد. بسیاری از برادران اهل سنت میپندارند شیعه، قرآنی دیگر ـ به جز قرآن موجود ـ در اختیار دارد! و گمان بردهاند مصحف فاطمه سلاماللّه علیها همان قرآن است! این پندار حتی در مطبوعات دنیای عرب نمایان شده است؛ برای نمونه روزنامه «آخر خبر» (آخرین خبر) در سودان از تاریخ ششم رجب ۱۴۱۶ سلسله مقالاتی را درج کرده و مدعی شده است شیعیان قرآنی دیگر به نام مصحف فاطمه دارند!
برخی احادیثی که در باره مصحف فاطمه سلاماللّه علیها آمده است، با همین واژه (=مصحف) است، از اینرو به پندار مزبور دامن میزند؛ از جمله:
محمد بنمسلم ازامام جعفر صادق(ع) روایت میکند: «فاطمه علیهاالسلام مصحفی از خود به جا گذاشت، که قرآن نیست.»(۲)
علی بنسعید از امام صادق(ع) روایت میکند: «به خدا سوگند! مصحف فاطمه علیهاالسلام نزد ماست و در آن حتی یک آیه از کتاب اللّه نیست.»(۳)
امام صادق(ع) میفرماید: «در آن [مصحف [سه برابر این قرآن، مطلب هست.»(۴)
برخی گمان کردهاند از آنرو که «مصحف» واژهای خاص قرآن است، اگر گفته شود مصحف فاطمه، به معنی قرآن فاطمه(س) است، و چون حدیث اخیری میگوید: این مصحف، سه برابر قرآن است، پس شیعیان معتقدند قرآن موجود، قرآنی ناقص است! غافل از اینکه ذیل احادیث اشاره دارد که در این مصحف حتی یک آیه وجود ندارد.
به هر روی اینک وارد بحث میشویم و با معنای مصحف سخن را شروع میکنیم.
معنای مصحف
به آنچه که متشکل از برگهای نوشته شده میان دو جلد باشد، مصحف گویند (الجامع للصحف المکتوبه بین الدفتین).(۵)بنابراین مصحف، چند برگ دارد، نه یک برگ؛ ولی گاه میتواند کتاب بیش از یک برگ نداشته باشد، و نیز مصحف میبایست میان دو جلد باشد، که برگها را در بر داشته باشد. در نتیجه باید گفت «مصحف» شامل هر کتابی میشود و اختصاص به قرآن ندارد، گو اینکه معنای مشهور مصحف، قرآن است. شایسته است یادآور شویم واژه مصحف در قرآن وارد نشده و جزء نامهای قرآن نیز شمرده نشده است. جلالالدین سیوطی(۶) و ابوالمعالی الصالح، یکی از محدثان اسلامی، پنجاه و پنج نام برای قرآن بر شمردهاند، که در میان آنها کلمه «مصحف» دیده نمیشود.
جالب است بدانید هیچ کس به «سیبویه» در نامگذاری کتابش به «الکتاب» به رغم نامگذاری قرآن به همین نام اعتراض نکرده است، ولی بر نامگذاری کتاب حضرت فاطمه به «مصحف» اعتراض کردهاند.(۷)
دکتر امتیاز احمد در کتاب «دلائل التوثیق المبکر للسنه و الحدیث» میگوید: مصحف فقط به معنای قرآن نیست، بلکه به معنای کتاب نیز میباشد. وی برای اثبات این مدعا شواهدی را ذکر میکند.(۸) همچنین استاد بکر بنعبداللّه در کتاب «معرفه النسخ و الصحف الحدیثیه» میگوید: مصحف از جمله اصطلاحاتی است که شامل هر نوع مجموعهای که در بر دارنده سخنانی است، میشود.(۹)
کتابهای دیگر حضرت زهرا(سلاماللّه علیها )
هیچ یک از علمای شیعی و سنی بر مصحف فاطمه سلاماللّه علیها دست نیافتهاند، بلکه با بهرهگیری از احادیث مربوط به این موضوع، تا اندازهای به محتوا، املاکننده و نویسنده آن آشنا شدهاند. برخی گفتهاند: مصحف آن حضرت در بر دارنده امثال و حکم و مواعظ و اخبار و عجایب است، و امیرمؤمنان آن را نوشته و تقدیم حضرت فاطمه کرده، تا تسلیبخش ایشان در مرگ پدر باشد(۱۰) بعضی معقتدند: این مصحف، شامل احکام تشریعی، اخلاقی و آنچه در زمان آینده پیش میآید، است و حضرت فاطمه(س) آن را از شنودههای پدر و شوهرش جمعآوری کرده است.(۱۱) امام خمینی در وصیتنامه خویش میفرماید: مصحف فاطمه، الهامات خداوند متعال بر زهرای مرضیه است.(۱۲)
و سیدمحسن امین بر این عقیده است که حضرت، دو مصحف دارند، که یکی الهام پروردگار و دیگری گفتههای رسول خدا(ص) به حضرت زهرا است.(۱۳)
همان گونه که گفته شد، تعدد اقوال در باره محتوای مصحف، به سبب احادیثی است که در کتابهای مختلف پراکنده است، و هیچ دلیل عقلی یا تحلیل نظری ندارد. البته این احادیث، سخن از کتابهای حضرت فاطمه(س) میکند، نه تنها از مصحف ایشان. از اینرو شایسته مینماید به دیگر کتابهای منسوب به ایشان اشاره شود، تا از میان آنها به مصحف ایشان دست یابیم.
۱. کتاب اخلاقی
در احادیث شیعه و سنی، کتابی با این عنوان ذکر نشده، بلکه در اخبار به مضمون آن اشاره شده است. خرائطی از مجاهد نقل میکند: اُبَیّ بنکعب به دیدار فاطمه – رضیاللّه عنها ـ دختر محمد ـ صلی اللّه علیه و سلم ـ رفت. فاطمه به او کتابی پوشیده در شاخههای درخت خرما نشان داد، که در آن نوشته شده بود:
هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، با همسایهاش به نیکی رفتار کند.(۱۴)
از روایات دیگری که در باره این کتاب است، چنین برمیآید که این حدیث، گزیدهای از حدیث دیگری است که شیخ کلینی آن را در اصول کافی به نقل از امام صادق علیهالسلام آورده است.(۱۵)
«ابوجعفر محمد ابنجریر بنرستم طبری» از علمای قرن چهارم نیز این حدیث را ـ با ذکر بیشتر ـ در کتاب دلائل الامامه آورده است.(۱۶)
ظاهرا کسانی که گفتهاند مصحف فاطمه در بردارنده معارف و اخلاق و آداب است، این احادیث را دیدهاند، ولی خواهیم گفت مصحف فاطمه(س) شامل نکات اخلاقی نیست، زیرا هیچ دلیلی بر این مطلب وجود ندارد.
۲. کتاب تشریعی
چنین کتابی با چنین عنوانی نیز در احادیث ذکر نشده است، ولی امام صادق علیهالسلام در پاسخ به پرسشهای کارگزار منصور ـ خلیفه عباسی ـ آنچه را میفرماید، مستند به این کتاب میکند(۱۷) از اینرو چنین فهمیده میشود که حضرت فاطمه دارای کتابی در احکام شرعی بوده است.
علامه سیدمحسن امین این کتاب را مصحف فاطمه دانسته است(۱۸)، ولی باید گفت روایاتی وجود دارد ـ ذکر خواهد شد ـ که میگوید مصحف آن حضرت در بر دارنده احکام حلال و حرام نیست، و اگر چنین احکام فقهی ذکر شده، در مصحف و روایتی دیگر از حضرت فاطمه سلاماللّه علیها است، که از پدر بزرگوارش پیامبر اسلام نقل کرده است.(۱۹)
۳. لوح فاطمه
لوح به صفحات پهن چوبی یا استخوانی گفته شود، که در فارسی، تابلو یا تخته نامیده میشود. وجود این لوح در بسیاری از احادیث ذکر شده است، زیرا در بر دارنده نام امامان شیعه علیهمالسلام است.
ابوالفتح کراجکی (متوفی ۴۴۹ه••• ) معتقد است: تمامی شیعیان در صحت محتوای این لوح اتفاق نظر دارند.(۲۰) در کتاب کمالالدین و تمام النعمه صدوق مضمون این لوح ذکر شده است.(۲۱)
محتوای این لوح ـ و به نظر برخی خود لوح ـ هدیه خدا به پیامبر بوده است، که پیامبر آن را به حضرت فاطمه سلاماللّه علیها بخشید.(۲۲)
۴. وصیتنامه
در روایات متعدد و با سندهای مختلف آمده است: حضرت زهرا سلاماللّه علیها کتابی از خود به جا گذاشت که وصایایش را در آن نوشته بود.(۲۳)
این وصایا، امور شرعی ـ از جمله تکلیف هفت باغی که از سوی رسولاللّه(ص) وقف آن حضرت شده بود ـ و امور سیاسی بود.(۲۴) این وصایا از شمار مطالبی است که در مصحف فاطمه(س) وجود داشته است.
۵. مصحف فاطمه(س)
وجود این کتاب نیز در روایات مختلف با سندهای متعدد ذکر شده است. همان گونه که گفته شد پرسشهایی در باره این کتاب وجود دارد؛ از جمله: چه کسی این کتاب را املا کرده است؟ نویسنده آن کیست؟ محتوای آن چیست؟ آیا در این کتاب اشاره به تحریف قرآن شده است؟ هماکنون این کتاب کجا است و در دست کیست؟ و …
اعتبار روایات مصحف فاطمه(س)
شاید مهمترین پرسش در باره مصحف، صحت و اعتبار روایات آن است، زیرا دیگر پرسشها پس از تبیین اعتبار روایات این کتاب مطرح میشود. از اینرو در ابتدا باید وارد این بحث شویم.
راههای تشخیص صحت روایت
برای فهمیدن صحت روایات، راههای مختلفی وجود دارد، که مهمترین آن سه راه است:
راه اول، بررسی اشخاص (= راویان) موجود در سند حدیث است. اگر همگی این راویان مورد اعتماد باشند، خبر معتبر است.
راه دوم، قراین دیگر به جز سند است، زیرا گاه تمامی راویان دارای شرایط لازمند، ولی قراینی ـ مانند روی گرداندن علما و عمل نکردن به آن حدیث از سوی ایشان ـ وجود دارد، که دلالت میکند اشکالی در این حدیث هست، و گرنه آن را کنار نمیگذاشتند. همچنان که گاه سند حدیث، صحیح و سالم نیست، ولی قراینی دیگر مانند عمل علما طبق حدیث باعث اعتماد به آن خبر میشود.
راه سوم، اعتقاد به تفاوت میان احادیث مربوط به احکام شرعی با غیر آن ـ یعنی احادیث مربوط به عقاید یا تاریخ ـ است. گونه اول، یعنی روایات فقهی لازم است سندا معتبر باشد، ولی برای اثبات گونه دوم، اتفاق نظر علما کافی است. میتوان راه سوم را مندرج در راه پیشین دانست، زیرا در هر روی، ملاک اعتبار حدیث، اعتماد به آن است، بیآنکه به راویان توجه کنیم.
مصحف فاطمه(س) و راههای تشخیص صحت و اعتبار روایات
اینک نوبت آن رسیده که به پرسش مطرح شده پاسخ دهیم و بگوییم: روایات مصحف فاطمه(س) با هر یک از راههای مزبور، صحیح و معتبر است، زیرا از طریق سوم اگر بخواهیم بررسی کنیم تمامی علمای شیعی روایات این مصحف را پذیرفته، و ما به عنوان مخالف، کسی را نمیشناسیم. این مطلب باعث تقویت وثوق به روایات از راه دوم است، گو اینکه برخی گفتهاند: مگر میشود جبرئیل بر فاطمه(س) نازل گردد و به او این مطالب را بگوید، و علی علیهالسلام آنها را بشنود و بنویسد؟! با اینکه علی(ع) از فاطمه(س) افضل است و سزاوار مینماید به ایشان وحی شود، نه به همسرشان!
ما به این اشکال پاسخ خواهیم داد، ولی فعلاً به نقل آنچه علامه سیدمحسن امین گفته است، بسنده میکنیم:
استبعادی ندارد و جای انکار نیست که جبرئیل با زهرا علیهاالسلام سخن گوید و علی علیهالسلام آن را بشنود و در کتابی که به نام «مصحف فاطمه» است، بنویسد. گو اینکه اصحاب مورد وثوق این سخنان را از امامان اهلبیت علیهمالسلام روایت کردهاند. من به کسانی که این امر را انکار کرده، یا آن را بعید میشمرند، و یا مبالغهگویی و دور از انصاف میدانند، میگویم: آیا در قدرت خدای متعال شک دارند؟ یا در اینکه پاره تن [رسولاللّه[ زهرا شایسته این کرامت باشد؟ و یا در صحت این روایات به رغم گفته ائمه هدی، که ذریه آن حضرت و مورد وثوقند؟ در حالی که این کرامت برای «آصف بنبرخیا» وزیر سلیمان علیهالسلام رخ داد و او گرامیتر از آل محمد نزد خدا نیست!(۲۵)
صحت و اعتبار روایات مصحف فاطمه(س)، از راه اول نیز ثابت میشود، زیرا کلینی در کافی در ضمن روایات این احادیث، سند را صحیح میداند.(۲۶) در یکی از این روایات امام صادق علیهالسلام میفرماید: فاطمه پس از رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله هفتاد و پنج روز زنده ماند و به خاطر پدرش دچار حزن بسیار بود. جبرئیل به نزد او میآمد و به سبب مرگ پدرش به او دلداری و تسلی خاطر میداد. به ایشان از پدرش و جایگاه او و به کسانی که از ذریه فاطمه خواهند بود، خبر میداد. علی علیهالسلام این اخبار را مینوشت، و این مصحف فاطمه است.(۲۷)
عنوانی که باعث فهم اشتباه شده است
گفتیم عنوان «مصحف فاطمه» گاه باعث این توهم میشود که قرآنی ویژه حضرت زهرا علیهاالسلام وجود داشته است، همچنان که از «مصحف عبداللّه بنمسعود» و «مصحف عایشه» و یا «مصحف اُبیّ بنکعب» برمیآید، ولی وقتی لغتنامهها را بررسی کنیم، پندار مزبور زدوده میشود و میفهمیم مصحف، منحصر در قرآن نیست.
همچنین گفتیم این کتاب در بردارنده هیچ آیهای نیست، از اینرو در موضوع قرآنی نمیباشد. و نیز در ضمن سخنان گذشته اشاره شد این کتاب از سوی آن حضرت، نوشته یا اولا نشده است، و از آنرو به آن «مصحف فاطمه» گفتهاند که هدیهای الهی به ایشان بوده است. بنابراین نویسنده یا گوینده این سخنان کیست؟ اگر محتوای این مصحف، قرآن نیست، چه چیز در آن یافت میشود؟ حجم این کتاب چقدر است؟ و …
نویسنده مصحف
روایات بسیاری وجود دارد که در آن، حضرت علی علیهالسلام به عنوان نگارنده مصحف معرفی شده است؛ از جمله امام صادق علیهالسلام در جواب سؤال «حماد بنعثمان» مبنی بر اینکه نویسنده مصحف کیست، میفرماید: امیرمؤمنان هر چه را میشنید، مینوشت، تا اینکه به صورت کتابی در آمد.(۲۸)
گوینده احادیث
۱. برخی گفتهاند گوینده سخنان موجود در مصحف، خداوند است. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «مصحف فاطمه نزد ماست … و خداوند آن سخنان را گفته و بر حضرت فاطمه الهام کرده است.»(۲۹)
این گونه الهام برای مادر حضرت موسی علیهالسلام نیز وجود داشته است. در سوره قصص، آیه هفت آمده است: به مادر موسی الهام کردیم او را شیر ده و …
۲. بعضی معتقدند این سخنان از آن جبرئیل است. این احتمال در حدیثی به نقل از امام صادق علیهالسلام گفته شده است.(۳۰)
امام حسین علیهالسلام میگوید: «مصحف فاطمه نزد ما است. به خدا سوگند! یک حرف از قرآن در آن نیست. سخنان این مصحف از آنِ رسول اللّه و خط علی علیهالسلام است».(۳۱)
بنابراین حدیث، گوینده سخنان این مصحف، رسول اللّه (= فرستاده خدا) است. علامه مجلسی در ذیل این حدیث میگوید: مقصود از فرستاده خدا، جبرئیل است. همچنان که در آیات بسیاری، به ملائکه، رسولان خدا گفته شده است.(۳۲)
البته چه بگوییم سخنان این مصحف از آن خدا است یا جبرئیل، تفاوتی ندارد، زیرا خداوند به واسطه جبرئیل، این احادیث را گفته است؛ ولی نمیتوانیم معتقد باشیم مقصود از «رسول اللّه» پیامبر اسلام است، زیرا روایات بسیاری تصریح دارد سخنان این مصحف پس از وفات رسولاللّه صلی اللّه علیه و آله و در تسلای وفات آن حضرت، برای حضرت فاطمه سلاماللّه علیها گفته شده است. گو اینکه احتمال دارد حضرت فاطمه(س)، دو مصحف داشته، که یکی سخنان رسولاللّه و دیگری سخنان جبرئیل بوده است؛ یا ممکن است بگوییم مصحف فاطمه، یک کتاب بیشتر نبوده، ولی شامل دو بخش ـ سخنان رسول اللّه و سخنان جبرئیل ـ بوده است. سیدمحسن امین در کتاب ارزشمند اعیان الشیعه معتقد به این گفتار است.(۳۳)
پس از اینکه دانستیم سخنان این مصحف از آن پروردگار ـ به واسطه جبرئیل ـ و نویسنده آن امام علی علیهالسلام است، این پرسش پیش میآید که چرا به حضرت فاطمه سلام اللّه علیها منسوب شده است؟ به رغم آنکه حضرت نه گوینده و نه نگارنده آن است!
در پاسخ باید گفت این سخنان برای حضرت فاطمه و برای تسلای خاطر او نازل شد، از اینرو این مصحف، منسوب به حضرت فاطمه است. نظیر این امر در انتساب تورات به حضرت موسی(ع) و انجیل به حضرت عیسی(ع) و زبور به داود(ع) دیده میشود. همچنان که در قرآن میخوانیم: صُحُفِ ابراهیمَ وَ موسی.(۳۴)ادامه دارد.
فاطمه در اندیشه امام خمینی
این نوشتار سزاوار میبیند، نظری به دیدگاه امام خمینی؛ در باره شخصیت فاطمه زهرا (س) داشته باشد، گذشته از آنکه حضرت امام؛ از فرزندان حضرت زهرا (س) است و در مکتب او پرورش یافته و عمر شریف خویش را در راه اهداف والای اسلام و اهل بیت (ع) سپری فرموده است، همزمانی میلاد امام خمینی؛ (بیستم جمادیالثانی سال 1320 ه.ق) و میلاد فاطمه زهرا (س) بر این مناسبت، دو چندان، افزوده است. حضرت امام؛ در برخی از پیامها و سخنرانیهای خود به ترسیم و توصیف شخصیت جاودانه فاطمه زهرا (س) پرداختهاند، اما به این نکته نیز باید توجه داشت که آنچه بیان کردهاند تنها اشاره به بخشی از فضایل بیپایان و وصفناشدنی زهرای مرضیه (س) است، نه تبیین همه آن، که اصولا از قدرت بشر خارج است، و به کلام امام؛ نیز در این باره خواهیم پرداخت.
اینک سخنان حضرت امام؛ را تحت عناوینی چند به شما خواننده گرامی تقدیم میداریم:
فاطمه مایه افتخار
در دنیایی که در آن زندگی میکنیم، از گذشته تا حال، انسانها بر حسب دیدگاه خود از جهان و انسان و زندگی، به اشیاء یا اشخاصی افتخار میکردهاند و آنها را مایه فخر و مباهات خود دانستهاند، اما حضرت امام؛ فاطمه زهرا (س) را مایه افتخار میدانند، ببینیم چه کسانی به زهرای مرضیه (س) افتخار میکنند.
افتخار جهان هستی
امام: روز پر افتخار ولادت زنی [است] که از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است ” 1 “.
زنی که عالم به او افتخار دارد.” 2 “.
افتخار خاندان وحی
امام: زنی که افتخار خاندان وحی، و چون خورشیدی بر تارک اسلام میدرخشد.” 3 “.
تاریخ اسلام گواه احترامات بیحد رسول خدا (ص) به این مولود شریف است.” 4 “.
افتخار پیروان او
امام: برای زنها کمال افتخار است که روز تولد حضرت صدیقه را روز زن قرار دادهاند، افتخار است و مسؤولیت.” 5 “.
فاطمه تجلی کمال انسان
امام: تمام هویت انسانی در او جلوهگر است.” 6 “.
تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است در فاطمه زهرا (س) جلوه کرده و بوده است.” 7 “.
یک انسان به تمام معنی انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان،… تمام حیثیت زن، تمام شخصیت زن فردا [روز میلاد] موجود شد.” 8 “.
تمام هویتهای کمالی که در انسان متصور است و در زن تصور دارد، تمام، در این زن است.” 9 “.
نکته: حضرت امام؛ در بیان اینکه چرا در آیه (انا انزلناه) به شکل جمع ذکر شده است فرمودهاند: بدانکه نکته آن تفخیم مقام حق تعالی به مبدئیت تنزیل این کتاب شریف است… بعبارت دیگر این صحیفه نورانیه [قرآن کریم] صورت اسم اعظم است چنانچه انسان کامل نیز صورت اسم اعظم است، بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکی است و در عالم تفرقه از هم بحسب صورت متفرق [هستند[.” 10 “.
نتیجه: با توجه به اینکه حضرت امام؛، حضرت زهرا را انسان کامل معرفی نمودهاند و از سویی انسان کامل را صورت اسم اعظم میدانند، نتیجه میگیریم که:
«حضرت زهرا (س) صورت اسم اعظم الهی است».
مقامات معنوی حضرت زهرا
نور او قبل از خلقت بشر آفریده شده است
به گفتار علامه امینی در باره فاطمه زهرا، ص39 و107 مراجعه شود.
امام: اصولا رسول اکرم (ص) و ائمه (علیهمالسلام) طبق روایاتی که داریم قبل از این عالم انواری بودهاند در ظل عرش… و مقاماتی دارند الی ماشاءالله… چنانکه بحسب روایات این مقامات معنوی برای حضرت زهرا (س) هم هست.” 11 “.
موجودی ملکوتی و جبروتی
امام: او [فاطمه زهرا] موجود ملکوتی است که در عالم انسان ظاهر شده است، بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شده است.” 12 “.
معنویات، جلوههای ملکوتی، جلوههای الهی، جلوههای جبروتی، جلوههای ملکی و ناسوتی همه در این موجود است.” 13 “.
سوره كوثر و فاطمه زهرا(س)
سوره كوثر و فاطمه زهرا(س) سوره كوثر مكى است و سه آيه دارد (3)بسم الله الرحمن الرحيم انا اعطيناكالكوثر (1)فصل لربك و انحر (2)انشانئك هو الابتر (3) ترجمه آيات به نام الله كه به نيك و بد بخشنده، و به نيكانمهربان است.محققا ما به تو خير كثير(فاطمه ع)داديم(1). پس به شكرانهاش براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن(2). وبدان كه محققا شماتتگوى و دشمن تو ابتر و بلا عقب است(3). بيان آيات در اين سوره منتى بر رسول خدا(ص)نهاده به اينكهبه آن جنابكوثر داده، و اين بدان منظور است كه آن جناب را دلخوش سازد و بفهماند كه آن كس كه بهوىزخم زبان مىزند كه اولاد ذكور ندارد و اجاق كور است، خودش اجاق كور است، و اينسوره كوتاهترين سوره قرآن است، و رواياتدر اينكه آيا اين سوره در مكه نازل شده و يا درمدينه مختلف است، و ظاهرش اين است كه در مكه نازل شده باشد. و بعضى(1) از مفسرين بهمنظور جمع بين دو دسته روايات گفتهاند: ممكن است دو …………………………………….. (1)روح المعانى، ج 30، ص 244. صفحه : 638 نوبت نازل شده باشد يكى در مكه و بار ديگر در مدينه. اقوالمختلف در باره مراد ازكوثرو بيان شواهد دال بر اينكه مراداز آن ذريه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم)يعنى فرزندانفاطمه(عليها السلام)استانا اعطيناك الكوثردر مجمعالبيان مىگويد: كلمهكوثربر وزنفوعلبه معناى چيزى است كهشانشآن است كه كثير باشد، و كوثر به معناى خير كثير است (1) . ولى مفسرين در تفسير كوثر و اينكه كوثر چيست اختلافى عجيب كردهاند:بعضى (2) گفتهاند: خير كثير است.و بعضى معانى ديگرى كردهاند كه فهرستوار از نظر خوانندهمىگذرد: 1 – نهرى است در بهشت.2- حوض خاص رسول خدا(ص)دربهشت و يا در محشر است.3 – اولاد رسول خدا(ص)است.4 – اصحابو پيروان آنجناب تا روز قيامت است.5 – علماى امت او است.6 – قرآن و فضائل بسيار آن. 7 – مقام نبوت است.8 – تيسير قرآن و تخفيف شرايعو احكام است.9 – اسلام است.10 – توحيداست.11 – علم و حكمت است.12 – فضائل رسول خدا(ص)است. .واز اينقبيل اقوالى ديگر كه به طورى كه از بعضى(4) از مفسرين نقل شده بالغ بر بيست و ششقول است. صاحبان دو قول اول استدلال كردهاند به بعضى روايات، و اماباقى اقوال هيچ دليلىندارند به جز تحكم و بى دليل حرف زدن، و به هر حال اينكه در آخر سوره فرمود: ان شانئكهوالابتربا در نظر گرفتن اينكه كلمهابتردر ظاهر به معناى اجاق كور است، و نيز با درنظر گرفتن اينكهجمله مذكور از باب قصر قلب است، چنين به دست مىآيد كه منظور ازكوثر، تنها و تنها كثرت ذريهاى است كه خداى تعالىبه آن جناب ارزانى داشته، (و بركتىاست كه در نسل آن جناب قرار داده)، و يا مراد هم خير كثير است و هم كثرتذريه، چيزىكه هست كثرت ذريه يكى از مصاديق خير كثير است، و اگر مراد مسالهذريه به استقلال و يابه طور ضمنى نبود، آوردن كلمهاندرجملهان شانئك هو الابترفايدهاى نداشت، زيراكلمه انعلاوه بر تحقيق، تعليل را هم مىرساند و معناندارد بفرمايد ما به تو حوض داديم، چون كه بدگوى تو اجاق كور است و يا بى خبر است. …………………………………….. (1)مجمع البيان، ج 10، ص 548. (2)روح المعانى، ج 30، ص 245. (3 و 4)روح المعانى، ج 30، ص 244 و 245. صفحه : 639 مراد از امر به صلوة و نحر بعد از منت گذاردن به اعطاء كوثروروايات هم بسيار زياد رسيده كه سوره مورد بحث در پاسخ كسى نازل شده كهرسول خدا(ص)را به اجاقكورى زخم زبان زد و اين زخم زبانهنگامى بود كه قاسم و عبد الله دو فرزندان رسول خدا(ص)از دنيا رفتند، پس بااين بيان روشن شد كه سخن آن مفسر كه گفته: منظور صاحب اين زخم زبان از كلمهابتربريدگى از مردم يا انقطاعاز خير بوده و خداى تعالى در رد گفتارش فرموده او خودشمنقطع از هر چيز استسخن بى وجهى است. وچون جملهانا اعطيناك…در مقام منت نهادن بود، با سياقمتكلم مع الغير(ما)آمد كه بر عظمت دلالت مىكند، و چون منظور از آن خوشدل ساختن رسولخدا(ص)بود مطلب را با واژه اعطاء كه ظاهر در تمليك است بيان داشت و فرمود: ما به تو كوثر عطا كرديم. و اين جمله از اين دلالتخالى نيست كه فرزندان فاطمه(ع)ذريهرسولخدا(ص)هستند، و اين خود يكى از خبرهاى غيبى قرآن كريم است، چون همانطوركه مىبينيم خداى تعالى بعد از درگذشت آن حضرت بركتى در نسل آن جنابقرار داد، به طورى كه در همه عالم هيچنسلى معادل آن ديده نمىشود، آن هم با آن همه بلاهاكه بر سر ذريه آن جناب آوردند و گروه گروه از ايشان را كشتند. فصللربك و انحراز ظاهر سياق و ظاهر اينكه حرففاءبر سراين جمله در آمده، استفاده مىشود كهامر به نماز و نحر شتر، كه متفرع بر جملهانا اعطيناك الكوثرشده،از باب شكر نعمتاست، و چنين معنا مىدهد، حال كه ما بر تو منت نهاديمو خير كثيرت داديم اين نعمتبزرگ را با نماز و نحر شكرگزارى كن. و مرادازنحربنا بر رواياتى كه از طرق شيعه و سنى از رسول خدا(ص)واز على(ع)رسيده، و نيز رواياتى كه شيعه از امام صادق و ساير ائمه اهلبيت(ع)روايت كرده، دست بلندكردن به طرف گردن در هنگام تكبير گفتنبراى نماز است (1) . ولى بعضى(2) گفتهاند: معنايشاين است كه نماز عيد قربان بخوان، و شتر هم قربانى …………………………………….. (1)تفسير برهان، ج 4، ص 514 و الدر المنثور، ج 6، ص 403. (2)الدر المنثور، ج 6، ص 403. صفحه : 640 كن، (چون كلمه نحر به معناى سر بريدن شتر به آن نحو خاص است،همچنان كه كلمهذبحبه معناى سر بريدن ساير حيوانات است). بعضى(1) ديگر گفتهاند: معنايش اين است كه براى پروردگارتنماز بخوان، و وقتىسر از ركوع بر مىدارى به طور كامل بايست. بعضى(2) ديگر معانى ديگرى هم ذكر كردهاند. ان شانئكهو الابتركلمه: شانىءبه معناى دشمن خشمگين، وكلمهابتربه معناى اجاق كوراست، و اين كسى كه چنين زخم زبانى به آن جناب زده بود عاصى بن وائل بوده. بعضى گفتهاند: مراد از ابتر منقطع از خير، و يا منقطع از قومخويش است، كهخواننده توجه فرمود اين قول با روايات شان نزول نمىسازد. بحث روايتىرواياتى در باره اينكه مراد ازنحردرفصل لربكو انحربلند كردن دستها در موقع اداء تكبير نماز است در الدر المنثور است كه بخارى ابن جرير و حاكم از طريقابى بشر از سعيد بن جبيراز ابن عباس روايت كردهاند كه گفت: كوثر آن خيرى است كه خداى تعالىبه رسول خدا(ص)داد.ابو بشر مىگويد: به سعيد بن جبير گفتم جمعى از مردممعتقدند كه كوثر نام نهرى دربهشت است.سعيد گفت نهرى هم كه در بهشت استيكى ازخيرهايى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته (3) . و در همان كتاب آمده كه ابن ابى حاتم، حاكم، ابن مردويه،و بيهقى در كتابسنن خود، از على بن ابى طالب روايت كردهاند كه فرموده وقتى اين سوره بر رسولخدا(ص)نازل شد، از جبرئيل پرسيد: ايننحيرةكه خداى عز و جل مرا بدان مامورفرموده چيست؟گفت: منظورنحيرة نيست، بلكه خداى تعالى مامورت كرده وقتى مىخواهىاحرام نماز ببندى دستهايت را بلند كنى، هم در تكبيرة الاحرامو هم در هنگام ركوع رفتن وهم در موقع سر از ركوع برداشتن، كه اين نماز ما و نماز فرشتگانى است كه درهفت آسمانهستند، و براى هر چيزى زينتى است، و زينت نماز دست بلند كردن در هر تكبير است. …………………………………….. (1 و 2)الدر المنثور، ج 6، ص 403. (3)الدر المنثور، ج 6، ص 402. صفحه : 641 رواياتى راجع به زخم زبان زدن به پيامبر(صلى الله عليه و آلهو سلم)در مورد نداشتن اولاد ذكور، كسى كه زخم زبان زد، و نزول سوره كوثرو رسول خدا(ص)فرمود:دست بلند كردن يكى از مظاهراستكانت و التماس است كه خداى تعالى(در مذمت كفار)فرموده: فما استكانوا لربهم و مايتضرعون -براى پروردگار خود نه استكانت دارند و نه تضرع و زارى (1) . مؤلف: اين روايت را صاحب مجمع البيان از مقاتل از اصبغبن نباته از آن جناب نقلكرده، سپس گفته ثعلبى و واحدى اين روايت را در تفسيرهاى خود آوردهاند.و نيزگفته همهعترت طاهره از آن جناب نقل كردهاند، كه معناى نحر بلند نمودن دو دست تا محاذى گودىزير گلو در هنگام نماز است (2) . و نيز در الدر المنثور است كه ابن جرير از ابى جعفر روايت كرده كه درذيل آيهفصل لربكگفته است: يعنى نماز بخوان، و در معناى كلمهو انحرگفته: يعنى دستهارادر آغاز نماز و هنگام گفتن تكبير افتتاح، بلند كن (3) . و نيز در همان كتاب است كه ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كهدر تفسير آيهفصل لربك و انحرگفته: خداى تعالى به رسول گراميش وحى فرستاد كه وقتى تكبير اولنمازرا مىگويى دستها را تا برابر نحرت – گودى زير گلويت – بلند كن، اين است معناىنحر (4) . و در مجمع البيان در ذيل آيه از عمر بن يزيد روايت كرده كهگفت: من از امامصادق(ع)شنيدم كه در تفسير آيهفصل لربك و انحرمىفرمود:اين نحر عبارتاست از بلند كردن دستهايت تا برابر صورت (5) . مؤلف: آنگاه مىگويد: عبد الله بن سنان هم مثل اين حديثرا از آن جناب نقلكرده، و نيز قريب به آن را جميل از آن جناب روايت كرده است (6) . و در الدر المنثور است كه ابن سعد و ابن عساكر از طريقكلبى از ابى صالح از ابنعباس روايت كردهاند كه گفت: بزرگترين فرزند رسول خدا(ص)قاسم، سپس زينب، وآنگاه عبد الله، و پس از او ام كلثوم، و آنگاه فاطمه و در آخر رقيه بود، قاسم ازدنيا رفت و اولين كس از فرزندان آنجناب بود كه در مكه از دنيا رفت، و بعد از او عبد الله ازدنيا رفت، و عاصى بن وائل سهمى گفت: نسل او قطع شد، پس او ابتر و بى عقب است، در …………………………………….. (1)الدر المنثور، ج 6، ص 403. (2)مجمع البيان، ج 10، ص 550. (3 و 4)الدر المنثور، ج 6، ص 403. (5 و 6)مجمع البيان، ج 10، ص 550.
تسبیحات فاطمه زهرا بهترین تعقیبات نماز
امام: و از جمله تعقیبات شریفه، تسبیحات صدیقه طاهره (س) است که رسول خدا (ص)، آن را به فاطمه (س) عطا فرمود. از حضرت صادق (ع) مرویست که این تسبیحات در هر روز، در تعقیبات هر نمازی پیش من محبوبتر است از هزار رکعت نماز در هر روز. ” 5 “.
مراوده با جبرئیل، بالاترین فضیلت زهرا
امام: من راجع به حضرت صدیقه (س) خودم را قاصر میدانم ذکری بکنم، فقط اکتفا میکنم به یک روایت که در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق (ع) میفرماید:
فاطمه (س) بعد از پدرش 75 روز زنده بودند، در این دنیا بودند و حزن و شدت برایشان غلبه داشت و جبرئیل امین میآمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض میکرد و مسائلی از آینده نقل میکرد.
ظاهر روایت این است که در این 75 روز مراودهای بوده استیعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیاء عظام در باره کسی اینطور وارد شده باشد…. مساله آمدن جبرئیل برای کسی یک مساله ساده نیست، خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی میآید و امکان دارد بیاید، این یک تناسب لازم استبین روح آن کسی که جبرئیل میخواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است، چه ما قائل بشویم به این که قضیه تنزیل، تنزل جبرئیل، به واسطه روح اعظم خود این ولی استیا پیغمبر است، او تنزیل میدهد او را و وارد میکند تا مرتبه پایین، یا بگوییم که خیر، حق تعالی او را مامور میکند که برو و این مسایل را بگو… تا تناسب ما بین روح این کسی که جبرئیل میآید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد، امکان ندارد این معنا، و این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیاء درجه اول بوده است مثل رسول خدا و موسی و عیسی و ابراهیم و امثال اینها، بین همه کس نبوده است… در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کردهاند، با این که آنها هم فضایل بزرگی است، این فضیلت را من بالاتر از همه میدانم،… و این از فضایلی است که مختصات حضرت صدیقه (س) است.” 6 “.
۱ ـ این کتاب توسط اکرم برکات نوشته شده و در ۱۴۱۸ه••• .ق توسط دارالصفوه بیروت به چاپ رسیده و از سوی نگارنده برای ترجمه در اختیار نویسنده این مقاله گذاشته شده است.
۲ ـ بحارالانوار، مجلسی (م۱۱۱۱ه••• )، ج۲۶، ص۴۱، ح۷۳، چاپ دارالکتب الاسلامیه، تهران.
۳ ـ همان، ج۲۷، ص۲۷۱، ح۳.
۴ ـ کافی، کلینی، ج اول، ص۲۳۹، ح اول.
۵ ـ صحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، جوهری ج۴، ص۱۳۸۳؛ تاج العروس، زبیدی، ج۶، ص۱۶۱.
۶ ـالاتقان فی علوم القرآن، ج اول، ص۵۱ ـ ۵۲، چاپ دارالفکر، بیروت.
۷ ـ معالم المدرستین، مرتضی عسکری، چاپ مؤسسه بعثت، ج۲، ص۳۴.
۸ ـ ترجمه دکتر عبدالمعطی امین، چاپ دانشگاه پژوهشهای اسلامی پاکستان، ص۲۶۸ ـ ۲۶۹.
۹ ـ چاپ دارالرایه، جدّه، ص ۲۸ ـ ۳۱.
۱۰ ـ المراجعات، سیدعبدالحسین شرفالدین، تحقیق حسین الراضی، چاپ دارالکتاب الاسلامی، ایران، ص۵۲۱.
۱۱ ـ سیره الائمه الاثنی عشر، سیدهاشم معروف الحسنی، چاپ دارالتعارف، بیروت، ج اول، ص۹۶ ـ ۹۷.
۱۲ ـ النداء الاخیر، چاپ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، ص۱۲
۱۳ ـ اعیان الشیعه، چاپ الانصاف، بیروت، ج اول، ص۳۱۳ ـ ۳۱۴.
۱۴ ـ مکارم الاخلاق و معالیها، محمد بنجعفر سامری، خرائطی، چاپ مکتبه السلام العالمیه، قاهره، ص۴۳.
۱۵ ـ عوالم العلوم، عبداللّه بحرانی اصفهانی، تحقیق مؤسسه امام مهدی، قم، ج۱۱، ص۵۸۳.
۱۶ ـ چاپ اعلمی، بیروت، ص۵.
۱۷ ـ فروع کافی، کلینی، تحقیق علیاکبر غفاری، چاپ دارالاضواء، بیروت، ج۳، ص۷۰۵، ح۲.
۱۸ ـ اعیانالشیعه، چاپ الانصاف، بیروت، ج اول، ص۳۱۴ ـ ۳۱۵.
۱۹ ـ سیره الائمه الاثنی عشر، سیدهاشم معروف الحسنی، ج اول، ص۹۶ ـ ۹۷.
۲۰ ـ الاستنصار فی النفس علی الائمه الاظهار، چاپ دارالاضواء، ص۱۸.
۲۱ ـ تحقیق غفاری، چاپ مؤسسه نشر اسلامی، قم، ج اول، ص۳۱۱.
۲۲ ـ الارشاد، شیخمفید، چاپ بصیرتی، قم، ص۲۶۲؛ کمالالدین، صدوق، ج اول، ص۳۱۲؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۳۶، ص۲۰۱.
۲۳ ـ تهذیب الاحکام، طوسی، تحقیق خرسان، چاپ دارالاضواء، بیروت، ج۹، ص۱۴۴، ح۵۰.
۲۴ ـ بحارالانوار، مجلسی، ج۱۰۳، ص۱۸۵ ـ ۱۸۶، ح۱۴.
۲۵ ـ اعیان الشیعه، چاپ قدیم، چاپخانه الانصاف، بیروت، چاپ سوم، ۱۳۷۰ه••• ، ص۳۱۴. سیدحسن امین، فرزند مؤلف، این قسمت را در چاپ جدید حذف کرده است.
۲۶ ـ کافی، ج اول، ص۲۳۹، ح اول؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۲۶، ص۳۹، ح۷۰؛ رجال نجاشی، ص۲۰۴ ـ ۲۰۵؛ رجال طوسی، ص۳۶۶.
۲۷ ـ اصول کافی، ج اول، ص۲۴۱، ح۵؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۲۶، ص۴۱، ح۷۲.
۲۸ ـ اصول کافی، کلینی، ج اول، ص۲۴۰، ح۲؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۲۶، ص۴۴، ح۷۷.
۲۹ ـ بحارالانوار، مجلسی، ج۲۶، ص۳۹، حدیث ۷۰.
۳۰ ـ اصول کافی، کلینی، ج اول، ص۲۴۱، حدیث ۵.
۳۱ ـ بحارالانوار، مجلسی، ج۲۶، ص۴۶، حدیث ۹۴.
۳۲ ـ حج، ۷۵؛ فاطر، ۱؛ انعام، ۶۱؛ اعراف، ۳۷؛ هود، ۶۹؛ حجر، ۱۵؛ مریم، ۱۷ ـ ۱۹ و …
۳۳ ـ چاپ قدیمی چاپخانه الانصاف، بیروت، ج اول، ص۳۱۴.
۳۴ ـ سوره اعلی (۸۷)، آیه ۱۹.
به هر روی، پرسشهای بسیاری در این زمینه وجود دارد، که پاسخگویی به آن، مورد اهتمام مقاله حاضر است.
شایعترین پرسش در باره این مصحف، عنوان جنجالبرانگیز و شبههناک آن، یعنی «مصحف» است، زیرا چنین برمیآید که این مصحف، قرآن خاصی است. اما اگر به روایات بنگریم، مییابیم این مصحف حتی یک آیه در بر ندارد. بسیاری از برادران اهل سنت میپندارند شیعه، قرآنی دیگر ـ به جز قرآن موجود ـ در اختیار دارد! و گمان بردهاند مصحف فاطمه سلاماللّه علیها همان قرآن است! این پندار حتی در مطبوعات دنیای عرب نمایان شده است؛ برای نمونه روزنامه «آخر خبر» (آخرین خبر) در سودان از تاریخ ششم رجب ۱۴۱۶ سلسله مقالاتی را درج کرده و مدعی شده است شیعیان قرآنی دیگر به نام مصحف فاطمه دارند!
برخی احادیثی که در باره مصحف فاطمه سلاماللّه علیها آمده است، با همین واژه (=مصحف) است، از اینرو به پندار مزبور دامن میزند؛ از جمله:
محمد بنمسلم ازامام جعفر صادق(ع) روایت میکند: «فاطمه علیهاالسلام مصحفی از خود به جا گذاشت، که قرآن نیست.»(۲)
علی بنسعید از امام صادق(ع) روایت میکند: «به خدا سوگند! مصحف فاطمه علیهاالسلام نزد ماست و در آن حتی یک آیه از کتاب اللّه نیست.»(۳)
امام صادق(ع) میفرماید: «در آن [مصحف [سه برابر این قرآن، مطلب هست.»(۴)
برخی گمان کردهاند از آنرو که «مصحف» واژهای خاص قرآن است، اگر گفته شود مصحف فاطمه، به معنی قرآن فاطمه(س) است، و چون حدیث اخیری میگوید: این مصحف، سه برابر قرآن است، پس شیعیان معتقدند قرآن موجود، قرآنی ناقص است! غافل از اینکه ذیل احادیث اشاره دارد که در این مصحف حتی یک آیه وجود ندارد.
به هر روی اینک وارد بحث میشویم و با معنای مصحف سخن را شروع میکنیم.
معنای مصحف
به آنچه که متشکل از برگهای نوشته شده میان دو جلد باشد، مصحف گویند (الجامع للصحف المکتوبه بین الدفتین).(۵)بنابراین مصحف، چند برگ دارد، نه یک برگ؛ ولی گاه میتواند کتاب بیش از یک برگ نداشته باشد، و نیز مصحف میبایست میان دو جلد باشد، که برگها را در بر داشته باشد. در نتیجه باید گفت «مصحف» شامل هر کتابی میشود و اختصاص به قرآن ندارد، گو اینکه معنای مشهور مصحف، قرآن است. شایسته است یادآور شویم واژه مصحف در قرآن وارد نشده و جزء نامهای قرآن نیز شمرده نشده است. جلالالدین سیوطی(۶) و ابوالمعالی الصالح، یکی از محدثان اسلامی، پنجاه و پنج نام برای قرآن بر شمردهاند، که در میان آنها کلمه «مصحف» دیده نمیشود.
جالب است بدانید هیچ کس به «سیبویه» در نامگذاری کتابش به «الکتاب» به رغم نامگذاری قرآن به همین نام اعتراض نکرده است، ولی بر نامگذاری کتاب حضرت فاطمه به «مصحف» اعتراض کردهاند.(۷)
دکتر امتیاز احمد در کتاب «دلائل التوثیق المبکر للسنه و الحدیث» میگوید: مصحف فقط به معنای قرآن نیست، بلکه به معنای کتاب نیز میباشد. وی برای اثبات این مدعا شواهدی را ذکر میکند.(۸) همچنین استاد بکر بنعبداللّه در کتاب «معرفه النسخ و الصحف الحدیثیه» میگوید: مصحف از جمله اصطلاحاتی است که شامل هر نوع مجموعهای که در بر دارنده سخنانی است، میشود.(۹)
کتابهای دیگر حضرت زهرا(سلاماللّه علیها )
هیچ یک از علمای شیعی و سنی بر مصحف فاطمه سلاماللّه علیها دست نیافتهاند، بلکه با بهرهگیری از احادیث مربوط به این موضوع، تا اندازهای به محتوا، املاکننده و نویسنده آن آشنا شدهاند. برخی گفتهاند: مصحف آن حضرت در بر دارنده امثال و حکم و مواعظ و اخبار و عجایب است، و امیرمؤمنان آن را نوشته و تقدیم حضرت فاطمه کرده، تا تسلیبخش ایشان در مرگ پدر باشد(۱۰) بعضی معقتدند: این مصحف، شامل احکام تشریعی، اخلاقی و آنچه در زمان آینده پیش میآید، است و حضرت فاطمه(س) آن را از شنودههای پدر و شوهرش جمعآوری کرده است.(۱۱) امام خمینی در وصیتنامه خویش میفرماید: مصحف فاطمه، الهامات خداوند متعال بر زهرای مرضیه است.(۱۲)
و سیدمحسن امین بر این عقیده است که حضرت، دو مصحف دارند، که یکی الهام پروردگار و دیگری گفتههای رسول خدا(ص) به حضرت زهرا است.(۱۳)
همان گونه که گفته شد، تعدد اقوال در باره محتوای مصحف، به سبب احادیثی است که در کتابهای مختلف پراکنده است، و هیچ دلیل عقلی یا تحلیل نظری ندارد. البته این احادیث، سخن از کتابهای حضرت فاطمه(س) میکند، نه تنها از مصحف ایشان. از اینرو شایسته مینماید به دیگر کتابهای منسوب به ایشان اشاره شود، تا از میان آنها به مصحف ایشان دست یابیم.
۱. کتاب اخلاقی
در احادیث شیعه و سنی، کتابی با این عنوان ذکر نشده، بلکه در اخبار به مضمون آن اشاره شده است. خرائطی از مجاهد نقل میکند: اُبَیّ بنکعب به دیدار فاطمه – رضیاللّه عنها ـ دختر محمد ـ صلی اللّه علیه و سلم ـ رفت. فاطمه به او کتابی پوشیده در شاخههای درخت خرما نشان داد، که در آن نوشته شده بود:
هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، با همسایهاش به نیکی رفتار کند.(۱۴)
از روایات دیگری که در باره این کتاب است، چنین برمیآید که این حدیث، گزیدهای از حدیث دیگری است که شیخ کلینی آن را در اصول کافی به نقل از امام صادق علیهالسلام آورده است.(۱۵)
«ابوجعفر محمد ابنجریر بنرستم طبری» از علمای قرن چهارم نیز این حدیث را ـ با ذکر بیشتر ـ در کتاب دلائل الامامه آورده است.(۱۶)
ظاهرا کسانی که گفتهاند مصحف فاطمه در بردارنده معارف و اخلاق و آداب است، این احادیث را دیدهاند، ولی خواهیم گفت مصحف فاطمه(س) شامل نکات اخلاقی نیست، زیرا هیچ دلیلی بر این مطلب وجود ندارد.
۲. کتاب تشریعی
چنین کتابی با چنین عنوانی نیز در احادیث ذکر نشده است، ولی امام صادق علیهالسلام در پاسخ به پرسشهای کارگزار منصور ـ خلیفه عباسی ـ آنچه را میفرماید، مستند به این کتاب میکند(۱۷) از اینرو چنین فهمیده میشود که حضرت فاطمه دارای کتابی در احکام شرعی بوده است.
علامه سیدمحسن امین این کتاب را مصحف فاطمه دانسته است(۱۸)، ولی باید گفت روایاتی وجود دارد ـ ذکر خواهد شد ـ که میگوید مصحف آن حضرت در بر دارنده احکام حلال و حرام نیست، و اگر چنین احکام فقهی ذکر شده، در مصحف و روایتی دیگر از حضرت فاطمه سلاماللّه علیها است، که از پدر بزرگوارش پیامبر اسلام نقل کرده است.(۱۹)
۳. لوح فاطمه
لوح به صفحات پهن چوبی یا استخوانی گفته شود، که در فارسی، تابلو یا تخته نامیده میشود. وجود این لوح در بسیاری از احادیث ذکر شده است، زیرا در بر دارنده نام امامان شیعه علیهمالسلام است.
ابوالفتح کراجکی (متوفی ۴۴۹ه••• ) معتقد است: تمامی شیعیان در صحت محتوای این لوح اتفاق نظر دارند.(۲۰) در کتاب کمالالدین و تمام النعمه صدوق مضمون این لوح ذکر شده است.(۲۱)
محتوای این لوح ـ و به نظر برخی خود لوح ـ هدیه خدا به پیامبر بوده است، که پیامبر آن را به حضرت فاطمه سلاماللّه علیها بخشید.(۲۲)
۴. وصیتنامه
در روایات متعدد و با سندهای مختلف آمده است: حضرت زهرا سلاماللّه علیها کتابی از خود به جا گذاشت که وصایایش را در آن نوشته بود.(۲۳)
این وصایا، امور شرعی ـ از جمله تکلیف هفت باغی که از سوی رسولاللّه(ص) وقف آن حضرت شده بود ـ و امور سیاسی بود.(۲۴) این وصایا از شمار مطالبی است که در مصحف فاطمه(س) وجود داشته است.
۵. مصحف فاطمه(س)
وجود این کتاب نیز در روایات مختلف با سندهای متعدد ذکر شده است. همان گونه که گفته شد پرسشهایی در باره این کتاب وجود دارد؛ از جمله: چه کسی این کتاب را املا کرده است؟ نویسنده آن کیست؟ محتوای آن چیست؟ آیا در این کتاب اشاره به تحریف قرآن شده است؟ هماکنون این کتاب کجا است و در دست کیست؟ و …
اعتبار روایات مصحف فاطمه(س)
شاید مهمترین پرسش در باره مصحف، صحت و اعتبار روایات آن است، زیرا دیگر پرسشها پس از تبیین اعتبار روایات این کتاب مطرح میشود. از اینرو در ابتدا باید وارد این بحث شویم.
راههای تشخیص صحت روایت
برای فهمیدن صحت روایات، راههای مختلفی وجود دارد، که مهمترین آن سه راه است:
راه اول، بررسی اشخاص (= راویان) موجود در سند حدیث است. اگر همگی این راویان مورد اعتماد باشند، خبر معتبر است.
راه دوم، قراین دیگر به جز سند است، زیرا گاه تمامی راویان دارای شرایط لازمند، ولی قراینی ـ مانند روی گرداندن علما و عمل نکردن به آن حدیث از سوی ایشان ـ وجود دارد، که دلالت میکند اشکالی در این حدیث هست، و گرنه آن را کنار نمیگذاشتند. همچنان که گاه سند حدیث، صحیح و سالم نیست، ولی قراینی دیگر مانند عمل علما طبق حدیث باعث اعتماد به آن خبر میشود.
راه سوم، اعتقاد به تفاوت میان احادیث مربوط به احکام شرعی با غیر آن ـ یعنی احادیث مربوط به عقاید یا تاریخ ـ است. گونه اول، یعنی روایات فقهی لازم است سندا معتبر باشد، ولی برای اثبات گونه دوم، اتفاق نظر علما کافی است. میتوان راه سوم را مندرج در راه پیشین دانست، زیرا در هر روی، ملاک اعتبار حدیث، اعتماد به آن است، بیآنکه به راویان توجه کنیم.
مصحف فاطمه(س) و راههای تشخیص صحت و اعتبار روایات
اینک نوبت آن رسیده که به پرسش مطرح شده پاسخ دهیم و بگوییم: روایات مصحف فاطمه(س) با هر یک از راههای مزبور، صحیح و معتبر است، زیرا از طریق سوم اگر بخواهیم بررسی کنیم تمامی علمای شیعی روایات این مصحف را پذیرفته، و ما به عنوان مخالف، کسی را نمیشناسیم. این مطلب باعث تقویت وثوق به روایات از راه دوم است، گو اینکه برخی گفتهاند: مگر میشود جبرئیل بر فاطمه(س) نازل گردد و به او این مطالب را بگوید، و علی علیهالسلام آنها را بشنود و بنویسد؟! با اینکه علی(ع) از فاطمه(س) افضل است و سزاوار مینماید به ایشان وحی شود، نه به همسرشان!
ما به این اشکال پاسخ خواهیم داد، ولی فعلاً به نقل آنچه علامه سیدمحسن امین گفته است، بسنده میکنیم:
استبعادی ندارد و جای انکار نیست که جبرئیل با زهرا علیهاالسلام سخن گوید و علی علیهالسلام آن را بشنود و در کتابی که به نام «مصحف فاطمه» است، بنویسد. گو اینکه اصحاب مورد وثوق این سخنان را از امامان اهلبیت علیهمالسلام روایت کردهاند. من به کسانی که این امر را انکار کرده، یا آن را بعید میشمرند، و یا مبالغهگویی و دور از انصاف میدانند، میگویم: آیا در قدرت خدای متعال شک دارند؟ یا در اینکه پاره تن [رسولاللّه[ زهرا شایسته این کرامت باشد؟ و یا در صحت این روایات به رغم گفته ائمه هدی، که ذریه آن حضرت و مورد وثوقند؟ در حالی که این کرامت برای «آصف بنبرخیا» وزیر سلیمان علیهالسلام رخ داد و او گرامیتر از آل محمد نزد خدا نیست!(۲۵)
صحت و اعتبار روایات مصحف فاطمه(س)، از راه اول نیز ثابت میشود، زیرا کلینی در کافی در ضمن روایات این احادیث، سند را صحیح میداند.(۲۶) در یکی از این روایات امام صادق علیهالسلام میفرماید: فاطمه پس از رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله هفتاد و پنج روز زنده ماند و به خاطر پدرش دچار حزن بسیار بود. جبرئیل به نزد او میآمد و به سبب مرگ پدرش به او دلداری و تسلی خاطر میداد. به ایشان از پدرش و جایگاه او و به کسانی که از ذریه فاطمه خواهند بود، خبر میداد. علی علیهالسلام این اخبار را مینوشت، و این مصحف فاطمه است.(۲۷)
عنوانی که باعث فهم اشتباه شده است
گفتیم عنوان «مصحف فاطمه» گاه باعث این توهم میشود که قرآنی ویژه حضرت زهرا علیهاالسلام وجود داشته است، همچنان که از «مصحف عبداللّه بنمسعود» و «مصحف عایشه» و یا «مصحف اُبیّ بنکعب» برمیآید، ولی وقتی لغتنامهها را بررسی کنیم، پندار مزبور زدوده میشود و میفهمیم مصحف، منحصر در قرآن نیست.
همچنین گفتیم این کتاب در بردارنده هیچ آیهای نیست، از اینرو در موضوع قرآنی نمیباشد. و نیز در ضمن سخنان گذشته اشاره شد این کتاب از سوی آن حضرت، نوشته یا اولا نشده است، و از آنرو به آن «مصحف فاطمه» گفتهاند که هدیهای الهی به ایشان بوده است. بنابراین نویسنده یا گوینده این سخنان کیست؟ اگر محتوای این مصحف، قرآن نیست، چه چیز در آن یافت میشود؟ حجم این کتاب چقدر است؟ و …
نویسنده مصحف
روایات بسیاری وجود دارد که در آن، حضرت علی علیهالسلام به عنوان نگارنده مصحف معرفی شده است؛ از جمله امام صادق علیهالسلام در جواب سؤال «حماد بنعثمان» مبنی بر اینکه نویسنده مصحف کیست، میفرماید: امیرمؤمنان هر چه را میشنید، مینوشت، تا اینکه به صورت کتابی در آمد.(۲۸)
گوینده احادیث
۱. برخی گفتهاند گوینده سخنان موجود در مصحف، خداوند است. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «مصحف فاطمه نزد ماست … و خداوند آن سخنان را گفته و بر حضرت فاطمه الهام کرده است.»(۲۹)
این گونه الهام برای مادر حضرت موسی علیهالسلام نیز وجود داشته است. در سوره قصص، آیه هفت آمده است: به مادر موسی الهام کردیم او را شیر ده و …
۲. بعضی معتقدند این سخنان از آن جبرئیل است. این احتمال در حدیثی به نقل از امام صادق علیهالسلام گفته شده است.(۳۰)
امام حسین علیهالسلام میگوید: «مصحف فاطمه نزد ما است. به خدا سوگند! یک حرف از قرآن در آن نیست. سخنان این مصحف از آنِ رسول اللّه و خط علی علیهالسلام است».(۳۱)
بنابراین حدیث، گوینده سخنان این مصحف، رسول اللّه (= فرستاده خدا) است. علامه مجلسی در ذیل این حدیث میگوید: مقصود از فرستاده خدا، جبرئیل است. همچنان که در آیات بسیاری، به ملائکه، رسولان خدا گفته شده است.(۳۲)
البته چه بگوییم سخنان این مصحف از آن خدا است یا جبرئیل، تفاوتی ندارد، زیرا خداوند به واسطه جبرئیل، این احادیث را گفته است؛ ولی نمیتوانیم معتقد باشیم مقصود از «رسول اللّه» پیامبر اسلام است، زیرا روایات بسیاری تصریح دارد سخنان این مصحف پس از وفات رسولاللّه صلی اللّه علیه و آله و در تسلای وفات آن حضرت، برای حضرت فاطمه سلاماللّه علیها گفته شده است. گو اینکه احتمال دارد حضرت فاطمه(س)، دو مصحف داشته، که یکی سخنان رسولاللّه و دیگری سخنان جبرئیل بوده است؛ یا ممکن است بگوییم مصحف فاطمه، یک کتاب بیشتر نبوده، ولی شامل دو بخش ـ سخنان رسول اللّه و سخنان جبرئیل ـ بوده است. سیدمحسن امین در کتاب ارزشمند اعیان الشیعه معتقد به این گفتار است.(۳۳)
پس از اینکه دانستیم سخنان این مصحف از آن پروردگار ـ به واسطه جبرئیل ـ و نویسنده آن امام علی علیهالسلام است، این پرسش پیش میآید که چرا به حضرت فاطمه سلام اللّه علیها منسوب شده است؟ به رغم آنکه حضرت نه گوینده و نه نگارنده آن است!
در پاسخ باید گفت این سخنان برای حضرت فاطمه و برای تسلای خاطر او نازل شد، از اینرو این مصحف، منسوب به حضرت فاطمه است. نظیر این امر در انتساب تورات به حضرت موسی(ع) و انجیل به حضرت عیسی(ع) و زبور به داود(ع) دیده میشود. همچنان که در قرآن میخوانیم: صُحُفِ ابراهیمَ وَ موسی.(۳۴)ادامه دارد.
فاطمه در اندیشه امام خمینی
این نوشتار سزاوار میبیند، نظری به دیدگاه امام خمینی؛ در باره شخصیت فاطمه زهرا (س) داشته باشد، گذشته از آنکه حضرت امام؛ از فرزندان حضرت زهرا (س) است و در مکتب او پرورش یافته و عمر شریف خویش را در راه اهداف والای اسلام و اهل بیت (ع) سپری فرموده است، همزمانی میلاد امام خمینی؛ (بیستم جمادیالثانی سال 1320 ه.ق) و میلاد فاطمه زهرا (س) بر این مناسبت، دو چندان، افزوده است. حضرت امام؛ در برخی از پیامها و سخنرانیهای خود به ترسیم و توصیف شخصیت جاودانه فاطمه زهرا (س) پرداختهاند، اما به این نکته نیز باید توجه داشت که آنچه بیان کردهاند تنها اشاره به بخشی از فضایل بیپایان و وصفناشدنی زهرای مرضیه (س) است، نه تبیین همه آن، که اصولا از قدرت بشر خارج است، و به کلام امام؛ نیز در این باره خواهیم پرداخت.
اینک سخنان حضرت امام؛ را تحت عناوینی چند به شما خواننده گرامی تقدیم میداریم:
فاطمه مایه افتخار
در دنیایی که در آن زندگی میکنیم، از گذشته تا حال، انسانها بر حسب دیدگاه خود از جهان و انسان و زندگی، به اشیاء یا اشخاصی افتخار میکردهاند و آنها را مایه فخر و مباهات خود دانستهاند، اما حضرت امام؛ فاطمه زهرا (س) را مایه افتخار میدانند، ببینیم چه کسانی به زهرای مرضیه (س) افتخار میکنند.
افتخار جهان هستی
امام: روز پر افتخار ولادت زنی [است] که از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است ” 1 “.
زنی که عالم به او افتخار دارد.” 2 “.
افتخار خاندان وحی
امام: زنی که افتخار خاندان وحی، و چون خورشیدی بر تارک اسلام میدرخشد.” 3 “.
تاریخ اسلام گواه احترامات بیحد رسول خدا (ص) به این مولود شریف است.” 4 “.
افتخار پیروان او
امام: برای زنها کمال افتخار است که روز تولد حضرت صدیقه را روز زن قرار دادهاند، افتخار است و مسؤولیت.” 5 “.
فاطمه تجلی کمال انسان
امام: تمام هویت انسانی در او جلوهگر است.” 6 “.
تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است در فاطمه زهرا (س) جلوه کرده و بوده است.” 7 “.
یک انسان به تمام معنی انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان،… تمام حیثیت زن، تمام شخصیت زن فردا [روز میلاد] موجود شد.” 8 “.
تمام هویتهای کمالی که در انسان متصور است و در زن تصور دارد، تمام، در این زن است.” 9 “.
نکته: حضرت امام؛ در بیان اینکه چرا در آیه (انا انزلناه) به شکل جمع ذکر شده است فرمودهاند: بدانکه نکته آن تفخیم مقام حق تعالی به مبدئیت تنزیل این کتاب شریف است… بعبارت دیگر این صحیفه نورانیه [قرآن کریم] صورت اسم اعظم است چنانچه انسان کامل نیز صورت اسم اعظم است، بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکی است و در عالم تفرقه از هم بحسب صورت متفرق [هستند[.” 10 “.
نتیجه: با توجه به اینکه حضرت امام؛، حضرت زهرا را انسان کامل معرفی نمودهاند و از سویی انسان کامل را صورت اسم اعظم میدانند، نتیجه میگیریم که:
«حضرت زهرا (س) صورت اسم اعظم الهی است».
مقامات معنوی حضرت زهرا
نور او قبل از خلقت بشر آفریده شده است
به گفتار علامه امینی در باره فاطمه زهرا، ص39 و107 مراجعه شود.
امام: اصولا رسول اکرم (ص) و ائمه (علیهمالسلام) طبق روایاتی که داریم قبل از این عالم انواری بودهاند در ظل عرش… و مقاماتی دارند الی ماشاءالله… چنانکه بحسب روایات این مقامات معنوی برای حضرت زهرا (س) هم هست.” 11 “.
موجودی ملکوتی و جبروتی
امام: او [فاطمه زهرا] موجود ملکوتی است که در عالم انسان ظاهر شده است، بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شده است.” 12 “.
معنویات، جلوههای ملکوتی، جلوههای الهی، جلوههای جبروتی، جلوههای ملکی و ناسوتی همه در این موجود است.” 13 “.
سوره كوثر و فاطمه زهرا(س)
سوره كوثر و فاطمه زهرا(س) سوره كوثر مكى است و سه آيه دارد (3)بسم الله الرحمن الرحيم انا اعطيناكالكوثر (1)فصل لربك و انحر (2)انشانئك هو الابتر (3) ترجمه آيات به نام الله كه به نيك و بد بخشنده، و به نيكانمهربان است.محققا ما به تو خير كثير(فاطمه ع)داديم(1). پس به شكرانهاش براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن(2). وبدان كه محققا شماتتگوى و دشمن تو ابتر و بلا عقب است(3). بيان آيات در اين سوره منتى بر رسول خدا(ص)نهاده به اينكهبه آن جنابكوثر داده، و اين بدان منظور است كه آن جناب را دلخوش سازد و بفهماند كه آن كس كه بهوىزخم زبان مىزند كه اولاد ذكور ندارد و اجاق كور است، خودش اجاق كور است، و اينسوره كوتاهترين سوره قرآن است، و رواياتدر اينكه آيا اين سوره در مكه نازل شده و يا درمدينه مختلف است، و ظاهرش اين است كه در مكه نازل شده باشد. و بعضى(1) از مفسرين بهمنظور جمع بين دو دسته روايات گفتهاند: ممكن است دو …………………………………….. (1)روح المعانى، ج 30، ص 244. صفحه : 638 نوبت نازل شده باشد يكى در مكه و بار ديگر در مدينه. اقوالمختلف در باره مراد ازكوثرو بيان شواهد دال بر اينكه مراداز آن ذريه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم)يعنى فرزندانفاطمه(عليها السلام)استانا اعطيناك الكوثردر مجمعالبيان مىگويد: كلمهكوثربر وزنفوعلبه معناى چيزى است كهشانشآن است كه كثير باشد، و كوثر به معناى خير كثير است (1) . ولى مفسرين در تفسير كوثر و اينكه كوثر چيست اختلافى عجيب كردهاند:بعضى (2) گفتهاند: خير كثير است.و بعضى معانى ديگرى كردهاند كه فهرستوار از نظر خوانندهمىگذرد: 1 – نهرى است در بهشت.2- حوض خاص رسول خدا(ص)دربهشت و يا در محشر است.3 – اولاد رسول خدا(ص)است.4 – اصحابو پيروان آنجناب تا روز قيامت است.5 – علماى امت او است.6 – قرآن و فضائل بسيار آن. 7 – مقام نبوت است.8 – تيسير قرآن و تخفيف شرايعو احكام است.9 – اسلام است.10 – توحيداست.11 – علم و حكمت است.12 – فضائل رسول خدا(ص)است. .واز اينقبيل اقوالى ديگر كه به طورى كه از بعضى(4) از مفسرين نقل شده بالغ بر بيست و ششقول است. صاحبان دو قول اول استدلال كردهاند به بعضى روايات، و اماباقى اقوال هيچ دليلىندارند به جز تحكم و بى دليل حرف زدن، و به هر حال اينكه در آخر سوره فرمود: ان شانئكهوالابتربا در نظر گرفتن اينكه كلمهابتردر ظاهر به معناى اجاق كور است، و نيز با درنظر گرفتن اينكهجمله مذكور از باب قصر قلب است، چنين به دست مىآيد كه منظور ازكوثر، تنها و تنها كثرت ذريهاى است كه خداى تعالىبه آن جناب ارزانى داشته، (و بركتىاست كه در نسل آن جناب قرار داده)، و يا مراد هم خير كثير است و هم كثرتذريه، چيزىكه هست كثرت ذريه يكى از مصاديق خير كثير است، و اگر مراد مسالهذريه به استقلال و يابه طور ضمنى نبود، آوردن كلمهاندرجملهان شانئك هو الابترفايدهاى نداشت، زيراكلمه انعلاوه بر تحقيق، تعليل را هم مىرساند و معناندارد بفرمايد ما به تو حوض داديم، چون كه بدگوى تو اجاق كور است و يا بى خبر است. …………………………………….. (1)مجمع البيان، ج 10، ص 548. (2)روح المعانى، ج 30، ص 245. (3 و 4)روح المعانى، ج 30، ص 244 و 245. صفحه : 639 مراد از امر به صلوة و نحر بعد از منت گذاردن به اعطاء كوثروروايات هم بسيار زياد رسيده كه سوره مورد بحث در پاسخ كسى نازل شده كهرسول خدا(ص)را به اجاقكورى زخم زبان زد و اين زخم زبانهنگامى بود كه قاسم و عبد الله دو فرزندان رسول خدا(ص)از دنيا رفتند، پس بااين بيان روشن شد كه سخن آن مفسر كه گفته: منظور صاحب اين زخم زبان از كلمهابتربريدگى از مردم يا انقطاعاز خير بوده و خداى تعالى در رد گفتارش فرموده او خودشمنقطع از هر چيز استسخن بى وجهى است. وچون جملهانا اعطيناك…در مقام منت نهادن بود، با سياقمتكلم مع الغير(ما)آمد كه بر عظمت دلالت مىكند، و چون منظور از آن خوشدل ساختن رسولخدا(ص)بود مطلب را با واژه اعطاء كه ظاهر در تمليك است بيان داشت و فرمود: ما به تو كوثر عطا كرديم. و اين جمله از اين دلالتخالى نيست كه فرزندان فاطمه(ع)ذريهرسولخدا(ص)هستند، و اين خود يكى از خبرهاى غيبى قرآن كريم است، چون همانطوركه مىبينيم خداى تعالى بعد از درگذشت آن حضرت بركتى در نسل آن جنابقرار داد، به طورى كه در همه عالم هيچنسلى معادل آن ديده نمىشود، آن هم با آن همه بلاهاكه بر سر ذريه آن جناب آوردند و گروه گروه از ايشان را كشتند. فصللربك و انحراز ظاهر سياق و ظاهر اينكه حرففاءبر سراين جمله در آمده، استفاده مىشود كهامر به نماز و نحر شتر، كه متفرع بر جملهانا اعطيناك الكوثرشده،از باب شكر نعمتاست، و چنين معنا مىدهد، حال كه ما بر تو منت نهاديمو خير كثيرت داديم اين نعمتبزرگ را با نماز و نحر شكرگزارى كن. و مرادازنحربنا بر رواياتى كه از طرق شيعه و سنى از رسول خدا(ص)واز على(ع)رسيده، و نيز رواياتى كه شيعه از امام صادق و ساير ائمه اهلبيت(ع)روايت كرده، دست بلندكردن به طرف گردن در هنگام تكبير گفتنبراى نماز است (1) . ولى بعضى(2) گفتهاند: معنايشاين است كه نماز عيد قربان بخوان، و شتر هم قربانى …………………………………….. (1)تفسير برهان، ج 4، ص 514 و الدر المنثور، ج 6، ص 403. (2)الدر المنثور، ج 6، ص 403. صفحه : 640 كن، (چون كلمه نحر به معناى سر بريدن شتر به آن نحو خاص است،همچنان كه كلمهذبحبه معناى سر بريدن ساير حيوانات است). بعضى(1) ديگر گفتهاند: معنايش اين است كه براى پروردگارتنماز بخوان، و وقتىسر از ركوع بر مىدارى به طور كامل بايست. بعضى(2) ديگر معانى ديگرى هم ذكر كردهاند. ان شانئكهو الابتركلمه: شانىءبه معناى دشمن خشمگين، وكلمهابتربه معناى اجاق كوراست، و اين كسى كه چنين زخم زبانى به آن جناب زده بود عاصى بن وائل بوده. بعضى گفتهاند: مراد از ابتر منقطع از خير، و يا منقطع از قومخويش است، كهخواننده توجه فرمود اين قول با روايات شان نزول نمىسازد. بحث روايتىرواياتى در باره اينكه مراد ازنحردرفصل لربكو انحربلند كردن دستها در موقع اداء تكبير نماز است در الدر المنثور است كه بخارى ابن جرير و حاكم از طريقابى بشر از سعيد بن جبيراز ابن عباس روايت كردهاند كه گفت: كوثر آن خيرى است كه خداى تعالىبه رسول خدا(ص)داد.ابو بشر مىگويد: به سعيد بن جبير گفتم جمعى از مردممعتقدند كه كوثر نام نهرى دربهشت است.سعيد گفت نهرى هم كه در بهشت استيكى ازخيرهايى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته (3) . و در همان كتاب آمده كه ابن ابى حاتم، حاكم، ابن مردويه،و بيهقى در كتابسنن خود، از على بن ابى طالب روايت كردهاند كه فرموده وقتى اين سوره بر رسولخدا(ص)نازل شد، از جبرئيل پرسيد: ايننحيرةكه خداى عز و جل مرا بدان مامورفرموده چيست؟گفت: منظورنحيرة نيست، بلكه خداى تعالى مامورت كرده وقتى مىخواهىاحرام نماز ببندى دستهايت را بلند كنى، هم در تكبيرة الاحرامو هم در هنگام ركوع رفتن وهم در موقع سر از ركوع برداشتن، كه اين نماز ما و نماز فرشتگانى است كه درهفت آسمانهستند، و براى هر چيزى زينتى است، و زينت نماز دست بلند كردن در هر تكبير است. …………………………………….. (1 و 2)الدر المنثور، ج 6، ص 403. (3)الدر المنثور، ج 6، ص 402. صفحه : 641 رواياتى راجع به زخم زبان زدن به پيامبر(صلى الله عليه و آلهو سلم)در مورد نداشتن اولاد ذكور، كسى كه زخم زبان زد، و نزول سوره كوثرو رسول خدا(ص)فرمود:دست بلند كردن يكى از مظاهراستكانت و التماس است كه خداى تعالى(در مذمت كفار)فرموده: فما استكانوا لربهم و مايتضرعون -براى پروردگار خود نه استكانت دارند و نه تضرع و زارى (1) . مؤلف: اين روايت را صاحب مجمع البيان از مقاتل از اصبغبن نباته از آن جناب نقلكرده، سپس گفته ثعلبى و واحدى اين روايت را در تفسيرهاى خود آوردهاند.و نيزگفته همهعترت طاهره از آن جناب نقل كردهاند، كه معناى نحر بلند نمودن دو دست تا محاذى گودىزير گلو در هنگام نماز است (2) . و نيز در الدر المنثور است كه ابن جرير از ابى جعفر روايت كرده كه درذيل آيهفصل لربكگفته است: يعنى نماز بخوان، و در معناى كلمهو انحرگفته: يعنى دستهارادر آغاز نماز و هنگام گفتن تكبير افتتاح، بلند كن (3) . و نيز در همان كتاب است كه ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كهدر تفسير آيهفصل لربك و انحرگفته: خداى تعالى به رسول گراميش وحى فرستاد كه وقتى تكبير اولنمازرا مىگويى دستها را تا برابر نحرت – گودى زير گلويت – بلند كن، اين است معناىنحر (4) . و در مجمع البيان در ذيل آيه از عمر بن يزيد روايت كرده كهگفت: من از امامصادق(ع)شنيدم كه در تفسير آيهفصل لربك و انحرمىفرمود:اين نحر عبارتاست از بلند كردن دستهايت تا برابر صورت (5) . مؤلف: آنگاه مىگويد: عبد الله بن سنان هم مثل اين حديثرا از آن جناب نقلكرده، و نيز قريب به آن را جميل از آن جناب روايت كرده است (6) . و در الدر المنثور است كه ابن سعد و ابن عساكر از طريقكلبى از ابى صالح از ابنعباس روايت كردهاند كه گفت: بزرگترين فرزند رسول خدا(ص)قاسم، سپس زينب، وآنگاه عبد الله، و پس از او ام كلثوم، و آنگاه فاطمه و در آخر رقيه بود، قاسم ازدنيا رفت و اولين كس از فرزندان آنجناب بود كه در مكه از دنيا رفت، و بعد از او عبد الله ازدنيا رفت، و عاصى بن وائل سهمى گفت: نسل او قطع شد، پس او ابتر و بى عقب است، در …………………………………….. (1)الدر المنثور، ج 6، ص 403. (2)مجمع البيان، ج 10، ص 550. (3 و 4)الدر المنثور، ج 6، ص 403. (5 و 6)مجمع البيان، ج 10، ص 550.
تسبیحات فاطمه زهرا بهترین تعقیبات نماز
امام: و از جمله تعقیبات شریفه، تسبیحات صدیقه طاهره (س) است که رسول خدا (ص)، آن را به فاطمه (س) عطا فرمود. از حضرت صادق (ع) مرویست که این تسبیحات در هر روز، در تعقیبات هر نمازی پیش من محبوبتر است از هزار رکعت نماز در هر روز. ” 5 “.
مراوده با جبرئیل، بالاترین فضیلت زهرا
امام: من راجع به حضرت صدیقه (س) خودم را قاصر میدانم ذکری بکنم، فقط اکتفا میکنم به یک روایت که در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق (ع) میفرماید:
فاطمه (س) بعد از پدرش 75 روز زنده بودند، در این دنیا بودند و حزن و شدت برایشان غلبه داشت و جبرئیل امین میآمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض میکرد و مسائلی از آینده نقل میکرد.
ظاهر روایت این است که در این 75 روز مراودهای بوده استیعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیاء عظام در باره کسی اینطور وارد شده باشد…. مساله آمدن جبرئیل برای کسی یک مساله ساده نیست، خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی میآید و امکان دارد بیاید، این یک تناسب لازم استبین روح آن کسی که جبرئیل میخواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است، چه ما قائل بشویم به این که قضیه تنزیل، تنزل جبرئیل، به واسطه روح اعظم خود این ولی استیا پیغمبر است، او تنزیل میدهد او را و وارد میکند تا مرتبه پایین، یا بگوییم که خیر، حق تعالی او را مامور میکند که برو و این مسایل را بگو… تا تناسب ما بین روح این کسی که جبرئیل میآید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد، امکان ندارد این معنا، و این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیاء درجه اول بوده است مثل رسول خدا و موسی و عیسی و ابراهیم و امثال اینها، بین همه کس نبوده است… در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کردهاند، با این که آنها هم فضایل بزرگی است، این فضیلت را من بالاتر از همه میدانم،… و این از فضایلی است که مختصات حضرت صدیقه (س) است.” 6 “.
۱ ـ این کتاب توسط اکرم برکات نوشته شده و در ۱۴۱۸ه••• .ق توسط دارالصفوه بیروت به چاپ رسیده و از سوی نگارنده برای ترجمه در اختیار نویسنده این مقاله گذاشته شده است.
۲ ـ بحارالانوار، مجلسی (م۱۱۱۱ه••• )، ج۲۶، ص۴۱، ح۷۳، چاپ دارالکتب الاسلامیه، تهران.
۳ ـ همان، ج۲۷، ص۲۷۱، ح۳.
۴ ـ کافی، کلینی، ج اول، ص۲۳۹، ح اول.
۵ ـ صحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، جوهری ج۴، ص۱۳۸۳؛ تاج العروس، زبیدی، ج۶، ص۱۶۱.
۶ ـالاتقان فی علوم القرآن، ج اول، ص۵۱ ـ ۵۲، چاپ دارالفکر، بیروت.
۷ ـ معالم المدرستین، مرتضی عسکری، چاپ مؤسسه بعثت، ج۲، ص۳۴.
۸ ـ ترجمه دکتر عبدالمعطی امین، چاپ دانشگاه پژوهشهای اسلامی پاکستان، ص۲۶۸ ـ ۲۶۹.
۹ ـ چاپ دارالرایه، جدّه، ص ۲۸ ـ ۳۱.
۱۰ ـ المراجعات، سیدعبدالحسین شرفالدین، تحقیق حسین الراضی، چاپ دارالکتاب الاسلامی، ایران، ص۵۲۱.
۱۱ ـ سیره الائمه الاثنی عشر، سیدهاشم معروف الحسنی، چاپ دارالتعارف، بیروت، ج اول، ص۹۶ ـ ۹۷.
۱۲ ـ النداء الاخیر، چاپ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، ص۱۲
۱۳ ـ اعیان الشیعه، چاپ الانصاف، بیروت، ج اول، ص۳۱۳ ـ ۳۱۴.
۱۴ ـ مکارم الاخلاق و معالیها، محمد بنجعفر سامری، خرائطی، چاپ مکتبه السلام العالمیه، قاهره، ص۴۳.
۱۵ ـ عوالم العلوم، عبداللّه بحرانی اصفهانی، تحقیق مؤسسه امام مهدی، قم، ج۱۱، ص۵۸۳.
۱۶ ـ چاپ اعلمی، بیروت، ص۵.
۱۷ ـ فروع کافی، کلینی، تحقیق علیاکبر غفاری، چاپ دارالاضواء، بیروت، ج۳، ص۷۰۵، ح۲.
۱۸ ـ اعیانالشیعه، چاپ الانصاف، بیروت، ج اول، ص۳۱۴ ـ ۳۱۵.
۱۹ ـ سیره الائمه الاثنی عشر، سیدهاشم معروف الحسنی، ج اول، ص۹۶ ـ ۹۷.
۲۰ ـ الاستنصار فی النفس علی الائمه الاظهار، چاپ دارالاضواء، ص۱۸.
۲۱ ـ تحقیق غفاری، چاپ مؤسسه نشر اسلامی، قم، ج اول، ص۳۱۱.
۲۲ ـ الارشاد، شیخمفید، چاپ بصیرتی، قم، ص۲۶۲؛ کمالالدین، صدوق، ج اول، ص۳۱۲؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۳۶، ص۲۰۱.
۲۳ ـ تهذیب الاحکام، طوسی، تحقیق خرسان، چاپ دارالاضواء، بیروت، ج۹، ص۱۴۴، ح۵۰.
۲۴ ـ بحارالانوار، مجلسی، ج۱۰۳، ص۱۸۵ ـ ۱۸۶، ح۱۴.
۲۵ ـ اعیان الشیعه، چاپ قدیم، چاپخانه الانصاف، بیروت، چاپ سوم، ۱۳۷۰ه••• ، ص۳۱۴. سیدحسن امین، فرزند مؤلف، این قسمت را در چاپ جدید حذف کرده است.
۲۶ ـ کافی، ج اول، ص۲۳۹، ح اول؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۲۶، ص۳۹، ح۷۰؛ رجال نجاشی، ص۲۰۴ ـ ۲۰۵؛ رجال طوسی، ص۳۶۶.
۲۷ ـ اصول کافی، ج اول، ص۲۴۱، ح۵؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۲۶، ص۴۱، ح۷۲.
۲۸ ـ اصول کافی، کلینی، ج اول، ص۲۴۰، ح۲؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۲۶، ص۴۴، ح۷۷.
۲۹ ـ بحارالانوار، مجلسی، ج۲۶، ص۳۹، حدیث ۷۰.
۳۰ ـ اصول کافی، کلینی، ج اول، ص۲۴۱، حدیث ۵.
۳۱ ـ بحارالانوار، مجلسی، ج۲۶، ص۴۶، حدیث ۹۴.
۳۲ ـ حج، ۷۵؛ فاطر، ۱؛ انعام، ۶۱؛ اعراف، ۳۷؛ هود، ۶۹؛ حجر، ۱۵؛ مریم، ۱۷ ـ ۱۹ و …
۳۳ ـ چاپ قدیمی چاپخانه الانصاف، بیروت، ج اول، ص۳۱۴.
۳۴ ـ سوره اعلی (۸۷)، آیه ۱۹.