وقتي بصورت جدي با “دلم و خواسته هايش” كلنجار مي روم و لجبازي مي كنم و هر چه او خواست عكسش را عمل مي كنم ديگر تشخيص اين كه “خودم كيستم؟” و يا “منِ واقعي كجاست؟” سخت مي شود؟ به قدري با دلم و خواسته هايش لجبازي كرده ام كه نا خود آگاه من و او دشمن يكديگر شده ايم. واقعاً مي شود با دل خود دشمني كرد؟ نمي دانم!! هر چه خواست يا نتوانستم و يا به دليل رجحان عقل بر دل نخواستم بدان عمل كنم. راستش مي ترسم. مي ترسم علاوه بر جمعيتي كه از دست من در صحراي محشر نالان هستند دل خويش را نيز از خود نالان ببينم. واقعاً سخت است انسان به آهِ دل خويش دچار گردد.
*ميخ*