احوال پرسی های تعارفی

⛱ من از تعارف های بی خاصیت، از سر بی دردی و برای رفع تکلیف گریزانم، از ده ها سیاه لشکری که هر روز با من حال و احوال می کنند هرگز خیری ندیده ام. دلم احوالپرسی واقعی می خواهد، محبت اصیل و بی منت، حس ناب و دل بیتاب، کسی را می خواهم که پا به پای من بیاید، دردهایم را با چشمانش ببیند، با رنگ رخسار از حال درونم باخبر شود و خلاصه آنچنان به هنگامه ی غم کنارم باشد که هرگز احساس تنهایی نکنم.

⛱ دلم همپا می خواهد و همراه، دلدار می خواهد و دلربا، عاشقی شیدا و مهربان که درد داشته باشد و دل، تا به وقتش با او درددل کنم، حس داشته باشد و اشک، تا در هیاهوی زندگی هرجا لازم شد سرم را روی شانه هایش بگذارم، حرفم را بفهمد، نازم را بکشد، کم و کاستی هایم را نادیده بگیرد، با حضورش حالم را خوب کند تا خودم را پیدا کنم و هر آنچه از دست داده ام دوباره به دست آورم و جام مهربانی را سرکشم.

#دلنوشته
#غارتنهایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *