وقتی بد و بیراه به من می گویی، یا آن زمان که چشم هایت را می بندی و هر چه به دهانت رسید بارم می کنی، درست لحظه ای که سعی می کنی تحقیرم کنی، یا هنگامی که دلم را می شکنی دقیقاً همان جا من بزرگ می شوم، قد می کشم، سکوت را یاد می گیرم، صبوری را تمرین می کنم و رابطه ام با خدا بهتر می شود. من مثل تو نیستم. بدی را با بدی جواب نمی دهم، در جواب ناسزا کلام لغو نمی گویم، از خودم کرامت نشان می دهم به خدا پناه می برم و از او می خواهم مرا یاری کند. یاری کند که تو را نبینم، حرف هایت را نشنوم، تحت تأثیرت قرار نگیرم، یک گوشم در باشد و دیگری دروازه، انگار اصلاً نبودی، یا هیچ وقت چیزی نگفتی یا اگر گفتی من هرگز نشنیدم. و این گونه است که هیچ گاه امثال تو نمی توانند مرا از آنچه شایستۀ آن هستم باز دارند یا از سطحی که هستم پایین بکشند. ازت ممنونم دلم را می شکنی، سپاسگزارم گاه گاهی حالم را می گیری، یا کنایه و متلک بارم می کنی تو باعث رشد من می شوی قدر خودت را بدان!