تلخیص: فاطمه تقوایی
در اين گفتار تذكري است براي فردي كه صاحب دل است ، يا با حضورش گوش فرا مي دهد.(قرآن كريم ، سوره ي ق ، آيه ي 37) از ملك تا ملكوت : نگاهي قرآني به اصطلاحات دروني و مقامات انساني
انتشارات ميراث ماندگار
شناسنامه كتاب
نام كتاب ————————-از ملك تا ملكوت
مولف—————————سيد حسين تقوي
ناشر—————————-ميراث ماندگار
شمارگان—————————300
نوبت چاپ————————-اول /1383
چاپ—————————–بهار
قيمت—————————-3000 تومان
ا- تاريخچه ي علم اخلاق:
سابقه ي اين مباحث ، به چهارقرن قبل از ميلاد بر مي گردد كه سقراط حكيم و پس از او، ارسطو ( معلم اول ) كه 350 سال قبل از ميلاد مي زيسته به اين مطالب پرداختند و سپس ابونصر فارابي ( معلم ثاني) فصوص الحكم را نوشت و بعد از او يحيي بن عدي، تهذيب اخلاق را تاليف كرد و سپس علي بن مسكويه – معاصر بوعلي سينا در قرن پنجم – كتاب تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق را نوشت كه خواجه نصير الدين طوسي آن را ترجمه كرد و نام آن را اخلاق ناصري گذاشت ؛ كتاب اوصاف الاشراف و آداب المتعلمين نيز در زمينه ي اخلاق ، از تاليفات خواجه نصير الدين است ، بعد از او در قرن ششم ، ورام بن ابي فراس ، كتاب تنبيه الخواطر و نزهه النواظر ، معروف به مجموعه ي ورام را نوشت و سپس ملاصدرا رساله ي سه اصل را و پس از آن ، ملاهادي نراقي ، جامع السعادات را تاليف نمود و فرزندش – ملااحمد – معراج السعاده را نگاشت ، پس از ايشان ، مرحوم آقا ميرزا جواد ملكي تبريزي ، كتاب لقاء الله و مراقبات را تدوين كرد و بعد از ايشان ، امام خميني ، كتاب اربعين و جهاد اكبر و چند جزوه ي ديگر اخلاقي را به يادگار گذاشت.
2-تعريف واژه ها:
الف- تربيت چيست؟
تربيت در اصطلاح عبارت است از:
فراهم كردن زمينه ها و عوامل براي به فعليت رساندن و شكوفا نمودن استعدادهاي انسان در جهت مطلوب.
در جهت مطلوب نشانگر آن است كه تربيت ، داراي هدف و مقصد است و تصادفي نيست، و اگر هدف را مشخص كرديم ، هر تعليم و تربيتي كه آن هدف ( قرب به خدا) را در بر نداشت ،از دايره خارج است . تربيت ، ايجاد مهارت در رفتار است و تعليم آموزش و انتقال مفاهيم به ذهن.
تربيت اسلامي چيست؟
شناخت خدا به عنوان رب يگانه ي انسان و جهان ، و برگزيدن او به عنوان رب خويش ، و تن دادن به ربوبيت او، و تن زدن از ربوبيت غير از تربيت اسلامي گويند.
ب- اخلاق چيست؟
آن سلسله صفاتي كه در نفس و روح انسان ثابت و ريشه دار است و منشا صدور اعمال نيك يا بد مي گردد.
تزكيه و تربيت در قرآن:
واژه ي ” تزكيه ” از ماده ي ” زكي ، يزكو” به معناي افزايش و نمو است كه فراگيرترين واژه قرآني در باب تربيت مي باشد و در اصطلاح ، به معني تهذيب نفس انساني است واين بدان خاطر است كه تهذيب ، موجب رشد و نمو انسان است؛ ” زكات” نيز از همين ماده است و گرچه با پرداخت زكات ، در ظاهر ، مال كم مي شود ، ولي در حقيقت ، موجب بركت و رشد آن مي گردد.
” تزكيه” در آيات قرآني ، تنها در جنبه هاي معنوي به كار رفته است؛
رستگار شد كسي كه نفس خود را پرورش داد.
رابطه ي علم اخلاق و روان شناسي:
با توجه به تعريف اخلاق ، معلوم مي شود كه علم اخلاق همان علم النفس و روان شناسي است ، و اين دو درباره ي يك چيز بحث مي كنند كه عبارت است از: صفات ، رفتار و منشاء آنها كه ريشه در سرشت آدمي دارد.
منشاء اخلاق:
منشاء اخلاق ممكن است به طور طبيعي يا فطري در فرد وجود داشته باشد و يا از طريق وراثت ، تمرين و تكرار حاصل شود و تبديل به عادت و خلق و خوي گردد.
3-موضوع اخلاق:
هر علمي موضوعي دارد كه در آن علم از مسائل مربوط به آن موضوع بحث مي شود و موضوع تربيت و اخلاص ، انسان است.
انسان داراي دو بعد جسماني و روحاني است كه هر كدام ، قابليت تربيت دارند، انسان از دوران حيات جنيني تا زمان تولد و بعد از آن – در دوره ي شير خوارگي ، كودكي ، نوجواني ، جواني و حتي بزرگ سالي – از نظر جسماني رشد مي كند و در بعد روحاني نيز، احساسات ، عواطف فكر، عقل ، ايمان و اخلاق او همواره در حال رشد و تكامل است.صفات پسنديده و ناپسند، از آن جهت كه براي انسان قابل كسب يا اجتناب است، موضوع اخلاق قرار مي گيرد.
بنابر اين ، اخلاق پس از علم توحيد ، اشرف علوم است ؛ زيرا ارزش هر علمي به موضوع آن بستگي دارد، گر چه هر عملي شريف است ، ولي يك كارش اصلاح پوست حيوانات است و ديگري معالجه ي بدن انسان، لذا هيچ گاه نه يك دباغ ارزش يك طبيب را دارد و نه كار دباغي ارزش طبابت را.
4-روش نويسندگان كتب اخلاقي:
الف: روش عمومي:
روشي كه مي گويد : خود سازي بايد در دو مرحله انجام گيرد؛ نخست تهذيب نفس از بدي ها، و تصفيه ي دل از اخلاق رذيله ، و اجتناب از گناه .
مر حله ي دوم ، پرورش و تكميل نفس به وسيله ي تحصيل علوم.
ب: روش محدثانه:
روشي كه فيض كاشاني در المحجه البيضاء آورده است كه افعال اخلاقي را چهار بخش كرده ؛ 1-منجيات 2-مهلكات3-عبادات 4-عادات ، سپس هر كدام را به ده بخش فرعي تقسيم نموده است.
زكات ، نماز ، حج ، روزه و آداب تلاوت قرآن
آداب خوردن ، ازدواج ، احكام كسب ، كتاب حلال و حرام ، غضب ، كينه و بخل ، ريا ، تكبر ، خود پسندي و غرور.شامل توبه ، صبر و شكر ، ترس و اميد ، فقر و زهد ،
ج: روش عارفانه:
عرفا ، موضوع اخلاق را انسان در حال سير و سلوكو در رابطه با مبدا وو معاد قرار داده و براي او نقطه آغازي در نظر گرفته اند كه به سوي مقصدي در حركت است و سالك بايد در اين مسير ، از ” منازل ” بگذرد ، و تا از منزل اول نگذشته ، حق ورود به منزل بعدي را ندارد.
عرفا براي انسان، صراطي قائلند كه با استمداد از فيض الهي و كوشش مستمر و حركت در اين صراط ، وصول به مقصد نهايي ( لقاء الله) و دست يابي به سعادت ابدي ، ميسر است.
مراتب سلوك:
در منازل سلوك ، اقوال متعددي با استفاده از قرآن و روايات مطرح شده است؛ برخي قائل به يك منزلند؛ مي گويند : قطع و وصل.
در برخي روايات از ائمه (ع) به پنج منزل اشاره شده است ؛ چنان كه در دعايي از علي (ع) آمده است:
” خدايا !ظاهر مرا به طاعتت و باطنم را به محبتت،دلم را براي مشاهده ات ، روحم را به معرفت و ضميرم را به اتصال حضرتت منور كن! اي صاحب جلال و كرامت.”
عده اي نيز با توجه به برخي از روايات ، مراتب سلوك را تا ده مقام شمرده اند و آن را متناسب با درجات ايمان كه ده مقام است قرار داده اند.
برخي نيز با توجه به رواياتي همچون روايات معراج ، مراتب سلوك را تا هفتاد مقام گفته اند ؛ پيامبر اكرم (ص) فرمودند: پس جلو رفتم و هفتاد حجاب برداشته شد.
مهم اين نيست كه بدانيم منازل سلوك دو منزل است يا هفتاد هزار منزل . مهم ، سير تكاملي معنوي انسان است كه از بيداري آغاز مي شود و غايب و نهايت اين سيره ، توحيد و شهود خداوند متعال است.
د:روش فيلسوفانه :
فلاسفه ، موضوع بحث را انسان ، از آن جهت كه داراي روح است مي دانند و براي روح ، قواي سه گانه كه عامل حركت انسان است قائلند ؛ آن سه قوه ي تحت امر روح ، عبارتند از نيروهاي ” عاقله ” ، ” شهويه ” و ” غضبيه”
اصول اخلاق پسنديده :
چنان كه هر چيزي اصل و فرعي دارد، اخلاق نيز داراي اصول و فروعي مي باشد كه اصول آن عبارتند از : 1-حكمت 2-شجاعت3-عفت 4-عدالت
حكمت:يعني شناخت موجودات آن گونه كه هستند ، به اندازه ي توان بشري .
شجاعت:يعني قوت قلب و استحكام در روحيه
عفت:يعني پرهيز و خويشتن داري از بي بند و باري جنسي و امور ناپسند.
عدالت:يعني پيروي نمودن قوه ي عامله از قوه ي عاقله است.
5-ضرورت تربيت اخلاقي :
اقوام روزگار به اخلاق زنده اند قومي كه گشت فاقد اخلاق ، مردني است تربيت اخلاقي يكي از مهم ترين وظايف انسان است.
اما بعد انساني ، از هنگام تولد ، بالقوه است ؛ يعني بذرهايي در درون انسان پاشيده شده كه با پرورش ، به صورت آنچه كه ارزش هاي والاي انساني ( عواطف و فطرت ) ناميده مي شود ، در خواهد آمد.
از اين جهت است كه امانت به انسان عرضه شده است و امانت به گونه اي است كه بايد تحمل كنند نه اينكه صرفا بپذيرند.
امانت چيست؟
امانت ، مسئوليت و تكليف است ؛ يعني زندگي انسان ، بايد در پرتو وظيفه و تكليف باشد و اسلام هر فردي را مسئول ساختن ماهيت و اعمال خود مي داند و در قيامت از او قيامت از او سوال مي شود ؛ چنان كه قرآن كريم فرموده است.
” هيچ كسي نمي تواند بر كار خدا خرده بگيرد؛ ولي از كار انسان ها سوال مي شود . سوره انبياء آيه 23
بنابر اين اين
(1- انسانيت انسان ، بالقوه است و حيوانيت او بالفعل ؛ يعني از نظر ساختمان روحي و معنوي ، يك مرحله از ساختمان جسماني و حيواني خود عقب تر است. ساختمان حيواني در دوران جنيني تكون يافته ، ولي ابعاد روحي پس از تولد رشد مي يابد؛ خصوصا عقل انسان كه نيروي باز دارنده از گناه است ، بعدا شكوفا مي شود و انسان به لحاظ داشتن اختيار ، مي تواند ماهيت هاي گوناگون بپذيرد ؛ حال آنكه موجودات ديگر داراي چنين خصوصيتي نيستند.
2-اخلاق ، ماهيت انسان را مي سازد و حقيقت او را شكل مي دهد و چگونه زيستن را بيان مي كند ؛ قران كريم مي فرمايد:
” خداوند به واسطه ي قسم هاي لغو ( سر زباني ) شما را مواخذه مي كند” سوره بقره آيه 225
تجسم اعمال :
حقيقت انسان ، به قلب او بوده و حشر و نشرش نيز طبق قلب او است ؛ در فلسفه ي اسلامي ثابت شده است كه انسان در اين دنيا ، نوع است ؛ يعني ماهيت هاي گوناگون دارد ، همواره در تغيير است و ثبات ندارد ، ولي در آخرت ، جنس است و داراي انواع مي باشد ، و انسان مي تواند به صورت انواع گوناگون محشور شود ؛ يكي از معاني آيه ي ” هنگامي كه حيوانات وحشي محشور مي شوند”اين است كه انسان به صورت حيوانات وحشي محشور مي شود و مي فهمد كه انسان بوده و اين نتيجه ي اعمالش است كه مجسم مي شود.
بهشت و جهنم نقد:
اين طور نيست كه خداوند ، قبل از هر چيزي ، بهشت و جهنم را خلق كرده باشد و در آنجا مارها و كژدم ها را نگهداري كند؛ بلكه همين اعمال دنيايي انسان هاست كه جمع مي شود و بهشت و جهنم را مي سازد ؛ اين ما هستيم كه بهشت يا جهنم را در دنيا ساخته و در آن زندگي مي كنيم ، و آن بهشت نقدي كه عرفا مي گويند ، همين است ؛ چنان كه حافظ مي گويد :
من كه امروزم بهشت نقد حاصل مي شود وعده ي فرداي زاهد را چرا باور كنم
قرآن مي فرمايد : ” آنان كه اموال يتيمان را از روي ستم مي خورند ، آتش مي خورند و به زودي به آتش سوزان مي سوزند. ” سوره نساء آيه 10
3-اهميت و ضرورت اصطلاحات دروني آن قدر زياد است كه يكي از اهداف مهم بعثت ، در ضمن چهار آيه ي قرآن ” تزكيه ” معرفي شده است ، و حضرت رسول (ص) فرمودند:
من براي تكميل كرامت هاي اخلاقي بر انگيخته شده ام.
4-حساسيت و اهميت اخلاق در اين است كه پيامبر (ص) در نيمه هاي شب ، پيشاني بر آستان ربوبيت مي ساييد و عرض مي كرد: ” پروردگارا! يك چشم بر هم زدن ، مرا به خودم وامگذار!نهج الفصاحه ج2 ص 1006
5-با نفسي كه هر لحظه دل به ميلي مي سپارد چه بايد كرد؟ نمي توانم براي تربيت آن به حالاتي زود گذر اكتفا كنيم اگر كسي نفس خود را مديريت نكند آن راضايع كرده است . قوي ترين مردم كسي است كه مالك آن باشد بهترين كارها اين است كه نفس در اختيار انسان باشد نه انسان در اختيار نفس و اين به آساني نصيب نمي شود وگرنه از آن به جهاد اكبر و جهاد فضل تعبير نمي كردند.
جهاد اكبر چيست؟
جهاد با نفس ؛ همانا برترين جهاد ، جهادي است كه هر كس با نفس خويش – كه در ميان دو پهلوي اوست – مقابله كند
به شيخ ابوسعيدابوالخير گفتند : فلان كس بر روي آب ، راه مي رود ، گفت : سهل است ؛ وزغي نيز بر روي آب مي رود گفتند: ” فلان كس در هوا مي پرد” گفت : مگسي نيز در هوا بپرد . گفتند : فلان كس در يك لحظه ، از شهري به شهري مي رود . شيخ گفت :شيطان نيز در يك نفس ، از مشرق به مغرب مي شود، اين چنين چيزها را پس قيمتي نيست ؛ مرد آن بود كه ميان خلق بنشيند و برخيزد و بخسبد و با خلق داد و ستد كند و با خلق در آميزد و يك لحظه از خدا غافل نباشد .( رسائل الشيعه ج 11 ص 124)
چرا جهاد با نفس ، بزرگ تر از جهاد نظامي است؟
1-هر عبادتي ، حتي جهاد نظامي ، به جهاد با نفس نياز دارد و عبادت ها وقتي مقبول است كه صرفا براي رضاي خدابوده و خالي از هر گونه شرك و ريا و خود بيني باشد و اين امر مهم جز با جهاد نفس به دست نمي آيد.
2-جهاد نظامي ، در زمان و شرايط خاصي واجب كفايي است ؛ مضافا كه اين وجوب شامل همه ي افراد نمي شود و بعضي مستثني هستند ؛ مثلا بانوان و پيران و…
3-جهاد با نفس ، هميشگي است ؛ يك روز و يك ماه و يك سال و ده سال تمام نميشود و همه ي عمر ما را مي گيرد؛ اين كه انسان همواره خود را تسليم اوامر پروردگار نمايد و يك عمر ، با ميل هاي نفساني مبارزه كند، دشوار است.
4-مجاهد در جهاد نظامي ، در هر صورت – اعم از شهيد ، اسير، مجروح يا پيروز – مورد احترام خدا و خلق است ، ولي در جهاد با نفس ، تنها در صورتي محترم هستي كه پيروز شوي .
5-ميدان جهاد با شيطان و ابزار قوي او – يعني هواي نفس – بسيار وسيع است و غنيمت يا غرامتي كه در اين جنگ نصيب انسان مي شود ، بسيار مهم، ولي جنگي كه در طبيعت رخ مي دهد ، محدود ، و غنائم آن اندك است.
6-در جهاد نظامي ، مجاهد رويا رو با دشمن است ؛ وسايل تهاجم نيز مادي و معلوم است ، اما در جهاد با نفس ، چنين نيست و دشمن نيز تنها از روبه رو حمله نمي كند، قرآن مي فرمايد : شيطان گفت : اكنون كه مرا گمراه ساختي ، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر كمين مي كنم ، سپس از پيش رو و پشت سر و از طرف چپ و راست به سراغشان مي روم ؛ و بيشتر آنها را شكر گزار نخواهي يافت.
7-در هجوم نظامي ، طمع به خاك است و زمين ، و در شبيخون فرهنگي ، طمع به اخلاق است و دين ، در هجوم نظامي ، دشمن اعلام جنگ و دشمني ميكند ، ولي مهاجم فرهنگي ، اعلام دوستي ؛ انجا در گيري در مرزهاست و اينجا خطر دردرون خانه ها.
6-اهداف اخلاق و تربيت:
در معرف اسلامي براي رفتار و صفات اخلاقي، اهداف و آثار گوناگوني بيان شده است، ولي ميزان ارزش و نتايج مطرح شده ، متفاوت است . براي باز شناسي اهداف مياني و نهايي ، آنها را در چهار بخش بيان مي كنيم:
1-دست يابي به فايده ي دنيوي :
پيامبر (ص) فرمود:
صداقت مايه ي آرامش ، و دروغ گويي عامل اضطراب است
صله ي رحم ، خانه ها را آباد ، و عمرها را طولاني مي كند.
2-جلوگيري از ضررهاي دنيوي
3-نيل به درجات عالي بهشتي
4-دوري از عذاب آخرت
علي در مقام بيان فلسفه ي تشريع مجازات قصاص ، آن را موجب كاهش آدم كشي عمدي و سبب استواري پايه هاي شريعت در جامعه مي داند .
سوء ظن به خداوند را موجب نابودي ايمان به پروردگار و بدبيني نسبت به مردم را موجب اختلاف بين برادران ، احساس وحشت از ديگران ، بروز بخل و حرص ورزي در فرد ، دوري از ناصحان و خير خواهان و سبب اشاعه ي فساد پنهان ، معرفي مي كند .
2-جلوگيري از ضررهاي دنيايي :
پيامبر گرامي (ص) فرمود:
” راحتي بخيل از همه ي مردم كمتر است .
امام علي (ع) در جاي ديگر فرمود:
” دنيا پرستي ، انسان را در برابر حقيقت ، كر و كور و لال مي كند و زبوني مي آورد.
و نيز فرمود :
” حسد،بدن را آب مي كند.
امام صادق ( ع) فرمود:
كساني كه به گناهان مي ميرند بيشتر از كساني اند كه به عمر طبيعي فوت مي كنند
همچنين فرمود:
قسم دروغ ، خانه را بي صاحب نموده و موجب فقر فرزندان مي گردد.
3-نيل به درجات عالي بهشت :
رفتار اخلاقي ، انسان را بهشتي و از نعمت هاي الهي برخوردار مي سازد .
خداوند ، در اين باره فرموده است :
به كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند بشارت ده كه بهشتي براي آنان است كه جويباران ، از زير درختان آن جاري است و هرگاه از ميوه اي بهشتي روزي برگيرند ، گويند : اين همان است كه پيش از اين نيز از آن بهره مند شديم .
پيامبر گرامي (ص) فرمود:
چيزي كه بيش از هر عامل ديگر ، امت مرا وارد بهشت مي سازد ، تقواي الهي و حسن خلق است.
4-دوري از عذاب آخرت :
در تعدادي از آيات و روايات ، آثار و نتايج زيان بار رفتار غير اخلاقي را در جهان ديگر مورد توجه قرار ده و نسبت به كردار ناپسند هشدار مي دهند ، چنان كه قرآن مي فرمايد:
آنان كه نسبت به آنچه خداوند از فضل خويش به ايشان داده ، بخل مي ورزند، خيال نكنند اين كار به سود ايشان است ، بلكه به زيان آنهاست ؛ به زودي آنچه بدان بخل مي ورزند ، در قيامت گريبان گير ايشان خواهد شد.
در ميان مراحل چهار گانه ، حركت هايي كه از روي ترس و اميد دنيا باشد هيچ ارزش اخلاقي وعبادي ندارد ولي رفتاري كه از روي بيم و اميد اخروي باشد و از ترس جهنم و به اميد بهشت انجام شود از آنجا كه شخص در اعمال خود خدا را در نظر مي گيرد در رديف عبادات خواهد بود هر چند كه در مقابل با اعمالي كه عاشقانه انجام مي شود در مراحل پايين تري جاي مي گيرد.
امام علي (ع) فرمود:
اوج ارزش ها ايثار است .
هدف نهايي از اخلاق اسلامي چيست؟
در بعضي از آيات و روايات بيان شده ، هدف نهايي از اخلاق اسلامي ، قرب به خدا و جلب رضا و محبت او ، تخلق به اخلاق الهي ، دست يابي به ولايت الله ، نيل به لقاي الهي و نظر به وجه الله مي باشد.
چنان كه قرآن از زبان اسوه هاي اخلاق – امام علي و حضرت زهرا (ص) مي فرمايد:
ما شما را به خدا اطعام مي كنيم و هيچ پاداش و سپاسي از شما نمي خواهيم .
بنابراين والاترين هدف تربيت عبارت است از ( خلوص انسان براي خدا) كه رمز سعادت و فوز و فلاح و جاودانگي انسان در آن نهفته است .
انسان اخلاقي در رمز ارزش هاي دنيوي توقف نمي كند و در چهار چوب نعمت هاي جسمي بهشت محدود نمي گردد؛ چنانكه امام علي (ع) فرمود ( خدايا ! تو را از ترس جهنم پرستش نكردم و به اميد بهشت عبادت ننمودم بلكه تو را شايسته عبادت يافتم و پرستيدم )
چه كساني محبوب خدايند؟
خداوند، نيكوكاران ، توبه كنندگان ، پاكان ، پرهيز كاران ، صابران ، توكل كنندگان ، عدالت پيشگان ، مجاهدان و پيروان پيامبر (ص) را دوست دارد.
چه كساني مبغوض خدايند؟
خداوند ، افراد متجاوز ، فاسد ، ناسپاس ، گناهكار ، كافر ، منافق ، ظالم ، خود پسند ، فخر فروش ، خائن ، اسراف كار ، مستكبر و خوش گذران را دوست ندارد.
خوش اخلاقي :
صفات در شكل دهي به شخصيت انسان ، نقش اساسي دارند، قر آن كريم – از قول لقمان حكيم در نصيحت به فرزندش – مي فرمايد:
” با مردم ، خوش رو و خوش برخورد باش و با گرفتگي و عبوسي با آنها برخورد مكن ! در راه رفتن ، حد وسط را رعايت كن؛ نه متكبرانه و نه بي ادبانه راه برو! صدايت را بلند مكن كه بدترين صداها ، صداي حمار است”
در حديثي ديگر از پيامبر وارد شده كه فرمودند:
” كامل ترين افراد از جهت ايمان نيكوكارترين آنها از جهت اخلاق است.”
آثار خوش خلقي:
خوش خلقي باعث زياد شدن روزي ، عمران و آبادي ، طول عمر انسان و نابودي گناهان مي شود و وسيله ي ورود به جوار رحمت الهي است . در حالي كه سوء خلق ، موجب غربت وتنهايي انسان و تنگي معيشت و عذاب هميشگي مي باشد. مضافا كه سبب فشار قبر نيز خواهد شد ؛ چنان كه پيامبر اكرم (ص) به مادر سعد بن معاذ فرمودند:
چنان او با خانواده ،بد رفتاري مي كرد ، دچار فشار قبر است.
اين در حالي بود كه پيامبر ، با پاي برهنه در تشييع پيكر سعد شركت كرد ، و پس از دفن ، مادرش به او خطاب كرد و گفت كه ” اي سعد ! بهشت گواراي وجودت باد. پيامبر فرمود: ( آرام باش ! درباره ي كار خداوند ، با قاطعيت قضاوت مكن)
7-فايده ي اخلاق :
ارزش هاي اخلاقي ، قطع نظر از جنبه هاي مذهبي و ديني از ضروريات و اركان سعادت بشر است ؛ چنان كه امام علي ( ع) فرمودند :
” اگر فرضا نه به بهشت اميدوار باشيم و نه از آتش جهنم هراسناك ؛ نه به ثوابي معتقد باشيم و نه عقابي را باور داشته باشيم ، باز شايسته است كه به دنبال فضايل اخلاقي برويم ؛ زيرا اخلاق پسنديده ، ما را در زندگي ، به راه رستگاري هدايت مي كند”
نقش اخلاق در پرورش جوامع:
كاربرد اخلاق در زمينه رشد ملت ها بيش از عقايد و احكام بوده است و در مقابل نقش ويرانگري اخلاق در از بين برون شدن ها و انسان ها موثر بوده است . ملت هايي كه در اوج تمدن بودند . اما وقتي به مفاسد اخلاقي آلوده شدند سقوط كردند.
آداب معاشرت :
آداب معاشرت ، عبارت است از نحوه ي برقراري ارتباط با ديگران و رعايت وظايف اخلاقي در برخوردهاي اجتماعي كه بدين منظور ، دستورات متعدد و موكدي در قرآن كريم بيان گرديده ، كه برخي از آنها عبارت است از :
1-احترام و حفظ آبرو و شخصيت مردم
2-تحمل شنيدن سخن ديگرا
3-جواب سلام دادن
4-جا دادن به كسي كه تازه وارد مجلس مي شود
5-طلب اجازه از صاحب خانه قبل از ورود به منزل ، و داخل نشدن بدون رضايت او
6-سلام كردن و انس گرفتن با مردم
7-خوش بيني نسبت به مومنين
8-تواضع
9-مقدم دانستن مصالح معنوي بر مادي و برقراري صلح و سازش در ميان جامعه
10-همسايه ي نزديك و دور را مورد احسان قرار دادن
11-فرو بردن خشم
12-عيادت از بيماران ، چون مومنان همانند يك پيكرند
13-اكرام و پذيرايي مهمان ؛ زيرا مومن ، مهمان را دوست دارد و اكرام مي كند
14-اصلاح بين افراد
15-انصاف
16-پرهيز از استهزا ء ، نكوهش و نام زشت بر يكديگر نهادن
17-دوري از تكبر
18-پرهيز از نجوا و سخن در گوشي در جمع
19-خير خواهي و نصيحت مردم
20-حلم و بردباري
معيار عمل اخلاقي :
1-عقل :
عقل نيرويي است كه عهده دار فهميدن و دانستن و درك نيك و بد امور و شناسايي مجهولات مي باشد و نيز تشخيص دهنده ي خوبي عدالت و بدي ظلم است . پس اولين ميزان سنجش افعال اخلاقي عقل است.
2-فطرت ( وجدان اخلاقي ):
شناخت راستي و كجي و فجور و تقوا را خداوند به نفس انساني الهام كرده است :
” پس الهام كرد بدكاري و پرهيز كاريش را.”
امير المونين (ع) در وصيت به فرزندش مي فرمايد: ” فرزندم ! در آنچه بين تو و ديگري است ، خود را ميزان قرار ده ؛ براي ديگران بپسند آنچه را براي خود مي پسندي ، و براي ديگران مخواه آنچه را كه براي خود نمي خواهي ؛ ستم مكن همچنان كه نمي خواهي به تو ستم شود ، نيكي كن چنان كه دوست داري به تو نيكي شود!
3- وحي :
تمايلات در انسان بسيار قوي و سركش است و گاهي حق و باطل هم مرز هم هستند كه ممكن است انسان لجاجت و كه صفتي شيطاني با استقامت در راه خدا و صبر را با تحمل ظلم اشتباه بگيرد در اثر اين تمايلات كر و كور شود و نداي وجدان را نشنيده بگيرد و در اين جا از وحي براي تشخيص حق از باطل استفاده مي شود.
چرا بشر بدون وحي ، قادر به تربيت خويش نيست؟
علت نياز به پيامبران چيست ؟
اما اين كه انسان قادر به شناخت كامل خود نيست به اين دليل است كه:
1- روح انسان ، در نهايت حساسيت پذيري است و از عامل كوچكي – اعم از محسوس و غير محسوس – تاثير مي پذيرد.
2- عوامل تاثير گذار، محدود نيستند بلكه بي شمارند ؛ اين عوامل موثر ، به دو دسته تقسيم مي شوند: عوامل بيروني ؛ عوامل دروني
3- ميزان تاثير گذاري هر كدام از عوامل ، نامعلوم است.
11-مباني اخلاق و تربيت اسلامي :
مباني اخلاق و تربيت اسلامي عبارت است از : 1- فطرت ؛ 2-كرامت
نفس چيست ؟
اميرالمومنين علي (ع) مي فرمايند:
نفس گوهري گران بهاست كه هركس آن را حفظ كرد ، موجب ترفيع آن مي گردد.
نظريات مختلفي در مورد نفس بيان كرده اند : مثل:
1-متكلمين گفته اند كه نفس عبارت است از اجزاي اصلي بدن كه در قيامت مورد سوال قرار مي گيرد.
2-محققين شيعه مي گويند كه نفس عبارت است از جسمي نوراني از عالم قدس كه در بدن ، مانند چراغي است كه نورش به همه ي اجزاي بدن مي رسد.
3-فلاسفه گفته اند كه نفس گوهري است ملكوتي كه بدن را براي نيازهايش به كار مي گيرد.
نفس شامل مجموعه ي احساسات ، غرايز و عواطف آدمي است ، هر كاري بخواهد بكند ، بايد از بدن و اعضاء و جوارح كمك بگيرد ؛ بر خلاف عقل كه گوهري جيروتي است و در كارهايش نياز به بدن ندارد ؛ نفس ذاتا مجرد است ولي از نظر عمل ، مادي مي باشد ؛ اما عقل ، از نظر ذات و عمل – هر دو- مجرد است.
قلب چيست؟
در قرآن كريم 132 مرتبه سخن از قلب به ميان آمده است؛ مقصود از قلب در اصطلاح قرآني ، آن عضو عضلاني در طرف چپ بدن نيست ، بلكه مقصود از آن وجود ارزشمند و بلند مرتبه ي عقل و فهم و مركز فرماندهي و اداراكات است ،چنان كه قرآن فرموده است : ” همانا در عقوبت ها تذكري وجود دارد براي كسي كه داراي قلب است.
قلب يعني دگرگوني كه داراي دو چهره ي انقلاب و تغيير است ؛ همان طور كه قلب جسمي دو كار انجام مي دهد – يعني خون را مي گيرد و پس مي دهد و اين گرفتن و دادن ، آغاز يك رويكرد تازه است – قلب معنوي هم حالات و جلوه هايي دارد كه بهترين حالت آن ، نفس مطمئنه ، راضيه و مرضيه است.
مراتب وجود عالم و انسان :
عرفا مي گويند : مراتب وجود انسان با عوالم وجود متطابق است . انسان نيز در مراتب وجودي داراي ناسوت ، ملكوت و جبروت است و در هر مرتبه اي از مراتب وجود خود با يك مرتبه از عالم كلي مي تواند مرتبط شود.
رابطه نفس و جسم :
1-جسمانيه الحدوث و جسمانيه البقاء. يعني نفس با پيدايش بدن شكل مي گيرد و با مرگ او از هم مي پاشد.
2-روحانيه الحدوث و جسمانيه البقاء يعني روح قبل از پيدايش بدن وجودداشته و با مرگ بدن زندگي اش به پايان مي رسد.
3-روحانيه الحدوث و روحانيه البقاء يعني نفس از نظر پيدايش ، پيش بدن وجود داشته و با مرگ بدن زندگي اش به زندگي ادامه مي دهد.
4-جسمانيه الحدوث و روحانيه البقاء يعني نفس از نظر پيدايش ، وابسته به بدن است.
بقاي نفس :
1-ادله ي تجرد نفس ؛
2-ادله ي قرآني
اي نفس آرام يافته ! به سوي پروردگارت رجوع كن( چنان كه از اول از نزد او آمدي
3-احاديث
معاني نفس:
1-روح
2-ذات و شخص
3-خواهش هاي نفساني
4-قلب ، جان ، دل و باطن
5-انسان و بشر
قواي نفس :
نفس از نظر ادراكات و حفظ آن ، 5 قوه دارد كه عبارت است از :
1-حس مشترك ( درك صورت ها به وسيله ي حواس پنج گانه ي ظاهري)
2-قوه ي خيال ( حافظ مدركات حس مشترك است)
3-قوه ي واهمه ( مسئول درك معاني جزيي ؛ مثل محبت پدر به فرزند )
4-قوه ي حافظه ( عبارت است از توانايي به ياد آوردن يك فكر يا خاطره )
5-قوه ي عاقله ( مسئول درك معاني كلي.)