استفان کاوی در آمریکا به دنیا آمد. لیسانس را از دانشگاه یوتاه، فوق لیسانس را در رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه هاروارد و دکترا را از دانشگاه یانگ اخذ کرد. در همان دانشگاه سالها به تدریس در زمینه مدیریت کسب و کار و رفتار سازمانی اشتغال داشت. هنگام حضور در دانشگاه هاروارد به شدت به جنبه های انسانی سازمانها علاقه مند شد و در آن زمینه به فعالیت پرداخت. پس از آن خود موسسه ای به نام کانون بین المللی رهبری کاوی تاسیس و فعالیتهای وسیعی را به عنوان مدرس و مشاور در بیش از نیمی از ۵۰۰ شرکت موفق در آمریکا آغاز کرد. کاوی مقالات بسیاری در زمینه رهبری، کارایی فردی و سازمانی و روابط خانوادگی و اجتماعی تالیف کرده است. او سخنران زبردست و نویسنده برجسته ای است که همواره کتابهایش درصدر پرفروش ترین کتابهای مدیریتی قرار گرفته و به زبانهای مختلف منتشر شده است. او آموزش مدیران شرکتها را در همه سطوح وجهه همت خود قرار داده و تاکنون جوایز متعدد و چندین دکترای افتخاری کسب کرده است.
کتاب هفت عادت مردمان موثر او شهرت جهانی دارد و تاکنون به ۴۰ زبان زنده دنیا ترجمه و در بیش از ۱۵ میلیون نسخه در ۷۰ کشور به فروش رفته است. این کتاب بیش از ۱۰ سال در فهرست پرفروش ترین کتابهای جهان قرار داشت. مجله فوربس در سال ۲۰۰۲ کتاب هفت عادت را یکی از ۱۰ کتاب موثر مدیریتی در قرن بیستم معرفی کرده است. در سال ۱۹۹۶ مجله تایم او را به عنوان یکی از ۲۵ آمریکایی تاثیرگذار عنوان کرده است.
کاوی پس از آن، هفت کتاب دیگر از جمله عادت هشتم و نخست امور نخست را منتشر کرده که همگی جزء کتابهای پرفروش بوده است.
وارن بینس معتقد است کتاب هفت عادت به نکات ظریفی می پردازد و نیازهای باطنی انسان را پاسخ می گوید. کنت بلانچارد درباره او گفته است کاوی موجودی خارق العاده است. نوشته های او پرمحتوا و پرمعناست. او به مردم توجه دارد. استفان کاوی فراتر از یک نویسنده است.
او توانمند می سازد و خواننده را با روشهای بهبود عادات زندگی خود آشنـــا می کند. او اصول اساسی اثربخشی و بهره وری انسانها و سازمانها را در قالب اصول هفت عادت که منطبق بر قوانین طبیعی است عرضه می کند. کاوی مبلغ و مفسر پارادایم اصول محور و نگرش مبتنی بر منش، اصول و رویکرد از درون به برون است. او معتقد است انسان باید با یک وجدان آگاه، خاضعانه قوانین طبیعی را بپذیرد، از زیربار مسئولیت شانه خالی نکند، اثرگذار باشد، با آفرینش تصویر ذهنی برای هر طرح، رویدادهای آینده زندگی خود را رقم زند و کارهای مهم و ضروری را در اولویت قرار دهد. در این صورت است که با رشد یک وجدان بیدار و خودآگاهی متعهد او می تواند در ارتباط با دیگر انسانها به تفاهم برسد، آنان را درک کند، تفکر برنده – برنده داشته باشد و با همکاری خلاقانه به هم افزایی برسد. توصیه و تاکید مهم او این است که این همه در پرتو بازسازی و بهبود مستمر و تجدید متوازن قوا و به تعبیر او تیزکردن اره وجود خود در ابعاد مختلف میسر است. رهبران و سازمانهای موردنظر کاوی را انسانهایی تشکیل می دهند که به یکپارچگی وجود رسیده اند و فهم و برداشت آنها از جهان، منش آنان را به گونه ای شکل داده که گرایشها و رفتارهای موثر و مثبت دارند.
آموزه هایی گرانقیمت از استفان کاوی
(استیفن کاوی بیش از همه بهخاطر کتابش «هفت عادت مردمان موثر» که در سال ۱۹۸۹ منتشر شد، مشهور است. این کتاب که سبک خودیاری را همراه با نوع نوشتار کسبوکار در کنار هم به کار برده، سالها در فهرست پرفروشترین کتابها قرار داشته و به زبانهای مختلفی از جمله فارسی ترجمه شده است. نویسندۀ این کتاب در زمان مرگ ۷۹ سال داشت. او روز دوشنبه ۱۶ جولای ۲۰۱۲ (۲۶ تیرماه ۱۳۹۱) در بیمارستانی در آیداهو چشم از جهان فرو بست. دلیل مرگ او از سوی خانوادهاش، عوارض ناشی از تصادف با یک دوچرخه که سه ماه پیش رخ داد، عنوان شده است.
کتاب «هفت عادت مردمان موثر» بیش از ۲۵ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته است، و نسخۀ صوتی آن نخستین کتاب صوتی بود که بیش از یک میلیون نسخه فروخت. بیل کلینتون، رییسجمهور وقت آمریکا در سال ۱۹۹۴، پس از رایزنی و مشاوره با استیفن کاوی گفت که بهرهوری آمریکا بسیار افزونتر خواهد شد اگر افراد راهنماییهای کاوی را پی بگیرند و دنبال کنند.
بیش از دو سوم شرکتهای «فورچون ۵۰۰» (۵۰۰ شرکت برتر آمریکا که هر سال از سوی مجلۀ Fortune انتخاب و در یک شمارۀ ویژه معرفی میشوند)، از شرکت مشاورهای که استیفن کاوی بنیاد گذاشته است بهره میبرند.
موفقیت درخشان استیفن کاوی برای خود او تا حدی عجیب بود. او میگفت که به مردم فقط آن چیزهایی را گفته که فکر میکرده میدانستهاند: تاثیرِ رفتارِ خوب. تمام آنچه که مردم باید انجام دهند، به شکلِ عادت درآوردنِ بهترین ویژگیهای درونیشان است.
کاوی میگفت: «ما باور داریم که رفتار سازمانی (جمعی)، همان رفتارهای فردی است که به اشتراک گذاشته میشود.» او درسهای خود را در سال ۲۰۰۴ با انتشار کتاب جدیدش گسترش داد: «عادت هشتم: از موثر بودن تا عالی بودن». در این کتاب، او انسانها را ترغیب میکند که صدای یکتای خود (بهعبارت دیگر، شخصیت یکتای خود) را بیابند و دیگران را نیز تشویق به این کار کنند.
از جمله کتابهای دیگر او، «هفت عادت خانوادههای موثر» است که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد. در این کتاب، او میگوید که خانوادهها باید برای خود ماموریت تعریف کنند. «رهبرِ درون من» که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد، اندیشههای او در خصوص اصلاحات آموزشی را در بر دارد.
در سال ۱۹۹۶، استیفن کاوی از سوی مجله تایم بهعنوان یکی از ۲۵ شخصیت تاثیرگذار نامیده شد؛ و مجلۀ فوربس کتاب «هفت عادت مردمان موثر» را یکی از ۱۰ کتاب برتر در زمینۀ مدیریت کسبوکار که تاکنون منتشر شده است، عنوان کرد.)
عادت هشتم ، اثر استفان کاوی
فرازهائي از كتاب« عادت هشتم » , اثر استفان كاوي
– سهل انگاري هرگز به عظمت منتهي نمي شود .( گوردون هينكلي )
– دروغ گفتن سبب مي شود كه مشكل موجود , بخشي از آينده شود , اما حقيقت و راستگوئي مشكل را بخشي از گذشته مي كند . ( ريك پيتينو , مربّي افسانه اي بسكتبال )
– عشق يك فعل است . احساس عشق , ثمرة فعل عشق است .
– در تمام جوامع عشق فعل است . آدم هاي منفعل از آن احساس مي سازند .
– شما نمي توانيد همه چيز را تغيير دهيد . نمي توانيد اشخاص را تغيير دهيد . تنها مي توانيد خودتان را تغيير دهيد .
– براي اينكه به واقع گوش بدهيد , بايد به فراسوي زندگي خود برويد , بايد از محدوده معيارهاي سنجش خود بيرون بيائيد , بايد ارزش هاي مورد باورتان را كنار بگذاريد و از قضاوت و داوري دست بكشيد . اين مهارتي است كه بندرت شاهد آن هستيم .
– سطوح متفاوت گوش دادن :
1. ناشنيده گرفتن .
2. تظاهر به گوش دادن
3. گوش دادن انتخابي
4. گوش دادن ساعيانه
5. گوش دادن همدلانه
– انديشه خلق به معناي بيرون آمدن از انگاره هاي موجود براي نگاه كردن به امور به طرزي متفاوت است . ( دكتر اورارد دو بوند )
– رهبري هنر توانمند ساختن ديگران است .
– رهبري , نشان دادن ارزش و توانمندي اشخاص به آنها ، به گونه اي است كه به روشني وجود آنرا در خود احساس كنند .
– سلطه بر اشخاص هرگز به آنها الهام نمي دهد كه در بهترين و بيشترين حد خود ظاهر شوند . در حد صداي واقعي خود ظاهر شدن موضوعي داوطلبانه است .
– در تمامي سازمان ها نتايجي كه بدست مي آيد ، ناشي از همخواني كامل است . ( آرتور جونز )
– بايد خودمان الگوي تغييري شويم كه ميخواهيم در جهان ايجاد كنيم . ( گاندي )
– قرباني ديدن خود ,آيندة شما را خراب مي كند .
– براي داشتن قدرت نفوذ در ديگران ( مثلاً رئيس يا هر كس ديگر ) ابتدا بايد داراي اعتبار برآمده از سابقه عملكرد و ويژگيهاي شخصيتي مناسب , باشيد . پس سعي كنيد سخن طرف مقابل را درك كرده و تحت تأثير آن قرار بگيريد . آنگاه آماده خواهيد بود كه نقطه نظرات و پيشنهادات خود را ارائه كنيد .
– هر گاه فكر كرديد كه مشكلات را ديگران بوجود مي آورند , اين انديشه مشكل اصلي شماست .
– خداوندا به من آرامشي عطا فرما تا آنچه را نمي دانم تغيير دهم بپذيرم , شجاعتي تا آنچه را كه مي توانم تغيير بدهم و درايتي , تا اين دو را از هم تميز دهم .
– پنج سرطان عاطفي : انتقاد كردن , شكايت كردن , مقايسه نمودن , رقابت كردن , مسابقه دادن .
– هرگز به افراد نگوئيد چه كنند , تا شما را با نبوغ خود به حيرت بيندازند . ( ژنرال جورج پاتون )
– نود در صد ناكاميهاي رهبري ناشي از اشكالات شخصيتي است .
– كسي نمي تواند در بخشي از زندگي خود كار درست و در بخشي ديگر كار غلط انجام دهد . زندگي مجموعه اي تقسيم نشدني است . ( گاندي )
– وقتي قدرت را از مقام و سمت خود به عاريت مي گيريد , اما فاقد اقتدار اخلاقي هستيد , ضعف را به خود , به ديگران و به روابطتان راه مي دهيد . وابستگي ناسالم توليد مي كنيد .
– فهميدن سخن ديگران به معني موافق بودن نيست . تنها معنايش اينست كه ببينيد ديگران چه مي گويند , از روح و ذهن و دل آنها آگاه شويد .
– يكي از عميق ترين نيازهاي روح و روان انسان اينست كه فهيده شود . وقتي اين نياز بر آورده شود , توجه شخصي مي تواند به حل اشتراكي مشكل معطوف گردد . اما اگر اين نياز برآورده نشود , جنگ نقش ها شروع مي شود .
– بيش از نود در صد مشكلات ارتباطي ناشي از تفاوت در درك معاني كلام است .
– ساختار را ايجاد كنيد ، اشخاص مناسب را در مناصب درست (متناسب ) قرار دهيد ، و از آنها حمايت كنيد , به آنها ابزار لازم را بدهيد و بعد از سر راهشان كنار برويد و به آنها كمكي را كه احتياج دارند بدهيد .
– در زمينه هدفهاي راهبردي مهم است كه شمار آنها معدود باشد , اولويت بندي شده باشند و قابل اندازه گيري باشند تا همه بدانند كه چگونه مي توانند به آنها تحقق ببخشند .
– چرا ؟ چه كسي ؟ چگونه ؟ و چه موقع ؟
– كاركنان را در مشكل درگير كنيد و به كمك آنها دنبال راه حل بگرديد .
– هيچ اسبي تا مهار نشود به جائي ( مقصدي ) نمي رسد . هيچ بخار و هيچ سوختي تا محدود نشود چيزي را به جلو نمي برد . هيچ نياگارائي تا هدايت نشود تبديل به روشنايي نمي شود . هيچ زندگي اي تا متمركز , متعهد , و با انضباط نباشد به عظمت نمي رسد . ( هنري امرسون )
– آنچه را مي خواهيد رشد بدهيد , آبياري كنيد . اگر نظام ارزشي به همكاري و همكوشي بها بدهد , نظام جبراني بايد به همكاري و همكوشي منجر گردد . اين بدان معنا نيست كه تلاش و عملكرد فردي نبايد مورد توجه قرار بگيرد .
– دمينگ معتقد بودكه بيش از 90 درصد مشكلات سازماني , ساختاري هستند . مشكل از آن رو بروز مي كند كه اشكالي در كار نظام ها يا ساختارها وجود دارد . او معتقد است كه اين مشكلات ناشي از كاركنان و كار نيروي انساني نمي باشد .
– نظام ها ، ساختارها و فرايند ها بايد از انعطاف كافي برخوردار باشند تا بتوانند خود را با واقعيت تغيير همگام سازند . با اين حال بايد توجه داشت كه برخي از اصول تغيير ناپذير هستند .
– به اعقاد جك ولش ( مدير عامل جنرال الكتريك ) رهبري تنها مختص مدير عامل نيست . بلكه اصول رهبري بايد در تمامي سازمان هادينه شود .
– بايد به مديران آموزش داد كه نه تنها بدانند چگونه با تغيير كنار بيايند , بلكه چگونه خود سبب ساز تغير شوند .
– نظر شما چيست ؟ ( راز بهره گيري از نظر و توان ديگران )
– اطمينان حاصل كنيد كه افراد مناسب را در زمان مناسب به كار مناسب گمارده ايد ( جيم كالنز )
– بسياري از آنچه ما مديريت مي ناميم , در واقع سخت كردن اوضاع براي كار كردن ديگران است . ( پيتر دروكر )
– بررسي ها نشان مي دهد كه وقتي از كارگر با دانش استفاده مي كنيد , كاركنان حقوق را در رتبه چهارم اهميت و بعد از اعتماد , احترام و افتخار قرار مي دهند .
– بسيار عالي و حياتي است كه در يك زمان فقط به ( يك يا ) چند هدف معدود فكر كنيد . هر چه به تعداد هدف ها اضافه كنيد , امكان دستيابي به آنها ضعيف تر مي شود .
– بدون داشتن معيارهاي روشن و دقيق موفقيت ، كاركنان هرگز از هدف اصلي سر در نمي آورند . در اين وضعيت هر هدف را صدها نفر با صدها برداشت درك مي كنند .
– صرف اينكه رهبران از هدفها با خبرند , بدان معنا نيست كه كاركنان در خط مقدم فعاليت جائي كه اقدام صورت واقع بخود مي گيرد , از اين هدف ها آگاهند .
– هدفها تنها در صورتي تحقق پيدا مي كنند كه همه كاركنان بدانند چه بايد انجام دهند .
– رهبري انتخاب است . سمت و مقام نيست . مي تواند در همه جا توزيع شود . در تمامي سطوح سازمان .
– اگر روش هاي كاري اشخاص را سرپرستي كنيد ، نمي توايند از آنها انتظار داشته باشيد كه پاسخگوي شما باشند . در اين حالت شما مسئول نتايج مي شويد . قوانين ، جايگزين قضاوت ، خلاقيت و مسئوليت مي شود .
– خدمت همان اجاره اي است كه براي زندگي در اين دنيا مي پردازيم . ( نيتون الدون تنر )
– تجارت به مهم ترين نهاد در اين سياره تبديل شده است . نهاد غالب در هر جامعه اي بايد مسئوليت كل را عهده دار شود . اما تجارت تاكنون چنين نقشي نداشته است .
– بازرگاني بايد پذيراي سنتي شود كه در تمامي تاريخ سرمايه داري از آن برخوردار نبوده است . سهيم شدن در مسئوليت كل . هر تصميمي كه گرفته مي شود , هر اقدامي كه صورت مي گيرد بايد با توجه به اين مسئوليت نگريسته شود .
– وقتي اطلاعات و دانش با هدف ها و اصول ارزشمند تركيب مي شود , شما به خرد مي رسيد .
– خرد فرزند تماميّت است . تماميّت هم فرزند تواضع و شجاعت است .
– تواضع مادر تمامي فضائل است . زيرا تواضع تصديق مي كند كه قوانين يا اصولي طبيعي وجود دارند كه حاكم بر عالم هستي هستند . آنها عهده دار امور هستند . ما نيستيم . غرور به ما مي گويد كه ما عهده دار امور هستيم . تواضع به ما مي گويد اصول را درك كنيم و بر اساس اين اصول زندگي كنيم . زيرا آنها حاكم بر نتايج اعمال و رفتارهاي ما هستند . اگر تواضع مادر است , شجاعت هم پدر خرد است . زيرا زندگي كردن پايبند به اصول , وقتي اين اصول متغير با هنجارها , ارزش ها و آداب و رسوم اجتماعي هستند , شجاعت بسيار مي خواهد .
– خرد نصيب كساني مي شود كه وجدان خود را آموزش مي دهند و از آن اطاعت مي كنند .
– خرد استفاده سودمند از دانش است .
– خرد اطلاعات و دانشي است كه با مقصود و اصول عجين شده است .
– وقتي اشخاص با اقتدار رسمي و سمت بالا حاضر نباشند كه از اقتدار خود مگر به عنوان آخرين چاره استفاده كنند , اقتدار اخلاقي شان افزايش مي يابد .
– وقتي از سمت و مقام خود كسب قدرت مي كنيد , در سه زمينه توليد ضعف مي كنيد : در خود , در ديگران و در كيفيت رهبري . در اين حالت اعتماد هرگز رشد نمي كند .
– زندگي يك مأموريت است . نه شغل يا حرفه , و هدف همة آموزش ها و تحصيلات ما اين است كه بهتر بتوانيم خداوند را ارائه كنيم و مأموريت زندگي را به نام او در مسير خواسته هاي او به انجام برسانيم . ( استنيون ريچاردز )
– خواستم خدايم را بيابم و موفق نشدم. خواستم روحم را پيدا كنم , و موفق نشدم . خواستم به برادرم خدمت كنم و نيازش را برآورده سازم و هر سه را يافتم . خدايم را ، روحم را و تو را ( ناشناس )
– هيچ هديه اي بالاتر از هديه اي كه وجدان انسان به سبب اداي وظيفه به او پيشكش مي كند وجود ندارد . ( چنبر دين )
– براي هر كس در زندگي لحظه اي فرا مي رسد كه به شكلي مجازي دستي بر شانه اش مي خورد از او خواسته مي شود كار خاصي انجام دهد ، كاري منحصر به فرد , كاري مناسب با استعدادهاي او . چقد ر تأسف بار است اگر شخصي در آن لحظه آمادگي نداشته باشد و يا براي انجام آن كار كه بهترين ساعت زندگي اش خواهد بود فاقد توانائيهاي لازم باشد . ( وينستون چرچيل )
– تفاوت ميان كاري كه مي كنيم و كاري كه توانائي انجام دادنش را داريم , مي تواند اغلب مشكلات جهان را حل كند . ( ماهاتما گاندي )
– هيچ چيز قدرتمند تر از طرحي نيست كه زمانش فرا رسيده باشد . ( ويكتور هوگو )
– اغلب سازمان هاي ناموفق نمي توانند معايب خود را ببينند . مشكل آنها از اين جهت نيست كه نمي توانند مشكلات خود را حل كنند . بلكه از اين جهت است كه نمي توانند مشكلات خود را ببينند . ( جان گاردنر )
– اقتدار بخشيدن , توانمنديهاي انسان را بدون نياز به انگيزه بيروني آزاد مي كند .
– اغلب رهبران معقدند كه داشتن راهكارهاي متوسط و اجراي عالي بهتر ازداشتن راهكار عالي و اجراي ضعيف است .
– زمينه هاي شش گانه توفيق در اجراي خوب راهكار :
· وضوح = دانستن واضح اهداف واولويت هاي سازمان توسط همه .
· تعهد = تعهد همگاني در قبال اهداف سازمان .
· تبديل = دانستن همگاني اينكه چه كنيم تا گروه يا سازمان خود را در رسيدن به اهدافش ياري كنيم .
· قادر سازي = وجود ساختار ، نظام يا آزادي كه بتوان كارها را بخوبي انجام داد .
· همكوشي = تشريك مساعي همگاني در انجام كارها .
· پاسخگوئي = همه بطور منظم پاسخگوي همديگر باشند .
– اشخاص تا زماني كه ارزشمندي خود را باور نداشته باشند ، نمي توانند روي ارزشمند بودن ديگران حساب كنند .
– هزينه توليد سابقاً 80 درصد مواد و 20 درصد دانش بود . حالا 30 درصد مواد و 70 درصد دانش است .
– خلق ثروت حالا به جاي اينكه از ناحيه پول وا شياء فراهم آيد , از ناحيه كاركنان فراهم مي آيد .
– دراستقلال هدايت شده كاركنان , نقش مدير از سلطه گر به توانمند گر تغيير مي يابد .
– اقتدار بخشيدن , نتيجه الگو سازي , مسير يابي و همخوان سازي مي باشد .
– چه كسي بايد پيشرفت و موفقيت شخص را ارزيابي كند ؟ خود او . ارزيابي عملكرد سنتي يكي از اقدامات اشتباه مديريت در روزگار ماست.
– اگر ديگران را پاسخگو , مسئول و انتخاب كننده به حساب نياوريم , به آنها توهين كرده ايم و شأن شان را زير پا گذاشته ايم .
– پاسخگوئي متقابل رهبر خدمتگزار و همكاران :
· اوضاع از چه قرار است ؟ ( تابلو امتيازات و اعلانات )
· چه مي آموزيد ؟
· هدف هايتان چيست ؟
· چگونه مي توانيم به شما كمك كنيم ؟
· كار من به عنوان ياري دهنده چگونه است ؟
– باورهاي رهبري و سبك مديريت است و نه مالكيت شغل يا عصر اقتصادي كه مشخص مي كند شخص كارگر با دانش هست يا نيست .
– اگر مسئوليت رشد ذهني خود را به سازماني كه ما را در استخدام خود دارد واگذار كنيم , به شكل فزاينده اي وابسته ناسالم مي شويم و ممكن است به لحاظ شغلي از دور خارج شويم .
– وقتي بر خلاف ارزش ها و وجدان خود عمل مي كنيم , دستگاه ايمني بدنمان ضعيف مي شود . اما وقتي با تمام وجود صحبت مي كنيم , دستگاه ايمني بدنمان تقويت مي شود .
– صداي وجدان به قدري ظريف است كه مي توان آنرا خفه كرد , اما در ضمن به قدري واضح است كه اشتباه گرفتن آن كار دشواري است . ( مادام استال )
– هر چه بيشتر از وجدانتان اطاعت كنيد ، انتظار وجدانتان از شما بيشتر مي شود . ( سي . اس . لوئيس )
مصاحبه اي از دكتر كاوي
استفان کاوی بهعنوان یکی از مدیران برجسته در سراسر دنیا شناخته می شود که تا به حال به دلیل کتابهای مدیریتیاش چند جایزه و دکترای افتخاری کسب کرده است.» نام او بهعنوان نویسنده کتاب« هفت عادت مردمان موثر بیشتر برای خوانندگان آشناست. این کتاب شهرت جهانی دارد و تا به حال به 40 زبان منتشر شده است. در سال 2002 مجله «فوربس» این کتاب را بهعنوان یکی از 10 کتاب موثر مدیریتی معرفی کرده است و در سال 1996 مجله تایم استفان کاوی را یکی از 25 مدیر برجسته بر شمرده است. مصاحبه زیر رازهای موفقیت از دیدگاه استفان کاوی است که میخوانید.
رای مردم خواندن زیاد کتاب های شما همراه با تغییرات بزرگی در زندگی است. خیلی از مردم می خواهند از جایی شروع کنند اما نمی دانند از کجا! به عقیده شما اولین قدم برای این افراد از کجا باید شروع شود که اسمش را یک تغییر مثبت بگذاریم؟
به صدای وجدانتان گوش دهید و سپس شروع به انجام دادن آن کار کنید هر چند قدم اول را کوچک و ناچیز بردارید. اما باید بهخودتان قول بدهید که حتما آن قدم شروع را بردارید بعد جلو بروید و بهخودتان قول بدهید که قدم دیگری بردارید و در نهایت متوجه میشوید که برداشتن همین قدمها حس اعتماد به نفسی را به شما میدهد که به همین وسیله از یک پله به پله دیگر می روید و به این ترتیب در همه زمینههایی که فکر می کنید نیاز به اصلاح یا ترمیم دارید، میتوانید قدمهای خوبی بردارید. ندای درون هرگز به شما دروغ نمیگوید چون مثل یک راهنمای خوب درست را از نادرست تشخیص داده و شما را آگاه میکند. اگر از انجام کارهای روزانهتان احساس رضایت نمیکنید اشتباه خود شما هستید چون برخلاف باورهای درونی تان عمل کردهاید و این یعنی مبارزه را به ضرر خودتان پایان دادهاید. با دقت گوش کنید و سعی کنید بهترین بازی را در زندگی ارائه دهید.
دیدگاه کلی شما در مورد زندگی چطور است؟ برای مثال شخص استفان کاوی طول روزش را چگونه می گذراند؟ در کدام بخش از فعالیتهای روزانهتان، اصول کلی که به آن معتقد هستید اجرا میشود؟ در یک جمله روز کاری شما چطور می گذرد؟
بزرگترین شعار روزانه من این است؛ بزرگترین مبارزه زندگی، هرروز در نبردی که در سکوت روح وجود دارد ایجاد میشود. منظورم این است وقتی به ندای درون خود گوش میدهم و کارهای روزمرهام را براساس اصولی که به آن معتقدم انجام میدهم کاملا احساس رضایت میکنم و این پیروزی بزرگی برای من است. چون وقتی فعالیتهای روزمرهتان را براساس باورها و نداهای درونیتان منطبق میکنید احساس آرامش عمیقی را در خودتان حس میکنید و این حس همراه با نوعی پیروزی است. فکرش را بکنید وقتی در طول روز همه کارها را به درستی انجام دهید و برخلاف باورها و اصولتان عمل نکنید، آیا میشود نام این را چیزی غیر از پیروزی نامید؟ من روز خود را با نبردی بزرگ شروع می کنم و در پایان روز با احساس یک برنده واقعی روزم را به اتمام می رسانم.
تکنولوژی با همه تسهیلاتی که برای انسانها بهوجود آورده، باز هم در بسیاری از موارد مشکلساز است. در میان دغدغه های بزرگی که نسل ما با آن روبهروست و با توجه به زمان اندکی که برای انجام کارها در اختیار داریم، چطور میشود از شر چیزهای مزاحم راحت شد و به کارهایی پرداخت که واقعا مهم هستند؟
باید به خاطر داشته باشید که تکنولوژی در عین حال که می تواند بهعنوان یک خدمتکار فداکار در اختیار افراد قرار بگیرد، در عین حال هم می تواند یک رئیس کاملا سلطه جو و وحشتناک باشد. سرگرمیهای زیادی وجود دارند که پرداختن به آنها میتواند افراد را از انجام کارهایی که مهم و ضروری هستند غافل کند و در عوض همه اوقات به فعالیتهایی سپری شود که اصلا ضروری نیستند. برای من خوشبختانه جای خوششانسی است که با گروهی همکار هستم که در این تیم فعال، همگی به کارهایی که مهم و ضروری هستند میپردازیم. داشتن یک گروه فعال میتواند در این زمینه کمک زیادی به افراد کند زیرا دلگرمی و حمایت اعضای گروه در به ثمر رساندن برخی کارها واقعا موثر است. اما اگر چنین گروهی را ندارید مسئولیت شما کمی سنگینتر است و در عوض باید سعی کنید که در خودتان چنان احساس تعهدی را نسبت به انجام کارهای مهم و ضروری بهوجود آورید که به هیچ وجه آنها را به عقب نیندازید. از تکنولوژی هم باید به همین صورت استفاده کرد. برای مثال ساعاتی که از رایانه استفاده میکنید زمان را طوری برنامهریزی کنید که در طول آن ساعت از رایانه برای پیشبرد کارهای شخصی و البته ضروریتان استفاده کنید. تا زمانی که نتوانید تفاوت بین کارهای ضروری و غیرضروری را درک کنید نمیتوانید شانسی برای موفقیت داشته باشید. به خاطر داشته باشید که اولویتها همیشه با کارهای مهم و اصلی زندگیتان است که در مسیر اهداف و باورهای شخصیتانشکل گرفته است.
روش منحصر به فرد استفان کاوی برای کار کردن چیست؟ آیا شما از ابزاری خاص استفاده میکنید؟ نحوه کارکردنتان و اینکه چطور تا این اندازه موثر میافتد، چه دلایلی را در پشت خودش دارد؟ لطفا صریح جواب دهید.
تمام موسسات و شرکتهای بزرگ بهصورت هفتگی یا ماهانه جلسات مختلفی را برای کارکنان یا مجموعه مدیران می گذارند تا به حل و فصل مسائل موجود در سازمان بپردازند. اما بگذارید خیلی رک به شما بگویم که بیشتر این جلسات بیفایده و غیرضروری هستند و واقعا کمکی به اصلاح روند موجود نمی کند. در چنین شرایطی من ترجیح میدهم تنها در جلساتی شرکت کنم که در مورد مسائل ضروری و مهم صحبت شود چون وقت در زندگی من بیش از هرچیز دیگری اهمیت دارد. بیشتر مواقع دستیار من مسئول کنترل پیامهای تلفنی من است و در باقی لحظات تنها به کارهایی میپردازم که اولویت اصلی را برای من داشته باشد. در واقع هدر ندادن زمان راز موفقیت در هر فعالیت است. اگر بتوانید به درستی از زمان استفاده کنید میتوانید با فرصت روی نقاط ضعف و قوت خود کار کنید و معایب خود را برطرف کنید اما از دست دادن زمان فرصت زیادی را برای اصلاح خود و روشهایی که به آن پایبند هستید، نمیگذارد و به همین دلیل من تا این اندازه بر مفهوم زمان تاکید اینچنینی دارم.
چه چیزی می تواند دیدگاه و نگرش افراد را نسبت به پیرامونشان اصلاح کند و در واقع مهمترین ابزار برای تغییر به حساب بیاید. شما چه چیزی را پیشنهاد میدهید؟
من چیزی را پیشنهاد میکنم که خودم به آن علاقه بسیاری دارم و آن را مهمترین راه برای رسیدن به دیدگاه و جهانبینی روشنفکرانه و کامل میدانم. به عقیده من خواندن کتاب تا حدود زیادی میتواند به افراد کمک کند. خود من هم روزانه 2 ساعت از وقتم را به کتاب خواندن اختصاص میدهم و این کار یکی از لذتها و سرگرمیهای بزرگ من به حساب می آید. بدون شک همین سرگرمی لذتبخش را هم به بقیه پیشنهاد میکنم و با جرات میتوانم بگویم که تاثیر فوقالعادهای را در افراد به جا خواهد گذاشت.
آیا شما کتاب راز را خواندهاید؟ نظر شما در مورد این کتاب و دیگر کتابهایی که در زمینه جذب و رسیدن به آرزوهاست چیست؟
من این کتاب را خواندهام و شاید برای بیشتر افراد بسیار عجیب و خارقالعاده بهنظر برسد اما حقیقتش را بخواهید مفاهیمی که در این دسته کتابها در موردش صحبت شده برای من بسیار ساده است زیرا در دنیای من این مفاهیم خیلی دستیافتنی هستند و من تا به حال با کمک از همین قوانین به موفقیت رسیدهام. قوانین راز سطحی و ساده نیستند اما در دنیای استفان کاوی آنقدر این مفاهیم به کار گرفته شده که دیگر برایم ساده بهنظر میرسند.
چه چیزی را قربانی کردهاید تا به اینجا رسیدهاید؟ از چه لذتهایی گذشتهاید تا توانستید به همان جایی برسید که آرزویش را داشتهاید؟
من چیزی را قربانی نکردهام بلکه برای انجام هر کاری به سختی کار کردم و احساس و اشتیاقم را برای به ثمر رساندن فعالیتهایم به کار گرفتم. من نام این را قربانی شدن نمیگذارم زیرا توانستهام از نیرو و توان خودم به بهترین صورت استفاده کنم و اینجا همان جایی است که میتوانم از آن لذت ببرم چون نتیجه سماجت و استمرار تلاشهایم را به وضوح میبینم.
برای کسانی که ممکن است در آینده مدیر یا رهبر گروهی شوند چه پیشنهاد میکنید؟
زندگی 2 مسیر را برای شما دارد و مهم این نیست که شما مرد یا زن هستید، فقیر یا ثروتمند هستید یا پیر هستید یا جوان. راه اول راهی است که من اسمش را راه متوسط مینامم و این راهی است که با انتخاب آن زندگی با شرایط معمولی به سراغتان خواهد آمد و بیشتر افراد این راه را انتخاب میکنند اما راه دوم راهی است که عده کمی قدم به آن میگذارند و این راه انسانهایی است که در زندگی به چیزهای بزرگ دل بستهاند و بهدنبال بالا بردن سطح زندگیشان هستند. راه اول همراه با محدودیت است و نمیگذارد ما به توانایی های بالقوهمان برسیم هرچند این راه،راه سریعی است اما راه دوم راهی است که انتخابهای فراوانی در آن وجود دارد و در آن می توان به اوج رسید اما به شرطی که مسئولیت انتخابها را بهعهده بگیریم. من راه دوم را به جوانان پیشنهاد میدهم.
درگذشت استفان کاوی
خبر بسیار تأسف بار: استفان کاوی در سن ۷۹ سالگی بر اثر عوارض ناشی از تصادف حین دوچرخه سواری که در ماه آپریل برایش رخ داد، امروز صبح ۲۸ تیر ۱۳۹۱ درگذشت.
In April, Covey lost control of his bike while riding down a hill in Provo, Utah. He was hospitalized for two months with a head injury, cracked ribs and a partly collapsed lung but “never fully recovered,” Lund said Monday.
Considered a pioneer in the self-help genre aimed at helping readers become more productive in their lives, author Stephen R. Covey had an enormous impact on both the corporate world and the personal lives of millions.
The well-known motivational speaker and author of the best-selling “The Seven Habits of Highly Effective People,” which sold more than 20 million copies in 38 languages, died Monday at a hospital in Idaho Falls, Idaho, due to complications from a bicycle accident in April, according to his family.
“In his final hours, he was surrounded by his loving wife and each one of his children and their spouses, just as he always wanted,” the family said in a statement. He was 79.
Covey was hospitalized in April after being knocked unconscious in the bike crash on a steep road in the foothills of Provo, Utah, about 45 miles south of Salt Lake City.
“This was one of the first books in recent times that was really directed at prioritizing the way you worked, so you could be more effective as an individual” said Adrian Zackheim, president and publisher of Portfolio, a business imprint at Penguin Group (USA). “It wasn’t about how to be a manager or how or to run a company. It was about how to conduct yourself.
“Covey’s influence was very pervasive,” added Zackheim, a rival publisher. “It was a book that applied to everybody. You would hear about whole organizations where everybody in the company was expected to read the book.”
Bookseller Barnes & Noble Inc. called Covey “an influence in both the business and self-help genres as he imparted a system and approach to life that worked in business and personal situations.”
In “The Seven Habits of Highly Effective People,” Covey writes about the need to be proactive, to “begin with the end in mind,” habit No. 2, and “to seek first to understand, then be understood,” habit No. 5.
“Remember, to learn and not to do is really not to learn. To know and not to do is really not to know,” Covey wrote in the foreword.
“We are deeply saddened by the passing of Stephen R. Covey. His seminal work, “The 7 Habits of Highly Effective People,” will forever be one of the most influential books in the field of self-improvement,” Carolyn K. Reidy, president and CEO of Simon & Schuster, Inc., which published his book, said in a statement.
Covey also was the author of several other best sellers, including “First Things First,” ”Principle-Centered Leadership,” ”The 7 Habits of Highly Effective Families,” and “The 8th Habit: From Effectiveness to Greatness.”
Covey was the co-founder of Utah-based professional services company FranklinCovey. He lived with his wife in Provo, and has nine children and 52 grandchildren.
At the time of his bicycle accident, his publicist, Debra Lund, said doctors had not found any signs of long-term damage to his head.
“He just lost control on his bike and crashed,” Lund said. “He was wearing a helmet, which is good news.”
Catherine Sagers, Covey’s daughter, told The Salt Lake Tribune in April that her father had suffered some bleeding on his brain after the accident.
A telephone message left for Sagers on Monday wasn’t returned.
Sean Covey said his father was at a family gathering in Montana when his health began to deteriorate and he was rushed to the closest hospital.
“Our family, all nine kids and our spouses and my mom, were able to gather together again to be with him for the last few hours of his life, which is what he always wanted,” Sean Covey said in an email to The Tribune.
Stephen Covey
Dr Stephen R Covey was born in 1932. He lives with his wife, Sandra, and their family in Utah; in the Rocky Mountains. Covey achieved international acclaim, and is perhaps best known, for his self-help book The 7 Habits of Highly Effective People. which was first published by Simon & Schuster in 1989 and has sold around 12 million copies word-wide.
Covey has a Harvard MBA and has spent most of his career at Brigham Young University, where he was professor of organisational behaviour and business management. In addition to his MBA, he also has a doctorate which he completed whilst at Brigham Young University. Dr. Stephen R Covey has received the Thomas More College Medallion for continuing service to humanity and has additionally been awarded four honorary doctorate degrees.
Stephen is also a co-founder of the Franklin-Covey organization, which specialises in the application of Covey’s principle-centred approach to leadership and management. He is widely acknowledged as one of the world’s leading authorities on the subject of time-management. Thousands of organizations across the world, including many of the Fortune 500 companies, have adopted his innovative techniques on leadership, teamwork, and customer-focused service. His best-selling book on time-management, First Things First, co-authored with A. Roger & Rebecca R. Merrill, according to Simon & Schuster is the best-selling time management book ever.
The seven principles he presents in the 7 Habits are not original thoughts – he does not claim to have originated the ideas but simply to have found a framework and a language for articulating the time-less principles embedded into the seven habits. The 7 habits are to be found, he says, in all the major world religions. He believes the principles themselves to be ‘self-evident’, that is, ‘you cannot really argue against them’. His view is that all highly effective people, and enduringly effective organizations, have utilised the 7 habits, to a greater or lesser extent, to sustain their success.
Covey says that the 7 habits are ‘common knowledge’ but, he adds, are not necessarily ‘common practice’. In fact, it could be argued that the habits actually run counter to basic human nature. By our nature, we are reactive creatures and we are inclined to act mainly out of self-interest. But we are also as human beings capable of much higher thoughts and actions and by working hard to internalize the 7 habits we are able to develop a proactive attitude. By so doing, we can take charge of our own destinies and we are capable of exerting influence on other people for the collective good.
Quotations
by Stephen Covey
Actually I did not invent the seven habits, they are universal principles and most of what I wrote about is just common sense. I am embarrassed when people talk about the Covey Habits, and dislike the idea of being some sort of guru.
Effective leadership is putting first things first. Effective management is discipline, carrying it out.
Every human has four endowments- self awareness, conscience, independent will and creative imagination. These give us the ultimate human freedom… The power to choose, to respond, to change.
I am personally convinced that one person can be a change catalyst, a “transformer” in any situation, any organization. Such an individual is yeast that can leaven an entire loaf. It requires vision, initiative, patience, respect, persistence, courage, and faith to be a transforming leader.
In the last analysis, what we are communicates far more eloquently than anything we say or do
Management is efficiency in climbing the ladder of success; leadership determines whether the ladder is leaning against the right wall.
Most people struggle with life balance simply because they haven’t paid the price to decide what is really important to them.
Our character is basically a composite of our habits. Because they are consistent, often unconscious patterns, they constantly, daily, express our character.
The key is not to prioritize what’s on your schedule, but to schedule your priorities.
There are three constants in life… change, choice and principles.
We are not animals. We are not a product of what has happened to us in our past. We have the power of choice.
We are not human beings on a spiritual journey. We are spiritual beings on a human journey.
Management Philosophy:
Principle-centered leadership
Personal Philosophy:
Christ-centered living
Family Profile:
Sandra (wife), nine children, and many beautiful grandchildren
Hobbies and Interests:
Family activities, writing, and reading
Favorite Book:
Epistles of Paul
Favorite Movie:
A Man for All Seasons
Favorite Quote:
‘The most significant problems we face cannot be solved at the same level of thinking we are at when we created them.’ – Albert Einstein
Favorite Scripture:
Helaman 5:12
Favorite Food:
Strawberry shortcake
Favorite Vacation Spot:
Hebgen Lake, Montana
http://www.whitedovebooks.co.uk/7-habits/stephen-covey.htm