هر گونه تحول اساسي در جامعه مستلزم متحول شدن نظام آموزشي است و محور اصلي پيشرفت هر نظام آموزشي کيفيت عملكرد معلم مي باشد. معلم به عنوان مهمترين ركن تعليم و تربيت در پرورش ابعاد آموزشي، اعتقادي، عاطفي، اخلاقي، سياسي، اجتماعي و…دانش آموزان مستقيماً دخالت دارد؛ و در تربيت نيروي انساني مورد نياز جامعه نقش اساسی ايفا مي نماید. بنا به تعبیر شهید مطهری گرایش عمومی به آموزش و پرورش یکی از پدیده های مشخص قرن حاضر است که ارکان آن نقش مهمی در تعالی جامعه دارد. پس ضروری است این ارکان را شناخته و آن را با نیازهای جامعه متناسب سازیم. تعلیم و تربیت چهار رکن اساسی دارد که رکن اول آن «مبانی تعلیم و تربیت» می باشد که در آن دو موضوع؛ اهداف مطلق و نسبی(که غرض و غایت تعلیم و تربیت است) و اصول و قواعد ضروری تعلیم و تربیت مورد بررسی قرار می گیرد. رکن دوم «مربی و معلم» است. سخن اساسی در رکن دوم آنست که معلم و مربی باید آن چه را كه می خواهد تعلیم دهد، خود دارا باشد. یعنی مربی نباید بدون علم، به تعلیم افراد بپردازد. رکن سوم «انسانِ مورد تعلیم و تربیت» می باشد. بر این اساس انسان تنها موجودی است كه تحول و دگرگونی بسیار می پذیرد. از این رو معلمان و مربیان باید به اصول حاكم برتعلیم و تربیت انسان توجه لازم و كافی داشته باشند. و رکن چهارم «مواد تعلیم و تربیت» می باشد که شامل مواردی همچون؛ تعقل، خلاقیت، دانش، تماس با اندیشه های مهم، ارزش های معنوی، مهارت، سازگاری با زندگی، سلامت بدنی و روانی، تغییر شخصیت و… می باشد. مواد مذكور، كلیاتی هستند كه مطلوبیت آن ها مورد تردید نیست، اما آن چه كه می بایست مورد بررسی قرارگیرد، بیان ملاك ها و اصول و انگیزه های آن مواد می باشد. مثلاً هر چند تعقل و تقویتِ آن از مواد مهم تربیتی هستند، اما این سؤال مطرح است كه چگونه باید تعقل را در افراد پرورش داد؟ و … حال با عنایت به ارکان ذکر شده برای آن که نظام تعلیم و تربیت در کشور کاربردی و متناسب با گفتمان پیشرفت اسلامی و نیازهای اساسی جامعه باشد می بایست موارد زیر مورد توجه قرار گیرد:
•یادگیری به عنوان امری مستمر: پرورش انسان مقدمه ی ایجاد هر تغییری در جوامع است چرا که انسان ها سازنده ی همه تحولات عرصه های اجتماعی هستند. بنا به گفتمان پیشرفت اسلامی نگاه به تعلیم و تربیت باید به صورتی باشد که با طراحی و استقرار نظام آموزشی جامع، فرآیند یادگیری به عنوان امری مسمتر از تولد تا مرگ تبیین گردد.
•شفاف سازی نقش نهادی های متولی امر تعلیم و تربیت: برای آن که یادگیری به عنوان امری مستمر در جامعه نهادینه گردد لازم است نقش نهادهای متولی امر تعلیم و تربیت به صورت شفاف مشخص شود. لذا باید ضمن توسعه ی عرصه های مختلف ارتباطی و اجتماعی اعم از؛ خانواده، مدرسه، دانشگاه، مساجد، حوزه های علمیه، رسانه های دیداری، شنیداری، دیجیتال و مکتوب(خصوصاً صدا و سیما) و… هر یک با درک وظیفه ی خود در این سیستم یکپارچه به ایفای نقش بپردازند.
• جایگزینی الگوی تلفیقی تعلیم و تربیت با الگوی آموزشی حافظه مدار: تحولات نظام آموزش و پرورش کشور به گونه ای است که دیگر سامانه ها و فرآیندهای سنتی پاسخگوی نیازهای جامعه نیست. از این رو ضرورت دارد الگوی آموزشی حافظهمدار فعلی با الگوی تلفیقی مشتمل بر آموزش، تربیت، پژوهش و مهارت جایگزین شود و بهصورت همزمان همه ردههای تحصیلی را فرا گیرد.
•تسری فرآیند تعلیم وتربیت: بی شک آرمان و غایت تعلیم و تربیت کمال یافته تعالی انسانها، تربیت دینی، پرورش نخبگان و تعلیم نیازهای واقعی زندگی اجتماعی به افراد است. از این رو برای تحقق پیشرفت و پاسخگویی به نیازهای جامعه ضرورت دارد فرآیند تعلیم و تربیت به تمام ساحتها از جمله؛ تعلیم و تربیت اعتقادی و اخلاقی، علمی و فناورانه، اقتصادی و حرفهای، اجتماعی و سیاسی، زیستی و بدنی و همچنین زیباشناختی و هنری تسری یابد.
•نگاه اقتضایی به محتوای آموزشی: محتوای آموزش عنصر کلیدی در فرآیند تعلیم و تربیت است. از این رو در فرآیند متناسب سازی ضروری است به این عنصر توجه ویژه ای داشته باشیم. متأسفانه در نظام آموزشی فعلی بخاطر پیش فرضی نادرست (که تنها راه ایجاد یک نظام عادلانه را یکسان سازی می داند و به نیازمندی های مختلف زمانی، مکانی، جنسیتی، جغرافیائی و… توجه نمی کند) از محتوای مناسب استفاده نمی شود. قطعاً دانش آموزان مختلف نیازمندی های گوناگونی دارند که نظام تعلیم و تربیت باید ضمن بهره گیری از خلاقیت در تدوین محتوای آموزشی به نیازسنجی توجه بیشتری نموده و در این راستا نظارت عمیق و جامعی بر محتوای تعلیمشده به دانشآموزان داشته باشد.
•تعلیم و تربیت مطابق با گفتمان پیشرفت و نیازهای روز جامعه: رسیدن به سجایای اخلاقی و انسانی مرهون مجموعه اقدامات تعليمی و تربیتی مؤثری است که همزمان با توسعه دانش، مهارت و اخلاق زمینه زندگی بهتر و رفاه بیشتر جامعه را فراهم می نماید. قاعدتاً چنین اقداماتی در صورتی اثرگذار و تعالی بخش خواهد بود که با گفتمان پیشرفت، اقتضائات روز و نیازهای جامعه متناسب باشد.
بی شک مهمترین عنصر و عامل در فرآیند تعلیم و تربیت معلمان هستند. لذا از مهمترین و ضروری ترین کارها در این راستا ارتقای منزلت اجتماعی معلمان و فراهم ساختن زمینه زندگی متناسب با شأن آن هاست. رفع مشکلات معیشتی معلمان، شناسایی و جذب متخصصان و افراد توانمند برای ورود به این شغل، ایجاد زمینه های بروز خلاقیت و نوآوری معلمان در فرآیند تدریس و نقش آفرینی آن ها در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری های آموزشی از مهمترین مصادیق این امر می باشد.”معلمی” در معنای واقعی کلمه وقتی تحقق می یابد که به عنوان یک وظیفه ی دینی به آن نگریسته شود. به بیان دیگر زمانی که می گویند؛ “معلمی شغل انبیاست” یعنی معلم، تدریس را به عنوان عبادت و وظیفة دینی انجام می دهد و مدرس دینی است نه مدرس شغلی. معلم درس می دهد تا فرزندان چیزی فراگرفته و جامعه را از تباهی و ظلمت نجات دهند و خودش نیز ارشاد گردد. زمانی که این چنین آموزگاری درس می دهد کاملاً از کیفیت تدریس و حرکات او می توان چنین حسی را درک کرد. زیرا فطرت انسان ها خدایی است، پس فطرتِ خدایی شنونده، با حالت معنوی گوینده، هم جنس هستند و یکدیگر را جذب می کنند. برهمین اساس جلوه های معلمی همچون جریان نوری مسیر زندگی انسان را روشن می کند و هیچگاه نمی توان آن را پنهان کرد چرا که؛ «پری رو تاب مستوری ندارد!..(جامی)»
منبع: سرمقاله خراسان – مورخ سهشنبه 1394/02/15 شماره انتشار 18963
http://www.khorasannews.com/Default.aspx