خلاصه کتاب: آدولف هیتلرفرزند جهارم کلارا آلویس هیتلر در یکشنبه عید پاک 1889در کشوراتریش به دنیا آمد.آلویس کارمند گمرک اتریش بود و اصرار داشت آدولف باید خوب درس بخواند تا وقتی بزرگ شد بتواند شغل خوبی بدست آورداما بر خلاف نظر پدر آدولف هیچ علاقه ای به درس نداشت وهیچگاه هم نتوانست در درس موافق باشدسرانجام او بدون این که بتواند مدرک دیپلم خود را بگیرد از دبیرستان ترک تحصیل کرد.آدولف پس از ترک دبیرستان هیچ نقشه ای برای زندگی اش نداشت در خانه ول می گشت از غذاهایی که مادرمهربانش برایش می گفت لذت می برد و تمام شب را بیدار می ماند اما بلاخره درسال 1907به اصرار خواهر بزرگش و شوهر خواهرش قبول کرد که به وین برود و درمدرسه هنر آن شهر مشغول تحصیل شود.او تمام پولی که پدرش چند سال قبل مرده بود و برایش به ارث گذاشته بود با خود برد او تصمیم داشت درآنجا تحصیل کند و به زودی هنرمند مشهوری شود.مدرسه هنر وین شرایط ورودی سفت وسختی داشت.پس از گرفتن یک آزمون ورودی از هر داوطلب خواسته میشد چند طراحی یا نقاشی که نمایانگر داستان های انجیل باشد ارائه کند.طراحی های هیتلر به او بازگردانده شد با این اظهار نظر که بیش از حد بی روحند.او چندماه ها بعد برای تحصیل در مدرسه معماری تقاضا داد اما به دلیل این که او گواهی ترگ تحصیل از دبیرستانش را به همراه نداشت تقاضای او مورد مطالعه قرار نگرفت.این رد تقاضا هیتلر را از پا در اورد او روی این حساب کرده بود که نقاشی مشهوری شود اما اینک دیگر امیدی به آن نداشت چنان که تاریخدان رابرت بین می نویسد نه امیدی داشت نه آیندهای دیواری را مقابل خود می دید بدون هیچ روزنه ای یا پنجره های.هیتلر که نتوانسته بود به مدرسه راه یابد به گروه های بی کار و کارتن خواب ها پیوست.او در روی نیمکت ها می خوابید .گاهی می توانست در نوانخانه پایین شهر جایی برای خواب پیدا کند.اما او با تمام کارتن خواب ها فرق اساسی داشت او به جای سیگار کشیدن کتاب می خواند کتابهایی که نه تنها آینده هیتلر بلکه آینده تمام دنیا را تحت تاثیر قرار داد.از راه مطالعه بود که هیتلر برای نخستین بار با عقاید افراطی مربوط به اتحاد آلمانی ها یا پان ژرمنیس که در شهر وین رایج بود برخورد کرد.نظریه پان ژرمنیس این بود که همهی رمن های اروپا باید در یک امپراطوری بزرگ وواحد متحد شوند.آنها اعتقاد داشتند زرمن از نزادهای مختلف مانند ایتالیایی ها روسی ها لهستانی ها برترند اما منفورترین گروه از نظر آنها یهودیان بودند.یهودیان بخاطر این که دینشان با دین اکثریت مسیحی فرق داشت طی قرن ها مورد آزار قرار گرفته بودند و در واقع تمام تاریخدانان توافق دارند که وین ستیزترین شهر دراروپای غربی بود.یهودیان یک بلاگردون دم دست بودند مردمی که می شد بخاطر تمام مشکلات دنیا آنها را مقصر شناخت.هیتلرنیز از چنین عقاید یهودی ستیزانه ای برای توجیه تمام گرفتاری های زندگی اش استاده کرد و نتیجه گرفت این یهودیان بوده اند که باعث شدند او در کسب پذیرش در مدرسه هنر ناکام شود.این یهودیان ثروتمندبودند که پول و بانکها رادر اختیار داشتند وکسانی چون او رادر کام فقر نگه می داشتند.این روشنفکران تندروی یهودی بودند که سبب نا آرامی سیاسی در تمام شهر های اروپا می شدند وهر چه او بیشتر به این توجیه ها فکر میکرد در نظرش بیشتر باور پذیر می آمد.سرانجام در اوایل سال 1913هیتلر از وین به شهر مونیخ در آلمان نقل مکان کرد.او به آلمان به عنوان آخرین پایگاه آریایی ها و پناهگاهی برای کسانی نظیرخودش می نگریست.هر چند زندگی در مونیخ برای هیتلرآسان ترنبوداما حادثه ای رخ داد که زندگی او را تا حد زیادی تغییر داد.در آگوست 1914جنگ جهانی اول آغاز شد.در حالی که اکثریت مردم از فکر جنگ جهانی اندوهگین بودند هیتلر خوشحال بود .آنچه او را خوشحال میکرد این بود که او میتوانست درارتش آلمان نام نویسی کند.او سال ها بعد نوشت برای من این ساعت به منزله ی رهایی از رنج واندوهی بود که طی روز های جوانی بر من سنگینی می کرد از این تصدیق که شور و هیجان مرا از خود بی خود کرد شرمنده نیستم.سرانجام هیتلر به جنگ اعزام شد..ظیفه او در جنگ رساندن پیام ها به عقب وجلو بین خطوط جلو و افسران خط عقب جبهه بود.هیتلر در جنگ توانست به درجه سر جوخگی برسد وبه دلیل شجاعت های خود در جنگ به او مدال صلیب آهنین اعطا گردید.اما وقتی هیتلر به قدرت رسید تمام شرایطی که به دریافت این نشان انجامید به طرز مشکوکی پوشیده ماند گویی راز نهفته ای با آن پیوند خورده است.این راز خیلی ساده بود ستوان یکم هوگوگوتمان که به توصیه او این مدال به هیتلر داده شده بود یک یهودی بود و هیتلر ترچیح میداد که کسی نداند او نشان صلیب آهنین خود را مدیون یک یهودی است.سر جوخه هیتلر در اکتبر 1918یعنی یک ماه پیش از تسلیم شدن آلمان بر اثر گلوله های حاوی گاز کلر که سمی وکشنده بودند دچار مشکلات تنفسی وبینایی شد.پیش بینی وضعیت پزشکی قربانیان گاز کلر هیچ گاه قطعی نبود بنابر این هیتلر باید صبر میکرد تا ببیند آیا بینایی اش باز خواهد گشت یا نه طی چند هفته بینایی او بازگشت وخیالش آسوده شد .آن گاه به فکر بازگشت به واحد خودش افتاد اما این هم به هم ریخت چون در دهم نوابر کششی بیمارستان به دیدن افراد رفت.کشیش پیامی را با خود میبرد پیامی که حاوی خبر های بدی بود کشیش گفت امپراطوری آلمان دیگر وجود ندارد شورشیان وکمونیست ها بر پایتخت مسلط شده اند و قیصر ویلهلم برای نجات جان خود به هلند گریخته است.در آلمان جمهوری ایجاد شده است ورهبران جدید به متفقین تسلیم شده اند.آری جنگ تمام شده است .تسلیم آلمان هیتلر را تکان داد هیتلر سر خورده شده بود و برای او زمان ناامیدی مطلق فرا رسیده بود اما از میان خاکستر این ناامیدی عزم واراده ای آتشین برخاست گرفتن انتقام بی عدالتی هایی که بر آلمان رفته بود.هیتلر پس از مرخص شدن از بیمارستان تقاضا کرد سرباز بماند وپست نگهبانی رندان در اردوگاهی در96کیلومتری مونیخ به او داده شد وظیفه اش این بود که مراقب اسرای روسی و بریتانیایی تا زمان آزادیشان باشد.دوره این شغل که به سر رسید هیتلر به مونیخ برگشت واز آنچه دید تکان خورد انقلابیون با بازوبند هاو نشان سرخ در همه جا حضور داشتند آنها کنترل بانک ها هتل ها ودیگر اماکن عمومی را به دست گرفته بودند.پس از پایان جنگ متفقین معاهده ای به نام ((ورسای ))را به آلمان تحمیل کرده بودند.معاهده ای که مردم آلمان را به شدت تحقیر می کرد.طبق این معاهده((حدود سیزده درصد قلمرو پیش از جنگ –ده درصد جمعیت آلمان – 75درصد کانی های آهن – 25درصد از با کیفیت ترین معادن ذغال سنگ آلمان را از آن گرفت.علاوه بر این ارتش آلمان داشت فقط صد هزار سر باز و تنها شش کشتی جنگی را داشت.همچنین آلمان از ساختن هواپیما های نظامی و تانک و دیگر جنگ افزار های تهاجمی منع شد.اما تکانده ترین بخش این معاهده ورسای آن چیزی بود که به بند مقصر بودن معروف شد طبق این بند ها مردم آلمان به خاطر شروع جنگ مقصر شناخته می شدند و باید مسئولیت پرداخت غرامت جنگی را عهده دار می شدند.و این باعث سقوط اقتصاد آلمان و ایجاد وضعیت تاسف بار اجتمایی شد به گونه ای که مردم درمانده به شکل دسته های بر آشفته وخشمگین فروشگاه ها را غارت می کردند و به کامیون های حامل مواد غذایی حمله می کردند مردان فقیر برای گرفتن یک کاسه سوپ ساعت ها در صف می ایستادند.تاریخدان آلبرت مارین می نویسد اسکلت های متحرک در خیابان های شهر های آلمان در جستوجوی اسب های مرده پرسه می زدند وبر سر یک تکه گوشت گندیده با هم گلاویز می شدند.گرسنگی هر روز صدها نفر را از پا در می آورد و غالبا برای تابوت چوب نبود و مردم را در گور های دسته جمعی دفن می کردند. ازآنجا که فرانسوی هاودیگر متفقین مقدار زیادی از طلا های آلمان را از خزانه ملی این کشور به سرقت برده بودند برای اسکناس هایی که چاپ می شد پشتوانه ای وجود نداشت و از آنجا که چاپ مارک همچنان ادامه داشت ارزش آن به سرعت سقوط کرد.در سال1919نه مارک برابر یک دلار آمریکا در بازار جهانی بود اما در سال1923رقم باور نکردنی چهار تریلیون مارک برابر تنها یک دلار بود.تورم افسار گسیخته سطح زندگی مردم را در آلمان به شدت تحت تاثیر قرار داد.قیمت تنها در یک روز صد برابر و گاه بیشتر می شد .کارخانه ها به کار گرانشان دو بار در روز دستمزد می دادند و به آنها مرخصی کوتاه مدت می دادند تا پیش از آن که قیمت ها بالاتر رود برای خانواده خود مواد غذایی بخرند.مردم هر باردو آبجو می خریدند چون اگر صبر می کردند در فاصله ای که اولی را نوش جان می کردند قیمت دومی دو یا سه برابر می شد.زنی شکایت داشت که وقتی سبد پر از اسکناس را برای چند دقیقه جلوی یک مغازه جا گذاشت دزدی سبد را ربود اما اسکناس ها باقی گذاشت. همه این ها هدیه جنگ به مردم آلمان بود اما این جنگ برای کهنه سربازانی که شکست خورده از جنگ برگشته بودند چیزی بدتر را به ارمغان آورده بود آنها به ویرانی های اطراف خود می نگریستندو حاضر نبودند واقعیت شکست خود را در میدان نبرد بپذیرند .تقریبا پیش از آن که جوهر معاهده صلح خشک شود آنها در جستجوی راهی بودند که ضربه ای را که به غرور ملی شان خورده بود را جبران کنند که یکی از کهنه سربازان آدولف هیتلر بود.هیتلر پس از بازگشت به مونیخ به عنوان مامور مخفی کار خود را ادامه داد.او وظیفه داشت گروه های سیاسی را زیر نظر بگیرد تا ببیند برای حکومت مضر هستند نخستین گروهی که او زیر نظر گرفت گروه های کوچکی بود که خود را حزب کارگران آلمان می خواند .این گروه نمی توانست تهدیدی برای حکومت آلمان به حساب آید چون تنها 54عضو داشت.اعضای این گروه عقیده داشت که کمونیست ها ویهودیان مسئول اصلی گرفتاری های آلمان هستند.عقیده ای که هیتلر با آن موافق بود .سرانجام هیتلر به عنوان عضو شماره 55وارد این گروه شد.هیتلر بخاطر قدرت حیرت انگیزش در صحبت کردن به عنوان سخنران ومدیر تبلیغات گروه انتخاب شد و زمانی نگذشت که توانست با سخنرانی های خود در اماکن عمومی هزاران نفر را به عضویت در گروه وادار کند.هیتلر بر این باور بود که نام حزب کارگران آلمان مبهم و فاقد جذابیت است.او به امید این که پشتیبانی ناسیونالیست وسوسیالیست های آلمان را بدست آورد این نام را به حزب گارگران ناسیونالیست سوسیالیست آلمان که به اختصار نازی نامیده می شد تغییر داد .همچنین او عقیده داشت باید نمادی را برای حزب انتخاب کند به همین دلیل از صلیب شکسته استفاده کرد که آن را در مدرسه ابی در لامباخ که در کودکی به آنجا میرفت دیده بود این نماد در ایران باستان با نام مهر گردون یا پسر پارسایی استفاده می شده است.تا تابستان 1923نازی ها می توانستند بو داشتن 150هزار سرباز در سرتاسر ایالت باواریا به خود ببالند. در این زمان بود که هیتلر شروع به ساخت گروه ضربتی به نام س.آکرد.که البته عضویت در این گروه دارای شرایط خاصی بود.هیتلر فرمان داد که هیچ کسی نباید به س.آپذیرفته شود مگر آن که نشانه های آریایی داشته باشد.مردان تحت فرمان ائ باید بلند قامت چشم آبی ومو بور باشند اما از آنجا که بخش بزرگی ازافراد موجود دراین آزمون ابتدایی رد میشدند او برای کهنه سر بازان جنگ جهانی اول استثنا قائل شد.با رشد سریع جنبش نازی در سرتاسر باواریا هیتلر متوجه شد که زمان کسب قدرت برای او نه فقط در باواریا بلکه در کل آلمان فرا رسیده است هیتلر با خبر شد قرار است در8نوامبر 1923گروه های بزرگی در حومه مونیخ برپا شود که سه رهبر مهم حکومتی در آنجا حضور داشتند قرار بود کال کمیسر عالی ایالت باواریا سخنرانی کند ژنرال لوسوو فرمانده ارتش باواریا و سرهنگ سایسر رئیس پلیس ایالت نیز قرار بود حضور داشته باشد.سرانجام هیتلر به همراه شصت سرباز گروه S.Aدر ساعت 8:30 شب ساختمان گروه هایی را محاصره کردند.در آن شب هیتلر به زور اسلحه با کمک مارشال که قهرمان آلمان درجنگ جهانی بود توانست کال-لوسوووسایسر رامتقاعد کند که از او حمایت کنند در آن شب قرار شد فردای آن روز آنها دست به کودتا بزنند اما همین که جلسه به اتمام رسید کال-لوسوو-سایسر از مواضع خود برگشتند وموضوع کودتا وپیشروی هیتلر را به ارتش وپلیس امنیتی گزارش دادند.بسیاری از نازی هایی که در کودتا شرکت داشتند برای این که به دست پلیس گرفتار نشوند از آلمان گریختند اما هیتلر در آلمان باقی ماند و دو روز پس از شورش نافرجام بازداشت شدو برای محاکمه راهی دادکاه شد.تاریخ نویسان معتقدند محاکمه هیتلر کاملا شرم آور بود چون بسیاری از قضات ودادستان ها خودشان هوادار نازی بودند وبه هیتلر هر فرصتی را دادند تا از اعمالش دفاع کند.هر وقت او صحبت میکرد انبوه تماشاکران به شدت کف میزدند وانبوه تماشاگران از سرتاسر اروپا هر کلمه را ثبت می کردند هیتلر در این دادگاه تبرئه نشد اما حکمش تا آنجا که می شد سبک بود.او به اتهام رهبری شورش به کمترین جزای ممکن یعنی 5سال محکوم شد اگرچه شورش با ناکامی روبه رو شد اما خود هیتلر موفقیت بزرگی کسب کرده بود زیرا او توانسته بود تمام نروپا را متوجه خود کندوخود را به عنوان یک قهرمان ملی نشان دهد.هیتلر تنها 9ماه از 5سال را گذراند که آن هم اصلا دشوار نبود .قلعه ای که در آنجا زندانی بود از اتاق هایی که او قبلا در وین اجاره کرده بود راحت بود.یک نازی که در زندان به ملاقات هیتلر رفته بود می گوید جایی شبیه اغذیه فروشی بود میشد با اجناس یک مغازه گل یا میوه یا شراب فروشی باز کرد همه جور جنسی درآن جا پیدا میشد مردم از سرتاسر آلمان هدایایی برای او می فرستادند وهیتلر به نحو محسوسی چاقتر شده بود.سرانجام هیتلر پس از9 ماه از زندان آزاد شد او در این مدت کتابی با نام نبرد من به نگارش در آورده بود. او با این اشتیاق بیرون آمده بود که در همان جایی قرار گیرد که پیش از کودتا فرو گذاشته بود اماآن را نا ممکن یافت زیرا حزب نازی دیگر وجود نداشت وحکومت آلمان این حزب را غیر قانونی اعلام کده بود از طرفی وضع اقتصادی آلمان رو به بهبودبود فرانسوی ها از مناطق اشغال شده عقب نشینی کرده بود واز آن مهمتر ایالت متحده قبول کرده بود میلیون ها دلار به اقتصاد آلمان تزریق کند تا آن را از نو سر پا کند و با این اوصاف پیام نفرت وتلخکامی نازی ها در دیدگاه ملتی راضی تاثیر خود را از دست داده بود اما با این حال هیتلر مشتاق بود حزبش را احیا کند.او ظرف دو هفته توانست با صدراعظم ایالت باواریا دیدار کند هیتلر قول داد در صورتی که صدراعظم حزب نازی را احیا کند این حزب به صورت قانونی عمل خواهد کرد وخواهد کوشید نمایندگان منتخب خود را صورت قانونی به مجلس قانون گذاری آلمان بفرستد وصدراعظم نیز قبول کرد.حزب نازی دوباره شکل گرفت وهیتلر به سخنرانی های هیرت انگیز خود درسرتاسر آلمان ادامه داد زیرا آنها می خواستند آرای مردم را برای انتخاباتی که قرار بود در سال1928برگزار شود جمع کنند.اما نتایج انتخابات دلسرد کننده بود تنها سه درصد رای دهندگان نامزد های حزب نازی را انتخاب کرده بودند واین باعث شد که حزب نازی در آن دوره ضعیف ترین حزب آلمان به حساب آید.اما اوضاع همین طور باقی نماند ودر29اکتبر 1929بهای سهام در بازارهای جهانی به صورت شتابانی سقوط کرد سرمایه داران آمریکایی پول های خود را از اقتصاد بیرون کشیدند و بسیاری از مردم دارایی خود را در یک روز از دست دادند.این رویداد سرآغاز یک بحران بزرگ بود.بانک ها بسته شدند و کسب و کار تعطیل شد.این روزگار سخت رهبران نازی را خوشحال کرد زیرا نازی ها سرمایه داران یهودی را مقصر می دانستند واین پیامشان را جا می انداخت که یهودیان دشمنان آلمان هستند.در نتیجه این بحران در انتخابات 1930حزب نازی توانست 107کرسی مجلس قانون کذاری آلمان را بدست آورد وخود را پس از حزب سوسیال دموکرات به عنوان محبوب ترین حزب آلمانی معرفی کند.هیتلر می خواست آلمان رادرانتخابات سال1923با یک شورش تسخیر کند.اوخودش نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد در برابر قهرمان جنگ جهانی اول بود .هیتلرودیگر نازی ها دست به کارزار بزرکی زدندودرشهرهای بزرگومتوسط آلمان گروه هایی ترتیب می دادند.همه سخنرانی ها وسروده ها بر این فکر که آلمان از نو به پا خواهد خواست متمرکز بود که البته مقدار زیادی نفرت نیز به آن افزوده شده بود.حزب نازی در انتخابات 1932- 230کرسی ازمجلس قانون گذاری آلمان را به دست آورد اما خود هیتلر در انتخابات ریاست جمهوری شکست خورد.اگرچه هیتلر از این شکست سر خورده شده بود اما مشتاق بود که صدراعظم شود.صدراعظم در آلمان بر امور داخلی دولت نظارت می کرد.و ازآن جایی که این مقام را باید مجلس قانون گذاری آلمان تایید می کرد هیتلر شانس زیادی داشت.نبورک به ناچار در 30 ژوئن1933پس از گرفتن این تعهد که هیتلر قانونی عمل خواهد کرد او را به عنوان صدراعظم آلمان معرفی کرد.ازآن جا که هیتلر نتوانسته بود در انتخابات ریاست جمهوری موفق شود راه حل دیگری را برگزید.((قانون اختیارات))این قانون برای چهار سال بعدی قدرت یک دیکتاتور را به هیتلر می داد.این قانون به دولت این اختیار را می داد که هر قانونی را تصویب کند هر فرمانی را صادر کند تقریبا هر مصوبه ای را که دلش خواست به اجرا در آورد هر چند که ناقض قانون اساسی باشد.این قانون با اکثریت آرای مجلس قانون گذاری آلمان به تصویب رسید اما باز هم مشکل اصلی سر جایش بود –رئیس جمهور.اما دریک اتفلق ناگهانی رئیس جمهور نبورک در زمستان سال 1933در گذشت وآخرین مانع از سر راه دستیابی هیتلر به قدرت کامل برداشته بود.او با استفاده از اختیارات نامحدود خود که مجلس قانون گذاری آلمان تصویب کرده بود دو مقام ریاست جمهوری وصدراعظم را یکی کرد.اینک او برای هر کس در آلمان پیشوا محسوب می شد.امپراطوری که هیتلر می گفت هزار سال دوام خواهد آورد اکنون آغاز شده بود.همچنان که پیشوا پیکرد یهودیان ودیگر دشمنان را شدت می بخشید طرحی را نیز برای سیاست خارجی پی ریزی کرد.تهاجمی بودن این سیاست نباید تعجب کسی را برانگیزد زیرا او سال ها پیش در کتاب نبرد من بیان کرده بود ((کسانی که می خواهند بجنگند بگذار بجنگند و کسانی که نمی خواهند بجنگند شایسته زندگی کردن نیستند .))پیشوا برای گسترش مرزهایش دلایلی نیزداشت که مهمترین دلیل فضای حیاتی بود.این فکر منطقی به نظر می رسید وبه سادگی می گفت که هر کشور برای رفع رفع نیاز های مختلف خود از جمله مواد غذایی و مواد خام نیاز به قلمرویی متناسب با جمعیتی دارد که این قلمرو پس از جنگ جهانی اول از آلمان سلب شده بود.پیشوا برای جنگیدن نیاز به ارتش بزرگی داشت اما این غیر ممکن بود چون معاهده ورسای چنین احازه ای را به او نمی داد.پس وب به فکر دور زدن معاهده افتاد.هیتلر قانون تازه ای را تصویب کرد که مدت ضرورت خدمت سربازان را از12سال به یک سال کاهش می داد اما پس از آن یک سال خدمت –سرباز جزو نیروی احتیاط قرار می گرفت-بدین ترتیب هر چند تعداد رسمی افرلد حاضر به خدمت در سطح صد هزار نفر باقی می مانداما آلمان عملا دارای یک مجموعه سر باز تربیت شده وآماده جنگ بود.همچنین هیتلر برای ساختن سلاح های جنگی تدبیری اندیشیده بود او به تعدادی ازسرمایه داران آلمانی دستور داد در کشور های همسایه کارخانه های تولید سلاح راراه اندازی کنند به این ترتیب اگرچه در آلمان سلاحی وجود نداشت اما عملا پیشوا دارای سلاح های پیشرفته وبی شماری بود که در آن سوی مرزها برای جنگ انبار شده بود.سرانجام هیتلر بر خلاف توصیه های ژنرال هایش در7ماری1936به سربازانش دستور داد در ایرلتد که بین آلمان و فرانسه قرار داشت را به تصرف در آورند.هیتلر ومشاورانش منتظر بودند ببینند واکنش متفقین چگونه است.اما متفقین بر خلاف تصورهیتلر هیچ واکنشی را نشان ندادند واین گونه بازی خطرناک پیشوا نتیجه داد.او بعدها تصدیق کرد که اگر فرانسه وبریتانیا به قصد جنگ وارد ایرلند می شدند آلمان را به راحتی شکست می دادند واین شکست به معنای فروپاشی آلمان نازی بود.هدف بعدی پیشوا کاملا مشخص بود .اتریش که اکثر مردم آن آلمانی بودند.ارتش نازی در12ماری1937وارد خاک اتریش شد اما هیچ مقاومتی در مقابل آنها صورت نگرفت.وقتی ارتش وارد وین شد با صحنه ای عجیب برخورد کردمردم اتریش برای سربازان آلمانی کف می زدند وبه آنها سلام نازی می دادند.این یک فتح بزرگ برای هیتلر بود پیروزی که بدون شلیک حتی یک گلوله صورت گرفته بودواین فتح هیتلر را جسورتر کرد.هدف بعدی پیشوا چکسلواکی بود.هیتلر جلسه ای را با ((چمبرلن))نخست وزیر بریتانیا ترتیب داد.او دراین دیدار داستان هایی در مورد آزار چک ها نسبت به آلمانی ها ((سودتلاند))سرهم بندی کردوگفت او به عنوان رهبر امپراطوری آلمان خواستار رفتار بهتر با آن آلمانی هاست.هیتلر در این گفتوگو مقدار زیادی بلوف زد واین احساس را به چمبرلن منتقل کرد که ارتش آلمان برای جنگی بزرگ کاملا آماده است.چمبرلن از ترس این که ارتش یک جنگ جهانی دیگر اروپا را در خود بسوزاند را در مونیخ با حضور دیکتاتور ایتالیا ونخست وزیر فرانسه وهیتلر بر پا کرد تا شاید بتواند اروپا را از پرتگاه جنگ دور کرد.نکته جالب توجه این جلسه این بود که چک ها حتی برای شرکت در جلسه دعوت نشده بودند.از قرار معلوم راضی کردن هیتلر هدف اصلی این جلسه بود آنها پیشنهاد کردند که سودتلاند رابه هیتلر بدهند و او نیز خوشحال شد وقول داد که دیگر هیچ تقاضای ارضی دیگری نداشته باشد.اما این قول او زیاد پایدار نماند ودر مارس1939هیتلر تمام چکسلواکی را به تصرف خود در آورد.هدف بعدل هیتلر لهستان بود اما یک تهدید بزرگ وجود داشت و آن اتحاد جماهیر شوروی در شرق لهستان بود.هیتلر برای جلوگیری از ورود شوروی به جنگ پیمان((آلمان-شوروی))رادر 23آگوست 1929باژنرال استالین به امضا رساند.طبق این قرارداد پس از فتح لهستان توسط ارتش نظامی نازی آلمان یک سور شرقی لهستان را به شوروی واگذار می کرد.سر انجام در ساعت 445در روز 31 آگوست 1939 آلمان به سمت لهستان حمله ور شد و طی تنها دو هفته لهستان را فتح کند.با آنکه نفرات ارتش لهستان زیاد بود اما جنگ افزارهایش به طرز نگران کننده ای از رده خارج بودند.در برخی موارد بهترین کاری که لهستانی ها می توانستند بکنند برگرفتن نیزه ها وحمله ور شدن به تانک های غول پیکر از پشت اسب بود صحنه ای خونین که یک نویسنده آن را شوالیه های گمشده در چرخ زمان توصیف می کند.در آوریل 1940ارتش آلمان به جنگ برق آسای خود ادامه داد واین بار به دانمارک ونروزهجوم برد.کمی پس از آن که هیتلر با نادیده گرفتن اعتراض های زنرال هایش بلزیک لوکزامبوک و هلند رادرنور دید وسپس وارد فرانسه شد.ارتش نازی با دورزدن خط دفاعی متفقین آنها را غافلگیر کرد واز زمین وهوا به آنها ضربه وارد کردو این باعث شد متفقین سرانجام به دانکرک در ساحل فرانسوی عقب نشینی کنند.با عقب نشینی ارتش متفقین برای ارتش آلمان اشغال فرانسه زیاد طول نکشید.تسلیم فرانسه در24زوئن1940به ویزه برای هیتلر خیلی شیرین بود چون اوازفرانسوی ها به خاطر نقش عمده شان در معاهده ورسای متنفر بود.حالا با فتح پاریس بریتانیا باید به تنهایی در مقابل نازی ها می جنگید وبه نظر میرسید که به هیچ وجه توانایی مقابله با ارتش آلمان را ندارد پس هیتلر به این فکر افتاد نامه ای به بریتانیا بفرستد او دراین نامه خاطر نشان شد که اگر بریتانیاها بی درنگ تسلیم شوند با آنها باشدت عمل کمتری برخورد خواهد شد اما این نامه هیتلر از سوی نخست وزیر جدید بریتانیا مورد قبول واقع نشد.هیتلر نیز در آگوست 1940دستور بمباران فرودگاه های نظامی بریتانیا را صادر کرد اما این عملیات آلمان ها که به عملیات شیر دریایی شهرت یافت بی نتیجه ماند وسرانجام در ماه اکتبر همان سال این عملیات متوقف شد.پیشوا دریافت نیروی هوایی آلمان نمی تواند بریتانیاها را شکست دهد وبدون برتری هوایی نقشه حمله به بریتانیا از راه دریا محکوم به شکست بوددر این زمان پیشوا تصمیم گرفت ت.جه خود را ازنبرد از پیش باخته با بریتانیا به دنبال کردن یک غنیمت بزرگتر برگرداند.غنیمتی که حتی ازجنگ ناپلئون کبیر هم گریخته بود.هیتلر می خواست سرزمین تزارها راتسخیر کند.کشتزارهای وسیع گندم .ذخایر نامحدود نفت ودیگر کانی های آن برای پیشوا بسیار ارزشمند بود.پیروزی در این نبرد آلمان را قدرتمندترین کشور روی زمین می کرد.سرانجام ارتش آلمان در22 ژانویه1941شوروی را غافلگیر کرد وبا یک سپاه سه میلین نفری ازمرز گذشت وجنگ برق آسای دیگری را آغاز کرد.نقشه هیتلر این بودکه سپاهیانش تا اواخر تابستان به مسکو برسد.باسقوط مسکو برسند.با سقوط مسکو که نه تنها پایتخت بلکه مرکز اصلی راه آهن وتولیدات صنعتی اتحاد شوروی بود پیروزی تضمین می شد.در پنج روز نخست ارتش بزرگ آلمان بیش از240کیلومتر در خاک شوروی پیشروی کرد.حقیقت این بود که ارتش آلمان سال1941بزرگترین ماشین جنگی ای بود که تا آن زمان سرهم شده بود.پیشوا در اواسط جنگ با شوروی دستور داد تسخیر مسکو به تاخیر افتد ودستور دادکه ارتش به سمت لنینگراد در شمال حمله برند.او عقیده داشت از دست دادن این شهر برای شوروی فاجعه بارتر خواهد بود اما این تصمیم پیشوا یک اشتباه بزرگ بود.او بافرستادن بسیاری ازلشکرهایش به طرف شمال به شوروی تقریبا 8هفته فرصت داد تا سپاهیانش را گردآورد وخود را برای جنگی طولانی آماده سازد.افزون برآن زمستان داشت به سرعت نزدیک می شد وآلمانی ها برای هوای خشن سیبری که با آن مواجه می شدند فاقد تجهیزات لازم بودند.تا7دسامبر 1941ایالت متحده مصمم بود خود را ازجنگ کنارنگه دارد اما دراین تاریخ ژاپن که متحد آلمان بود دست به حمله هوایی غافلگیر کننده به پایگاه نیروی دریایی آمریکا درپول هابردرهاواین زد.کنگره ایالت متحده به سرعت به ژاپن اعلان جنگ دادوهیتلر درجهت اجرای پیمانش بامتحدش درست سه روز بعد به ایالت متحده اعلان جنگ داد.او فکر نمی کردآلمان مجبور شود با نیروهای آمریکایی بجنگد درواقع تصورش بیشتربراین بود که این ژاپن است که آمریکایی ها رابه مبارزه طلبیدنه آلمان.امااعلان جنگ هیتلر اشتباه ازکاردرآمد.چرچیل به ((روزولت))توصیه کرد حمله گسترده به ژاپن را به تاخیر اندازد.بدین ترتیب سربازان پرشوروتازه نفس آمریکایی به جای نبرد با ژاپن دراقیانوس آرام برای جنگ با نازی ها عازم اروپا شدند.هیتلرکه نیروهای زبده اش درسیبری دربرف گیر کرده بودندونیروهایش در اروپا باحمله سنگین متفقین روبه رو بودندنگرانی تازه ای داشت.جنگی که آلمان انتظارداشت به سرعت در آلمان پیروز شود اینک بی پایان به نظر می رسید.استراتزی هیتلربه شکست سریع شوروی متکی بوداما جنگ برق آسا که درآغاز به او کمک کرده بود اینک دیگر پاسخگو نبود.همچنان که ارتش سرخ از شرق فشار وارد می کرد بریتانیایی ها وآمریکایی هاازغرب وجنوب هجوم می آورند.پاریس آزاد شد دیگر شهرهای تحت اشغال نازی ها درحال سقوط بودند.با تغییر شتاب جنگ هیتلر ساکت وگوشه گیر شده بودوبه عقیده بسیاری از مردم او درآستانه جنون قرار گرفته بود.به نظر می رسید پیشوا چندان علاقه ای به حفظ موقعیت خود به عنوان رهبر همه جانبه مردم آلمان نداشت.او به ندرت درملاعام ظاهر می شدودیگرازسخنرانی هایی که درمیان جمعیت شوریدگی بر می انگیخت خبری نبود.اوزمانی میتوانست برروحیه مخاطبانش تاثیربگذاردوآنها رابه طرف خودش جذب کندامااکنون نمی خواست بداند مردم آلمان چه احساسی نسبت به اودارند.درسال1945که حتی برای پیشوا روشن شد که جنگ ناامیدکننده است.به یک پناهگاه زیر زمینی در زیر ستاد فرماندهی اش دربرلین نقل مکان کرد.در آنجا حدود پنج متر بتن او رااز دنیای خارج جدا می کرد.درآنجا پیشوا آخرین تلاش های سربازانش رابرای حفظ برلین زیرنظر داشت وقتی هیتلر باخبرشد که دوتن از مخلص ترین معاونانش با متفقین وارد مذاکرات شده اندازخشم داشت دیوانه می شد وبه کلی آرامش وخون سردی خود رااز دست داده بود.پیشوا که همه چیز را ازدست رفته میدید وازاین بیم که اگر به دست روسی ها که داشتند با شتاب وارد برلین می شدند اسیر شودچه برسرش خواهد آورد در30آوریل1945 با گلوله خودکشی کردوبنا به دستور قبل جسدش رادر بنزین خیس کردندودرباغ صدراعظمی آتش زدند.یک هفته پس از خودکشی هیتلر نیروهای آلمانی تسلیم شدندوجنگ جهانی دوم رسما خاتمه یافت.
نام کتاب : امپراطوری هیتلر
نویسنده : گیل بی استوارت
مترجم : مهدی حقیقت خواه
انتشارات : ققنوس
شابک : 964_311_559_3
تهیه کنندگان : امیررضا مهاجر و احسان رضازاده