انسان معمای خلقت

خلاصه كتاب: حکیمانه بودن خلقت انسان و جهان و عبث نبودن خلقت: یکی از اسما الهی که در قران بر ان تکیه شده حکیم است .اقتضای این نهضت این است که تمام افعال خدا حکیمانه باشد .حکیمانه در مقابل کار عبث و گزاف است تمام افعال خدا عرفی عقل پسند دارد در بسیاری از ایات بیان شده است که افرینش اسمان و زمین و به طور کلی جمله ی ((مخلوقات الهی)) به حق بوده است برای پی بردن به حقیقت حکیم باید واژه های حق و باطل و لهو لعب و عبث را در معنا بهتر بشناسیم
حق:کلمه حق در لغت نامه به معنای ثبوت است . به معنای صفت هم استعمال می شود یعنی:ثابت
گاهی حق در مورد خدا به کار برده میشود
گاهی حق در مورد وجود دایمی به کار میرود .حتی اگر با لذات نباشد وبالغیر باشد اما دوام دارد
گاهی حق درباره ی اعتقاد گفته میشود به عبارتی اعتقاد حق در مقابل اعتقاد باطل و منظور از اعتقاد حق اعتقادی است که مطابق با واقع است
گاهی در مورد کلام به کار میرود
5 گاهی در مورد وعدهای به کار میرود وعده ای حق وعده ای باطل
6 گاهی در مورد افعال به کار میرود
7گاهی حق در امور اعتباری محض و در باب حقوق گفته می شود حقوقی که برای کسانی در ظرف اجتماع ثابت می شود
باطل :باطل درست در مقابل حق می باشد و در هر جا معنای خاصی دارد
عبث:یعنی هدف صحیحی را در نظر نگیرد چنین کاری بیهوده میشود
لعب:آن هدفی که فقط خیال را ارضا می کند نه عقل را .مثل بازیهای بچه ها و بعضی بزرگترها
لهو:یعنی سرگرمی
((عبث نبودن و بازگشت به خداوند))
بقا و ابدیت انسان توحید کننده خلقت انسان و خود انسان توجیه کننده ی خلقت سایر موجودات است
هیچ چیز عبث نیست چون هر چیزی برای یک حکمتی و فایده ای در نظر گرفته شده است و اخرین فایده ها و اثرها که سر به ابدیت و بقا و همیشگی میزند انسان است.حالا لازم نیست بگوییم خصوص انسان هایی است که روی زمین اند.بلکه در کهکشان ها هم هر موجودی که استعداد ابدیت و بقای ابدی دارد شامل میشود.پس وجود خورشید و ماه و زمین هم عبث نیست.
((عظمت خلقت جنین از دیدگاه قران))
خلقت انسان چند مرحله دارد:
1. مرحله ((سلاله من طین))عصاره ای از اب و خاک و مقصود از ان همان مواد غذایی است که نطفه انسان از ان تولید می گردد
2 .مرحله ((نطفه))و ان درجایگاه محکمی که همان رحم مادر است قرار دارد
3. مرحله (علقه)که سلول انسانی پس از چندی به صورت خون بسته ای در می اید
4. مرحله (مغضه)که همان مرحله ای است که خون پس از چندی به صورت یکپارچه گوشت در می اید
5. مرحل((عظام))که همان موقع استخوان بندی جنین است
6. مرحله پوشش استخوان با گوشت است
7مرحله ((انسان کامل)) که در اخرین منزل انسان در رحم مادر میباشد و این مرحله انچنان جالب و شگفت انگیز است که خداوند در این مرحله به خود تبریک میگوید و می فرماید(فتبارل الله احسن الخالقین)) یعنی ((افرین بر قدرتت ای ذات پاک))
انتساب روح به خدا یعنی چه؟
انتساب روح به خدا در تعابیری چون (من روحی) (من روحنا) (من روحه)
یعنی چه؟
از روایات بر می اید که در صدر اسلام و در زمان ائمه (ع)ای توهم برخی از افراد پیش می امده است که ناگزیر چیزی از خدا در انسان وجود دارد که گویی در ذهنشان می گذشته که جزئی از خدا شده و به درون انسان امده است
در روایات شدیدا با این افکار مبارزه شده و در پاسخ امده است که این حرف ها کفر است و انکه این سخن ها را بر زبان اورد از دین خارج است روح انسان مخلوق خداست از خداست و خدا جزء ندارد
پس منظور از (من روحنا)و امثال ان این نیست که چیزی از خدا جدا شده باشد و از قبیل اضافه جزء و کل نیست بلکه اضافه ایست که ادبا ان را اضافه تسریفی مینامند در اضافه کمترین مناسبت کافی است و در همه ی زبانها رایج است نیز در زبان فارسی خودمان مانند :خدای ما ،عالم ما ،اسمان ما،این قبیل اضافات ملکیت و جزئیت را نمی شناسد
نفس
جهاد نفس که جهاد بزرگی است و از کشته شدن در راه حق تعالی بالاتر است و عبارت است از غلبه کردن انسان بر قوای ظاهره ی خود و انها را در تحت فرمان خالق قرار دادن. حکیم سبزواری نفس را به هفت قسمت تقسیم کرده است:
1.نفس 2 .قلب 3.عقل 4. روح 5 . سر 6. خفی 7. اخفی
از دیدگاه ملا صدرا نفس 4 مورد می باشد:
1.سر ظاهر 2 .سر باطن 3. عان ظاهر 4. علن باطن
ابن سینا نفس را به 3 قسمت تقسیم کرده است:
1. نفس نباتی 2. نفس حیوانی 3. نفس انسانی
و گاهی به دو قسمت تقسیم کرده اند که تقسیم نفس به ظاهر و باطن

شیطان به چه معناست؟
کلمه شیطان :از شطن یعنی :دور شد .اگر شاط گرفته شود به معنی از خشم سوختن (افراط قوه خشم) از روی استعاره به مفهوم مفسد و شریر و نیز به معنی مار، عربی ((هس ساطان )) و ((الشیطان)) وجودی که با ذاتش میل به بدی دارد
ابلیس:مراد از اینکه در قران موجودی است زنده و با شعور، مکلف ،نامرئی و فریبکار و…، که از امر خداوند سر پیچی کرده و به ادم سجده نکرده در نتیجه رانده شده در اکثر جاهای قران به نام شیطان خوانده شده در یازده جا ابلیس به کار رفته است
ادم به چه معناست ؟
کلمه ی ادم به معنای در اوردن ساختن خاک سرخ و نخستین بشر به کار رفته است و این کلمه 25 بار در قران امده و 17 بار به صورت ((ادم))و 8بار ((بنی ادم )) امده است اکثر علما ان را علم گرفته و نام شخص می دانند
بشر :
این کلمه مجموعا 36 بار در قران کریم به کار رفته است و یک بار نیز به صورت ((مثنای مجرور)) یعنی ((بشرین)) امده است
کلمه ی بشر معنای عامی را با خود حمل میکند و قابل اطلاق بر همه انسان ها می باشد
چنان که صاحب ((الزمیزان)) در (جلد سوم) در ذیل تفسیر (ایه 79 سوره ال عمران ) می نویسد  ((بشر مرادف با کلمه انسان است و به فرد و جمعیت هر دو اطلاق می شود یعنی انسان واحد را (بشر) گویند چنان که به جماعت ان هم اطلاق ((بش ر)) می نمایند
انسان
این کلمه مجموعا 65 بار در قران مجید به کار رفته است و همانند لفظ بشر معنای عامی را در بر دارد و قابل اطلاق بر همه ی ادمیان می باشد
واژه ((انسان)) بر شخصیت باطن و سیرت و انسانیت دلالت دارد و از لفظ ((بشر)) جسد و پیکره ظاهری و صورت مادی حیوانیت انسان مراد است 
.ارتباط جن و شیطان
در قران کریم تصریح شده است که ممکن است شیطان از جن یا انس باشد .شیاطین دسته ویژه ای از جن یا انس هستند که کارشان شرارت است .در میان شیاطین جن فرد ممتازی وجود دارد که او ابلیس است
ایا ابلیس از فرشتگان است یا جن؟
ایا اگر سجده کرده بود باید جز فرشتگان نباشد؟
3 جواب میتوان داد
1. اگر ابلیس جن بود می توانست بگوید من از فرشتگان نبودم تاخطاب شامل شود به همین جهت سجده نکردم در حالی که چنین نگفته بود
2.همه فرشتگان سجده کردند جز ابلیس
3. در خطبه ی قاصعه حضرت امیر(ع) می فرماید:
کسانی که تکبر بورزند خداوند انهارا به عذاب مبتلا می کند و اگر بنا بود خدا کسی را که تکبر ورزیده است عفو نماید ابلیس را عفو می کرد که فرشته بود
عبادت راز افرینش انسان
خداوند انسان را برای این افرید که تنها اورا پرستش کند و فرمان او را بپذیرد پس او وظیفه اش اطاعت امر خداست:
((همانا جن و انس را نیافریدیم مگر برای این که مرا پرستش کنند))
او جز در راه پرستش خدای خویش و جز با یاد او خود را نمیابد،و اگر خدای خویش را فراموش کند وخود را فراموش می کند و نمیداند که کیست و برای چیست و چه باید بکند و کجا باید برود
((همانا از انان مباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند ، خودشان را از یاد برد))
ارزش های انسان در قران :
1. انسان خلیفه خدا در زمین است
2. ظرفیت علمی انسان از بزرگترین ظرفیتهای است که یک مخلوق ممکن است داشته باشد
3. او فطرتی خدا اشنا دارد
4. در سرشت انسان علاوه بر عناصر مادی که در جماد و گیاه و حیوان وجود دارد عنصری ملکوتی و الهی وجود دارد
5. افرینش انسان افرینش حساب شده است تصادفی نیست
6. او شخصی مستقل و ازاد است
7.اواز یک کرامت ذاتی و شرافت ذاتی بر خوردار است
8. او از وجدان اخلاقی برخوردار است
9. او جز با یاد خدا با چیز دیگر ارام نمی گیرد
10. نعمتهای زمین برای انسان افریده شده است
11. او جز در راه پرستش خدای خویش و جز با یاد او خود را نمیابد
12. او را برای این افریده که تنها خدای خویش را پرستش کندو فرمان او را بپذیرد
13. او همین که از این جهان برود و پرده تن که حجاب چهره جان است دور افکنده شود .پس حقایق پوشیده که امروز بر او نهان است بر وی اشکار گردد
14. او تنها برای مسائل مادی کار نمی کند
تهیه کننده :شادی رحمانی
شناسنامه کتاب:
مولف : دکتر محمد حنیف پور
ناشر: پیک توس
نوبت چاپ: دوم 86
چاپ: دقت
شمارگان: 1000 نسخه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *