عاشقانه و بی صبرانه به دنبال وصال محبوب و معشوق خود بودند. کافی بود صدای زنگ تلفن یا پیامکی را بشنوند تا ضربان قلبشان به شدت بالا رود. از هر فرصتی برای صحبت کردن و نزدیک شدن به نامزد خود استفاده می کردند. ساعت ها در پارکها و گردشگاههای عمومی در کنار هم قدم می زدند بدون آن که ذره ای احساس خستگی کنند. تا جایی که خانواده هایشان حسابی شاکی شده بودند. گویی شب و روز خود را تنها به یک امید به سر می کنند؛ “وصال یار”. کلی زمین و زمان را به هم می دوختند تا به خواست دل خود برسند.
اما حالاکه به معشوق خود رسیده اند دیگر از آن همه اشتیاق خبری نیست. از آن زندگی رویایی که در ذهن خود ساخته بودند چیزی نمی بینند و گویی نهال عشق شان پژمرده شده است. ممکن است شما هم زوج هایی با این حال و روز را مشاهده کرده باشید که زمان کوتاهی بعد از ازدواج دیگر شور و شوق قبل را ندارند. و بیشتر آرزو می کنند که کاش به دوران نامزدی خود برگردند همان روزهایی که در آرزوی رسیدن به یکدیگر بودند. دیگر این چه پدیده عجیبی است در زندگی ما انسان ها؟ کلی تلاش می کنیم تا در کنار هم باشیم اما افسوس تا به یکدیگر می رسیم انگار زندگی دیگر شیرین نیست و کام ما را تلخ می کند. شاید حرف های بی اساس برخی از اطرافیان هم بی اثر نباشد. مثلاً تا زوج عاشق پیشه ای را می بینند بلافاصله به جای تشویق روحیه مهربانی بذر تردید را می افشانند و می گویند: «ای بابا! الان کلهتان داغ است!! دو روز دیگر که ازدواج کردید، مشکلات زندگی، عاشقی را از یادتان میبرد». آخر معنی این جمله یعنی چه؟ آیا عشق به معنای زندگی بدون مشکل و دردسر است یا به معنای مبارزه با مشکلات پيش رو و صبر کردن در برابر سختی ها در کنار هم با روحیه مشارکت، همدلی، علاقه و صمیمیت؟ به بیان دیگر آنچه عشق را کمرنگ میکند مشکلات زندگی نیست بلکه این واقعیت است که انسان وقتی چیزی را با اطمینان کامل در اختیار گرفت دیگر نیازی به نگهداری از آن احساس نمیکند. یعنی وقتی شما از داشتن همسر خود مطمئن باشید دیگر برای عشق ورزیدن به او زمانی صرف نمیکنید. شاید با خود فکر میکنید: روزهای دیگری هم هست. بنابراین از تیمار کردن و محبت غافل میشوید! ما آدم ها بعد از ازدواج آن چنان مشغول گرفتاری های زندگی می شویم که دیگر از حال هم خبری نداریم. روزها و شب ها می گذرد بدون اینکه از علایق و احساسات هم باخبر باشیم. گاهی سالها به همین صورت سپری می شود و آن چنان خود را با بچهها یا با شغل مان مشغول می کنیم که انگار نه انگار روزی در عشق ورزیدن به یکدیگر شهره عام بودیم. باید دوباره شروع کرد. کافیست به ضربان قلب خود گوش کنیم. مثل روزهای اول می زند. کافیست کمی احتمال دهیم که فردا دیگر همدیگر را نخواهیم داشت. دلمان می لرزد! اصلاً حتی حاضرنیستیم به این مسأله فکر کنیم. بنابراین در فرصت باقیمانده تا جای امکان عشق و علاقه خود را به همسرمان عرضه کنیم و ازهیچ محبتی دریغ نکنیم. که عشق همچون گلی است که نیاز به توجه دارد. همین الان احساس خود را به همسرتان هدیه کنید که شاید فردا دیر باشد. به قول شاعر: باید که عشق ورزید باید که مهربان بود/زیرا که زنده ماندن هرلحظه احتمالیست.
خراسان – مورخ چهارشنبه 1391/12/09 شماره انتشار 18352
http://www.khorasannews.com/News.aspx?id=4745093