با معماران عصر ديجيتال

سازمان مديريت صنعتي – تهران ، خيابان ولي عصر ، ابتداي خيابان جام جم

بيل گيتس
رهبــــــر مايكروسافت
معرفي
بيل گيتس در سال 1955 ميلادي در شهر سياتل آمريكا به دنيا آمد . پدرش وكيل و مادرش آموزگار بود  در دوران دبيرستان با رايانه آشنا و به آن علاقه مند شد و از13 سالگي نوشتن برنامه هاي رايانه اي را شروع كرد و اولين نرم افزار خود را كه يك بازي ساده رايانه اي بود درهمان سن نوشت.او اين كارها را بهمراه دوشتش پل آلن   انجام مي داد . پل دو سال از او بزرگتربود و مهارت خاصي در سخت افزار نيزداشت . در سال 1973 به دانشگاه هاروارد وارد شد و درآنجا با “استيوبالمر‍”آشنا شد . يك سال بعد در19سالگي دانشگاه را ترك گفت تا به همراه دوست دبيرستاني اش پل آلن شركت مايكروسافت راتاسيس كند . درابتداي راه برنامه زبان بيسيك را ارائه دادند . كارشركت با 40 كارمند وفروش سالانه 4/2 ميليون دلاري آغازشد . در سال 1980 شركت با ارائه سيستم عامل براي ريزپردازنده هاي 16بيتي 8088 اينتل كه به سفارش شركت IBM انجام شد به شهرت و ثروت رسيد .      يك سال بعد اولين نسخه سيستم عامل ويندوز از سوي شركت عرضه شد.درسال 1992 شركت مايكروسافت با انتشارنسخه 1/3 ويندوز،اولين سيستم عامل گرافيكي را ارائه كرد كه قبول عام يافت واين مقبوليت با انتشار   نسخه هاي 95، 98، 2000 وXP به اوج رسيد به گونه اي كه هم اكنون بيش از95 درصد كاربران رايانه هاي شخصي در دنيا از نرم افزارها ومحصولات مختلف اين شركت استفاده مي كنند.
امروزه مايكروسافت شركت بزرگي است كه سالانه بيش از 25ميليارد دلار درآمد دارد و50 هزاركارمند آن در 78 كشور و منطقه در سراسر دنيا مشغول كار هستند . بيل گيتس به عنوان موسس ورئيس شركت با بيش از    77 ميليارد دلار ثروت سالهاست كه عنوان ثروتمندترين فرد دنيا را به خود اختصاص داده است . گيتس در سال1994 ازدواج كرد و با همسرش بنياد خيريه اي با 24 ميليارد دلار سرمايه تاسيس كرده كه دراموربهداشت جهاني وآموزش فعاليت مي كند. بيل گيتس براستي يكي از معماران برجسته عصر ديجيتال است مرد خود ساخته اي كه در 19 سالگي دانشگاه را رها كرد تا شركتي تاسيس كند كه امروزه غول نرم افزاري جهان محسوب مي شود .از نظر گيتس اطلاعات يك ابزار جديد كسب وكار است و مي تواند به سرعت انديشه جابه جا شود وحركت كند.او معتقد است اگر ويژگي دهه 80 رويكرد به كيفيت ودهه 90 دوران مهندسي مجدد بوده است ويژگي دهه 2000 “سرعت ” است.

آثار بيل گيتس
او تا كنون دو كتاب منتشر ساخته و درآن نظرات خود را راجع به نحوه اداره شركتش ونيز فناوري هاي  عصر اطلاعات و آينده آن ارائه كرده است. در سال 1995 كتاب ” آينده پيش رو”  كه تمركز اين كتاب    بر صاحبان كسب و كار است كه فرصت هايشان چيست و در سال 1999 كتاب “سرعت انديشه” كه اين كتاب  به 25 زبان ترجمه و در60 كشورجهان منتشرشده است.اين كتاب براي كساني نوشته شده است كه راجع به  كسب وكار فكر مي كنند . مديران عاملي كه در اين انديشه اند كه شركت هاي خود را چگونه به عرصه جديد   وارد كنند . كاركنان فرهيخته اي كه در صددند با نوآوري خود شركت خود را برتر آورند وآناني كه سازمانهاي خود را براي دنياي جديد آماده مي كنند.در اين كتاب تمركز اصلي بر ارائه چك ليستي از مواردي است كه بايد روي آن فكر شود.
انديشه هاي بيل گيتس
شركت هاي موفق آناني هستند كه اطلاعات به آساني در آن جريان دارد.اگر مي خواهيد شركت تراز اول باشيد   بايد اطلاعات بيشتري به دست آوريد و به آن سريع عمل كنيد . در مقام رئيس شركت بيشتر در صدد جذب و بكارگيري افراد نخبه ، بستن قراردادهاي جديد باشيد.استخدام افراد باهوش از همان ابتدا مهمترين نكته است.تلاش كنيد افراد متناسب با فرهنگ سازماني خود را پيدا و جذب كنيد.دارائي حقيقي شركت كاركنان هستند بايد به كاركنان اجازه داد وظايف وكارهايشان را به خوبي مديريت كنند. بيشتر كارهاي اطلاعاتي انجام دهيد.كار اطلاعاتي عبارت است از پردازش اطلاعات توسط مغزانسان يا برنامه هاي رايانه.كاراطلاعاتي برابر با كارفكري است بيشترين حجم كاري كه در كشورهاي پيشرفته انجام مي شود كاراطلاعاتي است . بكارگيري ابزارهاي ديجيتالي ،شركت را قادر مي سازد كار اطلاعاتي را با كارائي،عمق و خلاقيت بيشترانجام دهد.بايد در پي تبديل كارهاي “نيرو بر” به كارهاي “دانش بر” بود كارهاي دانش بر يعني افزودن انديشه انساني به داده ها براي حل مسائل .از نظر گيتس كار كردن با افراد هوشمند او وشركتش را به سمت جلو به پيش مي برد ا ينان كليد موفقيتش بودند.او فردي خوشبين  است وبه پيشرفت اعتقاد دارد .گيتس زماني كه در تهيه برنامه MULTIPLAN شكست خورد برنامه EXCEL را تهيه كرد.نخستين سازنده ناموفق پلوپز برقي درژاپن شركت غول آساي سوني است كه امروزه رهبري صنايع الكترونيكي جهان را در دست دارد.
گيتس ناخوشنود ترين مشتريان را بزرگترين منبع يادگيري مي داند.از نظر او بايد توجه خود را بر مشتريان بسيار ناخشنود متمركز كرد . مشتريان ناخشنود بزرگترين فرصت ها در اختيار ما مي گذارند.اگر از ايرادهاي مشتريان به جاي برخورد منفي و دفاعي براي خود فرصت يادگيري و آگاهي فراهم آوريم شكايت مشتري بهترين راهنماي بهسازي كيفيت فرآوردها خواهد بود شما به شكايت هاي مشتريان بيش از گزارشهاي مالي توجه كنيد.
شركت گيتس طي سالها تغييرات زيادي داشته چشم اندازاوليه شركت عبارت بود از:يك رايانه شخصي در هر خانه و روي هر ميز در اين بيست وچند سال اين آرمان تغيير كرد در هر زمان وهرمكان وروي هر دستگاهي.يعني ايده اين است كه روي هر ميز ودر هرخانه وهر اتاق وهر ماشين وهر جيب يك رايانه باشد.آرمان جديد مايكروسافت عبارت است از:توانا ساختن مردم به اينكه نرم افزارهاي عالي وبرتر را در هر زمان و مكان وروي هر دستگاهي داشته باشند . از هدفهاي بي پروايانه كنوني آن است كه رايانه شخصي را بسيار پرتوان تر از آنچه هست كنيم به گونه اي كه ببيند، بشنود وياد بگيرد.به نظرمن يكي از وظايف راهبردي مديران عامل،جستجو وپذيرش خبرهاي بد وتشويق سازمان به پاسخ گويي مناسب به آن است.كاركنان بايد اطمينان داشته باشند خبرهاي بد نيز مانند خبرهاي خوب نزد مديريت خريدار دارد.اگر به خبرهاي ناگوار نه با ديد منفي بلكه به عنوان نشانه اي از نياز به دگرگون سازي برخورد كنيد شكستي در پي نخواهد بود.در زمينه كسب وكار اگر مي خواهيد يك كتاب بخوانيد كتاب “سالهاي خدمتم در جنرال موتورز ” اثر آلفرداسلوان را بخوانيد.
سيستم عصبي ديجيتالي
بيل گيتس واژه  و مفهومي را ابداع كرد با نام سيستم عصبي ديجيتالي . اين دستگاه يا سيستم عصبي ديجيتالي در برگيرنده فرآيندهاي است كه كارايي واكنش و توان پاسخ گويي “بهنگام” سازمانها را به دگرگوني هاي محيطي چالش هاي رقبا ونيازهاي مشتريان فراهم مي آورد.اين سيستم در شركت چيزي نظيرسيستم عصبي انسان است كه مي تواند جريان پالايش شده اطلاعات را به موقع به افراد مناسب در سازمان برساند.اين سيستم تركيبي است از سخت افزارها ونرم افزارهاي ويژه.در حقيقت دستگاه عصبي بازتاب دهنده اي است نسبت به خطر يا نياز.        اين دستگاه اطلاعات لازم را در اختيار ما مي گذارد و ما بر پايه آن تصميم گيري مي كنيم . سيستم عصبي ديجيتالي يعني استفاده از فناوري اطلاعات براي رفع نيازهاي مردم در محيط كار و خانه .اين سيستم را كار به اضافه تفكر به اضافه فناوري رايانه تشكيل مي دهد.درست مانند يك موجود زنده يك سازمان وقتي عالي كارمي كند كه بتواند مانند سيستم عصبي كه اطلاعات را فورا به بخشي از بدن كه به آن نياز دارد مي فرستد ،اطلاعات رابه جايي و افرادي كه نياز دارند سريعا بفرستد.جريان اطلاعات به منزله خون زندگي بخش سازمان است.
مايــکل دل
رهبــــــر دل
معرفي
مايكل دل در سال 1965 در تگزاس آمريكا به دنيا آمد . پدرش روانپزشك ومادرش كارمند شركت بورس بود.  آنها مي خواستند مايكل دكتر شود بنابراين در دانشگاه تگزاس ثبت نام كرد،گرچه علاقه اول او رايانه بود.   روحيه كارآفريني ازهمان كودكي جزئي از وجود مايكل بود .در 12 سالگي يك حراج تمبر راه انداخت واز اين راه توانست 1000دلار كسب كند. در دبيرستان با فروش روزنامه 18000دلار به دست آورد.در سال 1980 “دل” نخستين رايانه خود “اپل 2” را خريد وآن را سراسر پياده كرد تا دريابد چگونه طراحي وساخته شده است. در سال 1983 خريد رايانه هاي قديمي وبه روز كردنشان را براي فروش در محل گاراژمنزلشان شروع كرد  و180 هزار دلار رايانه فروخت.پس از آن ديگر به دانشكده بازنگشت . در مرحله بعد او اجزاء رايانه را  مي خريد وپس از مونتاژ آن را مي فروخت.سال بعد او شركت “دل” را بنيان گذاشت وبا تحويل بموقع و حذف انبار وهزينه بالا سري وارائه خدمات پس از فروش تحولي شگرف را در زمينه پاسخ گويي به نيازهاي مشتريان در صنعت رايانه پديد آورد. او ايده اي را رايج كرد كه مشتري مي تواند از طري تلفن،رايانه شخصي خود را سفارش بدهد وبخرد .سيستم فروش مستقيم  و عرضه انبوه كالا مطابق دلخواه مشتري از ويژگيهاي شركت دل است.شركت او درسال تاسيس شش ميليون دلار از محل فروش رايانه در آمد كسب كرد.اين رقم در سال1987 به 69 ودر سال 1991 به 546 ميليون دلار ودر سال 1992 به دوميليارد دلار رسيد . در سال 1996 فروش رايانه از راه اينترنت روزانه به يك ميليون دلار رسيد.همين رشد سريع اولين ضربه مهلك را به شركت وارد آورد .   مدير مالي استعفا كرد وضرر ميليون دلاري شركت را تهديد مي كرد.مايكل خود را متعهد كرد كه مشگل را شناسايي كند . او به سرعت دريافت كه بدون تغييردر شركت نمي تواند كار را پيش ببرد.او اين كار كرد وافراد مجربي از موتورولا واپل را به كار گرفت.در سال 1997 دل اولين شركتي بود كه ركورد فروش يك ميليارد دلاري را از طريق  اينترنت به دست آورد. در سال 1998 فروش روزانه شركت 12 ميليون وسال بعد 35 ميليون دلار بود.ارزش سهام شركت در خلال ده سال بيش از 79000درصد افزايش يافت و به شركت 30 ميليارددلاري تبديل شد.شخصيت مايكل دل از برخي جنبه ها منحصر به فرد است.او جوانترين مديرعامل 500 شركت برتر دنياست كه در عين حال طولاني ترين زمان تصدي را به عنوان مدير عامل ورئيس شركت داشته است.جواني كه به دليل روحيه خلاق وكارآفرين خود،رشته پزشكي دانشگاه را رها كردودر سال 1984 با 1000دلار سرمايه شركت دل را براي عرضه مستقيم رايانه مطابق دلخواه مشتري در اسرع زمان وكمترين هزينه تاسيس كرد واكنون به عنوان بزرگترين فروشنده مستقيم سيستم هاي دايانه اي در دنيا به عنوان يكي از پيشروان صنعت رايانه هاي شخصي با درآمد سالانه 35/4 ميليارد دلار وبيش از 39000كارمند وبه تعبير خود او”عضو تيم” به پيش ببرد.
انديشه هاي مايكل دل
از ديد دل توليد بر پايه خواست واقعي مشتريان بسيار بهتر از انديشيدن بجاي آنان وساخت چيزهايي است كه گمان مي كنيم مورد د خواست مي باشد.اين ديدگاه آغازگر راهبردي شد كه “الگوي بي واسطه” مي ناميم . الگوي بي واسطه برپايه فروش سامان گرفته است.در سايه نداشتن هزينه انبار داري وپخش توسط واسط ها ما مي توانيم خدمات شايسته تر وارزش بيشتري را با شتاب به مشتريان عرضه نمائيم.شركت “دل”رايانه را بي واسطه به مشتريان مي فروشد،بي واسطه با تامين كنندگن در تماس است،بي واسطه با كاركنان ارتباط برقرارمي كند . اين ها همه با حذف گام هاي غيرضروري انجام مي گيرد.در شركت اين عبارت رايج است:بي واسطه تا صدر.فروش بي واسطه به عنوان روشبرتر امنون پذيرش گسترده اي يافته است . اين پذيرش محدود به صنعت رايانه نيست.مديران عامل صنايع گوناگون از بانكداري،خودرو سازي،تداركات وترابري گرفته تا صنايع داروئي بارهابه من ياد آور شده اند كه بزرگترين چالش سازمانها پيوستن به فروش بي واسطه است.دل در مورد سيستم توزيع بي واسطه اينگونه مي گويد:ما يك انبار خاص الكترونيكي داريم كه در حقيقت مجازي است وخدمات ما را تامينمي كند.ماچند محصول مختلف مي فروشيم كه هرگز روي قفسه هايمان نيست اما روز بعد به مشتري ها تحويل مي دهيم. ما آسان ترين ومفيدترين سيستم تداركات وتوزيع را داريم.گردش انبار ما دو برابر رقباي اصلي ماست. با اينروش ،شركت ما به سرعت دراروپاي غربي ،مركزي،مكزيك وژاپن رشد كرد.بخصوص ژاپني ها رويكرد فروش مستقيم ما را پسنديدند وپذيرفتند زيرا سيستم توزيعدر آنجا ناكارامد بود.قيمت رايانه هاي ما در ژاپن نصف قيمت رايانه هاي ژاپني بود.ما سخت مي كوشيم تا الگوي بي واسطه كه نماد وويژگي كسب وكارمان است در ساختار بزرگ شركت هم خود را نشان دهد.ما نمي پسنديم كه معاونان مدير عامل يا مديران بخش هاي تنعا با همتايان خود درتماس باشند.يك ساختار خشك مانع جريان روان اطلاعات مي گردد و اين به سود هيچكس نيست . اگر من از چيزي نگران باشم بدون رعايت سلسله مراتب موضوع را از كسي كه به آن آگاه است مي پرسم .  البته هدف مچ گيري مديران نيست بلكه بدينگونه اطلاعات وآگاه همگان درسازمان با شتاب افزايش مي يابد.يادگيري ما بيشتر از راه تجربه وآزمون وخطا بوده استوآنچه ما آموخته ايم  ومن قانون هاي انقلاب اينترنتي  نامسده ام در هر شركت وصنعتي قابل پياده شدن است:
قانون اول
فشرده كردن هر چه بيشتر زمان در زنجيره تامين،از توليدكنندگان تا رسيدن به مشتري كه بالاترين منبع امتياز رقابتي است.
قانون دوم
كارائي و روش اجرا دست كم همسنگ خود فرآورده با اهمييت است .عمليات غير بنيادين را به پيمانكاران برون سازماني بسپاريد.
قانون سوم
در فروش اينترنتي بايد بسي بهتر از فروش عيني اقدام كنيد تا بتوانيد وفاداري مشتريان را بدست آوريد.    دقت كنيد كه از ديد مشتريان چه ارزش به حساب مي آيد.از نظر دل بهترين مشتريان آناني هستند كه فرصت يادگيري و ارزش آفرني فراتر از رومد جاري را ارزاني مي دارند.مشترياني كه با ما به چالش برم ي خيزند تا راه حل هاي تازه وكارآمدي بيابيم.ما اين وضعيت را ارزش افزائي فراتر از حد معمول مي ناميم.لازم نيست كه بهترين مشتريان بزرگترين ها يا بي دردسرترين ها باشند.بايد ارتباط مستقيمي با مشتريان برقرار ساخت هر روز با آنها در تماس باشيددر كسب وكار اگر روزي به 25000تلفن مشتريان پاسخ دهيد كسب وكارتان عوض مي شود وبوي تازگي مي گيرد.هر جمعه صبح ما نشستي تحت عنوان دفاع از مشتري داريم حدود 175 نفر جمع مي شوند وطي 90 دقيقه مسائل كليدي مربوط به مسئوليت هاي ما در قبال مشتريان از جهت زمان پاسخگويي،نحوه فرآيند سفارش وجنبه هاي ديگر مرور مي شود.در ضمن در اين نشست يك مشتري را كه هفته پيش در مورد محصول ما با مشكل مواجه بوده مي اوريم وبه او مي گوييم حرف خود را مطرح مند.شما مي دانيد براي انها كه در خط مقدم مشتري هستند حساس بودن نسبت به نيازهاي مشتري وجود دارداما براي بخش توليد يا ساخت،فهم نيازهاي مشتري مشكل تر است.اين نشيت همه را در اين فرايند شريك مي كند.اعضاي تيم فروش در نقش وكيل مدافعمشتري همه بازخوردهاي دريافتي را در اختيار كارشناسان ديگر بخش هاي سازمان قرار مي دهند و با آنان به چالش برمي خيزند. در زمينه اجراي هر فرآيندي كه موجب خشنودي بيشتر مشتريان مي گردد در جا تصميم گيري مي شود.  ما هر سه ماه دو روز راجع به عوامل كليدي موفقيت كسب وكار بحث وعناصر كليدي راهبردي شركت را در پنج و10 سال آينده استخراج مي كنيم.سپس تيم هاي فرابخشي تشكيل مي دهيم تا پروژهاي بزرگ را درون شركت پي بگيرند . در نشست چالش انديشه ها به سال 1986 ما طرح رسيدن به يك ميليارد دلار فروش درسال 1992 را تنظيم نموديم.اين هدف در آن زمان بسيار بندپروازانه بود وليتا رسيدن سال 1992 فروش ما به دوبرابر اين مبلغ رسيد.
استيــو جابز
رهبــــــر اپل/پيكسار
معرفي
او در شهر گرین‌بِی در ایالت ویسکانسین ایالات متحده بدنیا آمد .در سال ۱۹۷۲، جابز از دبیرستان «هومستید» در شهر کوپِرتینو در کالیفورنیا فارغ‌التحصیل شد و در کالج رید در شهر پورتلند ایالت اورِگُن ثبت نام کرد اما بعد از یک نیمسال تحصیلی انصراف داد. سالها بعد زمانی که در یک مراسم فارغ‌التحصیلی در سال ۲۰۰۵ در دانشگاه استنفورد سخنرانی می‌کرد گفت که حتی پس از انصرافش از ادامهٔ تحصیل در کالج رید باز هم سر کلاسها – از جمله کلاسی دربارهٔ خوشنویسی حاضر می‌شده است. او در مورد این کلاس گفت: “اگر گذر من به این یک کلاس در کالج نمی‌افتاد، مَک “رایانهٔ مکینتاش” هیچوقت دارای قلم‌های رایانه‌ای متفاوت و فاصله‌های مناسب نسبی نمی‌بود”.در زمستان ۱۹۷۴، او به کالیفورنیا بازگشت و به همراه استیو وزنیاک، حضور در جلسات «انجمن رایانهٔ هوم‌بِرو» را آغاز کرد. جابز شغلی به عنوان یک تکنیسین در شرکت آتاری، سازنده‌ٔ رایانه و دستگاه بازی رایانه‌ای که آن روزها محبوب بود، یافت. در طی این دوران، این مسئله برای بعضی افراد علاقمند آشکار شده بود که با ایجاد تغییر اندکی در صدای نوعی سوت‌سوتک که به عنوان اسباب‌بازی در جعبه‌های کورن‌فلکس موجود بود، شخص می‌توانست فرکانسی ۲۶۰۰ هرتزی را ایجاد کند. این فرکانس صوتی خاص نوعی پیام صوتی استفاده‌شده جهت مسائل نظارت بر شبکه‌ٔ تلفن شرکت اِی تی اَند تی (AT&T) بود که با تقلید آن به‌وسیلهٔ دمیدن سوت در گوشی تلفن، امکان انجام دادن مکالمات راه دور به شکل رایگان ممکن می‌شد. در سال ۱۹۷۴ جابز و وزنیاک برای مدت کوتاهی وارد کسب و کار تولید و فروش “جعبهٔ آبی” مبتنی بر این ایده شدند. با استفاده از این جعبه مکالمات راه‌دور رایگان ممکن می‌شد.پس از سفر معنوی استیو به هند، وی با سری تراشیده و با جامهٔ سنتی هندی بر تن، به آمریکا بازگشت. او سرِ کار پیشین‌اش در آتاری بازگشت اما برای پیشگیری از ایجاد مزاحمت از سوی او برای دیگر کارمندان، تنها پس از ساعت کاری که طراحان دیگر رفته بودند، می‌توانست سر کارش بیاید. وظیفهٔ او ساختن یک صفحهٔ مدار الکترونیکی برای یک بازی شرکت آتاری – به نام Breakout – بود. بر طبق گفتهٔ نولان بوشنل – بنیانگذار آتاری – جایزه‌ای ۱۰۰ دلاری به ازای هر تراشه‌ای که در فرآیند طراحی از دستگاه اصلی حذف می‌شد، داده می‌شد. استیو که علاقه و دانش اندکی در طراحی صفحه مدارهای الکترونیکی داشت، با استو وزنیاک قول و قراری گذاشت که اگر “واز” (Woz – مخفف Wozniak) بتواند صفحهٔ مداری با حداقل تعداد تراشه‌ها طراحی کند، جایزه‌ای که از آتاری دریافت می‌کنند را بین خودشان تقسیم نمایند. این پروژه انجام شد و با وجود حیرت فراوان مسوولین آتاری، وزنیاک توانست که تعداد تراشه‌های استفاده شده در دستگاه نهایی را ۵۰ عدد کاهش دهد. متاسفانه، وزنیاک طراحی را به حدی فشرده انجام داده بود که تولید دستگاه نهایی بر روی خط مونتاژهای آن دوران ممکن نبود. با وجود این، جابز به وزنیاک گفت که آتاری تنها ۵۰۰ دلار از جایزه را پرداخت کرده است (در صورتی که تمامی ۵۰۰۰ دلار جایزه پرداخت شده بود) و پیشنهاد کرد که وزنیاک نیمی از آن را برای کاری که انجام داده بود بردارد. سالها بعد، زمانی که استیو وزنیاک مبلغ واقعی جایزه را فهمید، نتوانست بر احساسات خود غلبه کند و گریست. او گفت که می‌خواسته است که لطفی در حق یک دوست خوب بکند و اگر جابز از او خواسته بود که آن کار را مجانی هم انجام دهد، فقط بدلیل جالب بودن همکاری با آتاری و بخاطر خود بازی Breakout، حتماً انجامش می‌داد. اما در حالتی که پیش آمده بود، احساس می‌کرد که به او خیانت شده است. استیو جابز بقیهٔ آن مبلغ را برای آغاز شرکت اپل سرمایه‌گذاری کرد و آن دو در این شرکت سهیم شدند، اما دوستی آنها هیچگاه به شکل گذشته باز نگشت. البته خود وزنیاک در پاسخ به پرسشی در این باره گفته است که این مساله آنقدر قدیمی است که می‌توان آن را فراموش‌شده دانست و او نیز مایل است آن را فراموش کند. بعلاوه او گفته است که این مساله ممکن است اشتباهی از سوی آتاری بوده باشد که بعده‌ها آن مبلغ را ۵۰۰۰ دلار اعلام کرده‌اند.
در سال ۱۹۷۶، وقتی جابز ۲۱ ساله و وزنیاک ۲۶ ساله بودند، شرکت رایانه‌ای اپل را در پارکینگ خانوادهٔ جابز، بنیان گذاشتند. اولین رایانهٔ شخصی‌ای که جابز و وزنیاک به بازار معرفی کردند اپل 1 نام داشت. قیمت این رایانه ۶۶۶ دلار و ۶۶ سنت بود.در سال ۱۹۷۷، جابز و وزنیاک رایانهٔٔ اپل 2 را معرفی کردند که این رایانه به موفقیتی عظیم در بازار رایانه‌های خانگی تبدیل شد و شرکت اپل را به یکی از بازیگران صنعت در حال تولد رایانه‌های شخصی تبدیل کرد. در دسامبر ۱۹۸۰، شرکت رایانه‌ای اپل به شرکت سهامی عام تبدیل شد و با شاخص ابتدایی عرضهٌ عمومی (IPO) بالایی که کسب نمود، قدرت و نفوذ جابز بیش از پیش افزوده گشت. در همان سال، شرکت اپل، رایانهٔ اپل3 را معرفی کرد که این رایانه با موفقیت کمتری در بازار مواجه شد.هم‌زمان با رشد اپل، این شرکت جستجویی را برای یافتن مدیران مستعد که بتوانند آن را در مدیریت توسعه و گسترش کمک کنند، آغاز کرد. در سال ۱۹۸۳، جابز با به چالش‌طلبیدن جان سِکولِی که یکی از مدیران پپسی کولا بود، او را تطمیع کرد که به‌عنوان مدیر عامل اپل کار کند. جابز به او گفته بود: “می‌خواهی که باقی زندگی‌ات را صرف فروختن آب‌-شکر بگذرانی، یا می‌خواهی شانس این را داشته باشی که دنیا را عوض کنی؟ در همان سال شرکت اپل، رایانه‌ٔ اپل لیزا را معرفی کرد که با وجود پیشرفته بودن از نظر فناوری از بابت تجاری ناموفق از آب درآمد.سال ۱۹۸۴ سال معرفی رایانه‌ٔ مکینتاش بود. این رایانه اولین رایانه‌ای بود که واسط گرافیکی کاربر داشت و از نظر تجاری به موفقیت دست یافت. تولید و توسعهٔ مک توسط جِف راسکین آغاز شده بود و گروه تولید و توسعه این رایانه در اپل تحت تأثیر فناوری‌ای بودند که توسط آزمایشگاه‌های زیراکس در پالوآلتو تولید شده بود ولی هنوز به شکل تجاری ارائه نشده بود. موفقیت رایانهٔ مکینتاش شرکت اپل را متقاعد کرد که تولید رایانهٔ اپل 2را به نفع خط تولید جدید مکینتاش متوقف کند که این مساله تا به امروز ادامه یافته است.
جدایی از اپل و بنیانگذاری شرکت نِکْسْت
در حالیکه جابز یکی از شخصیت‌های پبش‌برنده و رهبران معنوی اپل بود، منتقدین این مسئله را نیز مطرح کرده‌اند که او مدیری دمدمی مزاج و شلوغ بوده است. در سال ۱۹۸۵، پس از یک کشمکش بر سر قدرت در درون این شرکت، هیئت مدیره جابز را از مسئولیت‌هایش خلع کرد و او نیز از این شرکت استعفا داد. با این تفاسیر باید توجه داشت که جابز بدلیل سهامدار بودن در شرکت رئیس هیئت مدیره‌ٔ شرکت باقی ماند.پس از ترک اپل، جابز شرکت رایانه‌ای دیگری را با نام نِکْسْت بنیان گذاشت. “ایستگاه کاری نکست” (یکی از اولین محصولات این شرکت) نیز مانند رایانه‌ٔ لیزا از نظر فناوری پیشرفته بود اما به دلیل هزینه‌های بالای فناوری، هیچوقت قادر به ورود به جریان اصلی بازار نشد. برای کسانی که می‌توانستند هزینه‌های بالا را بپردازند خدمات این شرکت مطلوب بود و معمولاً پس از ارائه شدن به بازار باعث پیروی دیگر شرکت‌ها در آن زمینهٔ خاص نیز می‌گشت. به‌عنوان مثال یکی از مهم‌ترین موفقیت‌های این شرکت سامانهٔ تولید و توسعهٔ نرم‌افزار مبتنی بر روشهای شی‌گرا بوده است. جابز معمولاً برای بازاریابی محصولات نکست به حوزه‌های دانشگاهی و علمی روی می‌آورد چرا که فناوری‌های نو موجود در این محصولات بدیع و آزمایشی بودند (و هنوز به شکل نهایی و بالغ نرسیده بودند). از این محصولات می‌توان به هستهٔ ماک (Mach Kernel)، تراشهٔ پردازش سیگنال دیجیتال (DSP) و پورت ایترنت توکار (Built-in) اشاره کرد.رایانهٔ نکست کیوب (Next Cube) پیاده‌سازی ایده‌ٔ فلسفی جابز در باره‌ٔ یک رایانهٔ “بین شخصی”(Interpersonal) بود که به نظر او به‌عنوان قدم بعدی پس از رایانه‌های «شخصی» مطرح می‌شد. این ایده به این معنا بود که اگر رایانه ارتباط افراد با یکدیگر و همکاری و همفکری را به سادگی ممکن می‌ساخت، بسیاری از مشکلاتی که رایانه‌های “شخصی” ناتوان از حل آنها بودند، حل می‌شد. پیش از این جابز بدلیل در نظر نگرفتن امکانات ارتباط با شبکه در رایانهٔ مکینتاش بسیار نقد شده بود و اکنون سعی می‌کرد که آن اشتباه را تکرار نکند. در زمانی که رایانامه برای اکثر افراد معنی متن سادهٔ رایانه‌ای را داشت جابز با علاقهٔ فراوان سامانهٔ رایانامه‌ای نکست – نکست مِیل – را به عنوان نمونه‌ای از فلسفهٔ “بین شخصی”اش به نمایش گذاشت. این سامانه از اولین سامانه‌هایی بود که امکانات قراردادن نگاره‌های قابل کلیک و قابل نمایش بر روی تمام رایانه‌ها در متن رایانامه را در خود داشت.
استیو جابز در کنار بیل گیتس
جابز شرکت نکست را با وسواسِ کمال و عالی بودن به هر بهای ممکن اداره می‌کرد. این توجه فراوان به جزئیات در نهایت باعث نابودی بخش سخت‌افزار این شرکت شد، اما از سوی دیگر، به دنیا نشان داد که جابز می‌تواند یک رایانهٔ مکینتاش را طراحی کند که از نمونهٔ اصلی‌اش (که توسط اپل طراحی و ساخته شده بود) بهتر باشد. جعبهٔ رایانهٔ نکست کیوب از فلز منیزیم بود که با لیزر برش داده می‌شد، در دید عموم نمونه‌ای از تلاش برای رسیدن به کمال به هر بهایی ذکر می‌شود.
همانطور که جابز در اپل به آی بی ام حمله می‌کرد، در زمان مدیریت شرکت نکست هم آغاز به سرزنش شرکت سان مایکروسیستمز به عنوان رقیبی بزرگ، نمود. بعده‌ها، پس از تعطیل شدن بخش سخت‌افزار شرکت نکست، جابز و اسکات مک‌نیلی از مدیران سان مایکرو سیستمز، محصولی مشترک با نام اٌپن اِستپ را ارائه کردند.
با وجود اینکه کتاب‌های تاریخی، زمان کوتاهی که جابز مدیریت نکست را بعهده داشت بطور غلوآمیز و اغراق‌شده‌ای درخشان توصیف می‌کنند، ولی آثار و نتایج مدیریت وی بر این شرکت دو رویداد عظیم را برای جهان رایانه به ارمغان آورد:
1.    وب جهان‌گستر. تیم برنرزلی در سازمان اروپایی پژوهشهای هسته‌ای (CERN)، سامانهٔ اصلی وب جهان پهنا را بر روی یک ایستگاه کاری رایانهٔ نکست ایجاد کرد. تاکید جابز بر این نکته که افراد عادی هم باید بتوانند برنامه‌های کاربردی «پر اهمیت» (Mission-Critical) بنویسند، بنیان برنامه‌ای کاربردی به نام «سازندهٔ رابط کاربر» (Interface Builder) گشت که برنرزلی با استفاده از آن توانست برنامه‌ای با نام «World Wide Web 1.0» را بنویسد.
2.    بازگشت شرکت رایانه‌ای اپل. اتکای اپل به نرم‌افزارهای کهنه و سوءمدیریت درونی در شرکت بخصوص در مورد ناتوانی آن برای انتشار نسخه‌ای به‌روزرسان عمده برای سیستم‌عامل رایانه‌هایش، در اوایل و میانهٔ دهه‌ٔ ۱۹۹۰ میلادی این شرکت را به ورشکستگی نزدیک نمود. ایده‌های مترقی جابز در مورد تکیه کردن به بنیان‌های یونیکس در دههٔ ۱۹۸۰ میلادی جاه‌طلبی بزرگی بیش نبود و حتی نوعی بازگشت به عقب محسوب می‌شد. اما این انتخاب در نهایت شالودهٔ محکم و بسط‌پذیری برای یک سیستم‌عامل گشت. بعده‌ها، اپل از این روش استفاده کرد و تحت رهبری جابز تولدی دوباره را تجربه نمود.
فناوری‌های تولیدی شرکت نکست نیز به پیشرفت بسیاری از فناوری‌های دیگر مانند برنامه‌نویسی شی‌گرا، نمایش پُست‌اسکریپت و دستگاه‌های نورمغناطیسی کمک نمود.
بازگشت به اپل
در سال ۱۹۹۷ (میلادی)، اپل شرکت نکست را به قیمت ۴۰۲ میلیون دلار خرید و جابز به شرکتی که خود تأسیس کرده بود بازگشت. در سال ۱۹۹۷ با از بین رفتن اطمینان هیئت مدیره به جیل آملیو مدیر ارشد عملیاتی اپل در آن زمان، جابز مدتی به‌عنوان مدیر موقت برگزیده شد. به هنگام بازگشت به اپل و بدست گرفتن مجدد رهبری این شرکت جابز از عنوان “Iceo” که در آن CEO در زبان انگلیسی مخفف “مدیر ارشد عملیاتی” است، را استفاده کرد. در ماه مارس سال ۱۹۹۷ جابز بطور ناگهانی تعدادی از پروژه‌ها مانند اپل نیوتن، سایبر داگ و اُپن داک را لغو کرد. در ماه‌های بعدی، بسیار از کارمندان دچار این ترس شدند که در صورت برخورد کردن به جابز در آسانسور شرکت “ممکن است وقتی در آسانسور باز می‌شود بی‌کار شوند. واقعیت این بود که تعداد افرادی که عذرشان توسط استیو از شرکت خواسته می‌شد اندک بود، ولی چند نفر قربانی کافیست تا ترس به دل کل اهالی شرکت بیافتد.” با خریدن شرکت نکست توسط اپل، اکثریت فناوری‌های آن نیز به محصولات اپل راه یافت و از میان آنها “نکست استپ”از همه قابل توجه‌ تر است که در طول زمان رشد یافته و به مک اواس ده تبدیل شده است. اپل تحت رهبری جابز با معرفی رایانهٔ آی مَک فروش‌اش را به شکل قابل توجهی افزایش داد. از آن زمان، طراحی جذاب و نوآورانه اپل، محصولات این شرکت را محبوب ساخته است.در سالهای اخیر، این شرکت با گسترش در حیطه‌های مختلف مواجه بوده است. با معرفی دستگاه قابل حمل پخش موسیقی آی‌پاد، رایانهٔ لوحی آی پد، نرم‌افزار موسیقی دیجیتال آی‌تیونز و فروشگاه موسیقی آی‌تیونز، شرکت اپل تاخت و تازی در زمینه‌ٔ دستگاه‌های شخصی الکترونیکی و موسیقی بر خط به راه انداخته است. همراه با قدرت بخشیدن به نوآوری، جابز به کارمندانش گوشزد می‌کند که “هنرمند واقعی بسته‌بندی و ارسال می‌کند” (“Real artists ship”) که منظور او از این حرف این است که تحویل محصول کارا در زمان مشخص شده همانقدر مهم است که نوآوری و طراحی محشر اهمیت دارند.جابز سالهاست با حقوق یک دلار در سال برای اپل کار می‌کند و این باعث شده است که نام او به‌عنوان «کم حقوق‌ترین مدیر ارشد عملیاتی» در کتاب رکوردهای جهانی گینس ثبت شود. در سخنرانی افتتاحیهٔ نمایشگاه «مک‌ورلد اکسپو» در سانفرانسیسکو، حذف عنوان «موقت» از عنوان اداری جابز اعلام شد. باوجود اینکه حقوق فعلی او در اپل به شکل رسمی همان مقدار یک دلار در سال باقی مانده است، او تعدادی هدیهٔ پربها از طرف هیئت مدیرهٔ شرکت دریافت کرده است. از جمله این هدایا می‌توان به یک هواپیمای جت ۹۰ میلیون دلاری و کمتر از ۳۰ میلیون سهام شرکت اشاره کرد که اولی در سال ۱۹۹۰ و دومی در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ به او اعطا شده اند. بنابراین با وجود حقوق یک دلار در سال، از زحمات او در این شرکت بخوبی قدردانی شده است.جابز برای توانایی‌های خارق‌العاده‌اش در بازاریابی و کسب رضایت مشریان، هم‌زمان تشویق و نقد شده است و حتی به این توانایی‌ها، عنوان «حوزهٔ تحریف حقیقت» داده‌اند که مخصوصاً در زمان سخنرانی‌های افتتاحیه در همایش‌ها و نمایشگاه‌های مک‌ورلد بارز می‌شوند. این مساله – حوزهٔ تحریف حقیقت – از جنبه‌ای دیگر به قیمت‌گذاری غیر رقابتی محصولات اپل (مانند قیمت بالای رایانهٔ G4) و اتخاذ تصمیماتی خارج از نیازهای بازار (مانند حذف رایانه‌های خانوادهٔ مکینتاش) نیز اشاره دارد. تمام تصمیمات جابز موافقت عام را کسب نکرده‌اند، به‌عنوان مثال تلاش‌های اپل برای بازاریابی محصولاتش در دههٔ ۸۰ میلادی با وجود کیفیت عالی فناوری برای خریداران سهام غریبه بود و آنها به خرید سهام شرکت “آی بی ام” روی آورند و سهام اپل با افت قیمت مواجه شد. بعده‌ها نیز شرکت مایکروسافت با تولید و توسعهٔ واسط گرافیکی کاربر ویژهٔ خود، ویندوز، به سلطهٔ اپل بر این حیطه پایان داد.در سال ۲۰۰۵ جابز در پاسخ به انتقاداتی پیرامون برنامه‌های ضعیف شرکت اپل در مورد بازیافت زباله‌های الکترونیکی، در گردهمایی سالانهٔ اپل که در آوریل این سال در کاپرتینو برگزار شد، نسبت به این انتقادات مدافعین محیط زیست عکس‌العملی تند نشان داد. در این جلسه زمانی که یکی از نمایندگان برنامه‌های سرمایه‌گذاری مسئولانهٔ اجتماعی از وی پرسید که به چه دلیل برنامه‌های شرکت اپل در مورد بازیافت نتوانسته است به سطح برنامه‌های شرکت‌های دیگر رایانه‌ای چون دل و اچ‌پی برسد، جابز با “چرت و پرت” خواندن گلایه‌های مدافعین محیط‌زیست، منتقد مذکور را از میدان بدر کرد. با وجود این، چند هفتهٔ بعد، اپل اعلام کرد که آی‌پادهای خراب که باید بازیافت شوند را به رایگان از طریق فروشگاه‌های خرده‌فروشی‌اش جمع‌آوری خواهد کرد. جمعیتی فعال در زمینهٔ بازیافت زباله‌های الکترونیکی که با نام “Computer Take Back Campaign” مشهور است، به این تصمیم شرکت اپل با برافروختن پرچمی بسته‌شده به یک هواپیمای در حال پرواز برفراز محل برگزاری مراسم فارغ‌التحصیلی دانشجویان دانشگاه استانفورد – که سخنران افتتاحیهٔ آن جابز بود – عکس‌العمل نشان داد. روی پارچهٔ بسته شده به هواپیما نوشته شده بود:”استیو! بازیگر کوچکی نباش. همهٔ زباله‌های الکترونیکی را بازیافت کن!” (“Steve – Don’t be a mini-player recycle all e-waste”).
پیکسار و دیزنی
در سال ۱۹۸۶ جابز و اِدوین کَتمول با همراهی هم استودیوی پویانمایی پیکسار را بنیان نهادند. این شرکت که در زمینهٔ پویانمایی رایانه‌ای فعالیت می‌کند در کالیفورنیا قرار دارد. این شرکت حول بخش گرافیک رایانه‌ای لوکاس فیلم شکل گرفت. این بخش را جابز به یک سوم قیمت مشخص شده به مبلغ ۱۰ میلیون دلار از جرج لوکاس خریده بود. پیکسار یک دهه بعد با ساخت فیلم‌های پیشرویی مانند “داستان اسباب‌بازی” معروف و موفق گردید. از آن زمان به بعد این شرکت فیلم‌های پویانمایی دیگری مانند “زندگی یک حشره” (۱۹۹۸)، “داستان اسباب بازی ۲”(۱۹۹۹)، “شرکت هیولاها” (۲۰۰۱)، “در جستجوی نیمو” (۲۰۰۳) و “اُعجوبه‌ها”(۲۰۰۴) را ساخته است که همهٔ آنها برندهٔ جوایزی بوده‌اند. سهام جابز در این شرکت هم اکنون در حدود یک میلیارد دلار ارزش دارد. فیلم بعدی ساخته شده در این شرکت خودروها (Cars) نام دارد و در سال ۲۰۰۶ نمایش داده خواهد شد.”در جستجوی نیمو” و “اُعجوبه‌ها” هر یک جایزه‌ٔ بهترین فیلم پویانمایی از آکادمی اُسکار را دریافت کرده‌اند.در ۲۴ ژانویه ۲۰۰۶، شرکت والت دیزنی – پخش‌کنندهٔ تمام فیلم‌های پویانمایی ساخته شده توسط پیکسار، معامله‌ای را که برای خریدن پیکسار در جریان است، آشکار کرد. خبر این معامله که هنوز در جریان است، پس از تایید هیئت مدیرهٔ شرکت دیزنی اعلام شد. بر طبق مفاد این معامله، دیزنی به قیمت ۷.۴ میلیارد دلار از سهام دیزنی را تشکیل خواهد داد. جابز، به‌عنوان عمده‌ترین سهامدار پیکسار، پس از این معامله، بزرگ‌ترین سهامدار دیزنی خواهد شد که در حدود ۶ درصد از کل سهام این شرکت متعلق به او خواهد بود. همچنین جابز در هیئت مدیرهٔ دیزنی عضویت خواهد یافت.سهام جابز در دیزنی از سهام مدیر ارشد عملیاتی پیشین این شرکت – آیزنر – که هنوز ۱.۷ درصد از سهام دیزنی را در دست دارد، بیشتر خواهد بود. مدیرعامل دیزنی – روی ای. دیزنی – (دارای حدود ۱ درصد سهام شرکت)، آیزنر را بدلیل برخی مسائل از این شرکت اخراج نمود و به‌نظر می‌رسد معاملهٔ خرید پیکسار به این مسئله سرعت بخشیده است.هماهنگی این معامله باید با قوانین سازمانهای ناظر بر اجرای قوانین مربوط به ائتلاف شرکت‌ها برای جلوگیری از ایجاد تراست (Anti-trust) که از قوانین تجاری کشور آمریکاست، بررسی گردد، اما پیش‌بینی می‌شود که از نظر قوانین مشکلی برای آن نباشد و انتظار می‌رود که پذیرفته شود.
انديشهاي استيو جابز
راه انداختن يك شركت سخت ترين كارهاست .بايد بدانيد چه مي خواهيد ونسبت به ايده تان علاقه واشتياق وافر داشته باشيد.براي هدفتان سخت كار كنيد. وخطر پذير باشيد اگر مي خواهيد فقط يك شركت داشته باشيد شروع نكنيد.بايد نسبت به آنچه مي خواهيد انجام دهيداحساس كامل داشته باشيد مهم نيست چه كاري باشد.سرمايه اوليه شركت سرمايه انساني است نه سرمايه مالي .افراد بايد به اطلاعات شركت دسترسي داشته باشند بنابراين اتخاذ يك سياست باز اطلاع رساني وارتباطي لازم است به گونه اي كه افراد راجع به همه چيز بدانند.در اين صورت تصميم هاي مهم را بر اساس اطلاعات صحيح مي گيرندوتوجه به مديران مياني نيز اهميت زيادي دارد زيرا بسياري كاركنان را آنان تربيت مي كنند.انسانها مجموعه اي از نقاط قوت وضعف هستند. قوت وضعف دو روي يك سكه است.شايد نقطه قوت من آن است كه هميشه به فناوري از دريچه ومنظر فرهنگ انساني نگرسته ام . عرضه “مك” نمونه آن است . ديگر اين كه من راجع به افراد خوب قضاوت مي كنم وتوانايي آن را دارم كه افراد را حول يك فكر مشترك گرد آورم.در حالات خاص نقطه ضعف من اين است كه بسيار خيال پرداز و آرمان گرا هستم . برخي اوقات من بدنبال “بهترين “هستم در حالي كه بايد به دنبال “بهتر”باشم .تشخيص اين كه چه موقع بايد به دنبال بهترين وكي به دنبال بهتر باشيم مهم است.گاهي من نمي توانم  بين اينكه “چه مي توان بود” و”چه امكان دارد” تشخيص دهم.برقراري موازنه بين ايده ال وعمل نكته اي است كه من بيشتر به آن بشتر توجه مي كنم.                                                                                                      
گوردون مور
بنيانگــذاراينــتل
معرفي
گوردون مور  در سال 1929 ميلادي  در سانفرانسيسكو متولدشد.پدرش قاضي ومادرش خانه دار بود.از كودكي به شيمي علاقه مند بود و تصميم داشت يك شيميدان شود. به همين جهت تحصيلات دانشگاهي را نيز در اين رشته به پايان رساندو در سال 1950 ميلادي از دانشگاه  بركلي دكترا گرفت.اما ظاهرا وقايع به سمتي سير مي كرد كه او به وادي ناشناخته اي به نام “نيمه هادي” گام نهد والبته خيلي زود با آن خو كندو حتي گام هايي بردارد كه در جهت گيري مسير تاريخي اين فناوري تعيين كننيده بوده است. پس از فراغت از تحصيل ،مدتي در آزمايشگاه دانشگاه “جان هاپكينز”مشغول به كار شد.اما اين كار به هيچ وجه با روحيه موثر بودن وكارائي وكارآفريني او سرسازگاري نداشت.انتشار مقالاتي از سوي آزمايشگاه كه طبق محاسبه خود او هزينه هركلمه آن پنج دلار تمام   مي شد ومعلوم نبود كسي نيزآنها را بخواند.بنابراين به دنبال كار جديد،طي مقالاتي با “ويليام شاكلي”مخترع ترانزيستور جذب او شد وبا كار در آزماشگاههاي بل به حوزه صنعت نيمه هادي قدم گذاشت و در آنجا با باب نويس آشنا شد.پس از دوسال كه جهت كاربه نظر او وبرخي دوستانش عوض شده بود آنجا را ترك وشركت فيرچايلد را در زمينه نيمه هادي تاسيس كرد با تغييراتي كه در آن شركت نيز پديد آمد به همراه باب نويس شركت را رها كرد تا بتوانند كار بديعي در زمينه نيمه هاديها شروع كنند وبدين ترتيب ايده تاسيس شركت اينتل شكل گرفت وآنجا در سال 1971 ميلادي آن را به ثبت رساندند.اساس كسب وكار در شركت ،توليد تراشه هاي حافظه براي رايانه بود اما در بحران نفتي سال 1973 ميلادي وبحران اقتصادي سال 1984 ميلادي،شركت با تاطم هاي مرگباري مواجه شد كه با درايت او ومدير عامل فعلي شركت “اندي گروبه خوبي آن را پشت سر گذاشت.در سال 1963 مسلادي طي مصاحبه اي با اندي گرو او را استخدام كردبه گفته خود او مهم ترين چالشي كه با آن مواجه بوده تصميم گيري در تغيير روند فهاليت شركت از توليد تراشه هاي حاغظه به توليد ريزپردازنده بوده است،تغييري كه سبب شد اينتل د مسير جديد رشد موفقيت آميزي طي كند واكنون به قطب مطرح توليد ريز پردازنده در دنيا تبديل شود.گوردون مور در سال 1989 ميلادي به عنوان رئيس هيئت مديره اينتل بازنشسته شد اما اكنون نيز به طور منظم در هفته در اتاق قديمي خود در شركت حضور مي يابد او در سال 1990 ميلادي مدال ملي فناوري را از دست رئيس جمهور در يافت كرد.پيش بيني كه او در سال 1965 ميلادي در مورد 2برابر شدن قدرت تراشه ها صورت گرفته وبه “قانون مور”معروف گشته به اندازه خود او شهرت دارد.او ده سال بعدبا توجه به تغييرات پديد آمده در فناوري نيمه هاديها ،آن قانون را بهنگام كرد و به دو برابر شدن قدرت تراشه ها در هر دو سال نظر داد.گوردون مور كارآفرني است كه هيچ گاه از وارد شدن به حوزه هاي بكر وناشناخته فناوري ترسي به خود را ه نداد.واز هيچ همه چيز ساخت.او افتخارات زيادي در كارنامه خود به ثبت رسانده است.
انديشه هاي گوردون مور
نوآوري منشا هاي مختلف دارد . شما  بايد در محيط وفضايي باشيد كه نوآوري مورد پذيرش باشد واين در هر جا واقعيت ندارد وما دائما بايد به بدنبال ايده هاي نو باشيم.من خوشوقت بوده ام كه در شركت هايي كار كرده ام كه در اين  مسير بودند اما به هر حال نو آوريهاي واقعي يا اموري كه مسير را تغيير دهند گاه اتفاق مي افتد من وقتي به سابقه خودم در صنعت نيمه هادي برمي گردم مي توانم بگويم سه نوآوري اصلي پديد آمده است .  اولين آن” ترانزيستور” بود كه كليد اصلي را به ما معرفي كرد . دومين آن  “مجتمع” بود.IC حقيقتا آن چيزي بود كه قيمت ها را شكت وبه نظر من كاهش قيمت نيروي محرك براي اتفاقات بعدي بود وسومين آن “ريزپردازنده” بود كه به ما ماشين هايي با برنامه ذخيره شده را در هر جا معرفي كرد وشما مي دانيد ريز پردازنده فقط در رايانه مصرف ندارد هر تجهيز اصلي كه داراي كاربرد هاي كنترلي است به آن نياز دارد ريزپردازنده واقعا يك محصول انقلابي بوده است.فناوري بسيار سريع تغيير ميكند وبنابراين پس از فراغت ازدانشگاه نيز بايد به صورت مداوم در جريان آن بود.من فكر مي كنم در اين راه شايد مهم ترين مسئله داشتن پايه هاي قوي وخوب است.امروزه بعيد است يك نفر در رشته اي فارغ التحصيل شود و همانگونه كه گفتيد دانش آوخته شيمي هستم اما راهم را در نيمه هادي يافتم . من از آنچه در مدرسه آموختم بسيار دور شدم.من ابتدا دو سال به دانشگاه “سن خوزه”رفتم.از آنجا كه به دنبال بخش قوي تر شيمي بودم  به دانشگاه “بركلي” منتقل شدم ودر سال 1950ميلادي در شمي فيزيك با مدرك دكتري فارغالتحصيل شدم . بعد از اخذ مدرك ، در يكي از آزمايشگاههاي دولتي مشغول به كار شدم،آزمايشگاه قيزيك كاربردي در دانشگاه”جان هاپكينز” وظيفه اين آزمايشگاه توسعه موشك هاي دريايي بود .حدس مي زنم  من به طور طبيعي و ذاتي بيشتر مهندس بودم تا عالم ، ازآن نظر كه برايم مهم بود كه كارم خروجي داشته باشد.در كودكي كه مجموعه بازيهاي شيمي را هديه گرفتم ، اگر انفجارخوبي انجام نمي دادم غمگين مي شدم .البته در آن دوران نيز افراد بسيار كمي راجع به نيمه هادي اطلاعات داشتند.من معتقدم رايانه وبمب اتمي بيشترين تاثير را بر شريت داشته است.بمب اتمي كم شده در حالي كه رايانه هاي ديجيتالي هنوز تا قرن بعد ادامه دارد.هواپيما نيز در حمل ونقل  يك انقلاب كامل ايجاد كرد.اما فكر مي كنم انقلاب در ارتباطات قدرتمندتر ازآن خواهد بود.

اندروگــــرو
رهبـــر اينـــتل
معرفي
اندرو گرو رهبر شركت اينتل در مجارستان متولد شد.در سال 1956 تنها با داشتن 20 دلار با توجه به نابساماني اوضاع كشورش آنجا را به سمت نيويورك ترك كرد.سه سال بعد با درآمدي كه از راه كارگري در رستوران ها به دست آورده بود.در رشته شيمي فارغ التحصيل شد.با تلاش وپشتكار كم نظير سه سال بعد از دانشگاه بركلي دكتري خود را دريافت كرد.پايان نامه دكتري او در زمينه “نيمه هادي ها” هنوز جزءبهترين كتابهاي فني در اين زمينه است.اين در حالي است كه به هنگام مهاجرت به آمريكاهيچ زبان انگيلسي نمي دانست اما اشتياق فراوان به يادگيري وعلاقه به خلق كالاهاي  با ارزش پايدار در وجود ائ نهفته بود پس از آن دانشگاه را رها كرد وبراي همكاري با موسسات شركت اينتل يعني گوردون مور و روبرت نويس به آن شركت پيوست  وبه عنوان رئيس بخش “تحقيق وتوسعه”مشغول به كار شد.سپس به عنوان مدير عامل مسئوليت ورهبري شركت را پذيرفت.اندي اگرو تا كنون چند كتاب مديريتي نوشته و درآن تجربيات كاري وافكارخود را مطرح كرده است. كتاب “مديريت كارا”محصول آموزشهاي او در دانشگاه استانفورد است.كتاب “تها بي پروابان پايدارند” كه در سال 1996 عرضه شد بسرعت جزء پرفروشترين كتابها قرار گرفت.عنوان اين كتاب بيانگرتئوري نقطه چرخش راهبردي واهميت آن در فرآيند مديريت كسب وكار سازمانهاست كه او به تفصيل آن را تشريح كرده است. او به عنوان رهبر ديرين اينتل خود را شاگرد نقطه هاي چرخش راهبردي مي داند.چرخش حياتي شركت اينتل از توليدحافظه به توليد تراشه هاي ريزپردازنده وسرآمدشدن شركت در توليد ريزپردازنده از 64بيت در آغاز تاسيس شركت در 1968 تا توليد تراشه هاي پنتيوم كنوني و برنامه توليد تراشه با 11ميليارد ترانزيستور در سال 2011،همگي به رهبري او انجام شد.در آمد سالانه 6/2 ميليارد دلاري شركت در آغاز رهبري او ، در سال 2003 ميلادي به 26/5 ميليارد دلار بالغ شده است.همكاران همواره او را فردي منضبط ،دقيق وجزئي نگر يافتهخ اند.اوبه راستي يكي از معماران عصر ديجيتال است با شخصيتي برجسته و داراي جنبه هاي مختلف.او يك دانشمند است كه چند موضوع انحصاري را در طرحهاي نيمه هادي به نام خود ثبت كرده است.يك مدرس است كه در دانشگاه وشركت به امر آموزش اهتمام مي ورزد.يگ مدير توليد است كه در فتح بازارهاي جديد پيشقدم است.يكبرنامه ريز وآينده نگر در كسب وكار است كه به عمل راهبردي اهميت مي دهد.او با آنكه بناي اينتل را مستحكم كرده و30 سال براي شركت “مردي براي تمام فصول”به حساب آمده است،با تواضع خود را مديون كاركنان شركت مي داند آناني كه وقتي مديريت تصميم مي گيرد اصلي را مي گيرد در پياده كردن انديشه بكارگيري منابع و الاح برنامه ها صميمانه مي كوشند وكارها را پيروزمندانه پيش مي برند.او فرهنگ ارتباط صادقانه وباز را در اينتل تقويت ومحيط باز دفاتر را سمبل قدرت اينتل كرد.اندي گرو شخصيتي است كه فقيرانه راه مهاجرت را برگزيد وباهمت عالي خويش مدارج دانشگاهي  و مديريتي را پشت سرگذاشت واكنون در راٌس شركتي عظيم مانند اينتل دفتر كار او همان گونه كوچك مانده است وحتي با رشد اينتل كوچكتر نيز شده است.
انديشه هاي اندروگرو
بنرامه ريزي راهبردي مثل سخنراني سياسي است،بيانيه اي است در خصوص آنچه مي خواهيد انجام دهيد.     خشك ومجرد است وفقط براي مديران ارشد قابل فهم است.در حالي كه عمل راهبردي برداشتن گام هاي قابل ديدن وقابل شمارش است گام هايي كه الان برداشته ايم ودر حال برداشتن هستيم عمل راهبردي براي همگان قابل فهم است.اصولا برنامه ريزي بايد مثل كار واحدهاي آتش نشاني باشد كه محل آتش سوزي آينده را نمي دانند اما گروهي را آن چنان كارآمد وتوانمند آماده مي سازند كه مي توانند به پيشواز هر حادثه دشوار وپيش بيني نشده بروند.نقطه چرخش راهبردي در زندگي هر بنگاه زماني است كه بنيان هاي آن در معرض دگرگوني قرار مي گيرند اين دگرگوني  ممكن است از بيرون تحميل شود ويا خود ما آغازگر آن باشيم .نقطه چرخش راهبردي هنگامي است كه تعادل نيروها از ساختار كهن،روش هاي كنوني انجام كار وراههاي جاري رقابت به روندي تازه روي مي آورد.اين دگرگوني ممكن است فرصت بالا رفتن از نردبان به نقطه اي بلند تر يا آغازسرنگوني باشد.بنابراين نقطه چرخش راهبردي به مفهوم تغيير بنيادين در هر گونه كسب وكارفني وغير فني اشت .  تاثير اين انتقال در كسب وكر بسيار ژرف استودر رياضي نقطه چرخش وقتي است كه علامت نرخ تغيير شيب منحني (مشتق دوم)عوض مي شود،مثلا از مثبت به منفي.پس از اين نقطه با توسعه كسب وكار يا سقوط كسب كار مواج خواهيم بود.مدير ارشد سازمان مسئول رهبري سازمان وخارج كردن آن از نقطه خطر وهمخوان كردن آن با نظم نوين است .تصميم گيري در نقطه چرخش راهبردي وظيفه مدير ارشد وهيئت مديره است.انتقال مخاطره آميز از وضع موجود به وضع جديد را من “دره مرگ”مي نامم.مدير مي فهمد كه اوضاع واقعا تغيير كرده وچيزي ديگر شده است.اگردر نقطه  چرخش نتواند كشتي شركت را به ساحل امن برساند به صخره ها برخورد كرده واژگون خواهدشدچه بسا دگرگوني براي مديران عادي وبي معني شده باشد اما نقطه چرخش راهبردي سك دگرگوني ساده نيست زيرا ممكن است شماهمه كارهايتان را به درستي انجام دهيد به كيفيت سخت پاي بند باشيد،دركار خودپيشتاز وچابك باشيد اما ناگهان وضع دگرگون شود.مثل تغيير جهت باد در دريا در حالي كه شما در قايق هستيد و همه چيز بخوبي پيش مي رود ناگهان قايق به گل مي نشنيد در آوردن وراهاندازي مجدد قايق وپي گيري مسير درست كار دشواري است در چنين وضعيتي دانش از خود گذشتگي وكوشش فراوان نياز است. در بسياري از سازمان ها ،رهبران آخرين افرادي هستند كه از بروز دگرگوني هاي چشمگير آگاه مي شوند،بسياري از مديران ارشد در برج عاج خود راحت نشسته اند واخبار بويژه از گنه ناگوار آن بايد به سختي از لايه هاي گوناگون بگذرد تا به گوش آنها برسد.آنان با آرميده در اتاقهاي گرم ونرم خود اسير باورهايي هستند كه پيروزي هاتي گذشته را به وجودآورده است.درس مهم اين است كه همه بايد خود را در مسير بادهاي دگرگوني قرار دهيم.بايد در دسترس مشتريان .كاركنان رده هاي پايين باشيم كه يافته هايي دارند كه از چشم كارشناسان گاه دورمي ماند.بايد ميز خود را ترك كنيم وبا ديدار رسانه وخبرگان كاركنان پرسش هايي با آنان مطرح كنيم ستاره پيروزهي هاي دوران گذشته اغلب آخرين نفري است كه تن به دگرگوني وسازگار شدن  با منطق نقطه چرخش راهبردي مي دهدهم اوست كه بيشترين زيان وسخت ترين سقوط را بايد تحمل كند البته مديران مياني وبويژه مديران فروش وبازراريابي وبرنامه ريزي توليد ومالي ،يعني كساني كه درخط مقدم جبهه كسب و كار  هستند ،دگرگوني ها را سريع تر مي بينند وبهتر وبيشتر در مي يابند ،زيرا آنها نسيم دنياي واقعي بهتر به صورتشان     مي خورد واحساس آسيب پذيري مي كنند آنها پيشگويان سازماني هستند .برفهاي كوه در فصل بهار ابتدا از حاشيه آب مي شوند چون بيشتر در معرض آفتاب هستند.

 
 
 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *