تحليل شيوه مديريت ميرزا تقي خان(اميركبير) براساس تئوري رهبري فرهمند

 

چکیده: درخصوص رهبری فرهمند تئوری های زیادی ارائه گردیده است که اکثر این تئوری ها به این مسئله اشاره می کند که رهبران فرهمند قادرند در اعضاء نفوذ کنند تا هم خود رهبران و هم اعضای گروه خود را ملزم به پاسداری از ارزش های گروه بدانند و هدفهای جمع را بر هدفهای فردی مقدم بدانند. در این مقاله به این مسئله می پردازیم که اهمیت تاریخی امیر کبیر به سه چیز  ( 1-نوآوری در راه نشر فرهنگ و صنعت جدید 2-پاسداری از هویت ملی و استقلال سیاسی ایران، در مقابله با تعرض غربی 3-اصلاحات سیاسی مملکتی و مبارزه با فساد اخلاق مدنی) است. روش تحقیق توصیفی، تحلیلی است و هدف تحقیق بررسی عملکردهای امیر کبیر  و مقایسه سبک رهبری امیر کبیر با تئوری های رهبری است.

 

واژگان کلیدی: امیر کبیر، سبک رهبری، رهبری فرهمند

مقدمه
در این تحقیق به دنبال ارائه ی تعریفی جامع از رهبری فرهمند هستیم. پس از ارائه ی تعریف و ذکر ویژگی های آن، مطالعه ای تطبیقی در  ویژگی های تحقیق و شیوه ی رهبر امیر کبیر انجام می دهیم. ویژگی های امیر کبیر که از منابع تاریخی به دست آمده است و شیوه ی رهبری او را نزدیک به رهبری فرهمند نشان می دهد، که در این مجال برآنیم تا با این مطالعه ی تطبیقی صحت این مطلب را بررسی کنیم.

تئوری های رهبری
در ادبیات رهبری ابتدا باید رهبر شناخته شود و سپس به تئوری های مربوط به آن پرداخت از جمله راههایی را که می توان برای شناسایی رهبر بکار برد، عبارتند از:
1ـ اینکه درباره ویژگی های شخصیتی رهبران صحبت کنیم که آنان بدین وسیله از افراد غیر رهبر متمایز می شوند .
2ـ سعی شود تا رهبر براساس رفتار معرفی شود.
3ـ ارائه الگوی اقتضایی که بدین وسیله کاستی های تئوری های پیشین رهبری را بر می شمارد و بدین ترتیب نتیجه تحقیقاتی را که درباره رهبری انجام شده است ، ارائه می دهند. تئوری های شخصیتی رهبری هنگامی که مارگارت تاچر نخست وزیر انگلستان  بود.
وجه رهبریت او برجستگی بیشتری داشت و همواره او را  رهبری می دانستند که دارای اعتماد به نفس، عزمی آهنین، با اراده ومصمم است این ویژگی ها را ویژگی های شخصیتی می نامند، البته افراد دیگری نظیر نلسون ماندلا، گاندی،  فیدل کاسترو  وسر آمد همه آنها امام خمینی بود که به عنوان رهبران فره مند، پر شور و با جسارت یا تعالی بخش می نامند. تحقیقاتی که در شناسایی وتفکیک این ویژگی ها انجام شده است به نتایج مشخصی انجامیده است که برای مثال: نتیجه ای که از بررسی 20تحقیق مختلف (که تقریباً روی 80 ویژگی شخصیتی رهبران صورت گرفته بود ) به دست آمد. نشان داد که تنها در چهار یا پنج تحقیق، فقط پنج ویژگی از این 80 ویژگی قابل مشاهده است. واگر تحقیقات با این هدف انجام می شد که مجموعه ای از ویژگی های شخصیتی شود، تا بتوانیم براساس آن رهبران را از پیروان تمییز دهیم، بدون هیچ تردیدی تحقیق منجر به شکست می شد. ولی اگر هدف تحقیق این باشد که ویژگی هایی شناسایی گردند که در خور رهبری هست، در آ ن صورت این امکان وجود دارد که نتایج حاصل را با یک معیار یا ملاک بسنجیم. به عنوان مثال 6 ویژگی شخصیتی که رهبر را از افراد غیر رهبر متمایز می کند عبارتند از: جاه طلبی، میل به رهبری، صداقت ودرستی، اعتماد به نفس ، هوشیاری، داشتن دانش و اطلاعات مربوطه. گذشته از این نتیجه تحقیقاتی که به تازگی انجام شده این نکته را تایید می کند که افرادی که به شدت خــــــود کنترل هستند ( یعنی کسانی که دارای انعطاف پذیری زیادی هستند و می توانند  رفتارهای مختلفی را در شرایط مختلف نشان دهند ) نسبت به کسانی که از این ویژگی بهره ای نبرده اند بهتر می توانند نقش رهبری را در گروه برعهده گیرند. سوال : چرا ویژگی های شخصیتی نمی تواند در امر توجیه رهبری موفق شود؟ در این باره می توان گفت: 1ـ چنانچه از این دیدگاه به رهبری توجه شود، در مقابل به نیازهای پیروان و اهمیت ویژگی های مختلف توجه نمی شود یا اهمیت نسبی آنها بصورت دقیق بیان نمی گردد. ( برای مثال از این دیدگاه به این مساله توجـــه نمی شود که آیا رهبران اعتماد به نفس دارند یا این که یک رهبر موفق دارای اعتماد به نفس می شود) 2ـ به عوامل موقعیتی نیز توجـــــه نمی شود، این کاستیها باعث شده است که پژوهشگران به جنبه های دیگری توجه نمایند اگر چه ظرف 10 سال گذشته به ویژگی های شخصیتی (یک بار دیگر ) توجه زیادی شده است. ولی از نخستین سالهای دهه 1940 این موضوع کمتر مورد توجه قرار گرفت. کسانی که بین سالهای 1960تا 1994 برروی رهبری تحقیق کرده اند بیشتر به شیوه های رهبری توجه نمودند. ( رابینز1943).

سبک های رهبری
در سال های اخیر، یافته های تحقیق نشان می دهدکه سبک های رهبری بطور قابل ملاحظه ا ی از یک رهبر به رهبر دیگر تغییر پیدا می کند.برخی رهبران بر وظیفه تاکید کرده به رهبران یکه تاز موصوف می شوند در حالیکه برخی دیگر بر روابط متقابل انسانی پافشاری کرده به رهبران دموکرات مشهور می شوند. هنوز عده ی دیگری هستند که هم وظیفه مدار و هم روابط مدار بنظر می رسند. حتی افرادی در مناصب رهبری یافت می شوند که به هیچ یک از این دو توجه ندارند. هیچ یک از این سبک ها غالب به نظر نمی رسد در عوض، ترکیبات گوناگونی از آنها وجود دارد. از این رو سبک های رهبری به یکی از دو سبک وظیفه مداری –رابطه مداری محدود نیستند بلکه ابعاد مشخص و جداگانه ای دارند. (پال هرسی و کنث بلانچارد ص 76)

مطالعات دانشگاه ایالتی اهایو
بخش تحقیقات بازرگانی دانشگاه ایالتی اهایو در سال 1945 مطالعاتی بمنظور تشخیص ابعاد گوناگون رفتار رهبر آغاز کرد. محققان این مرکز، رهبری را بعنوان رفتار یک فرد هنگامی که در حال هدایت فعالیت های یک گروه در جهت تحقق هدفی است، تعریف کردند و رفتار رهبر را به اختصار در دو بعد: ساخت دهی و مراعات توصیف نمودند. ساخت دهی اشاره می کند به « رفتار رهبر در مشخص کردن رابطه میان خود و اعضای گروه کار و کوشش او برای ایجاد الگوهای دقیق سازمانی، مجاری ارتباط، و رویه ها و روشها ». از طرف دیگر، مراعات اشاره میکند به « رفتار حاکی از دوستی، اعتماد متقابل، احترام و ملایمت در رابطه میانن رهبر و اعضای گروه» (ص77)

مدل سه بعدی اثر بخشی رهبر
در مدل سه بعدی اثر بخشی رهبر ،اطلاعات رفتار وظیفه مدار و رفتار رابطه مدار برای توصیف همان مفاهیمی که در مطالعات دانشگاه ایالتی اوهایو بعنوان ساخت دهی و مراعات توصیف شدند، بکار خواهند رفت. چهار ربع اصلی به عنوان وظیفه مدار قوی ورابطه مدار ضعیف، وظیفه مدار قوی و رابطه مدار قوی، رابطه مدار قوی و وظیفه مدار ضعیف، و وظیفه مدار ضعیف و رابطه مدار ضعیف نامیده خواهد شد. این چهار سبک اصلی اساسا شخصیت های رهبر را توصیف می کنند. یک فرد در طی رشد و بلوغ نسبت به محرکات گوناگون، الگوهای عادت یا پاسخ های شرطی پیدا می کند. یک فرد در شرایط مشابه بنحو مشابهی رفتار می کند. این رفتار چیزی است که دیگران یاد می گیرند آن را بعنوان آن شخص یا شخصیت وی تشخیص دهند. آنان انواع معینی از رفتارها را از او انتظار دارند یا حتی می توانند آن رفتارها را پیش بینی کنند. در زمینه ی رفتار رهبر، ما توجه به آن بخش کلی شخصیت یک فرد داریم که آن را شخصیت رهبری وی می نامیم . این همان چیزی است که برخی مولفان بعنوان سبک بدان اشاره می کنند. شخصیت یا سبک رهبری یک فرد عبارت است از الگوی رفتاری که وی هنگام هدایت کردن فعالیت های دیگران از خود نشان می دهد. این الگو عموما شامل رفتار وظیفه مدار یا رفتار رابطه مدار یا ترکیبی از این دو است. دو نوع رفتار وظیفه مدار و رابطه مدار که از لحاظ مفهوم شخصیت رهبر اهمیت زیادی دارند،به شرح زیر تعریف می شوند.
رفتار وظیفه مدار – اشاره می کند به حد و اندازه ای که احتمال دارد یک رهبر نقش های اعضای گروه(زیر دستان)خود را سازمان دهد و تعریف کند؛ توضیح دهد که هر یک چه فعالیت هایی  را قرار است انجام دهند و چه وقت، کجا و چگونه قرار است وظایف عملی شوند. کوشش هایی که رهبر در جهت این الگو های دقیق سازمانی، مجاری ارتباط و طرق انجام دادن وظایف بعمل می آورد این رفتار را مشخص می سازند.
رفتار رابطه مدار – اشاره می کند به حد و اندازه ای که احتمال دارد یک رهبر به وسیله ی گشودن مجاری ارتباط، تفویض مسئولیت و دادن فرصت به زیردستان برای استفاده از توانایی های بالقوه شان، میان خود و اعضای گروه (زیر دستان) خود روابط شخصی برقرار سازد. این رفتار بوسیله حمایت اجتماعی- عاطفی، دوستی و اعتماد متقابل مشخص می شود. (  هرسی و بلانچارد ص85،86)
با توجه به اطلاعات جمع آوری شده در این مقاله  می بینیم امیر کبیر از مدیریت فراتر رفته و به بحث رهبری رسیده. میدانیم رهبری نیازمند کسب خبر ،آگاهی و تعالی است .افراد برای رسیدن به جایگاه رهبری باید مراحل مدیریت را طی نمایند. پژوهش های امروزی با مراجعه به اطلاعات مربوط به مطالعات سنتی صفات مشخصه شش ویژگی (هوش، تطبیق، حساسیت، مردیگری، برون گرایی و سلطه)را برای شناخت افراد نسبت به رهبران موثر می دانند. (لرد و دیگران،1986ص402-410)Robert G .lord

رهبران فرهمند
تئوری های رهبری را می توان به طور کلی از یک جهت به دو دسته از رهبران مرتبط دانست
1-رهبران Transactional : این گروه از رهبران پیرانشان را در مسیری به سوی اهداف مشخص و به وسیله ی روشن کردن نقش ها و وظایف هر یک، راهنمایی میکنند. این گروه از روش های مانند پاداش و یا حتی تنبیه برای تحریک بیش تر پیروانشان استفاده می کنند . (J.M. Howell 1998-p.c1 )  
2-رهبران Transformational  : این گروه از رهبران چنان پیروانشان را مسخر میکنند و تاثیرات بیش از حد معمول بر آنها دارند که از طریق همین تاثیرات آنان را به سوی هدف گسیل میدارند. این افراد به نگرانیها و نیاز های روز افزون تک تک پیروانشان توجه میکنند و به آنها کمک میکنند تا به مشکلات قدیمی با روش های جدید نگاه کنند       . ( J.M. Howell 1998-p.c2)
در بعضی از متون به عنوان زیر مجموعه ای از رهبران Transformational به گروهی از رهبران تحت  عنوان رهبران فرهمند یا Charismatic leaders  اشاره میکنند. آنان کسانی هستند که به دقت شرایط محیط را بررسی کرده و بر اساس آن اهداف استراتژیک یا چشم اندازها را تعیین و سپس پیروان را به سوی دستیابی به آنها هدایت میکنند. ماکس وبر با تعریف رهبری فرهمند تاکید میکند که این نوع رهبری به جاذبه ها و خصوصیات شخصی رهبر بستگی بسیار دارد ((Max Weber1913 تقریبا کاملترین مطالعه را در جهت آنالیز رهبران فرهمند توسط Rabindra Kanungo . Jay Conger   انجام شده است.  این افراد 5 بعد را به عنوان کاراکترهای اصلی رهبران فرهمند تعیین کرده اند.(J . Conger and R.N.Kanungo 1998- p.44)  
1-حساسیت محیطی: این افراد از محدودیت های محیطیارزیابی واقع گرایانه دارند و منابعی که برای ایجاد تغییرات مورد نیاز است را به خوبی می شناسند.
از محدودیت های محیطی در زمان امیر  نبودن امکانات، مسائل و مشکلات مرزی، واردات و صادرات ونبود بهداشت … که امیر با درایت و  بینش وسیع خود به حل این مشکلات پرداخت.
امیر هم از اوضاع غرب خوب مطلع بود هم از وضع کشور، او برای اداره ی کشور برنامه داشت و چنان با دیگران فاصله داشت و در اوج بود که اگر قرار بر این نبود که او را بنگرند کلاه از سر می افتاد. در مورد او غربیان بسیار نوشته اند ولیکن هنوز فرهنگ فقیر سفله پرور نتوانسته فدیه ای در خور وی هدیه دهد.
واتسون تاریخ نویس معروف انگلیسی که در ایام صدارت امیر کبیر در تهران بوده است می نویسد « خداوند گاهی از میان یک ملت یکی را بر میگزیند و مهام امور را به دست او می سپارد. این برگزیده ی الهی موجودیت خود را وقف سعادت و ترقی آن ملت می کند ولی آن ملت قدر خدمات او را درک نمی کند.فداکاری اورا قدر نمی شناسد» (رضوی نژاد1377)
امیر کبیر می دانست که شناخت قالب ها ی اجتماعی صنعت و تامین شرایط آن از اهم ضروریات است. او آگاه بود که امنیت اجتماعی که لازمه ی نظم و در نتیجه امید به آینده و در نهایت تلاش اجتماعی –اقتصادی است در ایران وجود ندارد و بی قاعدگی سرتاسر ایران را گرفته و تا مردم فعال نشوند، نخواهند توانست در مقابل غرب بایستند؛ لذا در تمام زمینه ها شروع به کار کرد.
در مدت سه سال و دو ماه صدارت او، مسائل مرزی خرمشهر، زهاب، کرند و اروند رود حل شد. مدرسه دارالفنون در هفت شعبه تاسیس شد. او نیز چون مرادش قائم مقام، قدرت شاه و درباریان را محدود نمود.   دیوان خانه عدالت را بنا نهاد تا به داد خواهی مردم علیه دولت بپردازد. برای اقلیت های مذهبی حقوق برابر قائل شد. شکنجه را ملغی کرد، افراد عاقل و کاردان را بر سر کار گماشت . مناصب بدون کار را حذف کرد. القاب بی جهت را دور ریخت. شعر روضه خوانی را اصلاح کرد. دست دولتیان را از سر مردم کوتاه نمود و به وضع بهداشت و تاسیس مریض خانه ها بسیار اهمیت داد، در زمان صدارت او و با کمک اتریش، خدمات شهری و پست رونق گرفت و گدایان جمع آوری شدند. نظافت شهر، حفظ آثار باستانی، جلوگیری از تعدی ماموران بیگانه، توسعه صنعت (امیر برای اقتباس صنعت نو اروپا، عده ای از استاد کاران باهوش و خوش ذوق ایرانی را انتخاب کرد و به پطرز بورگ فرستاد که رشته های مختلف صنعت جدید را بیاموزند)، تنظیم امور واردات و صادرات، توسعه و نشر دانش، واداشتن مردم به کار و تلاش، حمایت از تولیدی ها و تجار، صنایع دستی (امیر معتقد بود این خیانت به ملت و کشور است که چیزهایی که ممکن است در داخل کشور ساخته شود از خارج وارد گردد و روی همین عقیده، اجازه نمی داد برای صنعتی شدن کشور، حتی یک روز هم سهل انگاری شود) تامین حقوق اجتماعی افراد از جمله کار های دیگر اوست. کشاورزیو تجارت را نیز رونق بخشید، مهمات سازی در زمان او رشد بسیاری کرد. ارتش منظم شد. شیلات را از روس ها گرفت و به اتباع ایرانی سپرد. با فسادو اختلاس، بی عدالتی، رشوه خواری و دلالی که یکی از ویژگی های فرهنگی ایرانیان است درآویخت. رسم قمه کشی و لوطی بازی را از شهرها جمع کرد و امنیت شهر ها را تامین نمود. بسط نشینی در خانه ی علما و مساجد را که رسم اشرار برای فرار از اجرای قانون بود را با زحمت فراوان لغو کرد. گمرک را از اجاره ی اروپایی ها درآورد و افراد کاردان را به مناصب حساس گماشت و با این کار ها توانست باعث رونق اقتصادی و آبادانی کشور شود. وی وزارت امور خارجه را توسعه داد. ایجاد سفارتخانه های دائمی در لندن و پطرزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز، تربیت کادر متخصص برای وزارت امور خارجه، جلوگیری از مداخله ی خارجیان در امور داخلی ایران، الحاق هرات به ایران، بستن قرارداد اقتصادی با آمریکا، رونق تجارت خارجی و داخلی، افزایش درآمدهای دولت از جمله کارهای دیگر اوست.
از کارهای عمرانی هم که به همت او انجام شد، ساخت رودخانه ی کرخه، ساخت پل شوشتر، کشت نیشکر در خوزستان و کشت تخم پنبه در شمال است. بدیهی است که اگر دولتی چنین برنامه ی جامعی داشته باشد می تواند معلول های روابط اجتماعی را که بازتا ب فعالیت حیات جمعی است تامین نماید. (رضا قلی 1377)
اقدامات امیر کبیر در بازه ی زمانی صدارت او اشاره دارد به رفتار وظیفه مدار وی و کوشش هایی که در جهت الگوی دقیق سازمانی به عمل آورده.
2-حساسیت نسبت به نیازهای پیروان: این افراد به توانایی های دیگران حساس هستند و در مقابل دیگران خواسته ها و احساساتشان  احساس مسئولیت میکنند.
3-ریسک های شخصی: این افراد به ریسک های بالای شخصی که بعضا هزینه های زیادی ممکن است دربرداشته باشد، علاقه مند هستند . شاید این تعریف مناسب تر باشد که رهبران فرهمند از اینکه تصمیمات سخت را به طور وسیع اتخاذ کنند، نمیترسند.
4-رفتار غیر رایج: این افراد گاهی رفتاری را نشان می دهند که جدید است و خارج از رفتارهای معمول می باشد. از رفتاری که در آن زمان در میان مردم رایج بود پول دوستی و بیگانه پرستی و نامجو بودن رشوه خواری و اختلاس و ایجاد فساد و… بود که امیر از این رفتار مثتثنی بود
وزیر مختار انگلیس در مورد او نوشت «پول دوستی که از خوی ایرانیان است در وجود امیر بی اثر است، به رشوه و عشوه کسی فریفته نمیشود».
پولاک اتریشی در حق او گفت « میرزا تقی خان مظهر وطن پرستی است که در ایران اصل مجهولی است ».
شیل هم اعتقاد داشت « امیر جز نیک بختی وطنش چیزی نمی خواهد».
در ترجمه ی تاریخ پتر کبیر نوشته ی ولتر آمده که پتر به کشیشان و دانایان گفت:مهام سلطنت و انجام امور دولت با من است، و مرا با تشخیص و امتیاز مذهب کاری نیست. از سوی دیگر تجربه آموخته بود که ….. دخالت ملایان در امر مملکت داری،سد راه اصلاح طلبی و نوجوئی است.
همه ی این اقدامات صحه بر گفته ی واتسون گذاشت که گفت«اگر امیر می ماند و کارش را تمام میکرد درباره ی او می گفتند که از جانب خدا آمده و او اشرف مخلوقات است».
5-چشم انداز و طرز انتقال آن: این افراد معمولا آینده را بهتر از وضع فعلی می دانند و چشم اندازهای خود را به خوبی برای دیگران توصیف می نمایند بگونه ای که کاملا برای ایشان قابل فهم باشد. در یک نظر سنجی از 1500 نفر از رهبران رده های بالایی در بنگاه های اقتصادی که 870 نفر از آنها در 20 کشور مختلف دنیا CEO بوده اند. 98% عقیده داشتند که یک احساس قوی نسبت به چشم انداز سازمان، مهم ترین مشخصه ی رفتاری برای یک CEO می تواند باشد    (L.B. Korn 1989-p.157)
باریک و ریز شدن در کار امیر می رساند که وی خوب می دانست که بر اثر آنچه فرهنگ ایران به سر خود آورده، امنیت اجتماعی که لازمه ی نظم و در نتیجه امید به آینده و در نهایت تلاش اجتماعی-اقتصادی است در ایران وجود ندارد و این خودکامگی و بی قاعدگی که سر تا پای این فرهنگ را گرفته، مهلک ترین دشمنی است که در مقابل فعالیت این مردم ایستاده است. و تا این مردم فعال نشوند، کار ایستادگی آنها در مقابل غرب و تامین توسعه و رفاه غیر ممکن خواهد بود. این ظرایف فهم در ذهن او فعال بودند، به همین جهت در کتاب جهان نمای جدید آورده است «… در فرانسه طریق سلوک پادشاه با رعیت با قانون آزادی است، چنانچه در ایام پیشین قرار داده اند، الحال نیز همان همان قاعده ی معمول است، نه پادشاه زیاد از آن دست تطاول بر رعیت تواند دراز کرد، و نه رعیت از آن قرار قدیم، قاعده ی دیگر تواند دراز کرد …»
امیر نظام و قانون و تامین عدالت و در واقع آنچه را که به نظم میرزا تقی خانی معروف شد بسیار وسیع می دید. او از نظم میرزا تقی خانی نوعی قانونمند کردن قدرت خودکامه و به ضابطه کشیدن هر نوع بی ضابطگی را می فهمید.  و به جد در را آن ایستاده بود. (رضا قلی 1377،ص117)
این مقوله همان چیزی است که به صورت جدی و نو مربوط به جوامع صنعتی و عقلانی شدن شیوه ی فعالیت های اجتماعی و حیات جمعی است. این فعالیت های نوین با هر گونه بی نظمی و بی قاعدگی سر ناسازگاری دارند. این بی قاعدگی و عقلانی نشدن حیات اجتماعی ایران، یکی از چهره های کریه فرهنگ این زاد و بوم است که قرن هاست در لباس های مختلف ادامه ی حیات داده است. امیر با زمانه هماهنگ نشد، جان خود را بر سر آن گذاشت و همین نکته را نیز کرارا قید می کرد که یا به خواسته هایش تحقق خواهد بخشید یا جان بر سر آن خواهد گذاشت.
یکی از ابعاد کار او قانونمند کردن قدرت مطلقه ی شاه بود، می خواست که آن را از حالت خودکامگی به در آورد . در عین اینکه سلطنت را حق شاه می دانست در صدد این بود که استبداد  او را ضابطه مند کند. امیر نظم را در تمام کارها جست وجو می کرد، هم در سیاست و هم در اجتماع و هم در قضاوت و هم در فعالیت هی اقتصادی. (رضا قلی 1377)

و اما سیاست
سیاست مذهبی امیر دو جهت داشت، کاستن نفوذ روحانی و منع دخالت در سیاست، آزادی و مدارای دینی. نظر او به هر جهت زاده تفکر او در اصالت سیاست عرفی بود.
امیر کبیر خود دیندار بود و عقیده به اصول و آداب مذهبی، اما از تعصب آزاد بود و به گفته ی اعتماد السلطنه زهد خشک را استهزاء میکرد. برخورد دولت امیر با دستگاه روحانی زاده دو عامل اصلی داشت، یکی دخل و تصرف عالمان دین در کار سیاست و دوم سنت پرستی و ظلمت هیات روحانی. نه هر کس که عالم دین بود گرفتار تعصب و خود فکری بود و نه مخالف اصلاح و ترقی، چنین ن یست. از صنف   روحانیون مردان دانا و استوار، روشن بین و پرهیزگار برخاستند، اتفاقا امیر با این کسان همکاری داشت، جانب آنان را نگه می داشت و از استقلال دستگاه قضایی شرعی که در دست آنان بود، پشتبیانی می کرد. در واقع سیاست عمومی امیر در کاستن قدرت روحانی متوجه امام جمعه ها و شیخ الاسلام ها می گردید که در افکار قاطبه ی مردم نفوذ داشتند. مروج کهنه پرستی و نادانی بودند، سرای آنان مصون و جای تحصن بود و از این راه اعمال قدرت می نمودند و در سیاست مداخله میکردند. امیر چنین حقی و مسئولیتی را برای روحانیون نمی شناخت به علاوه نفوذ و رویه ی ایشان را مانع پیش رفت نقشه ی  اصلاح و ترقی می دانست.
از لحاظ شناختن زمینه ی فکری جامعه ی ما در این زمان باید دانست که در یک سو به اندیشه ی تفکیک سیاست از دین در ایران شناخته گردیده بود. (آدمیت 1378)

مشخصه های دیگری از رهبری امیر کبیر
1) پشتکاری شگفت آور داشت؛ واتسون منشی سفارت انگلستان می نویسد؛ «امیرنظام به همان اندازه پرکار بود که غیرت مسئولیت داشت؛ روزها و هفته ها می گذشت که از بام تا شام کار می کرد و نصیب خود را همان وظیفه مقدس می دانست و دشواری ها و نیرنگ ها نیز او را از کار دلسرد نمی کرد. به شرحی که « ویلیامز» نماینده انگلستان در کنفرانس « ارزنه الروم » نگاشته، امیر کبیر در آنجا سخت بیمار گشت و چون نمایندگان روس و انگلیس به احوالپرسی او رفتند، دیدند در بستر بیماری با چهره رنگ پریده و بدنی فرسوده مشغول مطالعه و تهیه طرح عهدنامه ایران و عثمانی است.
2) استحکام اخلاقی؛ در استحکام اخلاقی او هیچ تردیدی نیست. مردی که هرگز در برابر عشوه و رشوه کوتاه نیامد و منافع کشور را بر همه چیز و همه کس ترجیح داد.
3) عزم پایدار داشت؛ نویسنده صدر التواریخ می گوید؛ این وزیر عزم ثابت و اصالت رای داشته است. در موردی که نماینده انگلیس خواست رای امیر را عوض کند، خود اعتراف دارد که «… سعی من و کوشش نماینده روسیه، و تلاش مشترک ما همه باطل است » . که این موضوع با  تئوری اسنادی رهبری که این پنداشت است که معمولاً رهبران اثر بخش در تصمیمات خود قاطع هستند و دچار تزلزل نمی شوند، مطابقت دارد.
4) استقلال فکر؛ او به منافع مملکت عمل می کرد. از استقلال فکر او همین بس که در کنفرانس ارزنه الروم بارها دستور حاجی میرزا آقاسی- صدراعظم وقت – را که مصلحت مملکت نمی دانست، زیر پا نهاد .این موضوع را نیز دربا تئوری اسنادی رهبری مطابقت دارد.
5) حدشناسی؛ یکدندگی بی خردانه نمی کرد و اگر لازم بود، در مذاکره و دیگر امور روش خود را تغییر می داد.
6 )درستی و راست کرداری؛ درستی و راست کرداری از مظاهر دیگر استحکام اخلاقی اوست. از این نظر فسادناپذیر بود. قضاوت و زیر مختار انگلیس این است؛ « پول دوستی در وجود امیر بی اثر است.» و به قول رضا قلی میرزا هدایت که امیرکبیر را نیک می شناخت؛ «به رشوه و عشوه کسی فریفته نمی شد.» دکتر پلاک اتریشی می نویسد؛ «پول هایی که می خواستند به او بدهند و نمی گرفت، خرج کشتنش شد.»
7) قابل اعتماد بود و تلون نداشت؛ واتسون می نویسد؛ امیر نظام به آسانی به کسی قول نمی دهد. اما هر آینه انجام کاری را وعده می کرد، باید به سخنش اعتماد نمود و انجام آن کار را محقق شمرد. عباس میرزای ملک آرا برادر ناصرالدین شاه می آورد؛ امیر نظام مردی بود که تلون نداشت و تخلف در کلامش نبود. به قول نویسنده صدرالتاریخ؛ «از برای حکم خود ناسخ قرار نمی داد. هر چه می گفت به جا می آورد، به هیچ وجه حکم او ناسخ نداشت.»
8) دلیر و صبور بود؛ یک بار به شاه می نویسد؛ «با این طفره ها و امروز و فردا کردن و از کار گریختن، در ایران به این هرزگی حکماً نمی توان سلطنت کرد.»
9) رفتاری متین و سنگین داشت؛ نمایندگان بیگانه ای که او را می شناختند از جمله «رابرت کرزن» از وقار و متانت او سخن گفته اند. از قول منشی او، میرزا سعیدخان نوشته اند که؛  «خنده او کمتر دیده شد.» پس شگفت نیست که دلقک ها را از دربار بیرون کرده باشد.
10) چشمانی گیرا و سخت نگر داشت؛ گفته اند؛ «به درجه ای نهایت و صلابت داشته که اگر به سرباز نگاه می کرد، آن سرباز ضعف می کرد و از حالت طبیعی بیرون می شده است.» هیچ خطاکاری در برابر دیدگانش تاب مقاومت نداشت.
11) نامجو و شهرت خواه نبود؛ هیچ کاری را به نام خودش تمام نمی کرد و مهم تر اینکه در سرتاسر روزنامه وقایع اتفاقیه زمان صدارتش، از تجلیل میرزا تقی خان خبری نیست. فقط چهار جا اسمش آمده و آن هم به حکم ضرورت.
12) در عین غرور، خودپسندی نداشت؛ مرد خودبین مقتدر هیچ گاه حاضر نیست در نامه رسمی به ضعف اطلاعات و آگاهی خود اشاره کند و حال آنکه امیرکبیر بارها به ناآگاهی و عدم اشراف خود در حوزه ای اعتراف کرده بود. در یک جا خطاب به شاه می نویسد؛ «به عقل ناقص خود در دولت خواهی چیزی را بفهم لابد برای مضرات بعد آن، عرض نمایم. آن هم معصوم نیستم، گاه هست درست فهمیده باشم، گاه هست درست نفهمیده باشم.»
13) او را به مناعت طبع می شناختند؛ این از مظاهر غرور نفسانی اش بود، به خواری تن در نمی داد. نماینده انگلیس ضمن اینکه به حیثیت خواهی و حساسیت میرزا تقی خان در روابط با بیگانگان اشاره می کند، می گوید؛ «هیچ گاه حاضر نیست رفتار متکبرانه کسی را تحمل کند.»
14) از زبونی ننگ داشت؛ در آشوب ارزنه الروم که از ضرب سنگ و کلوخ زخمدار شد، جراحت خود را پنهان داشت و پزشک را سراغ همراهان مجروحش فرستاد که آنان را درمان کند.
15) زیردستان را بر خود برتری داشت؛ نمونه قبل موید ناخودپسندی اوست. طبق تئوری رهبری بر تبادل نظر با اعضا چنین استدلال می شود که رهبر در اثر فشار های زمانه می کوشد تا با گروه کوچکی از زیر دستانش یک رابطه ویژ ه ای برقرار کند . او یک گروه صمیمی تشکیل می دهد که آنها را گروه « غیر رسمی یا خود مانی » می نامند .اعضای این گروه مورد اعتماد هستند و از امتیازات ویژه برخوردار  هستند به ویژه ، تئوری مزبور وتحقیقاتی که در این زمینه انجام شده است که رهبران بین زیر دستان خود فرق قائل می شوند وتفکیک افراد از یکدیگر چیزی بیش از یک امر تصادفی است و همچنین این که مقام گروههای « خودمانی » و« رسمی » به عملکرد ومیزان رضایت آنان بستگی دارد .امیر  کبیر هیچ گاه گروه غیر رسمی تشکیل نداد.
16) قدرت روانی داشت؛ به گاه خطر خونسرد و برمغز و اعصابش حاکم بود و در جلسات مهم هنگام مذاکره در مقابل دیگران خونسردی خود را حفظ می کرد و از سخنان تند آنان برنمی آشفت. فقط به منافع کار و کشور فکر می کرد. این ویژگی امیر به قدری بارز بود که بارها مورد تقدیر حتی نمایندگان خارجی قرار گرفت.
17) حق شناس بود؛ در اوج قدرت، از مخدومش به «مولای من قائم مقام » یاد می کند. هیچ گاه دین اخلاقی خود را نسبت به قائم مقام فراموش نکرد.
18) سخن کوتاه می گفت و کوتاه می نوشت؛ ساده نویسی و کوتاه نویسی شیوه اش بود. حاشیه نمی رفت و اصل مطلب را کوتاه می گفت یا می نوشت. آنچه در جهت منافع ملت و مملکت بود می گفت و می نوشت و در این خصوص پرده پوشی نمی کرد و کوتاه نمی آمد اما با خردمندی می گفت و می نوشت. در سراسر کاغذهای خصوصی و دولتی او لودگی و مطایبه به چشم نمی خورد، اما طعن و کنایه های بامعنی دیده می شود.
19) عاشق مادر بود؛ دیگر جنبه انسانی امیر، مهری است که نسبت به مادرش در دل داشت. و از اینکه او بر اثر فراق فرسوده شده بود، اظهار تاثر کرده است. ظاهراً این ویژگی همه مردان بزرگ تاریخ است که مهر مادر دارند و خود را خدمتگزار مادر می دانند و آن دسته از مردان موفق که در زمان حیات مادر نتوانستند به او خدمتی کنند با حسرت از عدم امکان خدمت به مادر یاد کرده اند.
20)چند کلمه از عاداتش بگوییم؛ تکالیف شرعی را انجام می داد، نماز می گزارد، روزه می گرفت، و زیارت نامه عاشورا می خواند.)آدمیت 1378)
21)در تحلیل روان شناسی او باید گفت کمتر در درون خود آرام بود .انفعالات نفسانی اش نوسان هایی داشت و گاه حالت غمزدگی و افسردگی روانی بر او استیسال می یافت.(الگار 1369)

نتیجه گیری
با توجه به تئوری های رهبری و ویژگی های که از امیر کبیر ذکر شد میتوان او را در زمره ی رهبران فرهمند جای داد تئوری رهبری فرهمند در دامنه تئوری اسنادی قرار دارد. اساس سبک رهبری فره مند، عواطف واحساسات، وفاداری و سطوح عملکرد بالاست. برای بیشتر رهبران از جمله امام خمینی، پاپ، کاسترو، و…می توان از اصطلاح رهبران فره مند استفاده کرد . رهبران فره مند داری اهداف ایدآل، تعهد زیادی نسبت به اهداف، انتقال اهداف به زیر دستان ودارای اعتماد به نفس هستند . آنان قادر هستند تغییرات ریشه ای را برای دست یابی به اهداف ایجاد کنند.طبق مطالب گفته شده و مستندات تاریخی این نکته بیان می شود که سبک رهبری امیر کبیر سبک تواما ضابطه مدار و رابطه مدار بوده است،  شایان ذکر است که امیر کبیر در موقعیت های مختلف از سبک های متفاوتی، بسته به شرایط استفاده میکرد که مدل سه بعدی اثر بخشی رهبری نیز مبین این مسئله است. با توجه به عملکرد های امیر کبیر در دوران کوتاه صدارت وی می توان دریافت که امیر به  دو بعد ساخت دهی و مراعات توجه بسیار داشت که این را نیز می توان از ویژگی های رهبری فرهمند در نظر گرفت.

فهرست منابع فارسی
1)رضا قلی،علی؛ جامعه شناسی نخبه کشی, انتشارات نشر نی.1388
2)آدمیت،فریدون؛امیر کبیر و ایران. تهران. انتشارات خوارزمی.1348
3) رضوی نژاد، میر ابو طالب؛ چهار سیاست مدار ملی، متقی و نام آور ایران. انتشارات گوتنبرگ.چاپ اول 1377
4) الگار، حامد؛ دین و دولت در ایران ،نقش علما در دوره ی قاجار،ترجمه ی ابوالقاسم سری،تهران.1389
5)رابینز، استیفن پی ؛ترجمه ی علی پارساییان و دکتر سید محمد اعرابی.تهران :دفتر پژوهش های فرهنگی ،1388    
6)رضائیان، علی؛مبانی مدیریت رفتار سازمانی.سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی.1389
7) اسدی، محمد حسین؛  تئوری های  رهبری
8) هرسی و بلانچارد؛مدیریت رفتار سازمانی(ترجمه ی دکتر علی علاقه بند ، تهران امیر کبیر،1385.
9) نظری زاده، محمد؛ امام خمینی الگوی رهبری در سازمان های ایران
10) سایت جامع مدیریت ” مدیریار”
11) “عمليات موازي، مشابه و متداخل در نظام فرهنگي كشور “، آرشيو گزارش‌هاي كتابخانه شورايعالي انقلاب فرهنگي.
12) “مباني نظري طرح ساماندهي امور فرهنگي “، آرشيو گزارش‌هاي كتابخانه شورايعالي انقلاب فرهنگي.
13) ويليام گلاسر، ترجمه ي نسرين ملكي؛ مديريت بدون زورواجبار، انتشارات گندمان، 1384
14) خدامي عبدالصمد؛ رهبري در عرصه فرانو گرايي، سايت مديريت دانشجويان دانشگاه تهران‌، مقاله ها ، 1384
15) فيدلر ، فرد و شمرز، مارتين؛  رهبري اثر بخش،ترجمه سهراب خليلي، تهران : دانشگاه آزاد اسلامي :1372.
16) كاتر ،جان؛ رهبران چه مي كنند؟ ترجمه فضل الله اميني،تهران : انتشارات فرا،1384.

منابع انگلیسی:

1- J. M. Howell (1998), the Leverage of Leadership (The Globe and Mail)
2- L. B. Korn (1989), How the Next CEO Will be Different (Fortune, May 22)
3- Max Weber (1913), Basic Concepts in Sociology (Peter Owen Ltd.)
4-Borden، V.M.H. 2003. “Aligning program، campus، system، and state models of higher education effectiveness”، FAIR conference on search of quality، Myer، USA
5-CGIAR Report. 2001. “Towards accreditation schemes for higher education in Europe”، CRE Project، co-funded by the SOCRATES program(Complementary measures for migher education)، Europe
6-Ewell، P. T. 2000. “Outcomes، Assessment، Institutional Effectiveness، and Accreditation: A Conceptual Exploration، Journal of Academic Librarianship
7-Farmer، S.A. 2004. “A performance measurement framework for internal audit”، MSc Thesis، University of Central England Business School، UK


Analyze Mirza Taqi Khan style of
management based on the theory of charismatic leadership
by:
Mahdi Yarahmadi Khorasani
Zahra Hadad Moghadam

Abstract:
Many theories is presented about charismatic leadership that most of fhese leadership refers to the ability of charismatic leaders to influence the members to make both manager and members protecting group valuesand  prefer groups goals rather than self-goals. This document analyses the historical importance of Amir-Kabir is based on 3 thing: 1) Innovation in the publishing new industry and culture. 2) Safeguarding of national identity and political independence of Iran against western aggression. 3) political reforms and fight aganst moral – civil corruption. The method of study is Descriptive – analytical. And the aim of  document is Survey of  Amir-Kabir Performance and Comparison between style of Amir-Kabir management and leadership leadership.

 

نویسنده:

مهدی یاراحمدی خراسانی – مدرس دانشگاه
زهرا حدادمقدم – دانشجوی مدیریت بازرگانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *