جهد و مهد

امروزه برخي از ابعاد زندگي بشر بيش از حد تحت تأثير و در اختيار فعل و انفعالات محيط و اتفاقات جامعه قرار گرفته به گونه اي که کنترل آن از دست انسان خارج گرديده است. نگاهي به دور و بر خود بيندازيد تا با چشمان خود ببينيد چگونه انسان اسير برخي امور و مسائل جامعه است. به عنوان مثال بخش قابل توجهي از زمان و عمر ما در ترافيک مي گذرد.


چه بخواهيم و چه نخواهيم حالا که عزم عمومي و جدي در کنار گذاشتن خودروهاي شخصي نداريم و يا سامانه  حمل و نقل عمومي ما آن طور که بايد و شايد توسعه نيافته، در دسترس و استاندارد نيست بايد زمان زيادي از امور روزانه  خود را در ترافيک هدر دهيم. يا آلودگي هوا، شبکه هاي اجتماعي و فناوري هاي روز و ده ها مثال ديگر از اين جنس قابل ذکر است که در هدايت و اثرگذاري مستقيم بر فعاليت هاي فردي و خانوادگي ما فعال هستند. يکي از همين موارد قابل ذکر فرزندان و دلبندان خانواده هايند. حالا که کميت و کيفيت فرزندآوري در جوامع تا اين حد به نسبت گذشته تغيير کرده است قطعاً بدانيد شيوه  تربيت و آماده سازي آن ها براي زندگي آينده نيز از اين تغييرات مستثنا نيست.
کافي‌است به ياد آوريم پدربزرگ ها و مادربزرگ هاي نسل ما هرکدام حداقل 4 يا 5 فرزند داشته که اين تعداد در خانواده هاي  زيادي به بالاي 8 يا 9 نفر هم مي رسيد. فرزندان در خانه هاي بزرگ با شيوه اي اجتماعي زير نظر مستقيم والدين تربيت مي شدند و تا حد زيادي در چارچوب باورها و ارزش هاي خانواده  خود قرار مي گرفتند. کسي از فرزند زياد و تربيت او نالان نبود بلکه اين مسئله را لطف خدا دانسته و از تکثر فرزندان و شلوغي اطرافشان لذت مي بردند. با گذر زمان فرزند کم داشتن پرستيژ اجتماعي شد و با کلاس ها براي داشتن زندگي بهتر فرزند کمتري داشتند! و کار به جايي رسيد که تک فرزندي يا بي فرزندي در جامعه رواج يافت. علاوه بر اين علي‌رغم اين که هر خانواده کلي هزينه براي تربيت فرزند خود مي کند و برايش همه چيز را فراهم مي کند ولي گويي نسبت به نسل هاي قبلي که چندين فرزند را به راحتي تربيت کرده و سر و سامان مي دادند آن قدر ناتوان گشته ايم که از پس همين يک فرزند هم بر نمي آييم! يا اگر بر بياييم کلي احساس خستگي و صرف انرژي شديد داريم. برخي تا اين مسائل را مي شنوند بلافاصله پاي مسائل اقتصادي را پيش مي کشند که البته بيراه هم نيست. نسبت به گذشته دغدغه هاي اقتصادي مردم خيلي بيشتر شده که قاعدتاً همه  آن هم به‌خاطر محدوديت و گراني نيست و بخش قابل توجه آن به دليل مصرف زدگي و افزايش روحيه تجمل گرايي عمومي است. ولي خب اگر بخواهيم تمامي اين موارد را به حساب مسائل اقتصادي هم بگذاريم قطعاً خودمان را گول زده ايم. مسلماً انحرافات ذهني، رفتاري و اجتماعي ما در حوزه خانواده در اين راستا اهميت بسيار بيشتري از کمبودهاي اقتصادي دارد. حال فرض کنيد پدر و مادري که به شدت درگير کار هستند تا معيشت خود را تأمين کنند و يک يا حداکثر دو فرزند هم دارند که هر روز صبح آن ها را همچون يک کارمند از خواب ناز بيدار کرده تا حتي قبل از شروع ساعت کار اداري درب مهد کودک پياده نمايند و تا عصر يا ظهر از فرزندانشان خبري ندارند تا چه ميزان بر رفتار و تربيت وي موثرند؟ تازه همان زماني هم که در کنار فرزندشان هستند کودکان وقت قابل توجهي پاي تلويزيون، ماهواره، شبکه هاي اجتماعي و مواردي از اين دست بوده و رسماً تأثير گذاري بر تربيت آن ها بسيار محدود مي گردد. بسيار نگران کننده است که بگوييم نقش والدين در تربيت فرزندان از مهدهاي کودک و شبکه هاي اجتماعي کمتر است ولي گويي اين حکايت تلخ واقعيت دارد! بخشي از اين چالش مهم با اراده  والدين مبني بر مديريت زمان و وقت سپاري بيشتر با فرزندان‌شان قابل حل است ولي بخش زيادي از آن به دليل محدوديت هاي زندگي ماشيني امروز قابل انجام نيست. وقتي والدين شاغل و گرفتار يا خسته و بي حوصله اند و فرزندان‌شان زمان مهمي از اوقات خود را در مهدکودک مي گذرانند پس بايد نسبت به استانداردسازي و توسعه رفتاري، اخلاقي و ساماندهي مهدهاي کودک اقدامات بسياري بيشتري صورت پذيرد.
وقتي مرحوم امام گفت: «مدارس را دريابيد که دانشگاه دير است» با همين ديدگاه مهدکودک بسيار مهم تر از آنچه در تصور عده اي از خانواده ها و دست اندرکاران آموزش و پرورش هست مي باشد. در جامعه ما متأسفانه بسياري از مهدهاي کودک استانداردهاي آموزشي متناسب با سن، نياز جنسي، روحي، اخلاقي و ارزشي کودکان‌مان ندارند. برخي از آن ها فقط مجالي براي ايجاد هيجان هاي کاذب، موسيقي هاي بسيار هيجان انگيز، فاقد مباني نظري آموزشي و استاندارد فيزيکي و حرکتي هستند و برخي ديگر هم در ايجاد رفتار متناسب و رو به رشد براي کودکان منفعل و بدون اثر مي باشند. نگاهي به کودکاني که در اطراف شما به مهدکودک مي روند بياندازيد. آن ها بيشتر از اين که تحت تأثير آموزش هاي مربيان مهد باشند از همسالان خود چيزي ياد مي گيرند. بيشتر از معلم هاي خود به همسالان و همبازي هايشان اشاره دارند. در برخي مهدهاي کودک غيراستاندارد گويي مربيان، کودکان را در يک محيط باز رها مي کنند و فقط مراقب‌اند ظهر يا عصر که والدينشان مي آيند به سلامت تحويل آن ها داده و براي رشد فکري، جسمي، رفتاري و غيره در آينده سازان کشور هيچ گونه احساس وظيفه اي نمي کنند. والدين بايد بسيار هوشيار باشند تا گرفتار اين گونه مهدهاي کودک که نگاه صرفاً اقتصادي دارند نگردند. از آن طرف مسئولان نيز موظفند براي حفظ سرمايه انساني کشور با دقت بيشتري بر مهدها نظارت کنند و اجازه ندهند آن چيزي که برايشان ارزشمند نيست در گوش‌شان گفته شود و يا اين که نونهالاني که در سن طلايي تربيت هستند به حال خود در يک محيط بسته و شلوغ مثل زيرزمين يک مهد بي تفاوت رها شوند. اين کودکان بي گناه و آينده ساز جايشان در آغوش گرم والدين است. اما چه مي شود کرد که زندگي ماشيني امروز خيلي زودتر از آنچه بايد خردسالان را وارد دنياي بزرگ تر ها و درگير مسائلي همچون صبح زود از خواب بيدارشدن، زندگي مکانيکي و ماشيني و استرس هاي ديگر مي کند. مهدکودک از دانشگاه هم مهم تر است پس مسئولان و خانواده ها جد و جهد کنند تا امروزي که چاره اي جز مهد نيست اين مکان محملي براي آرامش و رشد فرزندان‌مان گردد.

منبع: روزنامه رسالت مورخ دوشنبه 11 دی 1396 شماره 9119

 

http://www.resalat-news.com/newspaper/item/6301

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *