البته شاید بسیاری از مواردی که ذکر شد واقعیت داشته باشد ولی هیچ کدام دلیل موجهی برای کتاب نخواندن نخواهد بود. کشور ما در حوزه کتاب و کتاب خوانی و وقت سپردن برای مطالعات علمی و عمومی گذشته اش بهتر از امروزش می باشد. نشان به آن نشان که بسیاری از ایرانیان در قرن های گذشته ادیب، شاعر، حکیم و اهل مطالعه و مباحثه بوده اند اما امروز متأسفانه خصوصاً در میان نسل جوان نه تنها برای کتاب خوانی زمانی صرف نمی شود بلکه حتی برای آن ضرورت و اهمیتی نیز قائل نیستند؛ به قول جوان های امروزی؛ “حسش نیست!!” این در حالی است که یکی از شاخصه ¬های ارزیابی رشد، توسعه و پیشرفت فرهنگی هر کشوری در عصر حاضر میزان مطالعه و کتابخوانی مردم آن مرز و بوم است. کشور تاریخی ایران اسلامی نیز از گذشته های دور تاکنون با داشتن تمدنی بالغ بر چند هزارسال و مراکز متعدد علمی، فرهنگی و کتابخانه های بزرگ، علما و دانشمندان شهیر با آثار ارزشمند تاریخی پیشتاز سایر دولت ها و ملت ها بوده و در زمینه ی فرهنگ و تمدن جهانی همواره همچون خورشیدی تابناک درخشیده است. اما الان وضعیت به گونه ای است که بخواهیم یا نخواهیم باید این واقعیت تلخ را قبول کنیم که یکی از ویژگی های جامعه ایران معاصر میزان بسیار پایین مطالعه است. حتی اگر بخواهیم کمی سخت گیرانه تر سخن بگوییم باید اعتراف کنیم که در واقع جامعه ی ایران را می توان جامعه ی بی مطالعه نام نهاد. جامعه ای که بخش زیادی از مردمانش با کتاب و کتاب خوانی قهر هستند. مردمی که ترجیح می دهند به جای خواندن کتاب سینما بروند، موسیقی گوش کنند و یا هر کار دیگری به جز مطالعه انجام دهند. بر اساس آمارهای ارائه شده از سوی نهادهای ذیصلاح هر شهروند ایرانی در شبانهروز تنها دو دقیقه از وقت خود را به خواندن کتاب اختصاص میدهد که این میزان در مقایسه با کشورهای توسعه یافته ای مثل؛ ژاپن و یا انگلستان که سرانه مطالعه در حدود 90 دقیقه در روز است و یا در مقایسه با کشورهای در حال توسعه همچون؛ ترکیه یا مالزی که این عدد نزدیک به 55 دقیقه در روز می باشد، آماری فاجعه بار است.
اگر بخواهیم کنکاشی در چرایی وقوع این امر داشته باشیم باید بگوییم که متأسفانه مردم ایران اساساً نیازی به مطالعه احساس نمی کنند. ملتی که تشنه ی معرفت و آگاهی است، مردمی که “دانستن” را لازمه ی زندگی و بودن خود می داند، صد البته مقدمات و شرایط آن را فراهم می کند. اما ملتی که در خود نیازی نمی بیند از در و دیوار هم کتاب ببارد لحظه ای حاضر نیست چشم بر آن بدوزد. “مطالعه” كه فرهنگ لغت عميد آن را “اطلاع يافتن از چيزي با ادامه نظر در آن” معني كرده است، نه تنها زير بناي پژوهش و نخستين گام براي تحقيق است بلكه به عقيده كارشناسان جزو نيازهاي روحي و معنوي انسان نيز محسوب ميشود. تجربه جهاني نشان مي دهد كه رشد و توسعه تمدن ها، ريشه در رشد فكري و فرهنگي هر جامعه دارد و بدون رشد فرهنگ كتاب خواني در جوامع، نمي توان به رشد هيچ تمدني دل خوش كرد. بايد تأكيد كرد كه عليرغم رشد رسانه هاي گوناگون جمعي تاكنون هيچ رسانه اي نتوانسته است نقشي را كه كتاب در رشد و توسعه تمدن ها داشته است، ايفا نمايد. هر کاری باید کرد تا تشنگی در کام مردمان ایران -که به صورت کاذب اشباع گردیده است- بار دیگر ایجاد شود. اما چرا ما تشنه نیستیم؟ واکاوی این پرسش می تواند به حل بخشی از این مشکل کمک نماید. مهمترین علت این که چرا ما تشنه ی کتاب و کتاب خوانی نیستم، در این است که درون ما از پرسش خالی می باشد. مقدمه ی دانستن و شوق رسیدن به آگاهی، همانا وجود پرسش هایی است که روح و جان را بی تاب می کند و یک دم آدمی را رها نمی کند. انسانی که بی قرار دانستن باشد آرام نمی گیرد، خود را به در و دیوار ذهن و ضمیر می زند تا پاسخی مناسب برای سوال هایش یافته و امواج خروشان ذهنش را به ساحل آرامش برساند. شاخک های معرفت آدمی هنگامی حساس می شود که پرسش را حق خود و بلکه مولفه ی وجودی خویش تلقی کند. آنان که صندوق خانه ی ذهن خود را در برابر هر سئوالی بسته اند و شک و پرسش برایشان ایجاد نمی گردد، هیچ نیازی به جستجو و کاووش در خود احساس نمی کنند. در تاریخ این مرز و بوم سیر کنید تا دریابید که قدما و بزرگانی همچون ابن سینا برای به دست آوردن حقیقتی نامکشوف از علم چگونه بی تابی و کنکاش می کرده اند و یا ابوریحان بیرونی برای دانستن و آگاهی یافتن هیچ نهایتی قائل نبوده است. راه چاره چیست؟ به نظر می رسد فرهنگ مطالعه و عشق و علاقه به آن باید از کودکی در انسان ایجاد گردد. به بیان دیگر اگر در دوره ی دبستان مقوله ی مطالعه و کتاب خوانی برای کودکان به شکل جذاب و شیرین در نیاید و صرفاً ماهیت وظیفه و تکلیف به خود بگیرد آن ها نه تنها با کتاب مأنوس و رفیق نخواهند شد بلکه حتی از آن گریزان نیز می شوند. فکر انسان همانند جسمش باید تغذیه شود و این غذای فکری همانا مطالعه و کنکاش در کتب مختلف می باشد. نکته ی مهم دیگری نیز برای احیای فرهنگ مطالعه و کتابخوانی باید در نظر گرفته شود که مسیرش از دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی می گذرد. باید مقولاتی همچون دانش و آگاهی بازتعریف گردند. زمانی که ما به جای اصالت دادن به آگاهی به مدارک بی ارزش تحصیلی اعتبار می دهیم باید منتظر اتفاقاتی از این تلخ تر هم باشیم. استادی که خود اهل مطالعه نیست نمی تواند دانشجویانی علاقمند تربیت کند. دانشجویی که پژوهش و تحقیق کند برای ارتقا پایه ی علمی استاد!، و ماحصل تحقیقاتش را استاد در کتابی با نام خود منتشر نماید هیچ گاه به مطالعه و کتاب خوانی حتی برای پاس کردن واحدهای دانشگاهی اش علاقمند نخواهد شد.
منبع: روزنامه رسالت مورخ 26 آبان 1395 شماره 8804
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=244224