در غیر این صورت پایان ماه تاوانش را در فیش حقوقی خود پس خواهند داد. رعایت وقت، اتفاقی است که در پایان وقت اداری هم به نوعی دیگر تکرار میشود. کارمند وارد دفتر کار خود میشود. پشت میز مینشیند و هنوز در جای خود آرام نگرفته است که صدای تلفن، ورود ارباب رجوع یا احضار رئیس و … خبر از شروع کار روزانه میدهد. بعضی روزها حجم کار بسیار زیاد است بهطوریکه حتی زمانی برای نوشیدن چای یا لحظهای استراحت پشت میز را هم ندارند. رفتوآمدهای مکرر مردم و درخواستهای پیدرپی؛ اینکه یکی قانون را نمیداند و باید برایش تشریح کرد، دیگری از روال اداری خبر ندارد و راهنمایی میخواهد، فرد دیگری از اینکه چند روزی کارش به تعویق افتاده عصبانی است و با صدای بلند اعتراض میکند و چندین ماجرای اینچنینی در هر روز اداری تکرار میشود و کارمند موظف است با آرامش، احترام، صبر و متانت کار مردم و سازمان را حلوفصل کند.
در کنار این اتفاقات روزانه، در برخی سازمانها مسائلی وجود دارد که شغل کارمندی را سختتر میکند بهعنوان مثال؛ رئیسی بهانهگیر و غیرمنطقی که زیاد غرولند میکند، موازیکاری و شفافت نبودن در قوانین و مقررات، بوروکراسی و بینظمیهای برخی ادارات که منجر به نارضایتی ارباب رجوع میشود و دودش به چشم کارمندان میرود، تبعیض در پرداختها یا تقسیم کار نامناسب در محیط کار بهطوریکه عدهای زیر فشار کار شدید قرار دارند و عدهای بیکار هستند یا کار کمتری دارند، تجهیزات و فضای کاری غیراستاندارد، کمتحرک بودن در محیط کار و آسیبهای فیزیکی ناشی از آن و… همه و همه میتوانند فشاری بیشتر از حد استاندارد بر گروه کارمندان وارد کند. به این موارد، مسئلۀ نابرابری حقوق کارمندی (یا همان آب باریکۀ معروف) با نرخ تورم را نیز اضافه کنید؛ مقولهای که آنقدر همه دربارهاش حرف میزنند که دیگر کلیشه شده است.
شاید کارمندان و دیگر کسانی که حقوق ثابت میگیرند تنها گروههایی هستند که نجیبانه قبل از آنکه حقوق خود را دریافت کنند مالیاتش را پرداخت میکنند و بخش قابل توجهی از همان آب باریکه را دوباره به حساب دولت واریز میکنند. البته عیبی هم ندارد! پرداخت مالیات عین قانون است و کارمندان هم اعتراضی ندارند ولی نکتۀ اساسی اینجاست که در بسیاری از موارد، الزامات قانونی برای عدالت در پرداخت مالیات برقرار نیست و ضمانت اجرایی ندارد بهطوریکه عدۀ زیادی از مرفهان و افرادی که درآمدهای کلان دارند با اقدامات خاصی میتوانند از پرداخت مالیات فرار کنند ولی کارمندان هیچ راه گریزی از پرداخت مالیات ندارند. کاش همۀ افرادی که درآمد مناسب دارند مطابق قانون با پرداخت مالیات در توسعۀ کشور شریک بودند! به هر حال در روزهای پایانی هر ماه که فیش حقوقی به دست کارمند میرسد علاوه بر مالیات، حق بیمۀ کارمند، مساعده و سایر اقساط نیز از آن کم میشود و مبلغ ناچیزی برای او و هزینههای خانوادهاش باقی میماند و…
روزهای کارمندی بهسرعت سپری میشود و کارمندان خیلی زودتر از آنچه فکر میکنند به مرز سی سال خدمت صادقانه میرسند. اکنون زمان بازنشستگی است. تصور بفرمایید جوانی وارد سازمانی میشود، سی سال از عمر خود را وقف خدمت به آن سازمان میکند و در اوج پختگی و تجربه باید کار را تحویل نیروی تازه نفسی بدهد. درست است که پاداش آخر کار میتواند تا حدودی مرهمی بر زخمهای اقتصادی خانوادۀ کارمند بازنشسته باشد اما حقوق او تا حد قابل توجهی کاهش مییابد درحالیکه با بزرگشدن فرزندان و مسائلی از قبیل هزینههای دانشگاه، ازدواج و… مخارجش چندین برابر میشود. اما چه باک..! هر کاری سختیها و محدودیتهای خاص خود را دارد. بنابراین کارمندان علیرغم بسیاری از مشکلات اقتصادی و اداری کماکان با عزت نفس جریان زندگی را مدیریت کرده و خدا را شکر میکنند. شاید من و شما در مواجهه با سازمانهای مختلف با کارمندانی هم روبهرو شدهایم که وقتکشی میکنند، تعهد کاری ندارند و مسئولیتپذیر نیستند، کار امروز را به فردا میاندازند، اهل پارتیبازی و سوءاستفاده از موقعیت کاری خویش هستند، به تکریم ارباب رجوع اعتقادی ندارند و خلاصه بهگونهای احساس کردهایم به جای حل مشکلات مردم صرفاً به فکر منافع شخصی خود هستند اما باید پذیرفت تعداد افرادی که اصالت و شرافت دارند، صادقانه کار میکنند، مردم را دوست داشته و آنها را تکریم میکنند، زمان زیادی از وقت خانواده و فرزندان خود را صرف خدمت به سازمان و مراجعان آن میکنند و خلاصه یک عمر با مناعت طبع و عزت نفس موی خود را در خدمترسانی به خلق خدا سپید میکنند بسیار بیشتر از گروه اول است.
منبع: هفته نامه نخست، پنجشنبه 10 شهریور 1401، شماره 933