خلاصه كتاب: تلخيص: زهره ربيعي- برگردان:محمود خردبخش-نشر البرز-تهران1375-رهبري:رهبري را نمي توان ياد داد تنها مي توان ياد گرفت.رهبري روح و قلب مديريت است البته رهبري و مديريت ارتباط تنگاتنگ با يكديگردارند اما بخاطرروشن شدن اين دونظر بايد گفت مديريت چيزيست عيني و مملوس.رهبري را نمي توان در مدارس آموخت اما در عين حال در هر موسسه و سازمان وجود رهبري قابل حس بوده به عقيده ي جي نين از ميان عوامل متعدد و مختلطي كه در موفقيت سازمان يا شركت موثرند كيفيت رهبري به تنهايي مهمترين عامل است.رهبري توانايي الهام بخشي به افرادبه گونه اي كه براي دستيابي به هدفي مشترك چه در سازمان وموسسه چه در سياست با تلاشي مشترك همچون يك تيم, پيرو ي هدايت رهبر باشند و جوهره ي اصلي رهبري از منش و شخصيت دروني شخص رهبر سرچشمه مي گيرد.
روش رهبري من در آتي تي زياد حساب شده وبراساس هدفهاي خاص و از قبل تعيين شده قرار نداشتاما اكنون بر اساس بازنگري به گذشته ام مي توان گفت كه شايد اين موضوع به دوران تحصيلي ام در سافيلد آكادمي بر مي گردد در سافيلد ياد گرفتم كه براي دستيابي به هر چيزي بايد زحمت كشيد و تلاش كرد.
تلاش موجود درجهان صنعت و بازرگاني بسيار هيجان انگيز است و هنگامي كه در انجام دادن كار بسيار دشواري كه حتي فراتر از انتظارم بود موفق مي شدم احساس كمال و رضايت در خود تجربه مي كردم بنابراين در آتي تي من به طور غريزي درصد القاي چنين روحيه اي در مديريت شدم كارو كسب فكر و انديشه را به تلاش وا ميدارد كه باعث تغذيه و تحرك مغزي ميشود كارو كسب ميتواند يك ماجراجويي عظيم ياتفريح و يا چيزي باشد كه هر روز بط صبرانه در انتظارش باشيم و من نيز ميخواستم چنين جو خلاق و پر تلاش را در آتي تي بيافرينيم ميخواستم كاركنان ان بيشتر از انچه كه تصور مي كردند به انجام و تكميل كار بپردازند.خواستار ان بودم كه انها به مبارزه اي مشكل تر بهتر و بزرگتر تن دردهند.مي خواستم انها اين كاررا نه براي بزرگ جلوه دادن خود بلكه ان را بخشي از يك تلاش عظيم گروهي بدانند.به عنوان ريئس اجرايي وظيفه ي من به استنباط خودم اين بود كه موانع دروني ياترس ناشي از عدم امنيت شغلي را كه به صورت زنجيري در امده بود از دوش كاركنانم بردارم براي انجام اين سهم بايد در آي تي تي محيطي سرشار از رشدو فرصتها ايجاد ميكردم و بهترين راه دستيابي به اين هدف يك رهبري مشاركتي است و با سخت كوشي و كار زياد پابه پاي ديگرافراد آي تي تي كار ميكردم.اولين تعهد يك ريئس اجراي تعيين هدفهايي براي شركت يا موسسه ي خود است و هدايت افراد به سوي اين هدفها از مسئوليتهاي اوست در هر شركت بايد نوعي تعادل كه براي همه كاركنان قابل درك باشد برقرار شود و يكي از نخستين كارهايي كه در آي تي تي انجام دادم پيدا كردن افراد توانمند بود وهرگز در پي افرادي پرزرق و برق نبودم انچه كه در پي اش بودم افرادي مجرب و داراي انگيزه,كساني كه بخواهند در زندگي دستاوردي داشته باشد و كساني كه براي رسيدن به خواسته هايشان از كار سخت واهمه نداشته باشند كساني را انتخاب مي كردم كه در شورو ذوق و علاقه به كاربامن مشترك بودن و براي جذب و نگهداري چنين افرادي در آي تي تي حقوق پرداختي به انها دست و دلبازانه بوده مهمتر از اين در رده هاي سازماني انها را به سرعت بالا برده بدون توجه به سن و تجربه ي انها كه مي خواستند و قادر به انجامش بودند مسئوليت به انها ميدادم.
بدين ترتيب آي تي تي به صورت محيط هيجان انگيزي براي كار كردن در آمده بود كنترل جو و فضاي سازمان در دست ريئس سازمان است كيفيت و درجه ي حرارت جو اين محيط را او تعيين ميكند و افراد زير دست او دستورات را اجرا مي كنند و به رقابت و تقليد از روش او تمايل دارند انچه او انجام مي دهد به شكل الگويي تا رده هايي پايين سازمان نيز تكرار مي شودبه نظر من تاكيد و پافشاري بر يك نظام ارتباطي آزادانه ,صادقانه از بالا گرفته تا پايين ترين رده هاي ساختار مديريت مهمترين عامل برقراري جو تفاهم و موفقييت آميز براي كاركنان موسسه مي باشد.و دليل وجود جلسات متوالي وبي شمار ما نيز همين بود و در كنار هم قرار دادن رده هاي گوناگون مديريت در يك اتاق اختلاف رده هاي شغلي را از بين مي برديم حرفهاي يكديگر را مي شنيديم و تبادل نظر ميكرديم و از ميان نظريات و حقايق,نظريات جديد و روش كاري بهتري بيرون مي امد كه پيش از ان در فكر هيچ كدام از ما نبود به نظر من براي حفظ و نگهداري خط مشي ارتباطات باز و صادقانه بايستي از سياست بازي اداري به هر شكلي خودداري شود و تصميمات بايد بر اساس بررسي صادقانه حقايق اتخاذ گردد و نه اينكه به وسيله افرادي اعمال گردد.نكته بسيار مهم براي مديريت ان است كه سياست بازي اداري به هيچ وجه نبايد تحمل شود زيرا اينگونه خود بزرگ بيني بسيار غير منصفانه است كه اگر مهار نشود روحيه و نيروي جهشي و پيش رونده هر شركت يا سازماني را نابود ميكند مساله ي اخراج شايد بحراني ترين ازمايش رهبري شركت باشد زيرا جزئيات هر فرد معيني چرا؟چه وقت؟و حتي چگونگي آن هم تا تا رو پود شركت و مديريت و رهبري آن تاثير مي گذارد.هنگامي كه بدين نحو عمل مي شود حس احترام افراد پر كار,خوش فكر و كار آمدي را كه مدتهاست از وجود افراد مفت خور خشمگين هستند براي خود كسب مي نمايند در اين موارد اخراج افراد ميتواند براي مديريت سازمان نقش سازنده اي داشته باشد.درميان اخراجها سخت ترين اخراجها اخراج كردن كسي است كه بسيار پر كار باشدمانند فردي كه 20الي30سال در يك شركت خدمت كرده اما حال دچار بيماري شده حال بايد با او چه كرد؟در فيزيك معروف است كه هر كنشي داراي واكنشي است هر با كه ريئس اجرايي شركت يا موسسه عملي به نفع يا برخلاف يكي از افراد شركت انجام دهد خواه افراع, خواه ترقي شغلي, عكي العملي در سر تا سر موسسه به وجود مي ايد.اين واكنش تنها مربوط به رئيس يا فرد مزبور نيست بلكه طنين ان تمام رده هاي سازماني تا پايين ترين رده رادر برميگيرد و انها بر اساس قضاوت خود نسبت به كار و نحوه ي عمل رئيس واكنش نشان ميدهد بنابر اين شما بايد اجازه بدهيد چنين فردي كه خدمتش نزديك به سن بازنشستگي است به قيمت كارايي هم كه شد در شغلش بماند اگر شما او را اخراج كنيد پيام خيلي روشن است:خط مشي شركت ان است كه تا زماني كه به دردشان بخوري به تو حقوق ميدهند.اما براي بقيه افراد كه مثال اورديم هرچند هم كه ناخوشايند است وظيفه شما اين است كه بگذاريد از شركت بروند و اين كاربايد محترمانه وبدون ناراحتي انجام گيرد تا بدون ضربه زدن به اعتماد به نفس اوكاري مناسب تر برايش پيدا شود در نهايت يك رهبر خوب بايد محترمانه اقدا نمايد زيرا هيچ كس خواستار تبعيت از يك رهبر ضعيف نيست بدترين نوع رهبري,رهبري ضعيف است هنگامي كه در سمت رئيس اجرايي و بعد به عنوان رئيس هيئت مديره در اي تي تي انجام وظيفه ميكردند در خارج از شركت از من به عنوان مردي خشن كه براي كاركردن دشوار هستم ياد ميشد وروزنامه ها هم اغلب چنين تصويري از من مي ساختند در واقع تيم مديريتي كه طي سالها در اي تي تي ماند و پس از بازنشستگي من, مسئوليت كشور را به عهده گرفت و باگامهاي سريعي در اقدامات و توسعه اي كه ما ايجاد كرده بوديم موفق و كامياب شده است و از زمان بازنشستگي ام نامه هاي زيادي برايم ارسال شده است كه گفته اند سالهاي نخستين توسعه و رشد آي تي تي هيجان انگيزترين دوره ي زندگيشان بوده است هميشه خواستار اين بودم كه افراد من تا انجا كه امكان بود خلاق و مبتكرو خوش فكر باشند.ابتكار و خلاقيت دو عاملي است كه اكثريت شركتهاي عظيم آمريكايي فاقد ان هستند.رهبري بيشتر به وسيله اعمال و رفتار و طرز برخورد به اجرا در مي ايد تا با حرف و كلام.
هر كسي مدعي است كه او به كار دست جمعي,وفاداري متقابل, احترام شركتي اعتقاد دارد بنابراين بهترين راه الهام بخشيدن به افراد براي عملكرد برتر تا انجا كه من مي دانم اين است كه انها با اعمال و رفتار روزمره ي شما قانع شوند كه باتمام وجود از آنها حمايت ميكنند و شما بايد در اين مورد صادق و صميمي باشيد و اين را نشان داده و در عمق وجودشان اين حمايت احساس شود.هوش,صداقت,شخصيت قابل اتكار مرا همه و همه بايد مورد آزمايش قرار گرفت همان گونه كه من هم بايد آنها را مي ازمودم.اما با گذشت زمان همراه با برقراري,اعتمادو احترام و دوستي و وفاداري متقابل آنچه را با يكديگر انجام داديم تا اندازه ي موجب افتخار و مباهات ما گرديد پشتيباني بي دريغ يك رئيس اجرايي براي تيم مديريت ودر واقع براي كل شركت ياسازمان همانند ريسمان نجات و تور ايمني است انها بايد به او تكيه كنند تا احساس امنيت شغلي داشته باشند و بدانند كه خانواده و فرزندان رو انها با يك اخطار و اخراج ناگهاني به رنج و زحمت نمي افتندتنها آن وقت است كه براي رها كردن نيروي خلاق و مبتكر خود را آزاد حس مي كنند. براي انكه بدون هراس از تلافي غير منصفانه نسبت به اشتباه صادقانه ي خود اعتراف كنند بايد خودرا آزاد احساس نمايند همانگونه كه گفته ام:يك رهبر واقعي بايد داراي سياست صميمانه اي باشد تا افراد و كاركنان او از مراجع مستقيم به او و به هرصورتي كه باشد واحمه اي نداشته باشند.فرد بايد چنان احساس آزادي كند كه در مقابل رئيس اجرايي بگويد من فكر مي كنم كه شما در اين باره كاملا دراشتباه هستيد و دلايل من هم اين است”يك رئيس اجرايي كه بر مشكل منيت خود غالب شده باشد,به چنين انتقادي گوش فرا ميدهداعتماد به نفس گاهي براي اعتراف به اشتباه هاي خود و آگاهي از اين كه چنين كاري سبب از بين بردن او نمي شوداز خصوصيات يك رهبر خوب است. آزمايش واقعي عبارت است از قابليت تشخيص هر چه سريع تر اشتباه و سپس اقدام براي جبران و اصلاح وضعيت.من به سهم خود در آي تي تي مرتكب اشتباه هايي شدم ولي موجب نابودي ام نشد و معمولا چنين اعتراف به گناهي به خوبي مورد پذيرش قرار ميگيرد.در اكثريت وسيعي از شركت هاي آفريقايي رؤساي اجرايي در دنيا خاص خودشان زندگي مي كنند.اودر دفتر لوكس طبقه ي بالا ساختمان اداره مركزي شركت از ديگر جدا ميشود سخن او قانون است. همه به او تعظيم مي كنند گزارشها پس از سلسله مراتب به دست او ميرسداو از مقام رهبري به مقام فرمانده تبديل مي شود و يك رهبري افرادش را هدايت ميكند اما يك فرمانده به افرادش فرمان مي دهد. اطمينان دارم كه اين كار در بلند مدت مخرب خواهد بود افراد تواناي شركت را ترك مي كنند وحاضر نخواهند بود تحت آن شرايط كار كنند و سرانجام شركت يا سازمان را به ورطه سقوطي مي كشاند كه اندازه گيري ابعاد و عمق چنين سقوطي براي آن رئيس اجرايي به اصطلاح فرمانده و هيات مديره او بسيار دشوار خواهد بود اطمينان دارم كه رهبري به تنهايي مهمترين عاامل مديريت بوده و 80الي 90 درصد از موفقيت سازمان يا شركت بستگي به شيوه ي رهبري او در الهام بخشي به افراد براي افزايش تشريك مساعي ديته جمعي آفا دارد سرانجام همانگونه كه در سرانجام اين فصل گفته ام هيچ كس نميتواند به شما رهبري بياموزد در سلسله مراتب هر سازمان يا شركتي عقربه ي ترازوي حساس و ظريفي وجود دارد كه بر اساس كارهاي خوب و بد حتمي و كوچكي كه رئيس سازمان به طور ناخداگاه,غريزي,بي اختيار,دروني و يا از روي تجربه انجام ميدهد تكان ميخورد رهبري چون زندگي با گذشته زمان ياد گرفتني است.
سخن پاياني:
اين كه در دادو ستد و جهان صنعت و بازرگاني كلام,كلام است.توضيح,توضيح است و قول و تعهد هم قول و تعهد است قانوني تغيير ناپذير اما غير مملوس و كلامي است_و تنها عملكرد است كه واقعي است.عملكرد به تنهايي بهترين معيار اعتماد,شايستگي و شهامت شما است وتنها عملكرد است كه براي توسعه و پيشرفت به شما همانگونه كه هستيد آزادي ميدهد.زماني كه همه چيز از يادها رفته باشد جهان تنها عملكرد خوب شما را در ياد خواهد داشت.