⛱ در پاییز انسان حساس و زودرنج می شود، گاهی بدون دلیل دلش می خواهد گریه کند، کم حوصله و بی حال است و گویی به دنبال گمشده ای می گردد. پس هوای هم را بیشتر داشته باشیم، به ویژه همان روزهای اول که هنوز عادت نداریم و حیران و سرگردان، داغ جدایی تابستان بر دلمان نشسته است. تا به خودت می آیی غروب از راه رسیده، هوا به یکباره تاریک می شود و گویی دل آدم در ته چاهی عمیق می افتد. پاییز که می شود بیشتر از همیشه به معشوق و محبوب نیاز داری، دلبری که نگاهی شیرین دارد به طعم عسل، دلی گرم دارد از جنس مهربانی و کلامی امید بخش دارد به رنگ محبت. پس پایش بنشینید گل بگویید و گل بشنوید.
⛱ “پاییزِ زیبا” تابلوی زن رنسانسی است که لبخند ژکوند تحویل همه کسانی می دهد که به موزه لوور زمین آمده تا دلبری های هستی را ببینند و زیبایی و هنر خداوند گردون سپهر را تحسین کنند. هنگامۀ خزان همان مونالیزای راز آلود است که اسرارآمیز لبخند می زند، انگار لبهایش میخندد اما چشمانش غمگین است و هرگز نمی توانی حال و هوایش را بفهمی. به راستی نمی دانم حکمت تغییر فصل ها چیست؟ شاید دست طبیعت تابلوی پاییز را دل گیر و دل انگیز نقاشی کرده تا بیشتر کنار هم باشیم، با هم چای بنوشیم، از درد و رنج یکدیگر با خبر شویم و لبخند راز آلود هستی را به قهقهه جانانه تبدیل کنیم و مستِ شرابِ نابِ وصالِ یار گردیم.
#پاییز
#دلنوشته
#غارتنهایی