وقتی دلت شور می زند نه باران بهاری برایت طراوت دارد و نه زیبایی های طبیعت دلت را بهاری می کند. عجب روزگار عجیب و غریبی است! گاهی خواسته یا ناخواسته چنان بلایی سر خودت می آوری که نه راه پس داری نه راه پیش.
برخی افراد در این گونه اتفاقات به کلی هم خود را می بازند و هم هرآنچه از گذشته بدست آورده اند. گروهی دیگر لجبازی می کنند و تصمیماتی می گیرند که سال ها خودشان را به چالش می اندازند و عده ای دیگر این نوع اتفاقات و شکست ها را عبرت و پلی می سازند برای موفقیت های آتی. این مقدمه را گفتم تا خبر از دلشوره های بهاری رامین رضائیان بدهم. هم او که یکی از بهترین فوتبالیست های این روزهای فوتبال کشور است و اکنون با اشتباهات خود در چنان معرکه ای افتاده است که به این راحتی ها از آن خارج نمی شود. چه می شود کرد وقتی خود کرده را تدبیر نیست! و آن چنان که در ادبیات ما از قرن های قبل همانند آنچه در کلیله و دمنه آمده است: «هر که سخن ناصحان نشنود بدو آن رسد که به باخه رسید» بماند… خدا وکیلی دل آدم می سوزد وقتی ستاره ای درخشان با آن همه استعداد و صلاحیت این گونه به خود و طرفدارانش ظلم می کند و گرفتار “چه کنم چه کنم” می شود. نمی دانم عموم مردم نسبت به تصمیم برانکو مبنی بر کنار گذاشتن رضائیان چه موضعی دارند ولی شخصاً علی رغم علاقه ای که به سبک بازی و اعتماد به نفس رامین دارم به احترام اخلاق، به احترام اقتدار مربی گری و همچنین مبارزه عملی با بازیکن سالاری معتقدم باید از تصمیم وی حمایت کرد تا یک بار برای همیشه امثال برانکو و کی روش در فوتبال کشور فرهنگی ایجاد کنند که هر بازیکن جوانی به خود اجازه ندهد اصول اولیۀ اخلاق و حرفه ای گری را نادیده بگیرد. از طرف دیگر باید گفت دنیا هم برای بازیکن هوشمند و کلاسیک سرخ ها به پایان نرسیده، فقط کافیست بنشیند و به دور از خشم و احساس تصمیم درست و منطقی بگیرد. وقتی می گوییم منطقی یعنی از حاشیه دوری کند، به تیم رقیب نرود که بلای امثال هاشمی نسب، انصاریان و … بر سرش نیاید، خود را نبازد و با انتخاب گزینه ای صحیح زمینۀ تداوم فوتبالش را فراهم سازد تا تیم ملی کماکان از وجود ارزشمند او بهره های فراوان ببرد. گاهی اوقات اگر بمانی نیستی و رفتن نشان بودن است به قول شاعر؛ «هستم اگر می روم گر نروم نیستم.»
منبع: روزنامه خبرورزشی مورخ چهارشنبه 16 فروردین 96 شماره 5706