صیاد

 

چون صید به دام تو به هرلحظه شکارم…ای قافله دارم

از دوری صیاد دگر تاب ندارم … رفته است قرارم

 

 

چون آهوی گمگشته بهرگوشه دوانم…تا دام درآغوش نگیرم نگرانم

 

 

از ناوک مژگان چو دو صد تیر رهانی… بر دل بنشانی

 چون پرتوی خورشید اگر رو بکشانی …وای از شب تارم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *