دعا و نيايش اگرچه يكي از مهمترين راههاي ارتباط انسان با خالق هستياست، اما نگاهي به سيره معصومين (عليهمالسلام) كاركردهاي متنوع ديگري از موضوع دعا را فراروي پيروان آن بزرگواران قرار ميدهد. علاوه بر تعريف چگونگي ارتباط با خالق هستي و تقاضا براي حل مشكلات دنيوي و سعادت اخروي، ادعيه نقل شده از حضرات معصومين( عليهمالسلام)، در حوزههاي مختلف تربيت فردي و اجتماعي نيز راههاي بهتر زيستن را پيش روي بشر قرار ميدهد.
اگرچه قيام امامحسين(ع) باخودداري از پذيرش بيعت يزيد و خروج آن حضرت از مدينه آغاز شد، اما در واقع عصر روز عرفه، صورت رسمي قيام آن حضرت آغاز ميشود و نهضت عاشورا كه به درستي اوج حماسه انسان براي رسيدن به پيشگاه حق است، از صحراي عرفات آغاز ميشود، جايي كه مناجات عاشقانه و عارفانه امامحسين(ع) فاصله ميان زمين و آسمان را از ميان برداشت.
امام حسين(ع) از بدو حرکت خود از مدينه تا کربلا هر جا فرصت پيدا ميکرد و هر زمان اقتضا مينمود دعا ميکرد و آنچه را كه در نظر داشت با خدا در ميان ميگذاشت. دعاهاي امام حسين(ع) همانند ساير ادعيه از چند بخش تشکيل شده بود. بخش اول توصيف و بيان جايگاه والاي خداوند است. در بخش دوم از وضع خود گزارش ميدهد و نابساماني روزگارش را بيان ميکند(مناجات) و در بخش سوم خواستههاي خود را طرح ميکند. به تعبير ديگر امام حسين(ع) در صدد بود تا در دعا از وضع موجود حرکت کرده، به وضع مطلوب دست يابد. اين روند در تمام دعاهاي آن حضرت طي شده است. البته در دعاهاي امام حسين(ع) درود بر پيامبر (ص) نيز جايگاه والايي داشت. ضمن اينکه آن حضرت در لابهلاي دعاهاي خود اهداف و انگيزههايش را نيز بيان مي کرد. از اين نظر ادعيه امام يکي از منابع شناخت زواياي مختلف قيام عاشورا شمرده ميشود.
از جمله دعاهاي حضرت سيدالشهدا(ع)دعاي معروف عرفه است که بنا بر آنچه مرحوم شيخ عباس قمي در مفاتيحالجنان ذکر نموده، بشر و بشير، پسران غالب اسدي نقل کردهاند که عصر روز عرفه در عرفات خدمت آن حضرت بودهاند. پس حضرت از خيمه بيرون آمد و با گروهي از اهل بيت و فرزندان و شيعيان با نهايت خشوع بر جانب چپ کوه ايستادند و روي خود را مقابل کعبه گردانيدند و دستها را برابر رو، بالا گرفتند؛ مانند مسکيني که طعام طلبد و اين دعا را خواندند.
امام حسين(ع) در دعاي عرفه موضوعات مختلفي را مورد توجه قرار داده است كه در اين نوشتار به بعضي از آنها اشاره ميشود.
مفتاح دعا
اولين نکتهاي كه در دعاي عرفه مورد توجه قرار گرفته مدح و ثناي پروردگار است. به تعبير ديگر کليد دعا، مدح خدا ست؛ چرا كه خداوند از اين طريق ادب ، احترام وخداشناسي بندهاش را ميستايد. پس از اينکه چنين مرحلهاي سپري شد بنده امکان آن را مييابد که از رنجهاي خود با خداوند سخن بگويد و سفره دلش را پيش او بگشايد.
حضرت اباعبدالله(ع) دعاي عرفه را با حمد خداوند بدين صورت شروع ميکند: «حمد و ستايش مخصوص خداوندي است که مانعي نيست تا بتواند او را از عطا منع کند و صنعت هيچ صنعتگري به پاي صنعت او نميرسد و او بخشنده بيپايان است.»
امام اوج و شدت رغبت خود را به خدا اينگونه مطرح کرده است: «خداي من! اشتياق به شهود جمال و جلالت دارم و به خداوندي تو شهادت داده و به ربوبيت تو اقرار ميکنم و اعتراف به رجوع به سوي تو مينمايم. آنکسي که اشتياق به ديدار تو در نهادش نيست، از هستي خود بهرهاي نخواهد برد. آنکسي که ميل به بارگاه تو ندارد، هيچ حقيقتي نتواند او را به خود جذب نمايد.»
اين روش در ادعيه ساير ائمه معصومين (عليهمالسلام) نيز جريان دارد، به خصوص درادعيه فرزند آن بزرگوار(صحيفه سجاديه)همهجا با مدح و ثناي الهي آغاز شدهاست. امامصادق(ع) نيز ثناي بر خداي متعال و مدح او و صلوات بر پيامبر اکرم(ص) را از آداب دعا برميشمارد:« هر گاه يکي از شما چيزي از حوائج دنيا و آخرت را اراده دارد، ابتدا ثناي خداوند را به جاي آورد و صلوات بر پيامبر اکرم (ص) بفرستد، سپس از خداوند حوائج خود را بخواهد.»
هدايتخواهي از خداوند
امام حسين (ع) بر اين نکته پافشاري مي کند که هدايت از آن خداوند است و جز او کسي نميتواند رهگمکردهها را به راه آورد. البته اين هدايت پس از طلب تحقق مييابد زيرا تا زماني که شخص به اين معرفت نرسد که او نيازمند هدايت الهي است، هرگز هدايت نخواهد يافت. امام حسين(ع) هدايت يافته به هدايت الهي است. لذا جهت قدرداني از خدا به اظهار نعمت (شکر) ميپردازد.
اين قسمت از دعا اشاره به الطاف الهي نسبت به خويش است که آن حضرت ميفرمايد: «خدايا! تو به من در دولت طاغوت و کفر، لطف و احسان نمودي و مرا به رأفت خود از آن دستهاي كه پيامبرانت را تكذيب ميكردند وگمراه بودند، خارج ساختي و چشم مرا به سوي هدايت گشودي و راه هدايت را برايم آسان نمودي و مرا در هدايت پرورش دادي.»
امام (ع) در اين فراز به آن بخش از الطاف خدا ميپردازد که خدا او را از نقضکردن عهد و پيمانش که ديگران مرتکب آن شدهاند نگهداشته است و طي طريق هدايت را بر وي آسان کرده است.
خودشناسي،مقدمه خدا شناسي
امام حسين(ع) نيک واقف است که راه هدايت انسان،خويشتنشناسي است. به دنبال اين خودشناسي، شخص ميتواندمشمول رحمت واسعه الهي نيز قرارگيرد. امام حسين(ع) در فراز زير به اين دو مقوله پرداخته است:
«و قبل از هدايت مرا با صنع زيبايت مورد رأفت و نعمتهاي بيکرانت قرار دادي، پس آفرينشم را از آبي جهنده پديد آوردي و مرا در ظلمتهاي سهگانه قرار دادي، ميان گوشت و خون و پوست. و مرا شاهد آفرينش خود نگردانيدي و هيچ يک از امورم را به خودم واگذار نکردي. از اين هنگام بود که براي انتخاب طرق «حيات طيبه»،با دليل و جهت روشنگر، الزامم فرمودي تا در کجراهههاي هوس و نادانيهاي ظلماني سردرگم نگردم و معرفت خود را به من الهام و با مشاهده حکمتهاي خويش مرا شگفتزده و مدهوشم فرمودي و به احساس مخلوقات باعظمتي که در آسمان و زمين به وجود آوردهاي وادارم ساختي. با اين آمادگيها و تواناييها که عقل از درکش عاجز و زبان از بيانش قاصر است، به لزوم سپاس و ذکر مقام اقدست، آگاهم فرمودي. اي خداي عزيزم! تويي که براي نايل ساختن من به هدف اعلاي زندگانيام، اطاعت و عبادت را براي من مقرر ساختي و آنچه را که پيامبران تو براي تکامل ما آوردهاند، تفهيم نموده و پذيرش عوامل رضايت را تسهيل فرمودي. آيا به راستي، اين ذکر و سپاس و اطاعت و عبادت و حتي اين دريافت از وجود و صفات اقدس ربوبي، ساخته اين خاک بيمقدار و اين ماده ناچيز و طبيعت ناتوان ماست؟ نه، سوگند به خدا!»
اعتراف به وجوب طاعت
امام حسين(ع) عبوديت را در نهاد انسان جستجو ميکند و تقويت و تکامل آن را موجب تعالي انسان ميداند. از نظر آن حضرت خداوند آدمي را آفريده است تا به اصالت عبوديت و نقش آن در تکامل خود پي ببرد. آن حضرت صريحاً اعلام ميکند که اطاعت از خداوند هم به لحاظ عقلي و هم به لحاظ شرعي بر او و بر همه انسانها واجب است و آدميان بايد در تحقق فرمانهاي خداوند بکوشند.«طاعت و عبادت خود را بر من واجب ساختي و آنچه پيامبران آوردند به من آموختي.»
فرمايش امام حسين(ع) زيربناي دينداري است. زيرا هيچ ديني وجود ندارد که در آن مسئله مهم عبوديت مورد توجه قرار نگيرد زيرا در زبانهاي عربي و عبري کلمه دين به معناي گردننهادن و در زبانهاي ايران باستان به معناي وجدان آمده است که با عبوديتي که امام مطرح کرده، ارتباط نزديکي دارد. پس سخن امام حسين(ع) دقيقاً ريشه در نهاد انسان و فلسفه دين دارد.
رابطه دوسويه خدا و انسان
از نظر امام حسين(ع) خداوند نسبت به حرکات و سکنات بندگانش واکنش نشان ميدهد. اين واکنش عموماً مثبت است. اگر گاهي جنبه منفي به خود ميگيرد براي بيدار کردن بندگان است و الا خداوند هميشه اميدبخش است. البته هشدار خداوند نيز نعمتي است زيرا باعث بيداري ميشود. ضمن اينکه خداوند گاه لطف خود را در درون قهر پنهان ميکند. از اين جهت است که امام(ع) به خداوند عرضه ميدارد: «اگر به درگاهت دست به دعا برداشتم اجابتم کردي و اگر از تو چيزي خواستم عطا فرمودي و اگر تو را اطاعت کردم از من تقدير کردي.»
نکته جالب در اين فراز اين است که امام به شکرگزاري بنده از سوي خداوند اشاره کرده است و اين سخن روشن ميکند که تشكر، امري دو طرفه است. البته شکرگزاري انسان هيچوقت معناي حقيقي به خود نميگيرد زيرا خداوند با نعمتهاي خود، او را ستايش و سپاسگزاري ميکند.
امام وقتي اين سپاسگزاري از جانب خداوند را مشاهده ميکند، به سپاسگزاري خود شدت بيشتر ميدهد و مکرر در مکرر به سپاس از خداوند ميپردازد و با عاليترين عبارات به تسبيح، تقديس و ستايش او ميپردازد.
«….منزهي پروردگارا! تويي به وجود آورنده کائنات و برگرداننده آنها پس از برچيدهشدن از عرصه هستي. ذات و صفاتت شايسته حمد و ثنا و مجد و عظمتت فوق تصورها. نامهايت مقدس و نعمتهايت بزرگ. حال، بارالها! کدامين نعمتهايت را به شمارش و بيان درآورم، يا به سپاسگويي کدامين عطاهاي تو قيام کنم، با اينکه آن نعمتها و عطاها بيش از آن است که شمارندگان از عهده محاسبه آنها برآيند و حافظان، توانايي علم به آنها را داشته باشند.»
امام در اين عبارت عجز خود از شمارهکردن نعمتهاي خداوند را اعلام ميدارد و شکر خدا را نيز مصاديق ديگر نعمات خداوندي ميشمارد. امام در اين فراز از دعا به بيان خواستههاي خود ميپردازد که عمدهترين خواستههايشان ، معنوي است و اين نشان ميدهد که نزد امام معنويت در زندگي، اصل واساس هر چيزي است.
«(پروردگارا! بارالها! بينيازي را در نفسم قرار بده و يقين را در قلبم، اخلاص را در عمل، نور را در ديدگانم و بينايي را در دينم تثبيت فرما. معبودا! مرا از اعضايي که لطف فرمودهاي بهرهمند فرما. چشم و گوشم را وارث من قرار بده. مرا بر آن کسي که بر من ستم کرده است ياري فرما و گرفتن خونم را و انتقام آن امتيازهايي که اگر زنده ميماندم کسب ميکردم، بر آن ستمکار ارائه فرما و با اين لطف چشمم را روشن بساز. در آن روز نهايي که قيامت ناميدهاي و پايان آن آغاز ابديت است، ما را از عهده مسئوليت درباره چشم و گوش و ديگر اعضا و قوا که به ما عنايت فرمودهاي، برآور؛ همان روزي که از مسئوليت انسان سئوال ميشود و از اينكه اين نعمتها را کجا به کار بردهاي.»
بنابراين بهترين دعاي انسان بايد آن باشد که از خدا، خدا را بخواهد. اما پيش از ابراز چنين درخواستي بايد مقدمات آن را از خداوند بخواهد که عبارتند از: بي نيازي روحاني، يقين قلبي، اخلاص در عمل و بصيرت در دين.
پس از تحصيل اينها براي بنده عاشق اين امکان فراهم ميشود که از خدا خود را بخواهد. البته چنين نعمتي وقتي به طور حقيقي درک خواهد شد که موانع آن نيز از بين برود. از اين جهت امام(ع) در فراز بعدي از خداوند ميخواهد تا آن موانع را نيز از بين برد.
«…خداوندا! رحيما! اندوهم را برطرف گردان و پنهان گردان و پنهانکردنيهاي مرا بپوشان و گناهم را ببخشا و شيطان را از من دور فرما و ذمهام را از همه تکاليف و حقوقي که بر عهده دارم آزاد بساز. خداي من! درجات عاليهاي را در آخرت و دنيا نصيبم فرما.» مهمترين اين موانع، وسوسههاي شيطان است که اگر خداوند لطف نکند انسان بهتنهايي نميتواند از دام آن رها شود.
پناه بردن به خدا از هرچه غير اوست
در فراز بعدي از ضعف و ناتواني و قوت نيروهاي اهريمني به خداوند شکايت ميکند و از خداوند ميخواهد که هرگز او را به حال خود رها نکند؛ بلکه به غير خود به هيچکس ديگري احالهاش نکند، زيرا تنها پناهدهنده حقيقي، خداوند است؛ «خدايا! مرا به که واميگذاري؟ آيا به خويشاوندان که پيوند خويشاوندي را خواهند گسست؟ يا به بيگانه که بر من برآشفتند؟»
امام حسين(ع) دقيقاً به عجز انسان پي برده است و بر اين نکته پافشاري ميکند که تنها پناهگاه انسان، خداوند است و هيچ موجود ديگري نميتواند جاي او را پر کند. در دشواريها وقتي که انسان از همهجا قطع اميد ميکند تنها موجودي که انسان را حفظ مي کند خداوند است. از اين نظر امام(ع) از خداوند به عنوان پناهگاهي مستحكم ياد ميکند؛ «تو پناهگاه مني وقتي که راهها بر من با همه وسعت صعب و دشوار شوند و وسعت زمين بر من تنگ شود.»
اعتراف به گناه تنها در پيشگاه خدا
امام(ع) براي رساندن عظمت گناه خود، عظمت خداوند را يادآور ميشود تا زمينه تحقق بخشايشگري خداوند بيشتر فراهم شود. آن حضرت با عبارت «اي كسي كه بزرگي و رفعت را ويژه خود قرار داده است و دوستانش نيز در سايه عزت او عزيزند…!» رفعت خداوند را بيان کرده و پس از چند فراز به اوج ذلت و خواري خود اشاره کرده است که از تقابل اين دو، چيز سومي به نام غفران الهي زاده ميشود؛ «اين من هستم که با اعتراف بر گناه خويش پوزش ميطلبم. بر من ببخش! من هستم که بد کردم، من هستم که خطا کردم، من هستم که در گناه اصرار ورزيدم، من هستم که جهالت کردم، من هستم که غفلت کردم، من هستم که سهو کردم.»
بازگشت به وصف خداوند
امام(ع) در طول مناجات خويش در روز عرفه در فراز هاي مختلف، به توصيف صفات حضرت حق ميپردازد. هر چند که خواستههاي خود را مطرح ميکند عظمت خداوند را يادآور ميشود تا بدينوسيله اعلام کند که اگر گناهان بزرگند و مشکلات زياد، در عوض خدا از همه بزرگتر و غفران او بيشتر است. «خداوندا! اي کسي که مالک جهان هستي و توانا بر آن! و اي توانايي که غلبه مطلق از آن توست! اي ستار مهربان که معصيت ميشود و تو آن را با آن محبت الهي ميپوشاني، اي مقصود نهايي مشتاقان بارگاهش و اي غايت آرزوي اميد وا رانش، اي خداوندي که علمش بر همه چيز احاطه دارد و رأفت و رحمت و حلم او فراگير همه خطاکاراني است که به اميد بخشش به درگاهش روي ميآورند.»
گويا قصد امام آن است که ضمن ستودن خداوند به رحمت وسيع خداوند اشاره کرده، موانع آن را يادآوري نمايد تا انسانها بيواسطه از الطاف خداوند برخوردار شوند.
امام در فراز زير به صراحت اعلام ميکند وجود چنين خدايي هرگز اجازه نوميدي را به انسان نميدهد بلکه لحظه لحظه بودن با اميد بخشي خداوند همراه است؛ «اي خداي من! اختلاف تدبير و سرعت در هم پيچيدن سرنوشتها با مشيت پيروز تو، بندگان عارفت را از تکيه به عطاي موجودات و از نوميدي در ناگواريها باز ميدارد.»
از نظر امام حسين(ع) بيدليل نيست که بايد انسان اميدوار بماند، زيرا خداوند پيش از آنکه بر ضعف انسان تأکيد کند بر قدرت و لطف و رأفت خود پافشاري ميکند تا انسان بداند که با بودن خداوند، براي نوميدي توجيهي باقي نميماند؛ «بار پروردگارا! پيش از آنکه وجود ضعيفم در جهان هستي نمودار گردد، تو خود را با لطف و محبت توصيف فرمودهاي. آيا پس از آنکه وجود ضعيف و ناچيزم ايجاد گشت، لطف و محبت خود را از من دريغ خواهي داشت؟»
به تعبير ديگر امام حسين(ع) از خداوند ميخواهد که نگرش خود را عوض نکند و او را بندگياش بيرون نبرد؛ به ضعف بنده ننگرد، بلکه به لطف خود بنگرد تا از چنين نفي و اثباتي، غفران و اميد براي بنده فراهم آيد.
تحقق عشق
تمام تلاش امام حسين(ع) اين بود که در صحراي کربلا شاهد تحقق عشقورزي او با خداوند باشد. عشق عصاره هستي و هدف تمايي حرکت امام حسين(ع) و دعاي عرفه اوست. عشق نه تنها در عرفان بلکه در حکمت و فلسفه نيز مورد توجه خاص قرار گرفته و حکماي بزرگي چون بوعلي و صدرالمتألهين و… درباره آن به تفصيل سخن گفتهاند که از آن ميان، حکيم بزرگ شيخ اشراق (شهابالدين سهروردي)در تعريف عشق ميگويد: «محبت چون به غايت رسيد آن را عشق خوانند. العشق محبه مفرط؛ و عشق از محبت خاصتر و محبت خاصتر از معرفت است. پس اولپايه معرفت است و دومپايه محبت و سومپايه عشق و به عالم عشق که بالاي همه است نتوان رسيد تا از معرفت و محبت، دوپايه نردبان نسازد. عشق را از عشقه گرفتهاند و عشقه گياهي است که در باغ پديد آيد در بن درخت. اول بيخ در زمين سخت کند، پس سر برآورد و خود را در درخت بپيچد و هر غذا که با آب و هوا به درخت ميرسد به تاراج برد تا آنگاه که درخت خشک شود.»
راز اين عشقورزي را ميتوان در سخنان امام حسين(ع) در روز عاشورا دريافت، آنگاه كه به محبوب خود عرض کرد: «الهي و سيدي وددت أن اقتل و أحيا سبعين ألف في طاعتک و محبتک، سيما أذا کان في قتلي نصره دينک واحياء امرک و حفظ ناموس شرعک.» در اين فراز کوتاه، محور اصلي و اساسي تمام اهداف و انگيزههاي قيام حسيني، مشخص گرديده و آن هم عشق و محبت به خداوند سبحان است، زيرا حضرت ميگويد: دوست دارم در راه فرمانبرداري و عشق به خدا، هفتاد هزار بار (کنايه از کثرت بيشمار است) کشته و زنده شوم؛ خصوصاً اگر در کشته شدن من دين تو ياري شود و حکم شرع تو احيا گردد.( جلوه هاي عرفاني نهضت حسيني، ص 94)
با توجه به اينکه در کلام انسان معصومه شائبه مبالغه و اغراق راه ندارد، معلوم ميشود که تنها هدف و انگيزهاي که ميتواند شايسته و سزاوار اين تعبير سالار عاشقان باشد چيزي جز محبت و عشق به خدا نيست زيرا کدام هدف لياقت آن را دارد که انسان کامل بگويد من دوست دارم هفتاد هزار بار براي آن قرباني شوم؟! اينجاست که ميتوان فهميد پيام آن کلام قدسي امام چيست که فرمود: محبت و عشق به خداوند آتش است که به هر چه برسد ميسوزاند، انوار فراواني است که بر هر چه بتابد روشن و منور ميگرداند، ابر پرباري است که بر هر چه بوزد آن را به حرکت و نشاط در ميآورد، آب حيات و چشمه بقايي است که همه چيز را زنده ميکند، زمين حاصلخيزي است که زمينه رويش هر خير و برکتي را فراهم مينمايد. آنكه خداي خويش را از صميم جان دوست ميدارد خدايش همه چيز به او عطا ميکند.
همين عشق بود که سالار عاشقان را وادار نمود تا در عرفات بگويد: «ماذا وجد من فقدک و ما الذي فقد من وجدک. لقد خاب من رضي دونک بدلا» (چه دارد آن کسي که تو را ندارد و چه ندارد آن کسي که تو را دارد. ضرر کرده کسي که به غير دوست راضي شده و غير تو را دوست دارد.) و در نينوا گفتار را به کردار و عشق نيايشي و عرفاني را به عشق حماسي و عيني پيوند دهد.
در نامهاي که امام حسين(ع) به معاويه درباره رد بيعت با يزيد نوشته است: «و اني والله ما اعرف افضل من جهادک فان افعله، فانه قربه الي ربي و ان لم افعله فاستغفرالله لديني و اساله التوفيق مما يحب و يرضي.» (به خدا سوگند من هيچ کاري را برتر از پيکار با تو نميشناسم. اگر آن را انجام دهم تنها براي تقرب به خداست و اگر انجام ندادم براي دين خدا از خدا آمرزش ميطلبم و از او ميخواهم که مرا به آنچه دوست دارد و مورد پسند اوست توفيق دهد.) در اين کلام حضرت نيز تقرب و عشق به خدا و جلب رضايت حق به عنوان يگانهمحور و انگيزه قيام او معرفي شده است.
منبع: برگرفته از مقاله لعيا هاشمي اقدم منتشر شده در پايگاه اطلاعرساني سازمان تبليغات اسلامي (با اندکی تغيير و تلخیص).