مادر مرا ببخش

 

گاهی اوقات نوشتن درباره برخی اشخاص کمی سخت است. گویا قلم هم نمی خواهد روی صفحه کاغذ بچرخد و هنرنمایی کند. نمی دانم شاید هم اصلا نمی تواند! گاهی باید آنقدر بنویسی و پاک کنی تا بالاخره کمی از حق مطلب را درباره موضوعی که مد نظر داری ادا نمایی. شاید مقام برخی آدمها آنقدر بزرگ است که ذهن کوچک و زبان قاصر و قلم ضعیف تو نتوانند به توصیف این مقام بپردازد و از اینکه نمی توانند در مدح وی سخنی بگویند شرمسارند! این آدمها یکی دوتا نیستند، بسیار زیادند و در اطراف ما وجود دارند. شهدا، جانبازان، خیرین، واقفان و… از جمله همین افرادند. اما یک عده دیگر هستند که تا آنها نباشند شهید و خیری هم وجود ندارد و پرورش نمی یابد! این انسانهای مقدس و فرشتگان آسمانیِ این کره خاکی مادران هستند. «مادر»؛ این کلمه چهار حرفی به اندازه تمام دنیا حرف دارد. حرف از آن شب هایی که کنار فرزندش تا صبح بیدار می ماند تا مبادا تب فرزند بیشتر شود و مادر بی خبر بماند! داستان آن روزهایی که فرزند بازیگوش دیر به خانه می آمد و چشمهای خیس مادر نشان دهنده عمق نگرانی اش بود اما تا بچه اش را می دید و دلش آرام می یافت با لبخند حالش را می پرسید و محکم او را در آغوش می کشید انگار نه انگار که تا همین چند لحظه پیش گونه هایش از سیلاب اشک نگرانی برای فرزندش خیس بوده!

پای صحبت های مادر که بنشینی خیلی چیزها دستگیرت می شود.خیلی حرف ها و داستان ها برای گفتن دارد. داستان روزهایی که از صبح تا شب در خانه زحمت می کشد و خسته از کار سنگین روزانه مشغول استراحت است که تو از راه می رسی و باید غذایت آماده باشد و لباس های به این طرف و آن طرف پرت شده ات را جمع کند.
حرف آن موقع هایی که از روی شیطنت یا عصبانیت  خطایی مرتکب می شدی و مادر بود که در مقابل عصبانیت  و خشم پدر سپر بلای تو می شد تا مبادا پدر از فرزندش دلگیر شود و حرفی بزند که او را برنجاند. داستان همان روزی که از دوستانت ناراحت بودی و فریادش را بر  سر مادرت کشیدی اما پاسخ او تنها لبخند بود و چند لحظه سکوت و دوباره نوازش و دلداری تو!
مادر مهربانم! مادران مهربان ایران زمین! ای پیروان بانوی عشق و مهربانی! هرچه بنویسم نمی توانم حتی گوشه ای از زحمت های شما را به تصویر بکشم. نمی توانم درد دل های شما را به زبان بیاورم و حتی درک کنم. حالا که سالها می گذرد می فهمم هیچ عاطفه ای جای مهر و محبت مادر را پر نمی کند. عاطفه مادری هیچ گاه تکرار نمی شود و شاید همین است که تو را آسمانی کرده.
مادرم! تنها بهشت زیرا پای تو نیست بلکه تو خود، بهشتی! آغوش تو بهشت و لالایی هایت زمزمه دلنشین آواز حوریان بهشت است. تو را با هیچ چیز و هیچ کس نمی توان مقایسه کرد. مادرم ببخش اگر فرزندت بزرگ شده و کمتر از تو خبر می گیرد. ببخش اگر آنقدر درگیر مشغله های زندگی شده که حتی گاهی تلفنت را هم جواب نمی دهد. ببخش اگر آنقدر کوچک است که نمی تواند محبت های تورا جبران کند!

خراسان – مورخ پنج‌شنبه 1392/02/12 شماره انتشار 183

http://www.khorasannews.com/News.aspx?id=4845120

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *