مديريت موفق در سازمان

خلاصه كتاب: دانشجو :سعيد اسماعيلي: مربي گري ، نقش برجسته مديران : برجسته ترين نشانه هاي مربي گري مديران را مي توان در مهارتهاي زير نام برد : 
1 – مهارت استعداد يابي : توانايي تشخيص استعدادهاي نهفته كاركنان مربيان كارآمد به واسطه تجارب خويش در اداره نيروي انساني و گونه اي شم حرفه اي كارمند منابع انساني مستعد و پويا را از برخي رفتارها و واكنش هاي آنان در حين كار شناسايي كند.
2 – مهارت صيادي : توانايي جذب و به خدمت گرفتن نيروهاي مستعد ، مربي گري مستلزم قدرت شناخت گرايشات و انتظارات افراد مستعد ، توانايي ترسيم آينده اي جذاب و مشوق انگيز براي آنان و از اين طريق جذب و به خدمت گرفتن آنها است .
3 – مهارت راهنمايي : توانايي جهت بخش و هدايت فرد در مسيرهاي كوتاه و اثر بخش انجام كار ، اين مهارت همزمان مستلزم نفوذ ، انگيزش و هدايت است .
4 – مهارت راهگشايي : توانايي بر طرف نمودن موانع موجود در مسير رشد و توانمندي فرد و پيشرو اهداف شغلي و سازماني وي (مهارت تسهيل كنندگي )
5 – مهارت خلاقيت پروري : توانايي تغيير دانش و نگرش افراد در جهت دستيابي به ارزشها و ديدگاه هاي نو و نيز توانايي تاثير گذاري بر فرآيند تغيير سازماني از طريق نوآوري .
6 – مهارت به كارگيري : توانايي استفاده بهينه از دانش و مهارت كاركنان و استفاده مطلوب از قابليت ها و شايستگي هاي آنان
برنامه ريزي
در سالهاي اخير توجه روز افزوني نسبت به برنامه ريزي جامع يا استراتژيك بعمل آمده و تنها راه اثر بخشي و كارآمدي مديران ، در بهره گيري از اين شيوه برنامه ريزي جستجو شده است ، نويسندگان و انديشمندان مديريت هركدام تعريف خاصي از اين انواع برنامه ريزي ارائه داده اند كه شايد بتوان همه ي انها را در اين تعريف خلاصه كرد كه برنامه ريزي استراتژيك فرآيندي است در جهت تجهيز منابع سازمان و وحدت بخشيدن به تلاش هاي آن براي رسيدن به اهداف و رسالتهاي بلند مدت با توجه به امكانات و محدوديتهاي  دروني و بيروني . البته يادآور شد كه برنامه ريزي استراتژيك قبل از آنكه يك تكنيك و فن باشد يك نحوه ي تلقي و با وراست كه مديران را به تفكر دراز مدت و آينده نگري و پيش بيني افتهاي دور ترغيب مي كند . در سازماني كه اين باور و اعتقاد وجود نداشته باشد بستر مناسبي براي رشد و نضج برنامه ريزي استراتژيك وجود نخواهد داشت .
برنامه ريزي عملياتي در سازمان
برنامه ريزي جامع چون چتري بر سازمان و عمليات و اقدامات آن سايه مي گسترد و مديران و مسئولان امور را در انجام فعاليت هايشان هدايت مي كند . اما اين برنامه ريزي راهنما ،  مديران و مسئولان رده هاي پايين سازمان را از وظيفه اصلي شان كه برنامه ريزي عملياتي است بي نياز نمي سازد . آنان بايد با الهام از استراتژيهاي تعيين شده و با توجه به اهداف كلي سازمان به برنامه ريزي هاي عملياتي از جهات كلي  شباهت بسيار به برنامه ريزي جامع دارد، زيرا در برنامه ريزي عملياتي هدفهاي عملياتي ، به جاي هدفهاي كلي قرار مي گيرند و نحوه ي نيل به آنها در قالب يك سري عمليات پيش بيني  مي گردند . در برنامه ريزي عملياتي جزئي به صورت برنامه عمليات در مي آيد و طريق رسيدن به هدف جزء به جزء بيان مي گردد. برنامه ريزي عملياتي را مي توان پيش بيني عمليات براي رسيدن به هدفهاي معين با توجه به امكانات و محدوديتها و خطوط كلي ترسيم شده در برنامه ريزي جامع تعريف كرد . همانگونه كه ملاحضه مي شود ، هدف و پيش بيني عمليات براي رسيدن به آن اجزاي اصلي در تعريف برنامه ريزي مي باشند كه اينك به توضيح اجمالي هر يك از آنها مي پردازيم .

كنترل و نظارت در سازمان
شايد به جرات بتوان ادعا كرد انجام هيچ فعاليتي در سازمان قرين توفيق نخواهد شد مگر آنكه كنترل هاي لازم نسبت به آن عمل آمده باشد . به كمك كنترل است كه مديريت نسبت به نحوه ي تحقق هدفها و انجام عمليات آگاهي مي يافته و قدرت پيگيري و اصلاح آنها را پيدا مي كند . كنترل ابراز كار مديران در رده هاي مختلف سازمان از مراتب عالي تا رده هاي سرپرستي است و لزوم آن را در مراتب مختلف به سادگي مي توان احساس كرد . سازمان بدون وجود يك تيم موثر كنترل در تحقق ماموريتهاي خود موفق نبوده و نمي تواند از منابع خود به درستي استفاده كند . شايد مهمترين مسئله اي كه وجود كنترل را ضروري مي سازد آن است كه پيش بيني ها و برنامه ها عملياتي در سازمان همواره با درصدي خطا توام است . و براي رفع اين خطاها و اصلاح عمليات ، كنترل تنها راه چاره است . محيط متغير و دگرگون سازمان دليل ديگري بر ضرورت كنترل است . سازمان براي بقاء خود بايد از تغييرات محيطي آگاه شده و  هماهنگي لازم را با انها بعمل آورده و كنترل وسيله اين آگاهي است . حصول اطمينان از كيفيت و كميت كالاها و خدمات كه در سازمانهاي امروزي است . از آنجايي كه فرد جزئي اساسي از سيستم و كنترل در سازمان است بحث هايي كه به آنها خواهيم پرداخت حاوي مرز بندي هاي دقيقي بين كنترل برنامه ها و كنترل افراد در سازمان نبوده و اين دو مسئله همراه هم مورد بررسي واقع خواهند شد. 

منابع قدرت در سازمان
روندهاي جهاني چون كاهش سطوح سلسله مراتب سازماني ، واگذاري فعاليت ها به سازمانهاي بيروني و استفاده از كاركنان پاره وقت ، بسياري از مفاهيم سنتي مديريت را دچار دگرگوني كرده است . يكي از اين مفاهيم مفهوم قدرت در سازمان است . قدرت كه در ديدگاه سنتي به معناي داشتن اقتدار بر ديگران به كار مي رفت ، اكنون در مفهوم توانايي انجام امورتعريف مي شود . از سوي ديگر تسهيل جريان اطلاعات به سطوح پايين سازمان ( ناشي از توسعه روز افزون فناوري اطلاعات ) اهميت راهبردهاي قدرت و اعمال آن در سطوح پايين سازمان را بيش از گذشته آشكار كرده است . به بيان ديگر همزمان ، مفهوم و حيطه ي اعمال قدرت در سازمان دستخوش تغيير گرديده است و از اين طريق راهبردهاي كسب قدرت سازماني نيز دگرگون شده است وتن و كامرون از پيشگامان مهارت آموزي مديران ، پس از بررسي انواع راهبردهاي كسب قدرت مي گويند : دو عامل اساسي ، قدرت شخص را در سازمان تعيين مي كند :
ويژگي هاي شخصي و ويژگي هاي شغلي . آنان بر اين باورند كه اگر مديران بخواهند پايگاه قدرت نيرومندي را براي خود بنا كنند بايد هر دو منبع را به طور كامل پرورش دهند . هر گاه مدير از جايگاه ارزنده اي در سازمان برخوردار باشد ، اما از مهارتهاي شخصي لازم براي استفاده از اين مزيت استراتژيك بي بهره باشد ، پتانسيل كامل قدرت ذاتي آن موقعيت برخوردار نخواهد شد . در مقابل شخصي كه از نفوذ و اقتدار كافي برخوردار است ، اگر در موقعيتي ضروري ، به كاري بي اهميت گمارده شود ، نخواهد توانست از پتانسيل كامل خود بهره مند شود از ديدگاه مهمترين منابع قدرت شخصي عبارتند از تخصص ،‌ جذابيت شخصي ،‌تلاش و مشروعيت ، همچنين اساسي ترين منابع قدرت شغلي موارد زير را در بر مي گيرد : مركزيت – اهميت شغلي – انعطاف پذيري – چشم گيري و مناسبت شغل
مديران قدرتمند
فقط آدمهاي ساده لوح باور مي كنند كه هميشه بهترين پيشنهادها انتخاب مي شوند ، شايسته ترين كاركنان ترفيع مي گيرند و واحدي كه استحقاق دارد ، سهم عادلانه ي بودجه اش را دريافت مي كند . جملات فوق ديدگاه هاي دو تن از دانشمندان مديريت است كه در يكي از برجسته ترين آثار خود منتشر نموده اند . آنان در ادامه ي اين جملات مي نويسند واقعيت آن است كه تصميمات ياد شده تصميماتي سياسي  هستند و به شدت تحت تاثير علائق افراد قدرتمند قراردارند . بنابراين پرسش اساسي آن است ويژگي هاي مديران قدرتمند چيست ؟
به اعتقاد صاحب نظران مهمترين ويژگي هاي مديران قدرتمند ( و موثر در پيشبرد اهداف سازمان ) عبارتند از :
* زير دستاني مستعد و فعال بر مي گزينند و آنان را در مشاغل مناسب به كار مي گمارند .
* نه تنها شخصاً كارهاي بسياري را به انجام مي رسانند ، بلكه اطلاعات و منابع بيشتري در دسترس زير دستان خود قرار مي دهند .
* به نفع كساني كه دچار گرفتاري شده اند ، پا در مياني مي كنند .
* قادرند مقامات ما فوق را متقاعد كنند و براي مخارج ناگهاني و خارج از بودجه ، تاييد يا مجوز بگيرند
* مي توانند مطالبي را در دستور كار جلسات سياستگذاري بگنجانند يا از دستور كار خارج كنند .
* مي توانند با تصميم گيرندگان ارشد سازمان ارتباطي سريع و مستمر برقرار كنند .
* اطلاعات لازم درباره ي تغيير سياستها و تصميمات را به سرعت در يافت مي كنند و در مقابل يكي ديگر از صاحبنظران، ويژگي هاي مديران نا موفق و ضعيف را در موارد زير خلاصه مي كنند :
* بي توجه به احساسات ديگران ، بهانه گير و به دنبال مرعوب ساختن سايرين  * سرد ، گوشه گير و خود پسند
* سوء استفاده كننده از اعتماد ديگران
* فوق العاده جاه طلب ، سياست كا ر و در تلاش براي ارتقاء مقام
* بسيار وابسته به ديگران
سازمانهاي موفق
ساختن براي ماندن = عادت موفقيت آميز سازمان هاي آرمان گرا است .
رهبري اثر بخش ، به معناي اين است كه جنبه اي از سازمان را كه متمايز است شناخته  ، و پار برجا نمايد ، طوريكه براي همگان روشن و قابل رويت باشد.
هرگز نبايد فراموش كرد كه خواستن كوشيدن است و اراده گذرگاه عمل .
مديريت برخورد
كليد موفقيت شناخت خود است
شناخت خود ، سرآغاز بهبود فردي است
كاري كه توسط شما انجام شده ، بازتابي است از خود شما ، پس هنرمندانه و شگرف خود را به تصوير بكشيد .
رهبري
كشتي را محلي امن تر از ساحل نيست ، اما كشتي براي مخاطرات دريا ساخته شده است و اگر در ساحل بماند كشتي نيست .
* قبول مسوليت ، پذيرفتن چالش است .
* اعمال شما با صدايي بلندتر از گفتارتان سخن مي گويند.
* هنگام برانگيختن افراد ، تمركز بر توانمنديها و نه كاستي ها راه گشاست.
* مديران برجسته به چهار ويژگي متصف هستند : گزينش درست فرد – تعيين انتظارهايي كه از او دارند – انگيزش وي  و فراهم نمودن اسباب رشد او .
* مهمترين سرمايه يك مدير وقت اوست . پاسخ به اين سوال كه آيا بيشتر وقت خود را با كاركنان برتر مي گذرانيد و سعي بر بهبود نقاط ضعف يا تشويق نكات مثبت آنها مي كنيد ، سرنوشت ساز پيروزي يا شكست شماست . 

فصل 1 : مربي گري نقش برجسته مديران
فصل2 : برنامه ريزي
فصل3 : برنامه ريزي عملياتي در سازمان
فصل4 : كنترل و نظارت در سازمان
فصل5 : منابع قدرت در سازمان
فصل6 : مديران قدرتمند
فصل7 : سازمان هاي فوق
فصل8 : رهبري

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *